eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
491 دنبال‌کننده
11 عکس
42 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۱۹ (آورده ام به کوی تو جان دوباره را جانی که دیده است غم بی شماره را)* برخیز یا اخاو ببین قامتم خمید ای پاره تن ببین جگر پاره پاره را من ذکر آب آب تو یادم نمی‌رود آه تو آب کرد دل سنگ خاره را یادم نمی‌رود که یکی پشت خیمه رفت بر روی دست داشت سر شیرخواره را جسمی که زیرو رو شده با سُمّ اسب رفت دیدم به روی پیکر تو ده سواره را آن کس که نیزه را به گلوی تو زد حسین بُرد از دو گوش دختر تو گوشواره را از روی ناقه دختر تو خورد بر زمین یک بی حیا رسید و زد آن ماهپاره را از کعب نیزه کتف یتیمت کبود شد بستند دشمنان به سویش راه چاره را وای من از محل یهودی نشین شام دیدم به دستشان دف و چنگ و نقاره را یادم نرفته است به بزم حرامیان بر دختر تو تیر نگاه و نظاره را *این بیت از مرحوم حاج سید رضا مؤید می‌باشد @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲۰ رسیدم من کنار تو که جونم اومده برلب توو این چل شب ز داغ تو خمیده تر شده زینب دوباره اومدم اما نمیره هیچ زمان از یاد که دیدم از رو تل جسمت چجوری رو زمین افتاد همین جا بود تنت رو بین خاک و خون کشید قاتل همین جا بود که پیش من سرت رو می‌برید قاتل توو دستاش کاکلت رو داشت، با خنده می‌دوید قاتل **** خبر داری که بعد از تو کجاها زینبو بردن تموم بچه هات داداش میون ره کتک خوردن میون کوچه و بازار نوامیستو می‌چرخوند همونی که توی گودال تو رو با پا برت گردوند مگه یادم میره داداش که چی تو بزم می دیدم سر تو روی طشت و زیر چوب دیدم و لرزیدم نگم دیگه چه حرفایی از اون نامردا بشنیدم @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲۱ ای دل و دلبرم عزیز مادرم هیچ می‌دونی داغت چها آورده بر سرم من آنچه دیده ام کسی ندیده است پاشو ببین که قدّ خواهرت خمیده است من از غم تو به پیچ و تابم روشن دو چشمت بردنم بزم شرابم با دست بسته با چشم خونبار ناموستو بردن داداش در بین انظار یادم نمیره که اینجا چه دیده ام تداعی شد صحنه ای که توو کوچه دیده ام همین جا حلقه بر دور و برت زدن به مثل مادرم لگد به پیکرت زدن یادم نمیره بالای گودال دیدم که نیزه خوردی و رفتی تو از حال شد پاره پاره پیراهن تو شد زنده زنده زیر مرکبا تن تو **** @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲۲ ای همسفر خیزو ببین روز من شد شب ای سر بریده سرورم آمده زینب حسین جان۲ یک اربعین از داغ تو خونجگر بودم برای کودکان تو من سپر بودم حسین جان۲ داری خبر بعد از تو شد دیده ام خونبار عدو مرا گردانده در کوچه و بازار حسین جان۲ داری خبر به دور من هلهله کردند به پیش من تقدیری از حرمله کردند حسین جان۲ به پیش چشمانم حسین در همین گودال هنگام دست و پا زدن شد تنت پامال حسین جان۲ **** @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲۳ بی تو یک اربعین از غم خمیدم در شام و کوفه من محنت کشیدم تاج سر من ای دلبر من یا فارس الحجاز آجرک الله **** خون خدا بی تو خون جگر گشتم خبر داری با شمر همسفر گشتم طاقت ندارم تویی قرارم یا فارس الحجاز آجرک الله **** یک اربعین هجران زینب را کشته خنده های سنان زینب را کشته دیدی چها شد خون قلب ما شد یا فارس الحجاز آجرک الله **** @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲۴ بر سر قبرت رسیدم ای نگار نازنین دیده بگشا لحظه ای حال نزارم را ببین حسین من چه بگویم که چهل منزل چها بر من رسید این چهل روز از مصیبت قامت زینب خمید حسین من گر چه با چشم تر و با آه و ناله آمدم شرمسارم یا اخا چون بی سه ساله آمدم حسین من کی رود از خاطرم زخم کبودی ها حسین کی رود از خاطرم کوی یهودی ها حسین حسین من در همین جا دور من نامحرمان صف می‌زدند من به صورت می‌زدم آنها همه کف می‌زدن حسین من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲۵ چهل شب از داغ تو. نداشتم خواب خوش به یاد حلقوم تو نخورده ام اب خوش نرفته از یاد من که بر تو نیزه زدن بامرکب ده نفر روی تنت آمدن حرامیان یا حسین دور تنت توصف زدن تو دست و پا میزدی و کوفیان کف زدن دور و بر خواهرت هلهله شد یا حسین همسفر دخترت حرمله شد یا حسین دختر تو بین راه  چولاله پژمرده بود خیلی کمر درد داشت زبس لگد خورده بود @mahmud_asadi_shaegh135
@mahmud_asadi_shaegh135
@mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۳۰ یک اربعین خون به دل ما شد یک اربعین چشمانم دریا شد یک اربعین زینب تماشا شد یک اربعین **** چی بگم از شام خراب ای وای بستن مارو با یک طناب ای وای بردنمون بزم شراب ای وای ای وای من **** دور زنها صف می‌زدن ای وای رقاصه‌ها کف می‌زدن ای وای پای سرها دف می‌زدن ای وای ای وای من **** وای از بازار دیدم با چشم تر سنگ می‌زدن مردم شام به سر از روی نی افتاد سر اصغر وای از بازار **** همین جا بود که پیکرت پا خورد استخوونهات شد زیر نعلا خرد با دیدنِ تو دخترت جا خورد ای وای من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۳۱ ای همسفر برگشته‌ام با چشم خونبار چی بگم از هلهله و طعنه و آزار خبر داری بردن مارو توو کوچه بازار شامیا داشتن بغض بوتراب به همه مجانی دادن شراب خیلی دادن ناموستو عذاب آه یک عده پای سرا رقصیدن مست بودند و دور ما چرخیدن **** ای همسفر از کنج ویرانه مپرسی از نیره و کبودی شانه مپرسی از خواهرت، ز طفل دردانه مپرسی طفلتو توو بزم شراب زدن حتی رقیه رو، توو خواب زدن اونو رو دامن رباب زدن آه طعم ضرب سیلی، چشید چشماش جایی رو دیگه نمی‌دید چشماش . **** اینجا به اشک چشم ما هلهله کردن دست و پاهارو بسته در سلسله کردن همین جا بود که تقدیر از حرمله کردن اینجا دادن گیسوتو پیچ وتاب سینه‌ی تو با چکمه شد خراب شد پیکرت با نعلا آسیاب آه دست و پات، زیر پای اسبا بود هر عضوت یه گوشه‌ی صحرا بود **** @mahmud_asadi_shaegh135