•♥️🌥•
دل را قرار نیست مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو منزل به منزلم
#صبحمبہنامتاݩ🌱
#السلامعلیڪیاحسینبنعلی✋🏻
@mahruyan123456 🍃
•| #دعاۍروزاولمآهرمضان🌙
ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّﺍﺟْﻌَﻞْﺻِﻴَﺎﻣِﻲﻓِﻴﻪِﺻِﻴَﺎمَﺍﻟﺼَّﺎﺋِﻤِﻴﻦَ
ﻭَﻗِﻴَﺎﻣِﻲﻓِﻴﻪِﻗِﻴَﺎمَﺍﻟْﻘَﺎﺋِﻤِﻴﻦَﻭَﻧَﺒِّﻬْﻨِﻲﻓِﻴﻪِﻋَﻦْ ﻧَﻮْﻣَﺔِﺍﻟْﻐَﺎﻓِﻠِﻴﻦَ
وَﻫَﺐْﻟِﻲﺟُﺮْﻣِﻲﻓِﻴﻪِﻳَﺎﺇِﻟَﻪَﺍﻟْﻌَﺎﻟَﻤِﻴﻦَﻭَﺍُﻋْﻒ
ُﻋَنِّیﻳَﺎﻋَﺎﻓِﻴﺎًﻋَﻦِﺍﻟْﻤُﺠْﺮِﻣِﻴﻦَ❀
ﺧﺪﺍﻳﺎﺭﻭﺯﻩﻣﺮﺍﺩﺭﺍﻳﻦﺭﻭﺯﻣﺎﻧﻨﺪﺭﻭﺯه
ﺭﻭﺯﻩﺩﺍﺭﺍﻥحقیقےﻗﺮﺍﺭﺩﻩوﺍﻗﺎﻣﻪﻧﻤﺎﺯم
ﺭﺍﻣﺎﻧﻨﺪﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥﻭاقعےﻣﻘﺮّﺭﻓﺮﻣﺎﻭ
ﻣﺮﺍﺍﺯﺧﻮﺍﺏﻏﺎفلاﻥﻫﻮﺷﻴﺎﺭﺳﺎﺯﻭﻫﻢﺩﺭ
ﺍﻳﻦﺭﻭﺯﺟﺮمﻭﮔﻨﺎﻫﻢﺭﺍببخشﺍۍﺧﺪﺍۍِ ﻋﺎﻟﻤﻴﺎﻥﻭﺍﺯﺯﺷﺘﻴﻬﺎﻳﻢﻋﻔﻮﻓﺮﻣﺎﺍےﻋﻔﻮ ڪنندهﺍﺯﮔﻨﺎهڪارانﻋﺎﻟﻢ♡•
@mahruyan123456 🍃
🌙مَہ رویـــٰــان
💗| #رمان_مسیحـا ✨| #پارت_چهارصد_نود_شش ***** استرس دارم.کف دستانم عرق کرده.نگاهی به آینه می انداز
💗| #رمان_مسیحـا
✨| #پارت_چهارصد_نود_هفت
با شیطنت نگاهم می کند
+:خب من به تو چی کار دارم؟کارات رو بکن...
سر تکان می دهم و مثل خودش با سماجت می گویم
_:نه دیگه...نمیشه تو دست و پایی... آفرین پسرخوب؛برو تا منم به کارام برسم.
بی توجه به حرف های من می گوید
+:گفته بودم؟
_:چی رو؟
+:دوست دارم!
*
باباجان سلام!
امیدوارم حالت خوب باشد.این روزها بیشترین نگرانیم از بابت شماست.
اینکه چقدر به شما سخت می گذرد...
هر روز برایت چند رکعت نماز می خوانم و آخر هفته را برایت روزه می گیرم.
تمام اشک هایی که پای روضه های سیدالشهدا ریخته ام،به نیابت از شما جمع کرده ام.
اگر از حال ما می پرسی،خوبیم..
خدا را هزاران مرتبه شکر...
مامان تقریبا به زندگی عادی بازگشته و کارهای قبلش را از سر گرفته.
تنها فرقی که کرده،این است که دیگر خبری از آن برق سوزنده در چشم هایش نیست.
پدربزرگ هم به کمک دستگاه های متصل به بدنش زنده است.
عمووحید همه ی تلاشش را کرده و تا حدودی موفق شده که پدربزرگ را راضی به خواندن شهادتین کند.
حال عمووحید هم خوب است.
نگران من است و روزی هزار بار پیام می دهد.
من هم که....
سرم گرم زندگی ام است.تفاوت هایمان را با مسیح پذیرفته ایم.
او با نماز خواندن من کنار آمده و من با نماز نخواندش هنوز کنار نیامده ام!
باور کن سخت است بابا...
سخت است که مسیح کوچک ترین کار عبادی را انجام نمی دهد.
اما دلم قرص است به عشقمان.
به اینکه وقتی روزه ام،به خاطر من قید صبحانه و نهارش را می زند و نصفه شب سر میز سحری کنارم می نشیند.
دلم خوش است که شب هایی که هیئت می روم همراهی ام می کند.
✍🏻نویسنده:
#فاطمهنظری
@mahruyan123456
هدایت شده از 🌙مَہ رویـــٰــان
پارت اول رمان های اختصاصی کانال😍♥️
✍🏻به قلم بانو #دلآࢪا
#رمان عاشقانه دفاع مقدس عشقیازجنسنور🌺💫👇🏻
https://eitaa.com/mahruyan123456/458
#رمان کاملا واقعی پاک تر از گل🌸🍃👇🏻
https://eitaa.com/mahruyan123456/2224
#رمان_آنلاین اجتماعی مذهبی طهورا🌹🌱👇🏻
https://eitaa.com/mahruyan123456/6760
❌کپی از رمان ها حرام است و پیگرد قانونی به دنبال دارد❌
ـ مژده ای منتظران، ماه خدا آمده است
ماه شبهای مناجات و دعا آمده است...🤲🏻
ـ ماه دلدادگی بنده به معبود رسید
بر سر سفره شاهانه گدا آمده است...♥️
🌙 #حلولماهمباركرمضانماھرحمتوبرکتوغفرانمبارڪباد
@mahruyan123456 🍃
🌙مَہ رویـــٰــان
💗| #رمان_مسیحـا ✨| #پارت_چهارصد_نود_هفت با شیطنت نگاهم می کند +:خب من به تو چی کار دارم؟کارات رو
💗| #رمان_مسیحـا
✨| #پارت_چهارصد_نود_هشت
هم پای من مشکی سیدالشهدا به تن می کند و به خاطر من هیچ کدام از مهمانی ها را نمی رود.
دلم خوش است و لبم خندان...
اما بابا،هنوز چیزهایی هست که بابتشان نگرانم.هنوز می ترسم یک روز یکی از ما کم بیاورد...
من بدون محبت های مسیح می میرم بابا!
می ترسم از روزی که زندگی کوچکمان سه نفره بشود.حضور نفر سومی به عنوان فرزند من و مسیح می تواند آغاز
وحشتناکی برای اختلاف هایمان باشد..
عمووحید دل گرمم می کند.
می گوید محال است گریه به سیدالشهدا کنی و دستت را نگیرند.
هنوز می گوید از هدایت مسیح ناامید نشوم و هرکاری از دستم برمی آید انجام دهم.هنوز می گوید ساده نگذرم از کنار
چشم هایی که برای زهرای مرضیه اشک ریخته اند ...
برایم دعا کن بابا...دختر کوچکت این روزها کمی نگران است....
"پایان فصل اول"
بامداد روز پنج شنبه هفتم دی ماه سال نود و شش
✍🏻نویسنده:
#فاطمهنظری
@mahruyan123456
سلام خدمت همه همراهان گرامۍ
رسیدن ماه پربرڪت رمضان رو تبریک میگم خدمتتون🌸
1️⃣قسمت پایانی رمان مسیحا هم تقدیم حضورتون شد انشالله از این رمان خوشتون اومده باشه😍
و درباره فصل دو هم خانوم نظرے ادامه ندادند فصل ۲ اش رو و فعلا هم قصد ادامه دادن فصل ۲ این رمان رو ندارند🌱
2️⃣ درباره رمان طہورا نیز این چند وقت نویسنده یک کسالتی داشتند و قادر به نوشتن نبودن ولی انشالله حتما ادامه این رمان رو از شب های اینده خواهیم داشت و تموم نشده💯
ممنون از صبوریتون✨
التماس دعا🙏🏻