لبخندِ تـُو؛
ڪمـ از خُورشید نیست
بعداز طلوعِ خندهے تـُو
صُبـح مۍشود...
@mahruyan123456🍃
کارگردان دنیا خداست !
مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست
سالم است یا بیمار !
مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده ! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است.
امیدوارم خوش بدرخشید !
غر نزن
گله نکن
خدا حکمت همه کارها را میدونه
فقط بهش بگو:
ای که مراخوانده ای راه نشانم بده...
@mahruyan123456🍃
#مولا_جانم ❤️
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان
با دست عشق آتش دل را صبور کن
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@mahruyan123456🍃
#پستچی
#قسمتبیستودوم:
#چیستایثربی
از آن صبح زودی که رفت دیگر نمیدانم چقدر طول کشیده است .
مگر آدم می تواند روزهای بی تو بودن را بشمرد؟
مثل برزخ است هر لحظه اش عمری ...
و نفهمیدم که یک سال گذشت.
نوزده ساله بودم باید به جای نوشتن شغل ثابتی پیدا می کردم .
هر روز به ادارات مختلف میرفتم و همیشه با این جمله مواجه می شدم : اقلیتید؟
_نه ساداتم !
_پس این اسم کافری !؟
کجایش کافری است ؟ چیستا در ایران باستان یعنی دانش و دانایی !!
یک اسم فارسی قدیمیست ! پدرم با خودش عهد کرده بود دخترش را چیستا بگذارد .
معنایش را دوست داشت .
_ببخشید نیرو لازم نداریم .
چند جاهم که سوابق کاری ام را پسندیدند تا به امتحان گزینش می رسیدند بهانه می آوردند ، کفن چند بخش است ؟
_نمیدانم
بالاخره رییس پیشگیری بهزیستی از قلمم خوشش آمد و شغل نیمه وقتی به من داد .
تاتر درمانی!
گفت : میگی ، بلدی ! ببینم چیکار میکنی ؟
ممنون دکتر تقوی عزیز ، هر کجا که هستی !
هر روز قبل از دانشگاه سری به پادگان میزدم .
علی نه اجازه داشت به من نامه بنویسد نه تماسی بگیرد .
مگر ماموریت سری!
ادامه دارد ...
@mahruyan123456🍃
✨ انسان زودپشیمان می شود
گاه از گفته و
گاه از نگفته هایش
اماسراغ ندارم کسی را
که از"مهربانی" پشیمان باشد
خوش به حال آنکه خوب میداند
مهربانی منطقی ترين گفت وگوی زندگیست
@mahruyan123456🍃
💚سلام امام زمانم💚
باور دارم
🍃یکی از همین #صبح ها
🌼که بی هوا و خسته چشم باز میکنم،
🍃بوی نرگسدر همه #عالم دمیده است...
آمدن، برازنده ی #توست!
🌺 یا صاحبالزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahruyan123456🍃
مهربان بودن عالیه اما عالیتر اینه
که از محبتی که کردیم رد بشیم و دریافت
کننده ی محبتمون را مدیون نبینیم ...
محبت برای رضای خدا یعنی از لحظه ای
که نیت کردیم پاسخ را از خدا گرفتیم
دیگه منتظر پاسخ از بنده اش نیستیم ...
بی توقع مهربان باشیم
خدا جبران میکنه. تمام مهربانی هایت را ...
@mahruyan123456🍃
زندگی را
باید زندگی کرد ،
آنطور که دلت میگوید ...!♥️🌸
سیمین_بهبهانی
@mahruyan123456🍃
Hamed Zamani _ Velvele (UpMusic).mp3
11.78M
آهنگ زیبای ولوله با صدای دلنشین حامد زمانی 🌹
میروم منزل به منزل رو به سویش...
تا ببینم بار دیگر ماه رویش ...
@mahruyan123456🍃
•°~🍃♥️
ذڪرِخـیرتـوبہهـرجاشـدویادتڪردیم
دسـتبرسینہبہتوعرضِارادتڪردیم
پادشاهـےِجهـانحاجتِمـانیسـتحـسین
مـابہغلامـےدرِخانہاتعادتڪردیـم :))
#اݪسلامعلیڪیااباعبدالله..🌱
@mahruyan123456🍃
براے زندگی
قانون مهربانے بگذاریم!
هر ڪہ اخم ڪند
جریمہ اش لبخند
و هر ڪہ لبخند بزند
پاداشش ، عشق باشد
قانون مهربانے ،
"پاداش و مجازاتش"
شیرین ست...
@mahruyan123456🍃
ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
شهادت امام جواد علیه السلام بر همگان تسلیت باد .🖤🖤
@mahruyan123456🍃
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
اے ڪه روشن✨ شود
از نـور تو هر #صبح جهان
روشنـــاے دل من♥️
حضرتـــ خورشـید #سلام
#اللﮩم_عجل_لولیڪ_الفـرجـ🌸
@mahruyan123456🍃
هرڪس دلش بہ زُلفڪسی میخوردگِره
ما هم اسیــر مـوےِ جــَـــوادُ الائـمہایم...
@mahruyan123456🍃
تا که پرسیدم زمنطق عشق چیست
این چنین گفت و گریست ...❤️
عشق های امروزی همه افسانه اند
عشق واقعی تفسیری ز زهرا و علی ست
سالروز ازدواج فرخنده حضرت علی ( ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) مبارک باد 🌺
@mahruyan123456🍃
محبت ها هیچوقت
فراموش نمیشن🍏🍃
اگه محبت کردی، اونقدر میچرخه
تا یه روزی
یه جایی
که روحتم خبر نداره
بهت برمیگرده🍏🍃
پس محبت کنیم بی توقع🍃🍏
@mahruyan123456🍃
ﺑﺮﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ" ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ "ﺧـــﻮﺏ" ﺑﺴﺎﺯ.
ﺁﻧﻘـــــــﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ "ﺧﻮﺏ" ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ "ﮔﺬﺍﺷﺘـــﯽ" ﻭ "ﺭﻓـــﺘﯽ" ....!!
ﺩﺭ "ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸـــﺎﻥ" ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ..
ﺗﺎ ﻫﺮاﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ: "ﮐــــﺎﺵ ﺑـــﻮﺩ" ..!
ﻫﺮاﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨــﺪ ﻭ ﺑﺨــﻮﺍﻫﻨﺪ "ﺑــﺎﺷﯽ" !
ﻫﺮاﺯﮔﺎﻫﯽ "ﺩﻟﺘﻨـــﮓ" ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ ..
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ "ﺳﺨـــــﺖ" ﺍﺳﺖ ...
ﻭﻟـــــــﯽ ...عزیزم ﺗﻮ "ﺧــــــــــﻮﺏ ﺑﺎﺵ"...
و چه زیباست روزی که نباشی و از تو به خوبی یاد شود ...🌹🌹
@mahruyan123456🍃
صبح يعنى همه ى شهر پراز بوى خداست عابرى گفت که اين مطلق ناديده کجاست؟ شاپرک پرزد و با رقص خود آهسته سرود چشم دل بازکن اين بسته به افکار شماست#صبحزیباتونبخیر✨ @mahruyan123456🍃
1_1635192672.mp3
8.6M
🎙| salar aghili
من عاشق روی توام
کین گونه بر دف میزنم♥️💍
@mahruyan123456🍃
📓 #صدای_بارون_عطر_نفسهات
🖇 #قسمت_بیستم
✍🏻 #هاوین_امیریان
فنجون رو سر کشیدم .
-: خااااك به سرم غذا خراب شدددد!
دویدم سمت اجاق گاز . خداروشکر سالم سالم بود.
سینی دیگه کاملا خشک شده بود . گذاشتمش روي میز غذاخوري و وسیله هاي مورد نیاز! براي غذا خوردن چهار نفر رو دونه دونه چیدم توش. و می شمردم ، که فراموشم نشه...
-: اول از همه... سفره!
" نهار که تموم و وقت جمع کردن سفره شد ، از جام بلند شدم . دختر عموم یاسمن اومد نزدیک و زیر گوشم گفت .
-: عاطفه تو دیگه شوهر کردي ... پس باید تنبلی رو بذاري کنار ... سفره رو خوب تمیز کن ... ظرف هارم خوب بشور ... به دردت می خوره ...
خواستم یه نیشگونش بگیرم که در رفت . یکی خودش رو حبس کرد تو دستشویی . یکی دل درد گرفت . یکی رفت به دیگ سر بزنه ببینه آب
جوشید یا نه . یکی حالت تهوع گرفت . خانم ها همه با هم رفتن تو اشپزخونه و همش می گفتن ...
-: زود ظرفا رو بیارین بشوریم ...
چند نفر بچه بغل گرفتن . اقایونم که ... صد رحمت به پادشاه ها . شکم هاشون که پر شد تکیه دادن به پشتی ها .
من موندم و یه سفره از این سر خونه تا اون سر ... نامردا ...
شروع کردم به جمع کردن . دوبار که رفتم و برگشتم محمد بلند شد و اومد کمکم . خدایی نمی تونستم نیشم رو از شدت ذوق کنترل کنم .
پسره عمه بزرگم که خیلی هم بیشعور و شوخ بود و اسمشم مهدي، یهو بلند گفت
مهدي -: محمد بشین ...زحمت نکش عاطفه هست ...
همه خندیدن . یه پشت چشم براش نازك کردم و گفتم .
-: از تو که آبی بخار نمیشه ... ببین خجالت بکش ...
مهدي -: اولاشه ... داغه هنوز ...
رو به محمد کرد .
مهدي-: یکم بگذره درست میشی محمد ...
صداي خنده همه جا رو پر کرد . ظرفا رو بردم تو اشپزخونه و اومدم . همه داشتن می خندیدن . مخصوصا محمد . چند نفر از محمد خجالت
کشیدن و اومدن تا کمک کنن . دوباره به مهدي نگاه کردم . و با چشم به محمد اشاره کردم .
-: یاد بگیر ...
دستمال گرفتم دستم تا سفره رو تمیز کنم . خب چی میشد الان یکبار مصرف می انداختن ؟
مهدي -: عاطفه یه دقه بیا اینجا ...
با دستش کوبید روي مبل و بهش اشاره کرد . میخواستم برم که ناخودآگاه نگاهم به محمد افتاد . خنده اش محو شد و اخم هاش رفت تو هم .
مردد موندم برم یا نه؟ نکنه محمد برداشت دیگه اي کرده باشه؟ فکر کنم مهدي هم اخم هاي محمد رو دید که گفت
مهدي -: نمی خواد بیاي ... به کارت برس .. سفره رو خوب تمیز کن ... خوب ...
زیر لب غر زدم ؛
-: پسره بیشعور روانی! "
@mahruyan123456 🍃
‹بوی قهوه و کتاب به قدری زیباست که نمیتونه متعلق به این جهان باشه📓☕️›. @Mahruyan123456🍃