سلام کوچولوهای نازنین😍❤️
صبحتون بخیر☺️☺️☺️
من که هنوز خوابم میاد😴😴😴
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
24.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن اینورِ آب🇮🇷
👦🏻سامان پسر باهوشیه که یکمی هم بازیگوشه و این باعث می شه دردسرهایی برای خودش و پدر و مادرش و بعضی از اطرافیانش پیش بیاد.🤦🏻♀
☂بخش سوم
✨این انیمیشن برای پرورش خلاقیت کودک،عالیه💫
▣⃢🌱#فیلم_و_انیمیشن_کودکانه📿
#اللهم_بارک_لمولانا_آقاجانم_امام_زمانم_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#پویانمایی
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی با نیم دایره😍
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از جواد برزگر🌹
Zahra Jan - Barzegar - FX.mp3
9.65M
﷽
🎧 نماهنگ | #زهرا_جان
🎙 بانوای: #حاج_جواد_برزگر
📝 شاعر: وحید محمدی
🎞 آهنگسازی و تنظیم: محمد جواد علیمردانی
🏴 ویژه ایام #شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
📌 تولید شده در "مجموعه رسانهای #ماهرخ_فیلم
کانال جواد برزگر
[ @abaraat ]
۱۴ آذر ۱۴۰۳
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعالسازی دونیکمره مغز😍
#دقت_و_تمرکز
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧚🏻♂️ گیفت یلدایی زیباااا😍
#یلدا
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد🖤
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳
قصه ی خرگوش سیاه و سفید
📍یکی بود یکی نبود، خرگوش سفید به خرگوش سیاه گفت: «بیا بریم گردش».
خرگوش سیاه گفت: «کجا بریم؟»
▪️🐰
📍خرگوش سفید گفت: «توی جنگل».
خرگوش سیاه گفت: «باشه، بریم گردش کنیم، بازی کنیم. دلهامونو راضی کنیم».
🐰▫️
📍 راه افتادند و رفتند تا به جنگل رسیدند.
یک درخت نارنج دیدند. سنجاب کوچولویی روی آن نشسته بود. سنجاب کوچولو آنها را دید و صدا زد: «خرگوش سفید، خرگوش سیاه سلام، نارنج دوست دارید؟»
خرگوشها جواب دادند: «سلام، بله دوست داریم».
سنجاب کوچولو یک نارنج چید و به طرف آنها انداخت و گفت: «بگیرید که اومد».
▪️🐰
📍خرگوش سفید پرید و نارنج را گرفت و به خرگوش سیاه داد.
آنها با هم گفتند: «دستت درد نکنه، سنجاب مهربون!»
خرگوش سیاه نارنج را پاره کرد؛
یک قاچ به خرگوش سفید داد و یک قاچ هم در دهان خودش گذاشت.
🐰▫️
📍خرگوش سفید نارنج را خورد و گفت: «وای چه ترشه!»
سنجاب داد زد: «بخور تا شکمت پُرشه!»
خرگوشها خندیدند. از سنجاب خداحافظی کردند و رفتند تا به یک بوتهی لوبیا رسیدند. خرگوش سیاه گفت: «وای! لوبیا!»
▪️🐰
📍خرگوش سفید گفت: «فردا زود بیا.»
خرگوش سیاه خندید و دوید. خرگوش سفید هم دنبالش دوید. آنها دویدند و دویدند تا به درختی رسیدند که روی شاخههای آن چند تا طوطی نشسته بود. خرگوش سفید گفت: «وای چقدر طوطی!»
خرگوش سیاه گفت: «بپر تو قوطی!»
🐰▫️
📍خرگوش سفید گفت: «چی گفتی؟»
خرگوش سیاه گفت: «یه وقت نیفتی!» و دوید.
خرگوش سفید دنبالش دوید
▪️🐰
📍آنها دویدند و رفتند تا به یک روباه رسیدند. ترسیدند و زیر بوتهها پنهان شدند. روباه، دنبال غذا بود. بو کشید و بو کشید تا به بوتهها رسید. داد زد: «آهای خرگوشها، میدونم اون جایید. بیایید بیرون!»
🐰▫️
📍خرگوشها از جایشان تکان نخوردند. روباه دستش را جلو آورد تا آنها را بیرون بکشد. خرگوشها یواشکی خودشان را عقب کشیدند. از زیر بوتهها بیرون آمدند و پا به فرار گذاشتند.
▪️🐰
📍روباه دنبالشان دوید. خرگوشها بدو روباه بدو. روباه پشت سر و خرگوشها جلو. خرگوشها به لانهشان رسیدند. داخل لانه پریدند و قایم شدند. روباه ناامید برگشت و رفت تا شکار تازهای پیدا کند.
🐰▫️
📍خرگوش سفید رو به خرگوش سیاه کرد و گفت: «روباهِ بلا!» خرگوش سیاه گفت: «هم کلک بود و هم ناقلا!»
خرگوش سفید گفت: «روباه بلا، کلک بود و ناقلا، دشمن خرگوشا، نذاشت راحت گردش کنیم».
خرگوش سیاه گفت: «اون یکی بود ما دو تا». خرگوش سفید گفت: «دمت کوتاه»
خرگوش سیاه گفت: «چی گفتی؟ دُمب کی کوتاه؟»
▪️🐰
📍خرگوش سفید گفت: «دُمب تو». خرگوش سیاه نگاهی به دم خودش کرد، نگاهی هم به دم خرگوش سفید انداخت و با خنده گفت: «دمهای هردوتامون کوتاهه. فقط مال تو سفیده مال من سیاه».
🐰▫️
📍خرگوش سفید گفت: «دم من مثل ماه، دم تو مثل شب سیاه».
خرگوش سیاه گفت: «وای! امروز چه روز شادی بود». خرگوش سفید گفت: «پر از ماجرا بود!»
خرگوش سیاه گفت: «من که خسته شدم». خرگوش سفید گفت: «من هم چشمهایم بسته شدند».
▪️🐰
📍هردو با لبخندی به خواب رفتند و خوابهای خرگوشی دیدند
💕💕پدرو مادر گل؛
کودکان قصه ی آخر شب رو با صدای شما بیشتر دوس دارن،
#قصه_متنی
👫@majaleh_khordsalan
۱۴ آذر ۱۴۰۳