eitaa logo
مجله خردسالان
34.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
36 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
24.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن اینورِ آب🇮🇷 👦🏻سامان پسر باهوشیه که یکمی هم بازیگوشه و این باعث می شه دردسرهایی برای خودش و پدر و مادرش و بعضی از اطرافیانش پیش بیاد.🤦🏻‍♀ ☂بخش سوم ✨این انیمیشن برای پرورش خلاقیت کودک،عالیه💫 ▣⃢🌱📿 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  جواد برزگر🌹
Zahra Jan - Barzegar - FX.mp3
9.65M
﷽ 🎧 نماهنگ | 🎙 بانوای: 📝 شاعر: وحید محمدی 🎞 آهنگ‌سازی و تنظیم: محمد جواد علی‌مردانی 🏴 ویژه ایام سلام‌الله‌علیها 📌 تولید شده در "مجموعه رسانه‌ای کانال جواد برزگر [ @abaraat ]
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧚🏻‍♂️ گیفت یلدایی زیباااا😍 👫@majaleh_khordsalan
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد🖤 👫@majaleh_khordsalan
قصه ی خرگوش سیاه و سفید 📍یکی بود یکی نبود، خرگوش سفید به خرگوش سیاه گفت: «بیا بریم گردش». خرگوش سیاه گفت: «کجا بریم؟» ▪️🐰 📍خرگوش سفید گفت: «توی جنگل». خرگوش سیاه گفت: «باشه، بریم گردش کنیم، بازی کنیم. دل‌هامونو راضی کنیم». 🐰▫️ 📍 راه افتادند و رفتند تا به جنگل رسیدند. یک درخت نارنج دیدند. سنجاب کوچولویی روی آن نشسته بود. سنجاب کوچولو آن‎ها را دید و صدا زد: «خرگوش سفید، خرگوش سیاه سلام، نارنج دوست دارید؟» خرگوش‌ها جواب دادند: «سلام، بله دوست داریم». سنجاب کوچولو یک نارنج چید و به طرف آن‌ها انداخت و گفت: «بگیرید که اومد». ▪️🐰 📍خرگوش سفید پرید و نارنج را گرفت و به خرگوش سیاه داد. آن‌ها با هم گفتند: «دستت درد نکنه، سنجاب مهربون!» خرگوش سیاه نارنج را پاره کرد؛ یک قاچ به خرگوش سفید داد و یک قاچ هم در دهان خودش گذاشت. 🐰▫️ 📍خرگوش سفید نارنج را خورد و گفت: «وای چه ترشه!» سنجاب داد زد: «بخور تا شکمت پُرشه!» خرگوش‌ها خندیدند. از سنجاب خداحافظی کردند و رفتند تا به یک بوته‌ی لوبیا رسیدند. خرگوش سیاه گفت: «وای! لوبیا!» ▪️🐰 📍خرگوش سفید گفت: «فردا زود بیا.» خرگوش سیاه خندید و دوید. خرگوش سفید هم دنبالش دوید. آنها دویدند و دویدند تا به درختی رسیدند که روی شاخه‌های آن چند تا طوطی نشسته بود. خرگوش سفید گفت: «وای چقدر طوطی!» خرگوش سیاه گفت: «بپر تو قوطی!» 🐰▫️ 📍خرگوش سفید گفت: «چی گفتی؟» خرگوش سیاه گفت: «یه وقت نیفتی!» و دوید. خرگوش سفید دنبالش دوید ▪️🐰 📍آن‌ها دویدند و رفتند تا به یک روباه رسیدند. ترسیدند و زیر بوته‌ها پنهان شدند. روباه، دنبال غذا بود. بو کشید و بو کشید تا به بوته‌ها رسید. داد زد: «آهای خرگوش‌ها، می‌دونم اون جایید. بیایید بیرون!» 🐰▫️ 📍خرگوش‌ها از جایشان تکان نخوردند. روباه دستش را جلو آورد تا آن‌ها را بیرون بکشد. خرگوش‌ها یواشکی خودشان را عقب کشیدند. از زیر بوته‌ها بیرون آمدند و پا به فرار گذاشتند. ▪️🐰 📍روباه دنبالشان دوید. خرگوش‌ها بدو روباه بدو. روباه پشت سر و خرگوش‌ها جلو. خرگوش‌ها به لانه‌شان رسیدند. داخل لانه پریدند و قایم شدند. روباه ناامید برگشت و رفت تا شکار تازه‌ای پیدا کند. 🐰▫️ 📍خرگوش سفید رو به خرگوش سیاه کرد و گفت: «روباهِ بلا!» خرگوش سیاه گفت: «هم کلک بود و هم ناقلا!» خرگوش سفید گفت: «روباه بلا، کلک بود و ناقلا، دشمن خرگوشا، نذاشت راحت گردش کنیم». خرگوش سیاه گفت: «اون یکی بود ما دو تا». خرگوش سفید گفت: «دمت کوتاه» خرگوش سیاه گفت: «چی گفتی؟ دُمب کی کوتاه؟» ▪️🐰 📍خرگوش سفید گفت: «دُمب تو». خرگوش سیاه نگاهی به دم خودش کرد، نگاهی هم به دم خرگوش سفید انداخت و با خنده گفت: «دم‌های هردوتامون کوتاهه. فقط مال تو سفیده مال من سیاه». 🐰▫️ 📍خرگوش سفید گفت: «دم من مثل ماه، دم تو مثل شب سیاه». خرگوش سیاه گفت: «وای! امروز چه روز شادی بود». خرگوش سفید گفت: «پر از ماجرا بود!» خرگوش سیاه گفت: «من که خسته شدم». خرگوش سفید گفت: «من هم چشم‌هایم بسته شدند». ▪️🐰 📍هردو با لبخندی به خواب رفتند و خواب‌های خرگوشی دیدند 💕💕پدرو مادر گل؛ کودکان قصه ی آخر شب رو با صدای شما بیشتر دوس دارن، 👫@majaleh_khordsalan
جنگل امن - @mer30tv.mp3
3.9M
🌛قصه شب🌜 یه قصه شیرین😍 برای شب زیبای شما🌺🌱 👫@majaleh_khordsalan