eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. خورشید بی فروغ و چراغ هدایتی لطفت شده است شامل ما قبل حاجتی تفسیر بی نظیر تو از آیه های وحی دارد برای عالم و آدم طراوتی «المنقبه»است مشق حلال و حرام ها نور است در «صحیفه» ی تو هر عبارتی مولای من اسارت و زندان مگر گذاشت؟ در طوف کعبه باشی و حتی زیارتی شش گوشه در جوار تو ،اما همیشه بود سهم تو از زیارت جدت نیابتی هر روز روزه بودی و زندان گواه بود شب تا به صبح گرم دعا و عبادتی از ظلم خسته بودی و در اوج درد ها هرگز ندید هیچ کس از تو شکایتی می خواست بی فروغ بماند جهان و رفت ظلمت به سمت خلقِ چه دهشت جنایتی مسموم زهر گشتی و از ما تو را گرفت غافل از اینکه حافظ نسل امامتی در انتظار دیدن منجی نشسته ایم برپا شود به وقت ظهورش قیامتی امید چشم غمزده های جهان بیا دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی .
. کیستم من از غلامانِ قدیم سامرا کیستم جلدِ حریمش، یاکریمِ سامرا شکر عمری رزقم از دستِ کریمان می رسد از کریمِ در مدینه یا کلیمِ سامرا مزهّ دارد با مَصابیحِ الدُّجی، کَهفِ الوَری راه رفتن در صراطَ المستقیمِ سامرا گرچه شد تخریب این گلدسته ها و گنبدش کم نخواهد کرد از شانِ عظیمِ سامرا نسل اندر نسلِ ما را هم کفایت می کُند منصبِ کلبِ نگهبانِ حریمِ سامرا عطر و بوی کربلا دارد تمامِ مرقدش از نجف انگار می آید نسیمِ سامرا کاش می شد ساکنِ این قطعه بودم از بهشت کاش من هم می شدم عمری مقیمِ سامرا
بگذار که خاک زیر پایت باشیم وز مِهر چو ذرّه در هوایت باشیم ما را به گدایی درِ خود بپذیر بگذار گدای سامرایت باشیم
. علیه السلام به دنیا آمدی تا شیعیان را سروری باشد جهان در سایه لطف عدالت گستری باشد تو فرزند علی(ع)بودی و از ذریه ی زهرا(س) نمی شد جز حسن(ع) نام تو نام دیگری باشد جهان فهمید پشت ابر هم خورشید می تابد اگرچه شهرتش در حصر بودن، عسکری باشد جهان شد فتح با اندیشه ات بی آنکه در گردت شبیه مجتبی (ع)غمخوار و حتی لشکری باشد به تفسیر تو پیدا کرده عالم راه را از چاه چگونه می شود فرزند کوثر، عسگری باشد؟ زمین از حجت حق لحظه ای خالی نمی ماند و این یعنی که باید شاه بیت آخری، باشد
با زائرتان ، نام مرا بنویسید هر هفته گدای سامرا بنویسید مهمان امام حسن عسکری ام در دفتر پنج شنبه ها بنویسید ......... از مبدا نور ، رو به مقصود کنیم با هفته طواف کوی معبود کنیم از پنجره های پنج شنبه باید پرواز به جمعه های موعود کنیم
دل ساخته یک مدینه با سامرّا از بین دو صحن رفته تا سامرّا یک صحن به نام عسکری بین بقیع یک صحن به نام مجتبی ، سامرّا
ای حرمِ کبریای حضرت داور پردۀ قدسِ تو هفت طارم اخضر خاکی و اندر تو خفته محورِ افلاک خُردی و در تو نهفته عالم اکبر قبّۀ تو قبله‌گاه عالم و جاهل سدّۀ تو سجده‌گاه مؤمن و کافر طرّۀ حور از غبار توست مطرّا گلشن خلد از نسیم توست معطّر کعبه‌ای و تا به بر گرفته زمینت گِردِ وی آرد طواف، چرخ مدور مغز زمین از روائح تو مجلّا قلب جهان از لوائح تو منوّر پشت فلک پیش هیبت تو مقوّس طلعت خور با تشعشع تو مکدّر عطر فضایت سبق ربوده ز فردوس خاک سرایت زده‌است طعنه به کوثر ساحت گیتی از آن، همیشه مصفّا جبهت گردون بدین، هماره معفّر فیض تو گر بالسّویّه گردد تقسیم چیست تفاوت میان عیسی و عاذر؟ صورتِ قبّه‌ت شد ار خراب، به معنی خانۀ معمورِ اولیاست سراسر رنج ز ویرانی‌ات مباد که دائم گنج به ویرانه اندر است مستّر مخزن سرّ وجودی ای حرم قدس کنز خفی را نهفته در تو دو گوهر آن، ثمرِ بوستان عصمت زهرا این، قمرِ آسمان عزّت حیدر آن، گهر تابناکِ نُه یمِ توحید این، صدف و آخرین گهر به وی اندر قطره‌ای از ابر جود و همّت آن، بحر خطوه‌ای از ملک جاه و حشمت این، بر ای عجب این دو همای سدره‌نشین را چون شده جا، ساحت مضیّق اغبر؟! شاید کاینجا کنم طراز قصیده بیتی از آن نامدار فحل سخنور: «چرخ شنیدم که خاک در بر گیرد» «خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر» خسته «رحیق» از شرار شوق تو باشد خون دل و دیده‌اش مدام به ساغر تا صیغِ مفرد و مثنّی و مجموع نزد ادیبان ملقّن است و مکرّر دشمن عزّ تو را بُواد انامل هریک از آن یک جدا چو جمع مکسّر 🔸بیتِ اقتباسی از