#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
سیزده ساله ی من،من بفدای سخنت
نوعروست شده در بین حرم،سینه زنت
خاک و خون پاک کنم از لب چاکت قاسم
تا که یکبار عمو جان شنوم از دهنت
بگمانم که رشید حرمم خورده زمین
ای عزیزم شده مانند ابالفضل تنت
پیرمردان جمل طعنه زنان می گویند
حلقه حلقه شده اعضای یتیم حسنت
بی زره رفتی و جسم تو شده مثل زره
بدن پاک تو شد پاره تر از پیرهنت
زنده زنده بدنت زیر سم مرکب رفت
شده پاشیده تر از جسم جوانم بدنت
اسبها روی تنت گرم تردد بودند
نعلِ کهنه-شده،ای وای به پیکر کفنت
****
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
حسن جوان شد و از عرشِ خیمهها آمد
نماز ظهر شد و ماهِ کربلا آمد
تو قاسمبنعلی یا یَلِ یَلِ جَمَلی؟!
همینکه آمدی انگار مرتضی آمد
زره نپوش، که جوشنکبیر میخواهی
برای حرز تو از آسمان دعا آمد
که گفته یک نفری؟ ای سپاه یکنفره!
برای یاری من لشکر خدا آمد
همینکه نامهرسانِ من از مدینه شدی
دوباره عطرِ نفسهای مجتبی آمد
برو به جنگِ سپاهی که دشمن حسناند
من اِنیَکاد شدم تا تو را نظر نزنند
رجز بخوان که رجزهایت اقتدار من است
بگو که «اِبنِحسن» بودن افتخار من است
صدایی از نجف آمد زمان بدرقهات
که گفت این نوهام تیغ ذوالفقار من است
رسید مادرم از عرش و گفت با پدرت
شبیه تو پسرت نیز رازدار من است
و نالهی پدرت از میان کوچه دوید
حسین گریه کن؛! این روضه یادگار من است
نگاه خیسِ تو میگفت: وقت پرواز است
که بام سرخ شهادت در انتظار من است
حرم سیاه به تن کرد، از حرم رفتی
به شوقِ بوسه به دستان مادرم رفتی
کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را
صدای هلهلههای سپاه شیطان را
غبار معرکه میگفت آسمان ابریست
نگاه ابری من دید، سنگباران را
سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده
ببین به دست همه آیههای قرآن را
به خاطرت به تنم میخرم؛ کمی دیگر
شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را
چه روضهای؛ ملکالموت نیز حیران است
میان جسمِ تو پیدا نمیکند جان را
زیادتر شدی اما چقدر کم شدهای
چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شدهای
#رضا_قاسمی
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
این جوان کیست« زمین دور سرش می گردد»
ماهِ رخشنده به دورِ قمرش می گردد
آفتاب آمده در چشمِ تَرَش می گردد
نازنینی که حرم دور و بَرَش می گردد
سیبِ سرخِ حسن و میوه ی نوبَر ،قاسم
بر سرِ سفره ی زهرا،رطبِ تَر ،قاسم
پسری آمده میدان که حسن در حسن است
از زبان علی و فاطمه اورا سخن است
کلماتش همه از مصحف و شکّر شکن است
همه از لؤلؤ و مرجان و بهشتِ عدن است
بر لبش واقعه و نور تلاوت دارد
سیزده ساله و این گونه کرامت دارد
این جوان کیست که اینگونه فرس می راند
تیغِ لا حول و لا قوّةَ می تاباند
ذوالفقاری که به سرپنجه ی خود چرخاند
بو تراب آمده گویی که رجز می خواند
مثل شیری ست که می غرّد و می آید مست
دست در رطل گران کرده و شد باده پرست
با عمو شیوه ی بحث و جدلش دیدنی است
گوش کن؛واژه ی احلیٰ عسلش دیدنی است
در نبرد آمده عکس العملش دیدنی است
با رکب های فراوان٬بدلش دیدنی است
شیوه ی چشم تو دل می برد از حور و پری
حق همان بود که راحت ز عمو دل ببری
خرم آن لحظه که او پا به رکاب اندازد
گردش چرخ و فلک را به شتاب اندازد
آمده تا که به چشم همه خواب اندازد
تا که طوفان به دل آتش و آب اندازد
آمده تا به نیابت ز پدر تیغ زند
ضربدر مثل علی روز خطر تیغ زند.....
بر عمو دیدن آن حال پریشان سخت است
زخم بر پیکر آهوی خرامان سخت است
دیدن آن جگر و این لب عطشان سخت است
لحظه ی آخر و فریاد عموجان سخت است
روبرو با تو شدن حال دگر می خواهد
بردنِ جسم تو تا خیمه جگر می خواهد
بر عمو سخت بوَد بی تو چه سان برگردد
شرمگین از کرم ناب برادر گردد
روبرو با دلِ غمدیده ی خواهر گردد
عرش از بوی تو باید که معطر گردد
شورِ شیرینی ِ عشق تو تماشا دارد
هرچه آن شور تماشا بکند جا دارد
#علی_کفشگر
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمزمه
۱۰۴۷
ای گل طاها عزیز زهرا
در زیر دست و پا عمو افتادم از پا
گفتن یتیمم دیدن که تنهام
یه عده ای سنگم زدن به یاد بابام
عمو جونم
منم که سرتا پا به موج خونم
شکسته زیر مرکب استخوونم
پاشیده تر میشم نده تکونم
****
چشم انتظارم تا که بیایی
عموی خوب و مهربون من کجایی
ناز یتیمو با سنگ خریدن
دیدی چجوری روی دامادت دویدن
توی صحرا
تا که دیدن بی جوشنم عموجون
با اسبا رفتن رو تنم عموجون
چسبید رو نعلا بدنم عموجون
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمزمه
۱۰۵۷
داغ مدینه دلتو گرفته قاسمم گرفته قاسمم
یه بی حیا کاکلتو گرفته قاسمم گرفته قاسمم
مثل نفس بریده بریده شد تن تو
رفتی غزل ز خیمه قصیده شد تن تو
بارون تیر که بارید تنت روی زمین بود
تابوت نداشتی فرقت با پدرت همین بود
****
تا بغلت کردم پیچید صدای استخوون صدای استخوون
تورو تا خیمه میبرم ولی کشون کشون ولی کشون کشون
چیکار کنم جواب منو بدی عزیزم
شرمنده مثل عسل کش اومدی عزیزم
ای یادگار حسن رفتی و تنها شدی
از سم مرکبا بود هم قد سقا شدی
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمزمه
۱۰۶۸
بگو که جای دست کی نشسته رو گونه
چی شد نقابت چرا که موهات پریشونه
سرتا به پای پیکرت یا خاکه یا خونه
راه نفس برات به سینه تنگ شده
با تو چکار کردن که جسمت پُرِ سنگ شده
توو خیمه مادرت چشم انتظارته
پاشو بریم که نوعروست بی قرارته
دیگه چجوری پاشه تنی که نیمه جونه
نیزه ست میون سینهت یا اینکه استخوونه
****
دیدم تنت روی زمین پاشیده قاسمم
دیدم که بین خاک و خون غلتیده قاسمم
در زیر مرکب بدنت چسبیده قاسمم
این نامسلمونا به تو لگد زدن
تا اینکه فهمیدن یتیمی تورو بد زدن
میخواستی که بشی تو هم قد عباس
حالا میبینی که پاهات کجاست سرت کجاس
نعلای مرکب از تو گلاب گرفتن ای داد
تا به حرم جسمت از دستم دو سه بار افتاد
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#نوحه
۱۰۹۰
عمو جان عمو جان
نمانده دیگر نایم
به زیر دست و پایم
شکسته شد اعضایم
ببین عمو جان بر لبم من
به زیر سم مرکبم من
****
عمو جان عمو جان
ببین تماشا گشتم
خوش قدوبالا گشتم
هم قد سقا گشتم
کشتن یتیم کربلا را
کشتن عزیز مجتبیٰ را
****
عمو جان عمو جان
جسمم به خون غلتیده
از بس تنم پاشیده
روی زمین چسبیده
بردن من کار عبا نیست
قاسم تو یکی دو تا نیست
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#نوحه
۱۱۰۰
یکدم بیا به دیدنم ای عموجانم
نمانده قوت در تنم ای عمو جانم
عموجان عموجان
****
من دست و پا زدم عمو زیر دست و پا
شد تیرباران پیکرم چون تن بابا
عموجان عموجان
****
به لب رسیده جان من زیر مرکبها
شکسته استخوان من زیر مرکبها
عموجان عموجان
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شور
۱۱۰۹
یادگار برادرم قاسم
پرپر نزن برابرم قاسم
میبرمت تا به حرم قاسم
ای وای من
****
با اینکه داشت
زره علی اکبر
آخرش شد
صدتا علی اصغر
توکه زره
نداری به پیکر
ای وای من
****
شکستنت
ای شاخه شمشادم
آماج تیر
شد برادرزادم
دیدم پر خون
شد روی دامادم
ای وای من
****
چشمم خیره
مونده سوی نیزه
چقد تنت
میده بوی نیزه
ماه عسل
میری روی نیزه
ای دامادم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#محرم
#اشعار_محرم
#قطعه
یا نداری جان، لبی بگشایی و آهی کشی
یا عسل چسبانده قاسمجان لبانت را به هم
ای یتیم خانهام رحمی به حال نجمه کن
ریختی در خیمهام گریه کنانت را به هم
نالهات می آمد اما پایکوبی داشتند
ناله کردم که نریزید این امانت را به هم
نذر کردم بین اَبرویت ببوسم بازهم
حیف نعلی ریخت اَبروی کمانت را به هم
شیر شد لشکر همین که دید قد و قامتت
دوخت بر این خاک جسم خون چکانت را به هم
عمهات دارد میآید اینقدر پا را مکش
با تقلایت نریزی عمهجانت را به هم
کاش میشد که بگویم با حسن: حالا نیا
آخ پاشیده است تیغی نوجوانت را به هم
دشنهای خوردی صدایت را به سینه قطع کرد
نیزهای نامرد پیچانده دهانت را به هم
در میان سینهات شن ریزه میبینم چرا
وای ساییدند شنها استخوانت را به هم
#حسن_لطفی
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#محرم
#اشعار_محرم
#غزل
داشت عشقِ نبرد؛ روز ازل
پسرِ غیرتیِ شیرِ جمل
سیزده سال از عمو آموخت
جرأتی که نداشت مثل و بدَل
گفت در چشم من شهادت هست-
سخت شیرین! شبیه طعم ِ عسل
إذن میدان گرفت مردانه
داشت در سر، خیالِ خیرُالعمل
غضبش ذوالفقارِ عریان بود
رجزَش بود جانشینِ اجل
از هجومش چقدر ترسیدند
گرچه بودند مثل #ازرق؛ یل
جنگجویانِ مدّعی؛ حیران...
دشمنانِ پیاده؛ مستأصل...
یک نفر گفت بیچاره شدیم
حمله اش را کسی کُنَد مختل
نیزه باران شد و به خاک افتاد
پیکرش شد اسیرِ قوم ِ دغل
از حسن(ع) داشتند کینه به دل
پسرش را زدند بینِ جدَل
#قاسم(ع) از حال رفت و جایِ پدر-
آمد او را عمو گرفت بغل
جان سپرد و به جای آن همه تیر
آب می خورد کاش حداقل
#مرضیه_عاطفی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#محرم
#شب_ششم_محرم
#غزل
ما حسینی گشتهایم از قبلِ دنیا با حسن
ما خودِ کرببلا هستیم اما با حسن
هرکه گرید بر حسن در وقت گریه بر حسین
طور دیگر قُرب دارد پیش زهرا با حسن
هست در نام حسن جان، هم جلال و هم جمال
من زیارت میکنم هر پنجتن را با حسن
یک کریم از هرچه دارد هر دو عالم کافی است
کارِ ما اُفتاده است امروز و فردا با حسن
منکه هرچه درد دیدم شد مداوا با حسین
منکه هر بیچاره دیدم گشت آقا با حسن
کم اگر آوردهای در دخل و خرج خانهات
کاروبارت میشود تنها مُهیا با حسن
گاهگاهی شمع روشن کن به سقاخانهای
نذر کن روز فرج را پیش آقا با حسن
نذر کن باهم حرم سازیم بر خاک بقیع
پیش قبر فاطمه آییم آنجا با حسن
ترس در این سیره هرگز جای اظهاری نداشت
یک طرف دنیا و ظلمش یک طرف ما با حسن
گفت: لا یوم... و در و دیوار با او گریه کرد
روضه خوانی پا گرفته از همانجا با حسن
حجرهی او شد حُسینیه حسینش مستمع
قبل عاشورا محرم گشت پیدا با حسن
قاسمش جای رجز فرمود انا ابن الحسن
تا به هم ریزد سپاه کفر تنها با حسن
ارزق شامی زمین اُفتاد قاسم نعره زد
کربلا کامل نمیگردید الا با حسن
روز محشر هرکسی دنبال آقاییست؛ کاش
مادرش آنجا صدا میکرد ما را با حسن
هر که گرید زیر این خیمه یقیناً میشود...
مادرش زهرا سلامالله علیها با حسن
#حسن_لطفی