eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. چه دور مانده ام از کاروان کرببلا چقدر فاصله دارم ز دوستان شما مرا ببخش فقط ادعاست عاشقی‌ام جداست راه من از راهتان، جداست، جدا چقدر فاصله دارم ز دعبل و عمّار کجاست لایق من، «مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا...» دلم گرفته، کجایند «اِبنِ تَیهان»ها «خُزَیمه»ها، سر و جان داده‌های دشت بلا؟ کجاست آن شهدایی که وصفشان فرمود امام متقیان: اینَ؟ اینَ؟ اینَ؟... کجا؟ برادران وفادار من کجا هستند، مجاهدان شهید و بصیر راه خدا؟ پیام اصلی این خطبه در همین جمله‌ست «خطاست خانه‌نشینی، امام خوانده تو را» زمان زمانِ نشستن، زمان ماندن نیست نهیب می‌زند از هر طرف زمانه به ما.. خوشا به بخت و به اقبالشان که با دل و جان تمام هستی خود را نموده‌اند فدا چقدر منتظر ما نشسته برگردیم چرا من و تو نباشیم با امام؟ چرا؟
. صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا عمری‌ست که سرمایه‌ی ما، چشم تر ماست از نوکری توست به هر جا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست هر جا عَلَمی هست همان‌جا حرم توست پس کرب و بلایت همه‌جا در نظر ماست از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست ای کشته‌ی بی غسل و کفن، تشنگی تو داغی‌ست که تا روز ابد بر جگر ماست
. باز هم جمعه رسیده است کجایی آقا کاش می شد که تو امروز بیایی آقا یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا درد هجران تو را نیست طبیبی لازم تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا از تو ای قبله ی حاجات  ِهمه می خواهم که دعا بر فرج خود بنمایی آقا شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا من نبینم که چنین غرق جفایی آقا من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا همه ی عمر  ِتو در غربت  ِجانکاه گذشت بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا روز جمعه ست،دوباره دل تو عاشوراست باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا روز جمعه شده و باز تو یاد داغ  ِ غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از روضه ی بزم می  ِشام بلایی آقا گفت زینب: لب  ِ زخم تو نمی خواهد چوب من نبینم که تو در طشت طلایی آقا علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. الا قرار دل و جانِ بی‌قرار ظهورت! کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟ کدام روز به شب می‌رسد که آمده باشی؟ کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟ خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت سرشک شوق فشانم به ره‌‌گذار ظهورت بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت گره‌گشای دو عالم، دعای من همه این است که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت ز قطره‌قطرۀ آن چشمه‌چشمه نور بجوشد ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب شکوفه‌زار شود خاک ره‌گذار ظهورت خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند بُوَد مسیح مقدّس، طلایه‌دار ظهورت شرایطی‌ست در این انتظار و من که ندارم دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت مرحوم
. دوای درد عالم یا حسین است شفای روح آدم یا حسین است به لوح آفرینش با خط نور نوشته اسم اعظم یا حسین است اگر باشد تمام عمر یک‌دم همان یک‌دم مرا، دم یا حسین است پس از ذکر خداوند تعالی ز هر ذکری مقدّم یا حسین است نجات اهل محشر، روز محشر خموشی جهنم یا حسین است به یاد آن لب عطشان هماره صدای آب زمزم یا حسین است نوار قلب کل سینه‌زن‌ها نفس‌های محرّم یا حسین است درون سینه آهم یا ابالفضل به صورت نقش اشکم یا حسین است نسیم نینوا، پیک شهادت صدای کربلا هم یا حسین است کتاب "نخل میثم" را بخوانید تمام نخل میثم یا حسین است
. رزق ما جرعه ای از این «می» شد مستی ما چُنین پیاپی شد شکر حق با تو عمرمان طی شد قبله‌ی اهل معرفت ری شد تو حسن(ع) زاده‌ای کَـرم داری به نیابت از او حـرم داری درد تهران دوا شده بـا تو حاجت ما روا شده بـا تو شهر ما با صفا شده بـا تو شهرری کربلا شده بـا تو نام تو می دهد به ما مستی تو حسین(ع) دیار ما هستی جانم آقا فدای نام شما "جامعه" قبله ی کلام شما عقل مانده است در مقام شما حضرت هادی(ع) آن امام شما گفته: انتَ ولـیُّنـا حَـقّـا چون که بودی بـرای او سقّا نـوه ی حضرت کـریـم شدی در دل شیعیان مقیم شدی چون به حق راه مستقیم شدی عـبـد بودی ولی عظیم شدی شاهی و ما گدای این خوانیم با عنایات تو مسلمانیم نوحه خواندن مقابلت زیباست محضرت هم تراز کرب و بلاست حرمت مامن حسینی هاست شب جمعه چه روضه ای برپاست با نوای پر از غم زهرا(س) میشود گونه هایمان دریا ملک ری سال‌ها پر از غم بود در دلش لحظه لحظه ماتم بود چهره‌ی او همیشه درهم بود گندمش روضه‌ی مجسم بود بـا عنـایـات حضرت هـادی(ع) تو بـه این خاک آبـرو دادی دست لطف تو بر سـرم آقا خانه زادم در این حـرم آقا تو غـریبـی و دست کم آقا کاش بودم چو محتشم آقا تا که در مِدحت تو بنویسم از غم و غربت تو بنویسم بین حجره غریب افتادی با دلی پُر شکیب افتادی گفتی: اَمَّن یُجیب ... افتادی یاد شیب الخضیب افتادی بر زمین جسم تو رها نشده سرت از پیکرت جدا نشده
زین ماتمی كه چشم ملایك ز خون، ترست گویا عزای صادق آل پیمبرست یا رب چه روی داده، كزین سوگ جانگداز خلقی پریش خاطر و، دلها پر آذرست مُلك و مَلك به ناله و افغان و اشك و آه چون داغدار، حضرت موسی بن جعفرست خون می رود ز فرط غم از چشم شیعیان زیرا كه قلب عالم امكان مكدرست منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین اما به خُلد، غمزده زهرای اطهرست او گرچه كشت خسرو دین را ولی به دهر نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست تن در نداد بر ستم و، این كلام نغز بر پیروان حق و عدالت مقررست: آزاد مرد، تن به زبونی نمی دهد مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست تنها نه اشكبار چشم صفا زین عزا بود دلهای شیعیان همه از غم مكدرست
رنج اين روضه مرا سوزانده كه لعيني دل تو لرزانده خانه اي را كه ملك در آن است دشمنت با شرري سوزانده آن چنان سخت هجوم آوردند كه دهان همگي وا مانده بسكه بي رحم تو را مي بردند كفشهايت دم در جا مانده به جفا كاري و حرمت شكني دشمنت كينه به دل مي رانده بخدا سخت تر از اين غم نيست كه عدو چشم تو را گريانده بارالها تو نيار آن روزي كه شود حجت حق درمانده دل من هم به تسلاي غمت پشت ديوار بقيع جامانده
ای بقیعت ملجأ و مأوای أهل اشک و آه می کشد در ماتم تو از درونش آه ...ماه نه چراغی نه کسی نه خادمی نه گریه کن نه مزاری ،نه ضریحی،نه حریم و بارگاه شصت و أندی سال از عمر شریفت میگذشت تا که بردند عاقبت روزی تو را در قتله گاه پا برهنه ،دست بسته ،نه عبا بر دوش ،آه من فدای غربتت ای بی پناه ِ بی گناه زهر انگوری که منصور از جفا آماده کرد باعث آن شد که رفت از شانه های دین پناه گاه از سوز عطش میگفت در دل یا حسین هیزم آوردند .. یاد مادرش میکرد گاه ای مدینه باز هم در کوچه های خسته ات مردی از ایل و تبار پاک ها گم کرد راه آنچه از فعل و رضا در اشک های خالق است گریه های حضرت شیرین فضائل صادق است
امام صادق آن فرزند زهرا که لطفش دم به دم شد شامل ما به ما او یاد داده تا بگوییم اَبـد وَللّه مـا ننسیٰ حُسینا
اسباب نجات کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین
بسكه حق بودي و از بس كه حقيقت داشتي غصب شد حق تو اما استقامت داشتي ذوالفقار تو قلم بود و به خيبر تاختي فتح دلها كرده اي از بس بلاغت داشتي تو سليمان بودي و منصور موري پيش تو پيش خيل دشمنان خود شهامت داشتي او حكومت كرد بر مردم ولي تنها به زور عكس او در قلب ها تخت حكومت داشتي بارها شد هتك حرمت بر شما با اين وجود فكر خود نه،زير لب ذكر مصيبت داشتي خانه كه مي سوخت ياد كربلا بودي فقط چون در اين روضه به جد خود شباهت داشتي كودكاني بي پناه و خيمه هائي سوخته روضه هائي اينچنين ساعت به ساعت داشتي يك به يك از پيش چشمت روضه هايش مي گذشت داغ سنگيني به دل از ظلم غارت داشتي خادمت طفلي به دستت داد روضه پا گرفت با نگاهي بر گلويش آه حسرت داشتي...