#سبک_شور_حضرت_رقیه_س
#توی_عمرم
🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
🚩بند اول:
توی عمرم، ندیدم اصلا
مثله تو سه ساله ای رو، با این کرامت
که تا اسمش، میاد تو مجلس
وا میشه روی همه باز، درای رحمت
گلِ گلزار مولایی
زینت دوش سقایی
ستاره رو زمینی و
نگین عرش اعلایی
شبیه حضرت زهرا
تویی مصداق اعطینا
جلوه ی سِرِّ مستور و
معنی آیت العظما
میرسه با تو عالم
پیش خدا رقیه
پر میگیریم تا جنت
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
🚩بند دوم:
دستای تو، کوچیکه اما
معجزه میکنه مثل، دستای عباس
تو کعبه ی فضائلی چون
مادر بزرگِ جلیلت، حضرت زهراس
آره مشکل گشایی تو
اُمید هر گدایی تو
دلیل امضای برگ
برات کربلایی تو
درد قلبم رو میدونی
حرف چشمامو میخونی
ببرم کربلا یک شب
میدونم بی بی میتونی
باب الحوائجی و
گره گشا رقیه
حاجتمو میگیرم
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
🚩بند سوم:
از چادرت، حیا می ریزه
معجرت میده به عالم، درس نجابت
وقتی بنت الحسینی قطعا
با حبّت خلاصه میشه، راه هدایت
تویی خورشید تابنده
شده دین با تو پاینده
با سلاحُ البکاءِ تو
دشمنت شد سر افکنده
جنمت، ارث کرّاره
یزیدو کردی بیچاره
همه عالم بدونن که
دشمنت هیزم ناره
مدافع قیامه
کرب و بلا رقیه
منکر تو میلرزه
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
📚شاعرین: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#سید_مرتضی_پیرانیان
#علی_مهدوی_نسب
.
#زمینه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🏴بند اول:
مهمون ویرونه، ماه شبهام شدی
چه عجب باباجون، سر به ماهم زدی
رفتی و پیش من، خیلی دیر اومدی
کجا بودی که هر چه قد صدا زدم بابا
انقد منو کتک زدن، خمید قدم بابا
نیومدی حالا ببین، چی اومده سرم
دیگه نمونده مو و معجری روی سرم
همه تنم شده کبود، بابا
عمه اگه پیشم نبود، بابا
(رقیه دیگه مُرده بود، بابا ۲)
مَنِ الّذی اَیْتَمَنی بابا
🏴بند دوم:
مثل بال و پرم، سوخته موهات بابا
چشم و ابروت سیاه و کبوده چرا
صورتت خونیه، رفته بودی کجا؟
چه جوری آخه باباجون شکسته دندونات
انگار زدن با خیزرون محکم روی لبات
بهم بگو چرا آخه با سر آوردنت؟
چه جوری اومدی اصن الان کجاس تنت؟
زخمی شده چه قد سرت، بابا
کاشکی بمیره دخترت، بابا
(واسه رگای حنجرت، بابا ۲)
مَنِ الّذی اَیْتَمَنی بابا
🏴بند سوم:
بیدارم شب تا صب، بسکه درد میکشم
سیلی انقد زدن، تار میبینه چشم
بغلم کن بابا، یِکّم آروم بشم
منو ببر شدم از این زمونه دیگه سیر
سه سالمه ولی ببین بابا شدم چه پیر
نپرس ازم چرا چون هرچی که بگم کمه
تو بازارای شام عذاب دیدم یه عالَمه
چشم عمو رو دور دیدن، بابا
جلوی ما میرقصیدن، بابا
(به اشکامون میخندیدن، بابا ۲)
مَنِ الّذی اَیْتَمَنی بابا
شعر و ملودی: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#وحید_زحتمکش
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💠💠
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶
سبک زمینه شهادت
حضرت رقیه سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#چش_به_راه_بابائیم
بند🌹
چش به راهِ ، بابائیم ، سر بزنه ، به دُردونش
خیلی دلم ، تنگه براش ، سر بزارم ، به رو گونش
بگم از این
همه زجری که زجر و سنان به ما دادن
بگم از این
که تو شام چِقَدَر به ما ناسزا دادن
بابا جونم
📿 عزیزالله یا ثارالله 📿
بند🌹🌹
شامیا به ، دختراشون ، گل میدادن ، جلو چشمات
من رو ولی ، توی بازار ، هُل میدادن ، جلو چشمات
دلت میسوخت
منو تا زیرِ باد کتک میگرفتن
دلت میسوخت
دختراشون جلوم عروسک میگرفتن
بابا جونم
📿 عزیزالله یا ثارالله 📿
بند🌹🌹🌹
دردِ کمر ، کشته منو ، شب تا سحر ، نمیخوابم
این دردِ سر ، کشته منو ، شب تا سحر ، نمیخوابم
همش زیرِ
سرِ زجرِ بابایی که من رو لگد زد
همش زیرِ
سرِ زجرِ بابا که منو سیلی بد زد
بابا جونم
📿 عزیزالله یا ثارالله 📿
«التماس دعای خیر»
🖋 #علیرضا_پناهیان #عبدالزینب_س
💠💠
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🏴 #محرم۱۴۰۲
#شهادت
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#رضا_قاسمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم
با پریشانی نمیخواهم پریشانت کنم
کاش میشد زخمهایت را بریزم در تنم
تا فقط اندازهی یک زخم، درمانت کنم
سفرهدارا! سفرهام خالیست، اما دل پر است
روضهام شو تا دو کاسه اشک مهمانت کنم
مقتلِ مکشوفهی من! روضههایم را نبین
حیفِ چشمِ زخمدارت نیست گریانت کنم؟!
از میان کوچههای سنگباران آمدی
تا منِ حسرتبهلب هم بوسهبارانت کنم
میبَرندت میزَنندت میکُشندت باز هم
من کجای دنجِ این ویرانه پنهانت کنم؟!
قاری سرنیزهها و تشت، "ألرّحمٰن" بخوان
تا مزارِ کوچکم را رحلِ قرآنت کنم
جا نمیمانم، نمیخوابم، نمیگویم نرو
من که میآیم، چرا باید پشیمانت کنم؟!
.
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
دلِ دلداده را دلبستهی دلبر تصور کن
کمال عشق را عشقِ پدر _دختر تصور کن
دمِ صبح از سفر برگشتهای..،بابای عطشانم!
نمِ چشم مرا سرچشمهی کوثر تصور کن
بیا جای طَبَق سر رویِ پای دخترت بُگذار
لباسِ پاره ام را بالِشی از پَر تصور کن
شبیه پیرزن ها خَم شدم..،از بس لگد خوردم
بیا این دردِ پهلو دیده را مادر تصور کن
رسیده هر که دستش تاری از زُلف مرا کَنده
خودت این مختصر را جایِ موی سر تصور کن
ببین ردِّ کبودِ گونه ام را !..،زجر بَد می زد
شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن
سنان از خنده غش می کرد ، تا خولی هُلَم می داد
مرا بازیچه ی دستانِ مُشتی شَر تصور کن
نگو آن گوشواری که خریدی کو؟!..،کشید و بُرد
همین خونلختهی گوش مرا زیور تصور کن
ادای لکنتم را دختر شامی درآورده...
زبانم را زمان ترس از این بدتر تصور کن
شرارِ پشت بام خانه ای روی سرم می ریخت...
کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن
میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم...
گُلی را زیرِ دست و پای یک لشگر تصور کن
حجاب عمّهام زینب،عمو عباسِ من را کُشت...
برایش آستین پاره را معجر تصور کن!
چهها دیدند در بزمِ شرابِ شام،دخترهات...
میان مست ها بابا..،خودت دیگر تصور کن!
▪️
من از دنیای بی بابایِ فردا سخت می ترسم
همین شب را برای من شبِ آخر تصور کن
شاعر:
#بردیا_محمدی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل فراقِ حرم و حضرت رقیّه سلام اللّه علیها
اگر چه دستِ گدا از ضریحتان دور است
بساطِ روضه وُ گریه به لطفتان جور است
برایِ نوکرَت این آه وُ گریه شیرین است
اگر چه قطرهیِ اشکِ دو دیدهاَش شور است
بهشتِ ماست اتاقی که از تو میخوانیم
اِرم اگر نَشود حرف از حرم گور است
ببین که سینهزنت بغض کرده واویلا
شبیهِ طفلِ غریبی که خانهاش دور است
به طفلِ گمشده سیلی زدن مُروّت نیست
پس از پدر چقَدَر خاطرات ناجور است
شبی که طفلِ حرم بینِ راه شد مفقود
تمامِ روضه همین شد که زجر مأمور است
کشید گیسویِ سر را پرید رنگِ حرم
چرا به گونهیِ دُردانهیِ تو هاشور است
به رویِ صورتِ آهو که گرگ پنجه کشید
دعایِ ندبه دَمِ سینههایِ مکسورهَست
#غزل #شهادت #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #شام
#حسین_ایمانی