#دفاع_مقدس
#کوچه_شهید
#شهید
#چهارپاره
ما که حالا چنين زمين گيريم
روزگاري در آسمان بوديم
پر پروازمان که وا مي شد
مي پريديم و بي نشان بوديم
خوب بوديم و خوب مي ديديم
پاک بوديم و پاک مي رفتيم
متديّن بدون بار گناه
زير خروار خاک مي رفتيم
همه در زير سايه ي قرآن
همه مشغول زندگي بوديم
لحظه هاي جواني خود را
در مناجات و بندگي بوديم
بر سر شانه هايمان هر شب
کيسه هاي کريم مي برديم
نان افطار سفره هامان را
از براي يتيم مي برديم
لقمه ناني که بود مي خورديم
کي به فکر غذاي فردا بود
اهل از خود گذشتگي بوديم
دلمان دل نبود دريا بود
هر شب جمعه کنج خانه مان
سر سجاده ي دعا بوديم
با همان ذکر السلام عليک
زائر صحن کربلا بوديم
هر کجا خيمه مي زديم با خود
کوله بار اميد مي برديم
شاد بوديم از اينکه هر لحظه
روي شانه شهيد مي برديم
ناگهان بين ناگهاني ها
پاي شيطان به خانه ها وا شد
عطر سجاده هايمان هم رفت
جبرئيل از کنارمان پا شد
ناگهان بين ناگهاني ها
باد آمد بهارمان را برد
بوي پرواز رفت و همراهش
بوي آغوش يارمان را برد
کم کم از ذکر حق که دور شديم
روزي آسمان مان کم شد
مي دويديم از پي دنيا
ولي از سفره نانمان کم شد
کاروان رفت و عده اي رفتند
عده اي بين چاه افتادند
عده اي در مسير خود ماندند
عده اي بين راه افتادند
عده اي رفته و شهيد شدند
عده اي بي بها عزيز شدند
عده اي تا خدا سفر کردند
عده اي هم اسير ميز شدند
از دل زندگي ما بوي
عمر بي استفاده مي آيد
از سر سفره هاي ما حالا
بوي خمس نداده مي آيد
اي شهيدان راه عشق و وفا
خوش به حال شما و بال شما
پيش ارباب ياد ما هستيد؟
منم و غبطه ي وصال شما
بايد اين روزهاي پاييزي
يک نفر با بهار برگردد
از براي نجات اين دنيا
وارث ذولفقار برگردد
با هزاران اميد مي گويم
آفتابا امام ما برگرد
يا ابالغوث يا اباصالح
جان زهرا تو را خدا برگرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلوات
🔹http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
#ماه_صفر
#شام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#چهارپاره
اینجا بهانه ها خودشان جور می شوند
کافی ست زیر لب پدرت را صدا کنی
کافی ست یک دو بار بگویی گرسنه ام
یا ناله ای به خاطر زنجیر پا کنی
--
اصلا نه، بی بهانه زدن عادت همه ست
حرف گرسنگی نزدم باز هم زدند
دیدم که بر لبان تو می خورد پشت هم
چوب تری که قبل لبت بر سرم زدند
--
آن قدر پیش طفل تو خیرات ریختند
نان های خشک خانه یشان هم تمام شد
امروز هم به نیت تفریح آمدند
عمه کجاست چادر من؟ ازدحام شد
--
صبح و غروب و شام که فرقی نمی کند
ما را خلاصه غالب اوقات می زنند
یک در میان به روی من و عمه می خورد
سنگی که سمت خیمه ی سادات می زنند
--
از آن شبی که زجر مرا دست عمه داد
لکنت زبان من، نه، مداوا نمی شود
پیر زنی که موی مرا می کشید گفت
زلفی که سوخته گرهش وا نمی شود
--
دستی بکش به زبری رویم که حق دهی
نامرد های شام چه مردانه می زنند
سنگین شده ست گوشم و بهتر که نشنوم
بر روی قیمت اسرا چانه می زنند
#امیرحسین_محمودپور
#صلوات
🔹
.
#چهارپاره
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#صلی_الله_علیک_یافاطمه_الزهرا
سر سجاده ات که می آیی
راه معراج عاشقان باز است
هر نخ از ریشه های چادرتو
آسمانی برای پرواز است
مهر و امضای حاجت عالم
در دعای دل شکسته ی توست
مادرانه ترین نوازش ها
توی دستان پینه بسته ی توست
از سر معجر تو ای بانو
آیه های حجاب میریزد
از همان چادرت که وصله زدی
در محل آفتاب میریزد
مثل خورشید.... نه فراتر از آن
چشم هستی است روشن از نورت
دائما رشد میکنم چون گل
پای این اشکها من از نورت
این یتیم فقیر مسکین را
سرپناهی نبوده غیر از تو
تا به بن بست خورده ام مادر
هیچ راهی نبوده غیر از تو
مادران درد هم اگر دارند
با همان حال غرق لبخندند
هرکه شد غصه دار قصه ی خویش
مادران غصه دار فرزندند
ای که اشک عزای تو بوده است
مایه ی سربلندی و شرفم
من که نالایقم برایم باز
مادری کن اگرچه ناخلفم
با همان خاک هم ملوکانه است
چادر تو اگر چه غرق رفو است
روز محشر که روز بی کسی است
رشته ی چادر تو واعتصمو است
شک ندارم حجاب بی بدلت
قبله ی پاکی است بی بی جان
خاکها بر سر زمین از چه
چادرت خاکی است بی بی جان؟
چادرت خاکی است بی زحمت
اول روضه چادری بتکان
با تکان دادن همین چادر
گرد غم را به پلکها بنشان
من بمیرم برایت آن دم که
کند وکم رنگ شد نفسهایت
غرق غم آه میکشم گویا
پشت در تنگ شد نفسهایت
در نمیخواست سر به تو بزند
لگدی ناگهان نثارش شد
روی لولا عقب عقب چرخید
دلش از غصه غرق آتش شد
در نمیخواست شعله ور باشد
بلکه میخواست مهربان باشد
میخ میخواست غنچه ات ای گل
پای دیوار در امان باشد
در لگد خوردو میخ را آورد
تا بهشت تو لاله گون باشد
از همان لحظه تا ابد باید
دل تاریخ غرق خون باشد
حیرتم کشت بین کوچه چرا
آسمان بر زمین نمیافتاد
تو اگر بر زمین نمیخوردی
شاهی از صدر زین نمیافتاد
#محمد_علی_بقایی ✍
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره سالروز تخریب بقیع و روضهیِ امام حسن مجتبی علیه السلام
دیروز میانِ کوچه امروز بقیع
این غربت و غمهایِ تو بیپایان است
دیروز غمِ سیلی و رویِ نیلی
امروز حرم خاکی و سرگردان است
آقایِ غریب و بیکسِ خاکِ بقیع
حتّی غمِ کوچه مانعِ صبرت نیست
آهسته بگویم دلِ زهرا خون است
یک شمع و چراغ هم رویِ قبرت نیست
یک روز میانِ کوچهای تنگ کسی....
با ضربهیِ سیلی بدنت لرزانده
حالا تویی و حریمِ خاکی اِی وای
در صحن خودِ فاطمه روضه خوانده
اِی وای خدایِ من حسن وای حسن
در قلبِ گلم غصّه و غم جا دارد
او دیده چه آمد به سرم در کوچه
او حکمِ عصایِ دستِ زهرا دارد
دیروز جگر سوخته و پاره شده
تیر و تن و تابوت و کفن و خونین بود
امروز کسی که صحنِ او ویران کرد
میگفت خرابیاَش به نفعِ دین بود
بازیچهیِ دنیا شده دین واویلا
سهم حسن و حسین و زینب شد درد
اِی منتقمِ غصّهیِ زهرا مهدی
جانِ حسن و حسین و زینب برگرد
#چهارپاره #تخریب_بقیع
#امام_حسن_علیه_السلام
#روضه #مدینه #کربلا
#روزی_برایت_شیعه_میسازد_حرم_غصه_مخور
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
#وفات_سیدالکریم_حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
#چهارپاره
السلام ای فدایی اسلام
بنده ی پاک ومهربان خدا
یاوربی مثال پیغمبر (ص)
ای ملقب به سیدالشهدا ع
مردغیرت مدار شهرحجاز
تو در اعراب پهلوان بودی
بعد پیغمبر و علی، حمزه
درشجاعت یل یلان بودی
در تمامی جنگهای نبی
ای عموی رشید پیغمبر(ص)
هیچ کس جرات نبرد نداشت
تا که بودی امیر آن لشکر
من چه گویم نبی تو راخوانده
ای عموجانِ فاعل الخیرات
ای فدایی راه حق حمزه
اسدالله کاشف الکربات
دشمنانت همه به میدان ها
متواری ز آن رشادت تو
دین احمد اگرکه پا برجاست
شده مرهون آن حمایت تو
بین صحرا چو دوره ات کردند
از روی کینه وجفا زدنت
عده ای گرگ درپس میدان
بی محابا و بی هوازدنت
آن غلام سیاه سفیانی
سینه ات را چه بی هوا بشکافت
جگرت را که شرحه شرحه نمود
بدنت رابه زیر پا انداخت
خوب شد در میان آن مقتل
مادر خویش را صدا نزدی
بدنت غرق تیغ و نیزه نشد
پیش خواهر تو دست و پا نزدی
#مجید_مرادزاده
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره وفات شهادتگونهیِ حضرت اُمِّکلثوم سلاماللّهعلیها
روضه میخوانْد و گریههایش را
هدیه بر شاهِ بیکفن میکرد
گاهگاهی حسین وایْ حسین
گاهگاهی حسن حسن میکرد
روضه میخوانْد و گریههایش را
هدیه بر روحِ مادرش میکرد
گاه با روضههایِ کوچهیِ غم
گاه گودال خوانده غش میکرد
روضه میخواند و پایِ هر روضه
رنگِ او میپرید و تب میکرد
یادی از خیمههایِ سوخته و ....
غیرتِ فارسُالعرب میکرد
روضه میخواند و اشکِ چشمانش
رویِ گونه چو لاله گل میکرد
یادی از اکبرِ زمینگیر و ....
هِقْهِقِ خاتمِ رُسل میکرد
روضه میخواند و با نوایِ خود
آسمان و زمین پریشان کرد
العجل گفت و روضهخوانها را
بر سرِ خوانِ ندبه مهمان کرد
روضه میخواند و یادِ آن روزی
که حرم پابرهنه شد را کرد
مثلِ زینب دعا برایِ فرج
نالهها از فراقِ آقا کرد
#وفات_شهادت_گونه #چهارپاره
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#مدینه #کربلا #کوفه #شام
#اخت_الشهدا_حضرت_ام_کلثوم
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی