♡خداي خوبم داده و نداده ات را شاكرم چرا كه كه ايمان دارم كه در نداده ات هم خيري بزرگ نهفته است صبحتون به نیکی وعافیت گذر ثانیه های عمرتان توام با آرامش، عشق و شادي #سلام _صبحتون_بخیر #روزمرگی https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#تفاوت هامون♡ مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند😊 #روزمرگی🪆 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

طرز تهیه گز😋😋 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#مطبخ طرز تهیه گز😋😋 طرز تهیه گز آردی #مواد لازم شکر 150گرم گلوگز180گرم سفیده تخم مرغ 2عدد گلاب 1/2پیمانه آب 1/4 پیمانه شکر را به همراه گلاب و آب داخل یک قابلمه بریزید و با شعله بسیار کم به آرامی شکر را داخل گلاب و آب حل کنید. در مرحله دوم شکر به خوبی در آب حل شده است، گلوکز را اضافه کنید و به خوبی هم بزنید و تا حدی هم بزنید که مواد به صورت آبنباتی کش بیاید و بافت آن تغییر کند. زیر شعله را بسیار کم کنید تا محلول گرم بماند. در مرحله سوم با استفاده از یک همزن برقی به خوبی سفیده های تخم مرغ را هم بزنید تا به صورت فوم در بیاید و با برگرداندن ظرف بیرون نریزد در مرحله چهارم در ابتدا مقداری از شهد را داخل سفیده بریزید و هم بزنید و سپس پس از مخلوط شدن کامل آن، سفیده را به قابلمه شهد اضافه کنید و شعله را ملایم کنید و با استفاده از یک لیسک به مدت 1 ساعت هم بزنید. توجه کنید که نباید اجازه دهید که مخلوط شما ته بگیرد و باید تا زمانی که غلظت مخلوط به حد خوبی برسد این کار را انجام دهید. در مرحله پنجم سفیده به حدی غلیظ شده است که هم زدن آن کمی سخت می شود، مغز پسته، گردو و یا بادام را اضافه کنید و به خوبی مخلوط کنید و زیر شعله را خاموش کنید در مرحله ششم، ته قالب خود را به خوبی با آرد بپوشانید و مخلوط را داخل آن بریزید و روی آن را با استفاده از لیسک صاف و یکدست کنید. اجازه دهید تا به مدت چند دقیقه در همین حالت بماند و پس از آن که رویه بالایی گز شما دیگر چسبناک نبود، روی آن را هم با آرد بپوشانید و در قالب را ببندید و اجازه دهید تا به مدت 2 ساعت داخل یخچال بماند. در مرحله هفتم گز را از یخچال بیرون بیاورید و با استفاده از یک چاقو، لبه های آن از قالب را جدا کنید و سپس با استفاده از چاقو ان را به تیکه هایی که دوست دارید برش بزنید. سپس روی آن آرد بپاشید و در صورتی که نمی خواهید آن را مصرف کنید، حتما آن را داخل یخچال نگه دارید #روزمرگی🪆 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

⚘️خیر مقدم خدمت عزیزان ⚘️که وارد کانال مون شدن🙏 وتشکر از پسر عزیزم❤️ ان شالله اوقات خوب و پرباری در کنار هم داشته باشیم

#جرعه_ای_نور مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه هر چه از نیکویی به تو رسد از جانب خداست سوره نسا آیه۷۹🌱 #روزمرگی_من_و_مامان 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#صبحتون بخیر ‌ هر صبح آغازی تازه است ؛ با قلبی شکرگزار بیدار شو‌ ... #روزمرگی_من_و_مامان👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#همسرانه توی جبهه اين قدر به خدا می رسی، ميای خونه يه خورده ما رو ببين. شوخی می كردم☺️ آخر، هر وقت می آمد، هنوز نرسيده، با همان لباس ها می ايستاد به نماز.😇 ما هم مگر چه قدر پهلوی هم بوديم؟ نصفه شب می رسيد.🙄 صبح هم نان و پنير به دست، بندهای پوتينش را نبسته، سوار ماشين می شد كه برود. نگاهم كرد و گفت «...وقتی تو رو می بينم، احساس می كنم بايد دو ركعت نماز شكر بخونم.»😌 راوی ♡همسر ♡شهید♡ محمد♡ابراهيم همت🌹 #روزمرگی_من_و_مامان 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#ترفند وقتی که پا توی سن میذاری سوزن نخ کردن خیلی دشوار میشه باید منت همه رو بکشی یه سوزن برات نخ کنن این ترفند برای نخ کردن سوزن عاااالیه 👏 #روزمرگی_من_و_مامان👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#حال_خوب بیایید باهم یه قراری بذاریم که اگه ویژگی خوبی در آدمای اطرافمون دیدیم، بهشون بگیم! بهش بگیم که چه خوش تیپه، چه خوشگله، چه خلاقه، چه باشعوره... هیچکس با یه بار شنیدن این حرفا تغییر نمیکنه، ولی برای یه ساعت حالش خوب میشه. تازه اینجوری خودتون هم حالتون بهتر میشه! #روزمرگی_من_و_مامان👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#خلوت_با_خدا♡ 🤲خدایا یقین داریم آنچه برای ما رقم خواهد خورد در دستان قدرت توست پس امروز برای همه لحظات زندگیمان آنچه را كه خير و صلاح و موجب خشنودی توست طلب ميكنیم… مهربانم امروز گره ازمشکلات همه عزيزانم باز فرما🌸 #روزمرگی_من_و_مامان👇     https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb

#تیکه_کتاب📚 «هذا فراق بيني و بينك» (کهف: ۷۸). چهل ونه روز بود که مهمان سلطان نجف بودیم. سید علی در نزدیکیهای شارع الرسول ، خانه ای کوچک اجاره کرده بود. سه دختربچه کوچک داشتیم که هرکدام ساز خود را می زد و من را مشغول میکرد؛ رقیه، فاطمه و زینب. زینب هفت سال داشت، فاطمه چهار سال و رقیه دو سال و نیم. تبریز که بودیم، رفت و آمدی با آشنایان داشتیم و بادی به سربچه ها می خورد؛ اما در نجف آن هم در این اتاق کوچک، نمی دانستم باید چه کنم. دلم می خواست به سید علی بگویم تا تکلیف ماندن یا نماندنمان در نجف معلوم شود تا جایی بزرگتر اجاره کند؛ خودم قرار گذاشته بودم همه چیز را به مولا بسیارم و از پیش خود تصمیمی نگیرم . کاروان تجار تبریزی که با آنها آمده بودیم، رهسپار تبریز شده بودند، اما ما در نجف ماندیم، سید علی نامه ای برای پدرش نوشت و اجازه خواست چند ماهی بیشتر بتواند از محضر امیرالمؤمنین ع و دروس حوزه نجف بیشتر استفاده کند. برای پاسخ نامه منتظر بودیم . سید علی این روزها نسبت به روزهایی که در تبریز بودیم، خیلی غمگین بود. پس از چند سال زندگی زیر یک سقف و دیدن او با چهره ای آرام، حالا تحمل غصه دار بودنش کار سختی می نمود؛🧡 #کتاب_کهکشان_نیستی #سید_علی_قاضی_طباطبایی #همسر_آیت_الله_قاضی #روزمرگی_من_و_مامان👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb