eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
572 عکس
280 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سالروز ولادت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام مبارک‌باد
14.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️خاطره شنیدنی مرحوم حاج رضا انصاریان (خواننده خاصه معروف امام رضا علیه السلام) *از صله گرفتن از دست مبارک امام رضا(ع) در عالم رویا
بانوی قد خمیده، رنج و بلا کشیده مثلِ تو کس به عالم، جور و جفا ندیده ای شعرِ تو شکسته، در حنجر و گلویم ای درد تو هزار و، من از کدام گویم؟ ای بغضِ خسته تو، در سینه ام نهفته شعرم ز غربتِ تو، جز اندکی نگفته می سوزم، در آتشِ غمِ تو اشکِ من، دارو و مرهمِ تو ذکرِ لبِ تو والعصر، با شرحه شرحه آه! خورشیدِ غم بر آید، همراهِ گریه با ماه ای ابرِ آسمانت، هر شب بهانه دارد در کنجِ غربت و غم، گل آشیانه دارد مصداقِ آیه های، صبر و سکوتِ قرآن از تو به آیه آیه، شد کربلا نمایان آید سکوتِ سرد از، کرببلای عشق ات آید صدای درد از، گلدسته دمشق ات می سوزم، در آتشِ غمِ تو اشکِ من، دارو و مرهمِ تو هستی محرابی
کنج حیاط خانه خود، بین بسترش بانو رسیده بود به ساعات آخرش خیره به گوشه ای شده بود و یکی یکی رد می شدند خاطره ها از برابرش خورشیدوار، در تب گرمای شهر شام می سوخت آسمان ز نفس های آخرش همراه هر نفس زدنش، آه می کشید آن کهنه یادگاری خونین دلبرش هر روز، روضه داشت؛ حسینیه ی دلش این مدّتی که بود بدون برادرش یک سال و نیم میل تبسّم نکرده بود از خنده رو گرفت، لب روضه پرورَش یک سال و نیم با عطش آن کویر سُرخ دریای اشک بود دو تا دیده ی ترَش یک سال و نیم بود که او آب رفته بود یعنی که بیشتر شده بود عین مادرش وقت سفر چقدر غریبانه پر کشید مثل حسین سرور و سالار بی سرش
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود زمین از خون یاران غرقه خون بود خودم دیدم فضای آسمان ها پر از انا الیه راجعون بود خودم دیدم که نور چشم زهرا جراحات تنش از حد فزون بود خودم دیدم که بر هر برگ لاله نوشته این سخن با خط خون بود گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را خودم دیدم گلوی اصغرش را خودم در بر کشیدم اکبرش را اگر چه از کنار نهر علقم زگریه منع کردم خواهرم را خودم دیدم که زهرا ناله می کرد خودم دیدم سرشک مادرم را مکن منعم اگر با این همه داغ زنم بر چوبه محمل سرم را گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل میرسم می بویم او را خودم دیدم که دلها مرده بودند خودم دیدم همه افسرده بودند خودم دیدم کبوترهای معصوم همه در زیر پر، سر برده بودند خودم دیدم که گلهای نبوت زبی ابی همه پژمرده بودند همان جایی که فرزندان زهرا بجرم عشق سیلی خورده بودند گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل میرسم می بویم او را گل من یک نشان در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت
بر قرار و در مدارِ با وفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت لحظه ها را در تبِ داغِ جدایی زیستی خون جگر بودی تمامِ عمر از زهرِ جفا مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی بی زمان در بارگاهِ قدس با عشقِ حسین پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی آمدی از «جانِ عالَم» خود پرستاری کنی دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی غیرِ زیبایی ندیدی در بلا بارانِ عشق از اَلَستِ عاشقی قالوا بلایی زیستی از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر در هوای ناله های نینوایی زیستی خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش به جان هم نَفَس با آیه های روشنایی زیستی عالَمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی پر بزن! وقتِ پریدن آمد ای که سال ها در قفس هر لحظه با شوقِ رهایی زیستی اردستانی
داغت شراره ای به همه آشیانه ها ذکر تو و حسین تو قرآنِ خانه ها تنها ز تازیانه تن تو نشد کبود بر قلب ماست آن اثر تازیانه ها ایمان و عشق و غیرت و دین را چو آب برد دشمن تو را به جانب بزم شراب برد از بس که داغ ماند روی داغ بر دلت همچون خیام کرب و بلا سوخت حاصلت در بین خنده و کف و شادی به شام بود هجده سر بریده در اطراف محملت روزی به روی دامن پر مهر فاطمه روزی دگر به گوشه ویرانه منزلت در خلوت تو اشک و دعا و انابه بود یک شب سر بریده چراغ خرابه بود بر غربت تو شمع شب تار گریه کرد در لاله زار آبله ات خار گریه کرد حتی سه ساله ای که به ویرانه دفن شد تا صبح با دو دیده خونبار گریه کرد آن شب که روی دامن طفلش گرفت جا رأس بریده بهر تو بسیار گریه کرد مانند مادرت که غریبانه دفن شد دردانه ات به گوشه ویرانه دفن شد اشک تو سیل چشم همه خلق عالم است با آه تو همیشه جهان ماه ماتم است وقتی تو در خرابه نهی روی خود به خاک در چشم شیعه، ماه صفر هم محرم است نبوَد عجب بسوزد اگر هست و بود را تا شعله های دل ثمر نخل میثم است چشمی بده که باز بگریم برای تو آتش بزن که آب شوم در عزای تو حاج غلامرضا سازگار
صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است عقل بسیط، واله و حیران زینب است در خطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکنات همه به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دارالاماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است بر هم مزن اساس جفا کاری یزید لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است در ماتم حسین، پریشانی جهان عکسی ز حال زار پریشان زینب است هر آیه در صحایف علوی به وصف صبر نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است ایوب صابر است ولیکن در این مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قربانی توست بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ایمان زینب است با اینکه با عیال برادر به شهر شام در دست اهل ظلم، گریبان زینب است دارد صغیر امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است
‌ روز عاشورا هراسان بود دشمن تا شنید بعد عباسِ علی پرچم به دوش زینب است ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب را نه کربلا و نه اسارت شهید نکرد زینب را دوری حسین شهید کرد .....
🌻🌹 خواستم نزدیک‌تر باشم به آقایم... نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم... نشد خواستم از معصیت دوری کنم،،، آدم شوم بندها را وا کنم از دست و پاهایم...نشد ندبه‌های جمعه را هی خواب می‌مانم، ببخش سر به زیرم که میان روضه پیدایم... نشد ظاهراً ذکر تو را می‌گویم اما باطناً در میان عاشقانت باز هم جایم... نشد راه دیدار تو این بار از حرم شد باز، حیف خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن سر به خاک مقدمت ای یار می‌سایم، نشد دائماً می‌چرخم آقا جان به دور معصیت از دو چشم خیس تو هر بار، پروایم... نشد کربلایم دیر شد، دارم خجالت می‌کشم آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟