🥀💐🕊🌴🕊💐🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمودرضا_بیضایی
#محمودرضا می گفت ما قدر #حضرت_آقا را نمی دانیم ، در سوریه و عراق رزمندگان بدون #وضو به تصویر #حضرت_امام_خامنه_ای دست نمی زنند ....
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#حضرت_امام_خامنه_ای
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴🕊
💐🍀🌺🌴🌺🍀💐
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
#شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین کرده است و به همین دلیل #ملت ما را آسیب ناپذیر کرده است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🍃
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#مرتضی_کریمی
خيلي #گشته بوديم، نه #پلاكي، نه #كارتي، چيزي همراهش نبود. لباس فرم #سپاه به تنش بود.
چيزي شبيه #دكمه پيراهن در جيبش نظرم را جلب كرد. خوب كه دقت كردم،
ديدم يك #نگين_عقيق است كه انگار روش جمله اي #حك شده.
#خاك و #گِل ها رو #پاك كردم ....
ديگر نيازي نبود دنبال #پلاكش بگرديم ...
روي #عقيق نوشته بود :
به ياد #شهداي_گمنام
🌷
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#شهیدانه
کلاه زمستانی که
#شهید_خرازی
را نجات داد
به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان میخورد که کودکِ کُردی که همراه پدرش کنار آنها نشسته بود دچار استفراغ شد. او کلاه زمستانیاش را زیر دهان کودک گرفت. کلاه کثیف شد. پدر بچه خواست بچهاش را تنبیه کند. با لبخند، مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک میشود...
مدتها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمیآمد. رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آنها نزدیک شده بود ناگهان اسلحهاش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچهام... با رفتار آن روزت مرا شیفتهی خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی.
📚 حدیث خوبان، صفحه ۲۵۴
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
﷽
.
اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
.
#جانمحسنعلیهالسلام
.
لالبادآنکهبگـویدکهحسنبیحرماست
آسمانگنبدتان،کلزمینصحنشماست
.
#دوشنبه_های_امام_حسنی
💠دوشنبه های امام حسنی
ای بی حرم ترین پسر فاطمه حسن
ای قبر تو پناه دل یاکریم ها
تنها دلیل خلقت ما نوکری توست
ما را خدا نوشته غلام کریم ها
🔶#امام_حسن
هدایت شده از ♡︎✩𑁍𝑞𝑎𝑙𝑏 𝑦𝑎𝑘ℎ𝑖𑁍✩♡︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇠|♥️|•• #کلیپ_اقتدارツ
⇠|♥️|•• #کلیپ_مذهبیツ
⇠|♥️|•• #کلیپツ
⇠|♥️|•• #نظامیツ
"♥️"ᴊᴏɪɴ↴
➜@Sepah_alavi_313
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عباس_بابائی
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد ، او بدون اهانت به نگهبان .
برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست .
به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری .
رفتم و با کمال تعجب #شهید_عباس_بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته .
پس از سلام عرض کردم جناب #بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی .؟
خیلی آرام و متواضع پاسخ داد .
این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی ، منهم منتظر ماندم ، مانع پرواز نشوم .
در صورتیکه #شهید_بابایی معاونت عملیات فرماندهی وقت نهاجا بودند ، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او . بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم .
#مردان_خدا
#یاد_یاران
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمودرضا_بیضایی
پیکر #محمودرضا سر تا پا غرق خون بود.
پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد.
#بازوی_چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود.
روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود.
#پهلوی_چپ پر از جراحت بود.
بعدا شمردم، روی پیراهن طرف پهلوش ۲۵ جای اصابت ترکش بود.
سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر #کتف راست خارج شده بود.
ساق #پای_چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود.
با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش میدیدم ...
زیبا بود ....
زیباتر از این نمىشد که بشود ....
#غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت.
توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش!
ای والله!
حقا شبیه #امام_حسین_ع شدهای.
اما نه !
شبیه #حضرت_زهرا_س بیشتر ...
چه میگویم ؟...
هیچکس نمیدانست حرف آخری داشته یا نه ؟!
آنهایی که بالای سرش رسیده بودند میگفتند :
نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد.
نمىدانم ...
شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، یا #زهرا گفته باشد.
راوی :
#برادر_شهید
#رسم_شیدایـے{🕊}°•
شهادتنوعمرگراعوضمیکند
وقتمرگراعوضنمےکند...👌🏻
ازمرگنترسید؛ جورۍدرزندگے
حرکتکنیدکهخداوندشهادت
رانصیبتان کندوازدنیاببرد🌿'!
[💌] شهیدجوادمحمدۍ
#خادمین_شهدا_خراسان_جنوبی
🔅میدونستی شهید دهقان...
میدونستی شهید دهقان نسبت به غیبت حساس
بودن ...همون طور که تو یکی از خاطرات ایشون
مادرشون روایت میکنن :
😇«گاهی از دست بعضی آدم ها ناراحت میشدم
و درد دل میکردم و گله مندی داشتم . میگفت که
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند ؛ آتش دارد
دورمان حلقه میزند. به این شکل به من میفهماند
که غیبت نکنم .»😇
همونطورکه در روایتی از امیرالمومنین(ع) داریم :
🌸« إیّاکَ و الغِیبةَ فإنّها تُمَقِّتُکَ إلَى اللّه ِ و الناسِ
و تُحبِطُ أجرَکَ »🌸
از غیبت کردن بپرهیز که این کار ، تو را نزد خدا و
مردم مبغوض مىکند و پاداشت را بر باد مىدهد. 🌱
#وصالنویس✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی که آمد خداحافظی برای اعزام،دست انداختم دور گردنش و گفتم: "دیدی آخر راهی شدی؟"گفت: "تو رو خدا دعا کن مشکلی پیش نیاد!" گفتم:خیالت راحت!فقط رفتی حرم حضرت زینب(س)دعام کن؛یه دونه پرچم هم برام بیار..😭چشم انداخت توی چشمم و گفت: من که دیگه بر نمیگردم! رو ترش کردم و گفتم:تو بچه داری دلت میاد؟! دستش رو زد به گردنش و گفت: 🌹این رو میبینی؟بابِ بریدنه..🌹❤
📔برشی از کتاب سربلند
۱۸ مرداد سالگرد شهادت شهید سر افراز محسن حججی گرامی باد.🌷
#شهید_محسن_حججی #سالگرد_شهادت #شهیدمحسن_حججی #شهید_بی_سر #رهبر #شهدا #محسن_حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Γ📲🍃••
#استوری
ازسیمخاردارنفستعبورکن⚠️!'
رهبرم
شهید #بختیار_جمور🌹
در تاریخ دوم فروردین ماه 1331 در خانواده ای متدین و پرجمعیت در یکی از روستاهای شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان متولد شد
به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی خانواده کار می کرد و هم درس می خواند
پس از پیروزی انقلاب به عضویت رسمی سپاه در آمد
در سال 60، در عملیاتی که در منطقه سر پل ذهاب و قلاویزان صورت گرفت شرکت کرد و از ناحیه پا مجروح شد .پس از بهبودی به لشکر مهندسی 43 امام علی (ع) پیوست.
ابتدا به عنوان فرمانده گردان و پس از آن به سمت معاونت آبی خاکی لشگر 43 امام علی (ع) منصوب شد
به همراه سردار بحرینی، فرمانده لشکر ۴۳ امام علی(ع) و تعدادی دیگر از رزمندگان مشغول نصب پل شناوری بر روی اروند بود تا عملیات ایذایی رزمندگان قبل از والفجر ۸ در منطقه «پل نو» خرمشهر به سوی جزیره «امالرصاص» عراق صورت گیرد
که بر اثر اصابت خمپاره مجروح شد که به دلیل شدت آسیبدیدگی در تاریخ 1364/11/16 به شهادت رسید
کتاب پوتینهای آشنا»، روایت زندگی شهید🌹
در بخشی از کتاب آمده : بختیار جمور پیشانی شهید زارعی را بوسید و پوتینهایش را به پا کرد و با حسرت گفت: «علی جان تا به تو ملحق شوم؛ اینها را از پا درنمیآورم».😭
سه ماه بعد وقتی شهید شد؛ «کوروند» پوتینها را به پا کرد و هنوز چهلم «بختیار» نشده؛ او هم شربت وصال نوشید😭
جمور را در کنار شهید زارعی دفن کردند و این بار کوروند(دوست صمیمی شهید)، پوتینهای جمور را پوشید. چهلم شهادت بختیار جمور که شد؛ کوروند هم به شهادت رسید با همان پوتینها...».😭