eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
346 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🏴🌹🕊🌹🏴🥀 بود و ما در بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت دعوت کرد؛ با تعدادی از رزمندگان از جمله به میهمانی رفتیم و خیلی هم بودیم . دو سه دقیقه بیشتر تا نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما منصرف شد و گفت من برمی گردم . رزمندگان اصرار داشتند که با آنها به برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم . به من گفت: شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و را بخورید من هم بعد از که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم بعد از علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به داده اند و آنها نیز از فرط با غذای ته مانده را می خورند! امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای مرا به این سربازها بدهند من آن را نمی خورم . 🌹 🕊🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه مبارک رمضان بود که این عکس را برای من ارسال کرد..‌🍂 پرسیدم: آقا مهدی موضوع این عکس چیه؟🤔 در جواب پیامم گفت: سفره افطار مدافعان حرم را ببین همسرم. این عکس در دست تو بماند به امانت. تا آن زمان که من شهید شدم، آن وقت به کسانی نشان بده که می‌گویند: «هر کسی بره سوریه نونش تو روغنه» نشان بده و بگو: این سفره افطار رزمندگان فاطمیون است. 📷 عکس از همسر شهید مدافع حرم سیدمهدی حسینی🌺
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شکنجه به جرم نماز و روزه روزه گرفتن جرم سنگینی بود اما آن سال اسرای اردوگاه عنبر تصمیم گرفته بودند ماه رجب و ماه شعبان را به استقبال از ماه رمضان روزه بگیرند. به همین دلیل غذای ظهر را می‌گرفتیم و در یک پلاستیک می‌ریختیم و چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدیم و این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردیم. غذای سرد ظهر را با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند، موقع افطار می خوردیم و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. البته چند مرتبه موقع تفتیش اسرا از چند نفر غذا گرفتند و آنها را شکنجه کردند. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 هر لحظه که به پایان مرخصی نزدیک می‌شود، نگرانی یونس هم بیشتر می‌شود از گروهبان می‌خواهد: اگر می‌شود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من می‌روم راضی‌اش می‌کنم نیاید پادگان گروهبان می‌خندد و می‌گوید: یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم یونس می‌گوید: از مرخصی‌های من کم کن. اگر را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر بیاید پادگان ، اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر می‌شود ششمین روز است. چند ساعت تا مانده است آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده چه رسد که پادگان است مردم می گویند: «سرلشکر ناجی، را با شلاق و بازداشت مجبور به می‌کند او به زور در گلوی آب می‌ریزد هر چه فکر می‌کند، بیشتر عصبانی می‌شود اما سعی می‌کند ناراحتی‌اش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند بند پو تین‌هایش را محکم می‌بندد و ساکش را به دوش می‌اندازد و خداحافظی می‌کند ننه نصرت باز هم می‌گوید آخر ننه چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما می‌مانی ... 🌹🕊🥀
عباس رفت و شد علی هم زود پرپر داغ علی بنشست روی قلب مادر یکروز هم تنها و بی‌کس توی محراب سجاده خونین شد، سرش بشکافت حیدر ✍🏻فاطمه شعرا ۱/۲/۳ 🕯️🏴 شهید علی‌رضا عاصمی سی‌روز سی‌شهید ۱۲
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
با توجه به سفارش مقام معظم رهبری در رابطه با خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه و امیدواری ایشان به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ درکنار رعایت تمام مسائل پزشکی و بهداشتی توصیه شده پزشکان،لازم است، هر روز این دعا قرائت شود. متن دعای هفتم صحیفه سجادیه: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. ترجمه دعای هفتم: ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود، و ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست. سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده‌ی تو موجود شوند. و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند. تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواری‌ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی. ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده‌ام که با آن مدارا نتوانم کرد. این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای و به سوی من روان کرده‌ای. آنچه تو بر من وارد آورده‌ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار. ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى... 🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین . سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🕯 نام و نام خانوادگی شهید: عبدالله معیل تولد: ۱۳۳۲/۶/۲، قم. شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۵، منطقه فاو، عملیات والفجر ۸. گلزار شهید: قم، گلزار علی‌ابن جعفر علیه‌السلام، قطعه ۸، ردیف ۹، شماره ۲۴۱. 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🏴🕯 📚 *عبد خدا* نمازش که تمام شد برگشت و به مادرش که سر سجاده به نقطه‌ای خیره مانده بود گفت: «مامان خوبی؟ چیزی شده؟» _ نه پسرم! داشتم به گذشته‌های سختمون فکر می‌کردم. به نذر و نیازهایی که کردم تا تو رو از خدا بگیرم، به یتیمی تو، به روزای تنگدستی‌مون... مادر نگاه خندانش را رو به پسرش برگرداند و گفت: «عبدالله! درسته که برات هم مادر بودم هم پدر؛ اما خیلی چیزا ازت یاد گرفتم که به همه اون سختی‌ها می‌ارزه. می‌دونی پسرم! همیشه این بزرگترا نیستن که کوچیکترا رو تربیت می‌کنن‌...» عبدالله وسط حرف مادر پرید و گفت: «مامان! با من شوخی نکن!» _نه مادر! مثلا همین نماز شب! یادته چقدر بهم اصرار می‌کردی بخونمش! هر روز برام از فوایدش یه دلیل می‌آوردی‌! گفتم سختمه، من دیگه پیر شدم؛ گفتی دو دفعه بخونی عادت می‌کنی. عبدالله! من نماز شبمو از تو دارم!» عبدالله خم شد. پر چادرنماز مادرش را گرفت و به چشمانش کشید. آن را بوسید و گفت: «من هم هرچی دارم از دعای خیر شماست مامان؛ شما هم برای شهادتم دعا کن.» ✍🏻 🎙*رضوانه دقیقی* ۱۴۰۰/۱۲/۱۶ @rezvan_daghighi 👩🏻‍💻طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی 💻تدوین: زهرا فرح‌پور @z_farahpour 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🏴🕯 🟣 شهید عبدالله معیل در دومین روز از شهریورماه سال ۱۳۳۳، در شهر مقدس قم، چشم به جهان گشود. تک فرزند خانواده بود. مادرش بچه‌دار نمی‌شد و برای به دنیا آوردن او به حضرت عبدالعظیم متوسل شده و ۱۱ شب در حرم حضرت خوابیده بود. نیت کرده بود اگر نوزادش سالم به دنیا بیاید اسمش را عبدالله بگذارد. وقتی هم که باردار شده بود مرتب به مجالس روضه می‌رفت و نذرهای فراوان می‌کرد تا اینکه ظهر روز ولادت امام حسین علیه‌السلام عبدالله به دنیا آمد. ⚫️ عبدالله دوساله بود که پدر خود را از دست داد. مادرش او را با تنگدستی و مشقت بسیار بزرگ کرد. 🔵 در زمان دبیرستان در حین تحصیل و کار، مبارزه علیه نظام ستم‌شاهی را رها نمی‌کرد. تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد. در جلسات سخنرانی اساتید حوزه از جمله مرحوم آیةالله مشکینی شرکت می‌کرد. از آنجایی که علاقه فراوانی به امام امت داشت، نوارهای امام را گوش می‌داد و آن را به دیگران توصیه می‌کرد. افکار و خط امام را بدون هیچ ترسی ترویج می‌کرد و در همان حال با خرافات و شرک و طاغوت مبارزه می‌نمود. 🟢عبدالله معیل چون مسئولیت سرپرستی خانواده را به عهده داشت، لذا برای تامین معیشت خود و مادرش در یکی از دفاتر اسناد رسمی کار می‌کرد. در همین کار مردم را نسبت به اعمال و قوانین ضداسلامی رژیم آگاه می‌نمود. 🟡در سال ۱۳۵۲ اقدام به تاسیس یک انجمن اسلامی در جهت جذب جوانان به اسلام و مبارزه علیه رژیم طاغوت تحت عنوان «آل محمد» نمود که بسیار جلسه با برکتی بود و هنوز هم جلسات آن انجمن برقرار است. 🟠بعد از آن با یک خانواده مذهبی وصلت نمود که نتیجه این پیوند، دو فرزند به نام‌های محمدعلی و محمدحسین بود. 🟤 بعد از پیروزی انقلاب، پاسداری را بر دیگر مشاغل ترجیح داد و در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شد. مدت ۹ ماه در جبهه حضور داشت و مسئولیت واحد بسیج لشکر علی‌ابن‌ابی‌طالب علیه‌السلام را به عهده گرفت. 🟢 خود را ملزم به خواندن قرآن می‌دانست. با صدای بلند قرآن می‌خواند تا فضای خانه را برای مأنوس کردن کودکانش با این کتاب آسمانی مهیا کند. خود نیز در آیات آن تدبر نموده و آن را در زندگی به کار می‌بست. به نماز هم اهمیت زیادی می‌داد. تا می‌توانست فرزندانش را به مسجد می‌برد. مادرش می‌گفت: «عبدالله نماز شب می‌خواند و در بین نماز شهادت را طلب می‌کرد.» ⚪️ ایشان متعهد و با تقوا، پرهیزکار و مدافع اسلام بود. دنیا و مسائل دنیوی، در نظرش پست و بی‌ارزش جلوه می‌کرد. روح بلند او با دعاهای کمیل، ندبه و توسل عجین بود. 🔴 و سرانجام در تاریخ ۶۴/۱۱/۲۵ در منطقه فاو، در حالی که پیکر مطهر شهیدان عملیات والفجر۸ را برای انتقال به عقب آماده می‌کرد، در معراج شهدای اروند با اصابت ترکش خمپاره دشمن، خود نیز با خیل شهیدان همراه شد و روح بلندش به آسمانیان پیوست. 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🏴🕯 📖خاطره با هم می‌رفتیم جمکران. برایمان صحبت می‌کرد. می‌گفت: «نمازتان را با تفکر بخوانید. روی کلمات آن دقت کنید. لقلقه زبان نباشد.» می‌گفت: «در نماز امام زمان، ۱۰۰ بار می‌گویند "ایاک نعبد و ایاک نستعین"؛ می‌دانید یعنی چه؟ آیا واقعاً خدا را می‌پرستید یا نه؟! ما در عمل و غیر از خدا، همه را می‌پرستیم و به هزار شکل از دیگران کمک می‌خواهیم؛ ولی از خدا نه! آیا مال و ثروت و زن و فرزند و ... را به جای خدا نمی‌پرستیم و برایمان اهمیتش بیشتر نیست؟!» 🎤راوی: آقای حسن محمدی، دوست شهید 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🏴🕯 *قسمتی از وصیت‌نامه‌ شهید:* 📝 "... مطلبی با خانواده‌ام دارم؛ 🌸 مادر عزیزم که هم برایم پدر بودی، هم مادری مهربان و بردبار و رنج کشیده؛ می‌دانم که پدرم دعا کرد که من بمانم تا به جای او به تو خدمت کنم؛ افسوس که در طول این مدت که با تو بودم، نتوانستم حق تو را ادا کنم. کوتاهی مرا ببخش. هر چند نمی‌شود حق مادر را ادا کرد. خداوند إن‌شاءالله فرزندان مرا برایتان نگه دارد تا جای من خدمتگزار شما باشند. 🌸اما همسرم، مرا در این راه یاری کرد. خداوند تا پایان عمر ثابت قدم تو را نگه دارد و از فرزندان نمونه مسلمانانی بسازی که دیگران به آن حسرت بخورند و برای موفقیت در این راه باید در تربیت آنان کوشا باشی که تو را آنگونه می‌بینم. در انتخاب دوست برایشان دقت کنید؛ آنان را به مسجد عادت دهید و از اسلام و قرآن و اهل‌بیت برایشان زیاد بگویید تا ساخته شوند. در مورد شهادت من افتخار کنید که اگر اجلم در خارج از جبهه اتفاق می‌افتاد و به مرگ طبیعی می‌رفتم دیگر اینگونه نبود که الان نزد خداوند روسفید هستید. بدانید که خدا در قرآن و امام علی(علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه می‌گویند که اجل هرکس مشخص شده است؛ بنابراین جای نگرانی نیست و بدانید نزد خداوند باری تعالی اجر عظیم دارید. 🌸در مورد فرزندان، علی جان و حسین جان: إن‌شاء‌الله راه پدرتان را که اسلام است ادامه دهید تا پدرتان خوشحال گردد و در مورد مادرتان و مادر خودم به شما سفارش می‌کنم که احترامشان را نگه دارید و خدمتگزارشان باشید تا سربلند و عزیز باشند.📝 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
روحش شاد و نام و خاطرش همواره جاوید باد.🕯🏴 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا