شهید شماره (1): شهیده خدیجه مارنانی
تولد : 1325/2/14. شهادت : 1366/5/9
محل تولد: خمینی شهر اصفهان. مدت حیات: 41سال
محل شهادت: مکه
از کودکی علاقه شدیدی به اهل بیت (ع) داشت
همیشه پسرش را به مجالس عزا امام حسین(ع) می برد
زمان جنگ پسرش را به جبهه فرستاد و دوازده روز بعد خبر شهادت پسرش را شنید وسخت بیمار شد .
در روز 1366/5/9 بر اثر اصابت سطل شن بر سرش در سن 41 سالگی به شهادت رسید
مزار شهیده در گلستان شهدا اصفهان واقع شده است
ذکر روز سه شنبه
یا ارحم الراحمین
۱۰۰ مرتبه
به نیت تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و به نیابت از شهدا و امام راحل ره
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم الحفظ قائدنا الامام الخامنه ای
برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صلی الله علیک یا زین العابدین علیه السلام
صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ
الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَيْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً مَهْدِيّاً
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ حَتَّى يَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#حدیث_روز
#پیامبر_اکرم_ص
يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة.
پيامبراكرم (ص) فرمود: فاطمه جان! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مىشود.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
🌹 🏴🌴
🌹🏴🌴🥀🌴🏴🌹
#پیامکی_از_بهشت 💐
خواهران عزیزم ، در همه حال ، شئونات اسلامی و پوشش و حجاب اسلامی را بی نهایت رعایت کنید و باید همچون حضرت زینب (س) که غم برادر را در دل داشت و پیام شهادت برادرش امام حسین (ع) را در همه جا سر می داد مقاوم و پر صلابت باشی .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #حمید_جعفری
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
🌴 🏴🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_محضر_فرمانده
#شهید_والامقام
#سیداسدالله_لاجوردی
#مرد_پولادین
#مقام_معظم_رهبری
من آقای لاجوردی را در دورهى مبارزات، به عنوان مرد پولادین مىشناختم. در بین دوستان، آن کسى که از کتک خوردن و اقدام کردن و زندان رفتن و آمدن بیرون و دوباره رفتن، خسته نمىشد، آقاى لاجوردى بود؛ در دورهى کار و تلاش براى حکومت اسلامى هم الحمدلله ایشان همینطور عمل کردند .
۱۳۷۷/۲/۱۴
یکم شهریورماه
سالروز #شهادت
#سیداسدالله_لاجوردی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 🌹🥀
🌹🌴🏴🥀🏴🌴🌹
#دخترانه
#دختر_شهید
#شهید_والامقام
#مهدی_نعیمانی
کفن را باز نکردند.
ریحانه پرسید اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟
آرام در گوشش گفتم ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را میبخشی؟ این پیکر بابامهدی است.
یکهو دلش ترکید و داد زد نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟
برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمیشد. از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
دوباره در گوشش گفتم ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟
با همان حال گریه گفت چه کار؟
بوسیدمش و گفتم پاهای بابا را ببوس.
پرسید چرا خودت نمیبوسی؟ گفتم همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.
گفت من هم نمیبوسم.
گفتم باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.
یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟
گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد میکرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) قدم برمیداشت.
یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد.
همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم که بالا سرمان ایستاده بود و نگاهمان می کرد.
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🏴🌹
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 #شهیدی_از_جنس_شجاعت #شهید_اسارت #شهید_والامقام #محمد_رضائی #قسمت_پنجم من و محمد وارد آسا
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهیدی_از_جنس_شجاعت
#شهید_اسارت
#شهید_والامقام
#محمد_رضائی
#قسمت_ششم
فقط در ساعاتی که برا ی هواخوری می آمدیم محمد را می دیدم تا آنکه محمد را به بند دیگری بردند و دیگر شاید هر 3 ماه هم از محمد خبری نداشتم و وقتی با خبر شدم که گفتند: یکی از بچه ها از روی ناآگاهی در مورد محمد در یک جمع صحبت کرده وگفته است که محمد از بچه های #اطلاعات_عملیات است و با توجه به داشتنن #اطلاعات تعداد زیادی از فرماندهان ارتش عراق به دست ایشان کشته شده است و شروع کرده به تعریف از محمد که محمد این است و آن است و سه روز من را که زخمی بودم در آب با داشتن یک فین (وسیله کمکی برای غواصی در آب که شبیه پای اردک است) حمل می کرده تا راهی برای فرار پیدا کند که بعد از سه روز به علت ضعیف شدن دیگر مجبور به تسلیم شدن می شود و کلی حرفهای که نباید بگوید را می گوید.
جاسوسان خبر را به عراقی ها میدهند ( باید بدانیم که در واقعیت محمد از بهترین نیروهای اطلاعات عملیات بود که با توجه به استعداد و هوشی که داشت در جلسات توجیحی فرماندهان شرکت می کرد و نقشه های عملیات و منطقه را توضیح می داد.)
آن #اسیری که این حرف ها را زده است می برند و با زدن و شکنجه مجبور می کنند که اسم آن شخص را بگوید و محمد رضائي را لو میدهد و محمد روزهای سختش شروع می شود از اینجا چون من در کنار محمد نبودم کلیه اتفاقات را بر اساس گفته های شخصی که در تمام مدت شکنجه با محمد بوده بیان می کنم.
#ادامه_دارد ...
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀
#شهدا
#امام_حسین_ع
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_سیدمنصور_بیاتیان
#شهیدی از خطـــــه سرزمیــــــن مجاهدتهــــــای خامـــــوش کردستان
اگر #کشته شدم مرا #غسل ندهید ، چون #ننـــگ است کسی که معلمش #امام_حسین_ع را #غسل ندادهاند ، خودش را #غسل دهند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🌴🥀
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#حضرت_مسلم_ع
#شهید_والامقام
#حسین_دخانچی
هفده سال جانباز قطع نخاع بود. این اواخر می گفت: جایم را در بهشت می بینم.
خواهر عزم عتبات عالیات داشت. گفت: حاجتی دارم، سر قبر حضرت مسلم دعا کنید، بر آورده بشود. تعجب کردم چرا سر قبر حضرت مسلم؟
وقتی شهید شد سِرّ حاجت و سر قبر مسلمش آشکار شد. در روز شهادت حضرت مسلم آسمانی شد.
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم_و_صفر
#ماه_برکات_اسلامی
#ماه_زنده_ماندن_اسلام
🏴 🕊🌹
part-8.mp3
27.74M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ام
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت #هشتم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀🕊
🏴🌴🌹🕊🌹🌴🏴
آنجا بودی و سوختی و البته صبر کردی؛ عجب صبری...
سخت است رفتن همه را دیدن و داغ علی اکبرها و داغ عباسها را به جان خریدن؛ سخت است تنهاییِ امام زمان را دیدن و صدای هل من ناصرش را شنیدن و باز هم تنهاییِ امام را دیدن، همانجایی که حتی کودکان در گهواره تاب دیدنش را نداشتند...
البته دیدن اسارت ها و شلاق ها بماند، دیدن سرهای بر نیزه و داغ رقیه بماند؛
آقای من عجب صبری داشتید...
همه گفتند امان از غم زینب ، اما شما حتی غم زینب را هم دیدید.
ای کاش مردمِ زمان، #امامت شما را درک میکردند، ای کاش گروه هایی مثل توابین، توبه خود را در #اطاعت از شما می دیدند.
🏴 شهادت #امام_سجاد علیه السلام را به محضر #امام_زمان_عجل_الله_فرجه و شیعیان و شیفتگان حضرتش تسلیت باد . 🏴
🌹 🏴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣تا زنده اید به فقرا کمک کنید
🎙شهید شیخ احمد کافی
رو به قبله می نشینم خسته با حالی عجیب...
از ته دل می نویسم أنت فی قلبی حسین...
استاد پناهیان میگفت:
محبت به دیگران علامت کم شدن خود خواهیه، هر چی از خود خواهی بیشتر فاصله پیدا کنی، خدا خواه تر میشی...!
کفش مولا امیرالمومنین علیه السلام پاره شده بود و داشت می دوخت، و لا اِلهَ اِلّا الله می گفت
گفتند: علی جان چه می کنی؟!
گفت: با دستم کفش هایم را وصله میکنم اما چرا زبانم بیکار باشد؟!
+برای زمانی که بهمون داده شده چه جوری برنامه ریزی کردیم؟!
یک بار به او گفتم: محمد! چرا موقع قنوت، این قدر دست هاتو بالا می بری؟!
گفت: آدم وقتی داره گدایی میکنه، اون هم در خونه ی خدا، هر چقدر دستهاشو بالاتر ببره خدا هم بیشتر بهش توجه می کنه. گدا باید گدایی کنه باید طوری گدایی کنه که وقتی صاحب خانه او را دید دلش براش بسوزه. هرچه بیشتر گدایی کنی، خدا بیشتر به پات می ریزه. لطفشو دریغ نمی کنه
گفتم: این قدر دست هاتو بالا نبر، شاید مردم مسخره ات کنند!
خندید و گفت: مگه من برای رضایت مردم #نماز می خونم که فکر این چیزها باشم؟! من در محضر پروردگارم هستم، دست به دامن خدام، بگذار هر کی هر چی می خواد بگه!
به روایت همسر #شهید_محمد_شالیکار🕊🌹