eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیده عفاف  حوزه/ بار دیگر شیطان نفس، دست از آستین انسان نمایی گمراه برون آورد و فرشته ای معصوم که تنها جرمش تقوا و پاکدامنی بود را مظلومانه شهید کرد. به گزارش خبرگزاری حوزه از چهارمحال و بختیاری، در بروجن، شهری سنتی و صمیمی حدود ۶۰ کیلومتری شهرکرد به کتابخانه ای زیبا و پربار می رسی که بر سینه آن نوشته اند: کتابخانه معصومه آرامش. می پرسی معصومه کیست؟ می‌گویند دختری که شهید عفاف خویش شد و مشهد او کتابخانه!!! دختری که به قرآن عشق می ورزید، شیفته نهج البلاغه بود و فرصت های خویش را پس از کلاس و مدرسه در کتابخانه می گذارند و با تأمل های ژرف به جست و جوی ناشناخته ها می پرداخت و شور یافتن و تکاپوی فهمیدن قانون زندگیش بود. چندین بار در شهرستان و استان در مسابقات نهج البلاغه مقام آورده بود. نوشته های زیبا داشت و ناگهان ... یک روز در کتابخانه غرق مطالعه بود.کم کم خلوت کتابخانه مستخدم کتابخانه را که شرارة شهوت از او جهنمی متحرک ساخته بود برانگیخت تا به حریم عصمت و پاکی دختر دست تعدی بگشاید. معصومه ناگهان او را مقابل خود دید: خواهش شیطانی شعله در چشمانش انداخته بود، چنگ انداخت و معصومه و عصمتش به مقابله ایستادند. کوشید تا خود را از چنگال او برهاند و این مقاومت او حماسة اخلاقی را رقم زد و معصومه «شهید پاکدامنی» خود شد. کارد به حلقومش نشست و او که با نهج البلاغه انس داشت و شهید شمشیر را می شناخت حلقومش را به تیغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد. چند روز بعد پیکر او که در چادر عفافش پیچیده و ضربات کارد جای جای بدن مطهرش را شکافته بود در گوشه ای پیدا شد و قاتل در میدان شهر به دار مجازات آویخته شد. بار دیگر شیطان نفس، دست از آستین انسان نمایی گمراه برون آورد و فرشته ای معصوم که تنها جرمش تقوا و پاکدامنی بود را مظلومانه شهید کرد. پاسداری را که تا آخرین لحظه حیات پرافتخارش از سنگر عفاف و حجاب دفاع می کند و با مرگ با عزت و قهرمانانه اش، وفاداریش را به عقیده اش به پرچمدار مکتب عصمت و عفت «حضرت فاطمه زهرا(س)» و دفاع از ارزشهای مقدس اسلام به اثبات می رساند. سال ۱۳۶۹، شهادت معصومانه این دانش آموز، تحولی شگرف در منطقه آفرید اما دریغا که بازتاب و تبلیغ کافی نداشت. آیا در آیندة نزدیک یادوارة این شهید عفاف و عصمت را شاهد خواهیم بود؟؟؟
اولین یادواره شهیده معصومه آرامش، اولین شهیده عفاف و حجاب در تالار شهید سیدمرتضی آوینی برگزار شد. به گزارش روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم، این یادواره با رعایت کامل پروتکل‌های بهداشتی و فاصله‌گذاری اجتماعی با حضور پربرکت خانواده شهیده آرامش و شهیدان عشریه، عطری، نبی لو، خاک صفت، جیلان، ابریمن، حدادیان، حسینی و لطفی نیاسر برگزار شد. این آیین با رنگ و بوی پرچم متبرک امام حسین(علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) و حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) با خیرمقدم سرهنگ محبّی جانشین ناحیه امام حسین (علیه‌السلام) آغاز و سپس روایت‌های شنیدنی و گاها دردناک از زبان خواهر شهیده آرامش قرائت شد. از دیگر برنامه‌های این یادواره می‌توان به: اجرای گروه سرود انصارالحجه از نسل نو که از سردار دلها خواندند و در کنار دلتنگی‌های حضار، امید را زنده کردند. تکریم و تقدیر از خانواده‌های شهدا توسط دبیر قراردگاه 19 دی و مسئولین حاضر در جلسه تقدیر و تشکر از فعالان فرهنگی مدافعان سلامت، پرستار و تولیدکنندگان ماسک در دوران کرونا و رونمایی از مستند آرامش معصومه‌ها و سخنرانی کارگردان اثر حجت‌الاسلام عبدالله‌زاده اشاره کرد. این هفته چهارشنبه‌های زهرایی بوی شهدا داشت، حضور گروه جهادی خادمین چهارشنبه‌های زهرایی و قرارگاه ثارالله در این مراسم چشمگیر بود. در این روزها که ارزشی به نام حجاب کمرنگ شده و چهره شهر را عوض کرده، عده‌ای به‌دنبال معرفی دخترانی عفیفه و الگو هستند، دختری مثل معصومه آرامش که در شهر بروجن به شهادت رسید. حجت‌الاسلام عبدالله زاده گفت: ساخت فیلم مستند شرح زندگی شهیده معصومه آرامش، دختری که جان خود را برای حفظ  عفتش سنگر کرد، دو سال به طول انجامید. ۲۸ تیر ۱۳۹۹ ۱۰:۱۸ روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم |
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال رو هدیه میکنیم به روح شهیده والامقام # شهیده_معصومه_آرامش 🕊🕯🕊🕯🕊🕯🕊 شادی روح شهدا صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
سلام بزرگواران ببخشید عکس شهیده وزندگینامه کاملشون نبود متاسفانه! باعرض پوزش!
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
اولین یادواره شهیده معصومه آرامش، اولین شهیده عفاف و حجاب در تالار شهید سیدمرتضی آوینی برگزار شد. ب
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ ↳🥀🕊』 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست ادب بر روی سینه می گذاریم السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ... 🌱سلام بر آن مولایی که نام و یادش مرهم زخم های مومنان هر امّت در طول تاریخ بوده است. سلام بر او و بر روزی که همه ستم دیدگان، آمدنش را جشن خواهند گرفت. ❤️عزیز دل ما ❤️ أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج‌ وَ فَرَجَنا بِهِ
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم  وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم
و سلام بر او که می گفت: «من اهمیت نمی‌دهم درباره‌ی ما چه می‌گویند، من می‌خواهم دلِ ولایت را راضی کنم» • شهید حسین خرازی🕊•
[🌟] •{بِسْمِ اللّٰهِ الرَحْمٰنِ الرَحيٖمْ}• شهید حمید سیاهکالی مرادی: اما مینویسم تا هر آنکس که میخواند یا میشنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور ، می روم تا به تأسی از مولایم اباعبدالله (ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم. 🗓|یکشنبه ۸/۱۵ 📿|ذکر روز‌ :«یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام» <🌸>
اگر براى لحظه اى وجود امام از زمين برداشته شود ، زمين ساكنان خود را چنان به تلاطم مى اندازد كه امواج دريا ، دريانشينان را . 💐‌ الكافي
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 آیا ما از خدا نوشته یا ضمانت گرفته ایم تا آنقدر عمر کنیم که خطاها و اشتباهات خود را جبران کنیم ، آیا مطمئنیم که همین امشب یا همین الان نمی میریم ؟ پس تا دیر نشده از خواب غفلت بیدار شویم و عمل کنیم که امروز روز عمل است و فردا روز حساب ، اگر امروز عمل نکردیم فردا برداشتی نخواهیم کرد و از هیچکس نمی توانیم کمک بگیریم الا از عمل خود . 🌹 🌴 🌹 🌹 🕊 🌹🌴
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 حاج احمد همیشه یک دفترچه همراه داشت نکاتی که به ذهنش می‌رسید، می‌نوشت. حتی اگر پای تلویزیون نشسته بود و نکته مهمی را می‌شنید که ما فکر می‌کردیم به ربطی ندارد با دقت تمام گوش می‌کرد و با جزئیاتش می‌نوشت! وقتی سئوال می‌کردیم این موضوع چه ربطی به دارد می‌گفت:«این یک طرحی است که اگر ما در روی آن کار کنیم، خوب است» نوشته‌ها معمولاً دو الی سه سطر بود . خوبی دفترچه این بود که اگر ابهامی در مسئله‌ای داشت یا نکته‌ای به ذهنش نمی‌رسید، سراغ دفترچه‌می‌رفت و آن را پیدا می‌کرد.حتی اگر در حین صحبت‌های فردی مطلبی توجه‌اش را جلب می‌کرد، وقتی آن فرد می‌رفت سریع مطلب را یادداشت می‌کرد. 🌹 🥀🕊
🇮🇷🌴💐🇮🇷💐🌴🇮🇷 حتی اگر در تمام آمریکا بسازند و بالای گلدسته‌ها شعار قرار دهند ، هیچ وقت شعار را فراموش نکنید ، چون ، بزرگ است ... 🇮🇷🇮🇷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 در سال 63 از طرف لشگر25 کربلا به پايگاه اعزام شديم لشگر 8 نجف اشرف چون قـرار بود بہ مقر منتقـل شويم حکـم را داشتيم و بر ما واجب نبود اما ڪسانے ڪہ در در پايگاه مےماندند مےبايست مےگرفتند از جملہ مسئولين ستاد و امام جماعت و مکبر كہ 13 ساله اے بود داشت. اهـواز بسيار گرم بود و حتے يڪ ساعت بدون نوشيـدن آب تحمل نبود. اواخر ڪه اهـواز برگشته بودم احساس ڪردم نصف گوشت اين آب شده است. در واقع از چهره اين (مکبر نماز خانه) متجلے بود و هر وقت ياد آن صحنه مےافتم و آن طاقت فرسا ، از خودم مےڪشم كہ چرا نمےتوانستيم بگيريم. راوی : شادی روح و 🕊 🌹🌴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💐🌴🕊🌴💐🕊 فرمانده گروهان در گردان های انبیاء و چهارده معصوم (ع) 💐 💐 شادی روح و و سلامتی هشت سال دفاع مقدس و 🌺 🕊💐
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله خامنه‌ای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. صدا از طرف محافظ‌ها بود که چندتای‌شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی‌دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتاده‌اند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن‌ها را نزدیک حضرت‌آقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی می‌رود. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و می‌گوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچه‌ها می‌گن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط می‌خوام قیافه آقای خامنه‌ای رو ببینم، حالا می‌گه می‌خوام باهاش حرف هم بزنم». حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست». لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند, صورت سرخ و سرما زده‌اش خیس اشک بود, در میانه راه حضرت‌آقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند می‌فرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی» ... 🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 #بزرگ_مردان_کوچک #شهید_نوجوان #مرحمت_بالازاده #حکایت_شیرین #اعزام_به_جبهه #قسمت_اول د
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 شهید بالازاده با صدایی که از بغض و هیجان می‌لرزیده به لهجهٔ غلیظ آذری می‌گوید: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» حضرت آقا دست سرد و خشکه زدهٔ پسرک را در دست گرفته و می‌فرمایند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان می‌دهد. حضرت‌آقا از مکث طولانی پسرک می‌فهمند زبانش قفل شده, سرتیم محافظان می‌گوید: «اینم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان حضرت‌آقا با زبان آذری سلیسی می‌فرمایند: «شما اسمت چیه پسرم؟» شهید بالازاده که با شنیدن گویش مادری‌اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقاجان! من مرحمت هستم از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.» حضرت‌آقا دست شهید بالازاده را‌‌ رها کرده و دست روی شانه او گذاشته و می‌فرمایند: ‌«افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟» شهید بالازاده که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود می‌گوید: «انگوت کندی آقا جان!» حضرت‌آقا می‌پرسند: «از چای گرمی؟» شهید بالازاده انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد زود می‌گوید: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم». حضرت‌آقا می‎فرمایند: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.» شهید بالازاده می‌گوید: «آقا جان! من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.» حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟ شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» و شانه‌های شهید بالازاده آشکارا می‌لرزد. حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. ... 🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 #بزرگ_مردان_کوچک #شهید_نوجوان #مرحمت_بالازاده #حکایت_شیرین #اعزام_به_جبهه #قسمت_دوم ش
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 حضرت ‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید» حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» مرحمت بالازاده با مجوز آقا وارد تیپ عاشورا شد - چه نام بامسمایی- شجاعت و درایت را با هم داشت و همه در حیرت که این همه در یک نوجوان ۱۳ ساله چگونه جمع شده است. بر و بچه‌های تیپ عاشورا چهره مهربان و جدی مرحمت را از یاد نمی‌برند. بیشتر اوقات کنار فرمانده خود شهید مهدی باکری دیده می‌شد. روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در جزیره مجنون شهید شد. آقا مهدی باکری هم در همان عملیات به شهادت رسید . 🇮🇷 🕊🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا