eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان صدای حسین قجه‌ای را از بی‌سیم شنیدم که می‌گفت: "«خط را شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد دارد از پشت سر و روبرو ما را می‌کوبند مفهومه؟ » حاج همت قضیه را با حاج احمد در میان گذاشت. بالاخره حاج احمد موفق شد با قرارگاه هماهنگ کند تا نیروهای تیپ نجف اشرف و تیپ عاشورا بتوانند از دو جناح ما عمل کنند تا آن یگان‌ها خودشان را برای عملیات حاضر کنند مقداری زمان لازم بود یعنی از شب اول تا شب دوم عملیات در این ۲۴ ساعت عملاً بارسنگین عملیات بردوش حاج احمد و بچه‌های تیپ ۲۷ خصوصاً گردان سلمان افتاد. مشکلات، حاج احمد را احاطه کرده بود، زیرا نمی‌توانست برای رزمندگان گردان سلمان درخواست آتش توپخانه کند. چون امکان داشت ناخواسته نیروهای گردان سلمان نیز زیر آتش خودی قرار گیرند. در عوض توپخانه دشمن انبوهی از آتش سنگین توپخانه خود را بر بسیجیان گردان سلمان بسته بود. سردار حسین قجه‌ای و رزمندگان تحت امر او از ساعت ۱۱ و نیم تا حوالی ۲ و نیم بامداد در یک چنین وضعیت دشواری در حلقه گاز انبری محاصره دشمن دوام آورده بودند. ... 🌹 🕊 🥀🕊🌹
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #شهادت_مظلومانه #سردار_رشید_اسلام #شهید_والامقام #حسین_قُجه_ای و نیروهای گردان سلمان فارسی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان قرار شد جهت حل این مشکل، گردان تازه نفس دیگری را جهت شکستن خط دشمن، به غرب کارون اعزام کنند. منتها قرار شد تا به هر طریق نیروهای گردان سلمان فارسی عقب نشینی کنند. حاج احمد مسئولیت اجرای عقب نشینی گردان سلمان را به حاج همت واگذار کرد. از این سو رزمندگان با همان سلاح‌های سبک خود همچنان مشغول دفع پاتک‌های پی در پی ارابه‌های آهنین دشمن بودند. قرار نبود که بچه‌ها جلوی دشمن ایستادگی خود را از دست بدهند. علاوه بر اسلحه سبک چند قبضه آرپی جی هفت، تمام سلاح نیروهای گردان جان بر کف سلمان بود. دشمن می‌دانست اگر این موضع مقاومت کند همه چیز به ضررش تمام خواهد شد از این رو تانک‌های مدرن تی ۷۲ خود را به میدان کارزار وارد کرد. از عقب بی سیم می‌زدند که باید عقب نشینی کنید ولی دیگر دیر شده بود حسین و یارانش درحلقه محاصره قرار گرفته بودند و چاره‌ای نبود، یا سلاح‌ها را زمین باید می‌گذاشتند و خفت اسارت را قبول می‌کردند و یا اینکه با افتخار تا آخرین قطره خون خود ایستادگی می‌کردند و شعار هیهات من الذله را با خون خود ممهور می‌نمودند. دشمن جواب هر گلوله تفنگ را با گلوله مستقیم تانک می‌داد. نبردی عاشورایی و نابرابر ادامه داشت، نزدیکی های صبح بود که حاج همت جهت اندیشیدن چاره‌ای برای نجات بچه‌های گردان سلمان از آن وضعیت بشدت بحرانی به همراه چند نفر توانست شکافی در حلقه محاصره ایجاد کند و بطور معجزه آسایی خودش را به حسین و یارانش برساند. زمانی که حاج همت وارد منطقه گردان سلمان شد، دید که از آن نیروهای شب قبل ۳۰ الی۴۰ نفر بیشتر زنده نمانده‌اند و خیلی از مجروحان نیز جراحت‌های مهلکی بر تن دارند. حاج همت پس از در آغوش گرفتن حسین اصرار کرد که حسین و هر که می‌تواند به همراه او به عقب برگردد ولی حسین قبول نمی‌کرد. حسین قجه‌ای به حاج همت می‌گفت:«حاجی من اگر توان شکستن حلقه محاصره از عقب را داشته باشم و عقب نشینی کنم خوب چرا اینکار را از روبرو انجام ندهم و به پیشروی فکر نکنم. » ... 🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان حسین نهایتا در برابر اصرارهای مکرر حاج همت گفت: من و بچه‌های گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر می‌رسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه مان عمل می‌کنیم. حاج همت حسین را در آغوش کشید، گریستند و لحظاتی در آن فضای روحانی شهادت یکدیگر را برانداز کردند، حاج همت دوباره از گوشه‌ای بعد از شکستن موقت حلقه محاصره به سمت قرارگاه بازگشت. حالا دیگر حسین نیز قبضه آر پی جی در دست به شکار تانک رو آورده بود. بچه‌های گردان سلمان خسته و مجروح در اطراف خاکریز همچنان مقاومت می‌کردند. آمار شهدا نیز بیشتر از دیشب شده بود. حسین با آرپی جی به شکار تانک‌ها ادامه می‌داد ولی تانک‌های مدرن تی ۷۲ شکارشان بسیار مشکل است گلوله‌ها کمانه می‌کردند. در عین حال حسین با تمام توان سعی خودش را می‌کرد، با شلیک حسین یک تانک منهدم شد و همه خوشحال شدند و آماده شد برای یک شلیک دیگر که یکباره موج انفجار حسین را به گوشه ای پرت کرد. ... 🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان مقاومت همچنان ادامه داشت. صدای بیسیم برای بار آخر بگوش رسید و اینبار حسین گفت: حاجی من دیگر غیر از خدا یاری ندارم، همه یا شهید شده‌اند یا مجروح؛ برای آخرین بار گلوله آرپی جی را آماده شلیک کرد. به روی خاکریز رفت ولی اینبار تانک پیش دستی کرد حسین قجه‌ای به شهادت رسید. تا آن لحظه حسین قجه‌ای و معدود نیروهای قادر به رزم او توانسته بودند به مقاومت مومنانه و نابرابر خویش در مقابل یورش‌های پی در پی دو تیپ دشمن ادامه دهند. وقتی نیروهای این دو گردان به بچه‌های« گردان سلمان» رسیدند؛ حتی یک نفر از آنها هم زنده نمانده بود. حتّی خود حسین هم در آخرین لحظات به طور مظلومانه‌ای شهید شده بود. 🌹 🕊 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) حسین در کردستان فرمانده‌ محور دزلی بود، همیشه کومله‌ها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربه‌های زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند. یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کومله‌ها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمی‌آورد. به او گفت: حالا من با تو چکار کنم؟ کومله در جواب گفت: نمی‌دانم، من اسیر شما هستم. حسین گفت: اگر من اسیر بودم، ‌ با من چه می‌کردی؟ کومله گفت: تو را تحویل دوستانم می‌دادم و ۲۰هزار تومان جایزه می‌گرفتم. حسین گفت: اما من تو را آزاد می‌کنم. سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد. آن شخص، فردای آن روز حدود ۳۰ نفر از کومله‌ها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد، آن‌ها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند. 🥀🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان صدای حسین قجه‌ای را از بی‌سیم شنیدم که می‌گفت: "«خط را شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد دارد از پشت سر و روبرو ما را می‌کوبند مفهومه؟ » حاج همت قضیه را با حاج احمد در میان گذاشت. بالاخره حاج احمد موفق شد با قرارگاه هماهنگ کند تا نیروهای تیپ نجف اشرف و تیپ عاشورا بتوانند از دو جناح ما عمل کنند تا آن یگان‌ها خودشان را برای عملیات حاضر کنند مقداری زمان لازم بود یعنی از شب اول تا شب دوم عملیات در این ۲۴ ساعت عملاً بارسنگین عملیات بردوش حاج احمد و بچه‌های تیپ ۲۷ خصوصاً گردان سلمان افتاد. مشکلات، حاج احمد را احاطه کرده بود، زیرا نمی‌توانست برای رزمندگان گردان سلمان درخواست آتش توپخانه کند. چون امکان داشت ناخواسته نیروهای گردان سلمان نیز زیر آتش خودی قرار گیرند. در عوض توپخانه دشمن انبوهی از آتش سنگین توپخانه خود را بر بسیجیان گردان سلمان بسته بود. سردار حسین قجه‌ای و رزمندگان تحت امر او از ساعت ۱۱ و نیم تا حوالی ۲ و نیم بامداد در یک چنین وضعیت دشواری در حلقه گاز انبری محاصره دشمن دوام آورده بودند. ... 🥀 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #شهادت_مظلومانه سردار رشید اسلام #شهید_والامقام #حسین_قُجه_ای و نیروهای گردان سلمان فارسی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان قرار شد جهت حل این مشکل، گردان تازه نفس دیگری را جهت شکستن خط دشمن، به غرب کارون اعزام کنند. منتها قرار شد تا به هر طریق نیروهای گردان سلمان فارسی عقب نشینی کنند. حاج احمد مسئولیت اجرای عقب نشینی گردان سلمان را به حاج همت واگذار کرد. از این سو رزمندگان با همان سلاح‌های سبک خود همچنان مشغول دفع پاتک‌های پی در پی ارابه‌های آهنین دشمن بودند. قرار نبود که بچه‌ها جلوی دشمن ایستادگی خود را از دست بدهند. علاوه بر اسلحه سبک چند قبضه آرپی جی هفت، تمام سلاح نیروهای گردان جان بر کف سلمان بود. دشمن می‌دانست اگر این موضع مقاومت کند همه چیز به ضررش تمام خواهد شد از این رو تانک‌های مدرن تی ۷۲ خود را به میدان کارزار وارد کرد. از عقب بی سیم می‌زدند که باید عقب نشینی کنید ولی دیگر دیر شده بود حسین و یارانش درحلقه محاصره قرار گرفته بودند و چاره‌ای نبود، یا سلاح‌ها را زمین باید می‌گذاشتند و خفت اسارت را قبول می‌کردند و یا اینکه با افتخار تا آخرین قطره خون خود ایستادگی می‌کردند و شعار هیهات من الذله را با خون خود ممهور می‌نمودند. دشمن جواب هر گلوله تفنگ را با گلوله مستقیم تانک می‌داد. نبردی عاشورایی و نابرابر ادامه داشت، نزدیکی های صبح بود که حاج همت جهت اندیشیدن چاره‌ای برای نجات بچه‌های گردان سلمان از آن وضعیت بشدت بحرانی به همراه چند نفر توانست شکافی در حلقه محاصره ایجاد کند و بطور معجزه آسایی خودش را به حسین و یارانش برساند. زمانی که حاج همت وارد منطقه گردان سلمان شد، دید که از آن نیروهای شب قبل ۳۰ الی۴۰ نفر بیشتر زنده نمانده‌اند و خیلی از مجروحان نیز جراحت‌های مهلکی بر تن دارند. حاج همت پس از در آغوش گرفتن حسین اصرار کرد که حسین و هر که می‌تواند به همراه او به عقب برگردد ولی حسین قبول نمی‌کرد. حسین قجه‌ای به حاج همت می‌گفت:«حاجی من اگر توان شکستن حلقه محاصره از عقب را داشته باشم و عقب نشینی کنم خوب چرا اینکار را از روبرو انجام ندهم و به پیشروی فکر نکنم. » ... 🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان حسین نهایتا در برابر اصرارهای مکرر حاج همت گفت: من و بچه‌های گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر می‌رسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه مان عمل می‌کنیم. حاج همت حسین را در آغوش کشید، گریستند و لحظاتی در آن فضای روحانی شهادت یکدیگر را برانداز کردند، حاج همت دوباره از گوشه‌ای بعد از شکستن موقت حلقه محاصره به سمت قرارگاه بازگشت. حالا دیگر حسین نیز قبضه آر پی جی در دست به شکار تانک رو آورده بود. بچه‌های گردان سلمان خسته و مجروح در اطراف خاکریز همچنان مقاومت می‌کردند. آمار شهدا نیز بیشتر از دیشب شده بود. حسین با آرپی جی به شکار تانک‌ها ادامه می‌داد ولی تانک‌های مدرن تی ۷۲ شکارشان بسیار مشکل است گلوله‌ها کمانه می‌کردند. در عین حال حسین با تمام توان سعی خودش را می‌کرد، با شلیک حسین یک تانک منهدم شد و همه خوشحال شدند و آماده شد برای یک شلیک دیگر که یکباره موج انفجار حسین را به گوشه ای پرت کرد. ... 🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان مقاومت همچنان ادامه داشت. صدای بیسیم برای بار آخر بگوش رسید و اینبار حسین گفت: حاجی من دیگر غیر از خدا یاری ندارم، همه یا شهید شده‌اند یا مجروح؛ برای آخرین بار گلوله آرپی جی را آماده شلیک کرد. به روی خاکریز رفت ولی اینبار تانک پیش دستی کرد حسین قجه‌ای به شهادت رسید. تا آن لحظه حسین قجه‌ای و معدود نیروهای قادر به رزم او توانسته بودند به مقاومت مومنانه و نابرابر خویش در مقابل یورش‌های پی در پی دو تیپ دشمن ادامه دهند. وقتی نیروهای این دو گردان به بچه‌های« گردان سلمان» رسیدند؛ حتی یک نفر از آنها هم زنده نمانده بود. حتّی خود حسین هم در آخرین لحظات به طور مظلومانه‌ای شهید شده بود. 🌹 🕊 🥀🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان صدای حسین قجه‌ای را از بی‌سیم شنیدم که می‌گفت: "«خط را شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد دارد از پشت سر و روبرو ما را می‌کوبند مفهومه؟ » حاج همت قضیه را با حاج احمد در میان گذاشت. بالاخره حاج احمد موفق شد با قرارگاه هماهنگ کند تا نیروهای تیپ نجف اشرف و تیپ عاشورا بتوانند از دو جناح ما عمل کنند تا آن یگان‌ها خودشان را برای عملیات حاضر کنند مقداری زمان لازم بود یعنی از شب اول تا شب دوم عملیات در این ۲۴ ساعت عملاً بارسنگین عملیات بردوش حاج احمد و بچه‌های تیپ ۲۷ خصوصاً گردان سلمان افتاد. مشکلات، حاج احمد را احاطه کرده بود، زیرا نمی‌توانست برای رزمندگان گردان سلمان درخواست آتش توپخانه کند. چون امکان داشت ناخواسته نیروهای گردان سلمان نیز زیر آتش خودی قرار گیرند. در عوض توپخانه دشمن انبوهی از آتش سنگین توپخانه خود را بر بسیجیان گردان سلمان بسته بود. سردار حسین قجه‌ای و رزمندگان تحت امر او از ساعت ۱۱ و نیم تا حوالی ۲ و نیم بامداد در یک چنین وضعیت دشواری در حلقه گاز انبری محاصره دشمن دوام آورده بودند. 🌹 🕊 ... 🥀 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #شهادت_مظلومانه سردار رشید اسلام #شهید_والامقام #حسین_قُجه_ای و نیروهای گردان سلمان فارسی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان قرار شد جهت حل این مشکل، گردان تازه نفس دیگری را جهت شکستن خط دشمن، به غرب کارون اعزام کنند. منتها قرار شد تا به هر طریق نیروهای گردان سلمان فارسی عقب نشینی کنند. حاج احمد مسئولیت اجرای عقب نشینی گردان سلمان را به حاج همت واگذار کرد. از این سو رزمندگان با همان سلاح‌های سبک خود همچنان مشغول دفع پاتک‌های پی در پی ارابه‌های آهنین دشمن بودند. قرار نبود که بچه‌ها جلوی دشمن ایستادگی خود را از دست بدهند. علاوه بر اسلحه سبک چند قبضه آرپی جی هفت، تمام سلاح نیروهای گردان جان بر کف سلمان بود. دشمن می‌دانست اگر این موضع مقاومت کند همه چیز به ضررش تمام خواهد شد از این رو تانک‌های مدرن تی ۷۲ خود را به میدان کارزار وارد کرد. از عقب بی سیم می‌زدند که باید عقب نشینی کنید ولی دیگر دیر شده بود حسین و یارانش درحلقه محاصره قرار گرفته بودند و چاره‌ای نبود، یا سلاح‌ها را زمین باید می‌گذاشتند و خفت اسارت را قبول می‌کردند و یا اینکه با افتخار تا آخرین قطره خون خود ایستادگی می‌کردند و شعار هیهات من الذله را با خون خود ممهور می‌نمودند. دشمن جواب هر گلوله تفنگ را با گلوله مستقیم تانک می‌داد. نبردی عاشورایی و نابرابر ادامه داشت، نزدیکی های صبح بود که حاج همت جهت اندیشیدن چاره‌ای برای نجات بچه‌های گردان سلمان از آن وضعیت بشدت بحرانی به همراه چند نفر توانست شکافی در حلقه محاصره ایجاد کند و بطور معجزه آسایی خودش را به حسین و یارانش برساند. زمانی که حاج همت وارد منطقه گردان سلمان شد، دید که از آن نیروهای شب قبل ۳۰ الی۴۰ نفر بیشتر زنده نمانده‌اند و خیلی از مجروحان نیز جراحت‌های مهلکی بر تن دارند. حاج همت پس از در آغوش گرفتن حسین اصرار کرد که حسین و هر که می‌تواند به همراه او به عقب برگردد ولی حسین قبول نمی‌کرد. حسین قجه‌ای به حاج همت می‌گفت:«حاجی من اگر توان شکستن حلقه محاصره از عقب را داشته باشم و عقب نشینی کنم خوب چرا اینکار را از روبرو انجام ندهم و به پیشروی فکر نکنم. » 🌹 🕊 ... 🥀 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهید قجه ای،قهرمان راه آزادی خونین شهر شهید قجه ای، قهرمانی که راه آزادی خونین شهر را هموار کرد. سردار شهید حسین قجه ای در سال ۱۳۳۷ در زرین شهر به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۳از شانزده سالگی وارد عرصه مبارزات سیاسی شد. وی از قهرمانان رشته کشتی آزاد در وزن 48 کیلوگرم بود و در سال1356 بر سکوی قهرمانی کشوری ایستاد و بعد از آن تصمیم گرفت برای دفاع از کشور در میدان بزرگ دفاع مقدس با حریفانش زور آزمایی کند. سردار شهید حسین قجه ای فرمانده گردان سلمان در عملیات بیت المقدس بود که کلید فتح خرمشهر نام گرفت. وی ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به همراه گردان سلمان در حاشیه جاده اهواز خرمشهر بود که پس از یک هفته مقاومت ،در محاصره گاز انبری دو تیپ عراقی گرفتار شد . شهید قجه ای با اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن به درجه رفیع شهادت رسید و در گلستان شهدای زرین شهر به خاک سپرده شد. سردار شهید🕊🌹 🌷🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #شهادت_مظلومانه سردار رشید اسلام #شهید_والامقام #حسین_قُجه_ای و نیروهای گردان سلمان فارسی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان حسین نهایتا در برابر اصرارهای مکرر حاج همت گفت: من و بچه‌های گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر می‌رسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه مان عمل می‌کنیم. حاج همت حسین را در آغوش کشید، گریستند و لحظاتی در آن فضای روحانی شهادت یکدیگر را برانداز کردند، حاج همت دوباره از گوشه‌ای بعد از شکستن موقت حلقه محاصره به سمت قرارگاه بازگشت. حالا دیگر حسین نیز قبضه آر پی جی در دست به شکار تانک رو آورده بود. بچه‌های گردان سلمان خسته و مجروح در اطراف خاکریز همچنان مقاومت می‌کردند. آمار شهدا نیز بیشتر از دیشب شده بود. حسین با آرپی جی به شکار تانک‌ها ادامه می‌داد ولی تانک‌های مدرن تی ۷۲ شکارشان بسیار مشکل است گلوله‌ها کمانه می‌کردند. در عین حال حسین با تمام توان سعی خودش را می‌کرد، با شلیک حسین یک تانک منهدم شد و همه خوشحال شدند و آماده شد برای یک شلیک دیگر که یکباره موج انفجار حسین را به گوشه ای پرت کرد. ... 🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سردار رشید اسلام و نیروهای گردان سلمان فارسی به روایت همرزمان مقاومت همچنان ادامه داشت. صدای بیسیم برای بار آخر بگوش رسید و اینبار حسین گفت: حاجی من دیگر غیر از خدا یاری ندارم، همه یا شهید شده‌اند یا مجروح؛ برای آخرین بار گلوله آرپی جی را آماده شلیک کرد. به روی خاکریز رفت ولی اینبار تانک پیش دستی کرد حسین قجه‌ای به شهادت رسید. تا آن لحظه حسین قجه‌ای و معدود نیروهای قادر به رزم او توانسته بودند به مقاومت مومنانه و نابرابر خویش در مقابل یورش‌های پی در پی دو تیپ دشمن ادامه دهند. وقتی نیروهای این دو گردان به بچه‌های« گردان سلمان» رسیدند؛ حتی یک نفر از آنها هم زنده نمانده بود. حتّی خود حسین هم در آخرین لحظات به طور مظلومانه‌ای شهید شده بود. 🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) حسین در کردستان فرمانده‌ محور دزلی بود، همیشه کومله‌ها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربه‌های زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند. یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کومله‌ها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمی‌آورد. به او گفت: حالا من با تو چکار کنم؟ کومله در جواب گفت: نمی‌دانم، من اسیر شما هستم. حسین گفت: اگر من اسیر بودم، ‌ با من چه می‌کردی؟ کومله گفت: تو را تحویل دوستانم می‌دادم و ۲۰هزار تومان جایزه می‌گرفتم. حسین گفت: اما من تو را آزاد می‌کنم. سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد. آن شخص، فردای آن روز حدود ۳۰ نفر از کومله‌ها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد، آن‌ها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند. 🥀 🕊🌹