eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.8هزار عکس
17.7هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 امام مهدی(عج) از ديدگاه امیرالمؤمنین‌ علی (علیه السلام) 🌷 🌸 هان! همانا هر کس آن روزها را ديد، به چراغ نور افشان ما در آن سير مي کند و بر مثال صالحان در پي آن فتنه مي افتد. تا در آن گير و دار، پنهان از نظر مردمان ( امام غائب ارواحنا فداه) بندي از پاي بگشايد، بردگان را آزاد سازد، جمعي را پراکنده سازد و پراکندگي را گرد آورد. کسي که در پي او باشد، اثر او را نمي بيند، هيچ اثر شناس و پي زن از او نشاني به دست نياورد. هر چند در اين راه بکوشد. در آن رويدادها قومي (ياران مهدي عليه ‌السلام) ذهن و فکرشان صيقلي شده، همچون صيقل شمشير به دست آهنگر. ديدگانش به نور قرآن روشن و گوش ‌هايشان به تفسير آن مأنوس. پس از جام خرد و حکمت که بامداد به آنان مي پيمايند، شبانگاه نيز از آن سيراب مي گرداند. 📕 نهج البلاغه/ خطبه 150 ترجمه دکتر اسدالله مبشري/ ج2/ ص556
💥 ... ▫️زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم، ولی به دیوار دلم نه! ... ▫️زمانی که اتیکت خادم‌الشهداء و ... رو به سینه‌ام می‌چسبونم، اما "خادم پدر و مادر " خودم نیستم ! ... ▫️زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو‌های جهادی هست!، ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمی‌دهم ! ... ▫️زمانی که برای مادرای شهدا اشک می‌ریزم. اما " حرمت مادر " خودم رو حفظ نمی‌کنم ! ...↓ ▫️زمانی که فقط رفتن شهداء رو می‌بینم ، ولی " شهیدانه زیستنشون " رو نه ! 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت: مابچہ‌‌هیئتیا،زیاد‌برامون‌مھم‌نیست بهمون‌بگن‌دکتر‌یا‌مهندس... همه‌ی‌عشقمون‌اینہ‌‌که: بهمون‌بگن: کربلایۍ🖐🏽:) التماس دعا🤲🥀
✅ امام حسین علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان علیه السلام سفارش فرمود: یا علی! از امت من هر کس ۴۰ حدیث حفظ کند و از این عمل منظورش فقط رضایت خدا و رستگاری در جهان آخرت باشد، خداوند متعال در روز قیامت او را با پیامبران، صدیقان، شهدا و انسان‌های صالح محشور خواهد کرد و اینان چه رفیقان خوبی هستند.
🌷 امام مهدی(عج) از ديدگاه امیرالمؤمنین‌ علی (علیه السلام) 🌷 🌸 هان! همانا هر کس آن روزها را ديد، به چراغ نور افشان ما در آن سير مي کند و بر مثال صالحان در پي آن فتنه مي افتد. تا در آن گير و دار، پنهان از نظر مردمان ( امام غائب ارواحنا فداه) بندي از پاي بگشايد، بردگان را آزاد سازد، جمعي را پراکنده سازد و پراکندگي را گرد آورد. کسي که در پي او باشد، اثر او را نمي بيند، هيچ اثر شناس و پي زن از او نشاني به دست نياورد. هر چند در اين راه بکوشد. در آن رويدادها قومي (ياران مهدي عليه ‌السلام) ذهن و فکرشان صيقلي شده، همچون صيقل شمشير به دست آهنگر. ديدگانش به نور قرآن روشن و گوش ‌هايشان به تفسير آن مأنوس. پس از جام خرد و حکمت که بامداد به آنان مي پيمايند، شبانگاه نيز از آن سيراب مي گرداند. 📕 نهج البلاغه/ خطبه 150 ترجمه دکتر اسدالله مبشري/ ج2/ ص556
ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرم به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد. 🌹 🏴🌴
🌹🏴🌴🥀🌴🏴🌹 💐 وظيفه هر شخص مسلماني است كه از اسلام و قرآن و دين خود دفاع كند و مثل امام حسين(ع) در مقابل ابر قدرتها و كفار تا آخرين قطره خون خود بايستد و مقابله كند . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌴 🏴🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 شهید محمد جواد تند گویان وزیر نفت ایران دوازده سال تمام در یک سلول انفرادی *بعثی های کثیف* بسر برد !؟ طوری که فقط به اندازه ای جا داشت که میتونست بشینه وحتی نمی تونست دراز بکشد..و نمیدونست الانش چه ساعتی وچه موقع از روز وشب وماه وساله؟ !! الان بهاره یا پاییز ؟ الان روزه یاشب؟ و هر روز بلا استثناء با شکنجه شروع می شده.... اونم چه شکنجه ای!؟ در اثر شکنجه زیاد گردنش صد و هشتاد درجه می چرخیده... و این آخرین شکنجه اون بوده که منجر به شهادت این وزیر جوان و برومند سرزمین اسلامی امان شد! تنها مونسش کتاب قرآنی بوده که یک سرباز عراقی برایش آورده بوده و تمام سربازهای عراقی که نگهبان او بودن باشنیدن صوت قرآنش شیفته اش شدند . بعد از شهادتش کتابها در وصفش نوشتند؟! اینها رو ما راحت می نویسیم و خیلی سرسری می خونیم و راحت از کنارشون رد می شیم. لحظه ای فکر کنیم، دوازده سال به والله خیلی زیاده... یک بچه رو چقدر زحمت می کشیم تا دوازده سال بشه ؟ حالا فکر کنیم دوازده سال نتونی یک لحظه دراز بکشی و نفهمی روزه یا شب؟.. لعنت به کسانی که راحت خون شهدا را پایمال می کنند... خدا نکند در این روزگار با بی بصیرتی مان جزء پایمال کنندگان خون شهدا باشیم ... شادی روح و و سلامتی آزادگان سرافراز 🕊 🕊🌹
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 کسانی هستند که .... سیلی برای این و نخورده اند. شب نداده اند و نکشیده اند. شب سر بر نگذاشته اند. شب در به صبح نرسانده اند. روز از خانه و کاشانه نگرفته اند. زخم بر ندارند. عزیز از نداده اند. بار نشنیده اند. بار خجل و نشده اند. اما همچنان در هر محفلی لب به سخن باز نموده و نارضایتی سر میدهند . نمیدانم چه ارتباطی بین نکردن و پر بودن است ! . 🕊🥀🌹
🌹🕊🏴🌷🏴🕊🌹 صحبتی که با هم داشتیـم ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعد از ظهر روز سه شنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از به شهادت رسید. من از شب قبلش خیلی دلشوره داشتم. یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از دلشوره و نگرانی ام برایش گفتم ولی باز مثل همیشـه گفت: "هیچ مشکلی نیست اینجا همه چیز است. اصلا دلشوره نداشته باش." و مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند اما این بیشتر شد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر تماسش بودم، که تماس نگرفت تا دیروقت هم ماندم. بالاخره ظهر روز از طرف دایی ام خبردار شدم که مجروح شده و تیر به دستش خورده اما بعد گفتند: نه، تیر به خورده و بیهوش است. به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و گذاشتنم را قبول کنم . گفتم: نه! جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ می زند نمی خواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم اما وقتی مســجد محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کردند. سری های قبل اصلا آماده شنیدن نبودم ولی این سری باتوجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار تر شده بودم راوی : 🌹 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 #شهیدی_از_جنس_شجاعت #شهید_اسارت #شهید_والامقام #محمد_رضائی #قسمت_چهارم چون مدت زیادی در
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 من و محمد وارد آسایشگاهی شدیم که رئیس آسایشگاه شخصی به نام ناصر بود که آنقدر بی ایمان و نا متعادل بود که جای گفتنش نیست و از بدترین خاطرات می باشد. مترجم عرب زبان بود نمی دانم چقدر طول کشید که یک سرباز عراقی وارد آسایشگاه شد و گفت یک نفر بیاید من نمی دانم چه شد که با سرعت از آسایشگاه خارج شدم و رفتم. من را وارد آسایشگاه روبرو (7) بردند و گفت تو اینجا باید بمانی با خودم گفتم این چه اشتباهی بود که کردم از محمد جدا شدم ولی خیلی زود فهمیدم دوستانی در این آسایشگاه هستند که سرنوشت من را آنها تغییر دادند و خدا را این همه لطف و محبت چون محمد هم مدت زیادی در آن آسایشگاه نماند و اگر من آنجا می ماندم قطعا اذیت می شدم. هر روز محمد را در میدیدم هر روز حالش بهتر می شد زخم دستش بهتر شده بود ولی انگشتهای دستش حرکت نداشت روزها می گذشت و کم کم به و تنهایی های ما افزوده می شد هر روز از روز دیگر سخت تر چون هر روز دوستی را از دست می دادیم یا بر اثر بیماری یا شکنجه و این بدترین شکنجه بود. ... 🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀