eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
348 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار شهید حسن سلطانی در سال 1345 در منطقه بهشت وحدت شهرستان زرند کرمان دیده به جهان گشود... سردار شهید حسن سلطانی در سال 1345 در منطقه بهشت وحدت شهرستان زرند کرمان دیده به جهان گشود، تحصیلات خود را تا کلاس دوم راهنمایی ادامه داد ولی با شعله ور شدن آتش جنگ درس و مدرسه را رها نمود و به سوی جبهه ها ی جنگ شتافت و اکثر وقت خود را (از سال 59 تا 64 ) در جبهه ها گذراند و از اعجوبه های جنگ شهرستان زرند میباشدکه با حضورخالصانه و عاشقانه اش درجبهه های حق علیه باطل نقش مهمی در پیشبرد اهداف جنگ در لشکر 41 ثارالله ایفا میکرد ایشان در عملیات های مختلفی شرف حضور پیدا کرد و چندین مرتبه از جمله در عملیات بدر به شدت زخمی شد اما روح متلاطم و عاشق شهادت ایشان باعث می شد بعد از بهبودی مختصر دوباره به سوی جبهه ها روانه شود در سا لهای پایانی حضور در جبهه در سِمَتِ مسئول شناسایی محورهای عملیاتی با تیم اطلاعات لشکر 41 ثارالله همکاری نمود و سرانجام این سردار گمنام در جبهه های جنگ در جبهه هورالعظیم در مورخ 3/10/1364 به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت در راه حق رسید در ضمن ایشان دومین شهید خانواده می باشد و برادر بزرگش حسین سلطانی در عملیات فتح المبین در جبهه شوش در سال 61 به شهادت رسید. ۰
"در منطقه ی هور الهویزه نیزارهایی وجود داشت که باید برداشته می شدند، از میان بچه ها، او قبول کرد که آنها را درو کند.  آنقدر این کار را انجام داده بود که کف دستانش تاول زده بود. یک روز،  صحبت از عملیات و شهادت بود . او گفت :«من مطمئنم که شهید می شوم.»  گفتم: «چرا این حرف را می زنی ؟!» گفت:« همیشه ناراحت بودم که چرا قبل از برادرم شهید نشدم، حتی بعد از شهادت او نیز علی رغم پُر مخاطره بودن کارم، نمی دانستم که چه امری باعث شده تا من شهید نشوم.  تا اینکه بعد از مدتها فهمیدم مادرم بعد از شهادت برادرم، برای اینکه من برایش بمانم، بلافاصله بعد از هر بار اعزامم به جبهه، دو پیرزن تنها از اهالی روستا را به خانه می برد و از آنها پذیرایی می کند و می گوید:« دعا کنید که حسن من، شهید نشود.» وقتی از این ماجرا با خبر شدم ، به آن دو پیرزن پول دادم و گفتم: «دل مادرم را نشکنید و به خانه مان بروید، اما در دل دعا کنید که من شهید شوم.» حالا دیگر مطمئنم که به شهادت می رسم." راوی: سردارعلی نجیب زاده "مسئول واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله"  منبع: کتاب ره یافتگان کوی یار شهید حسن سلطانی/ سوم فروردین 1347 در روستای تاج آباد از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد. تا دوم راهنمائی درس خواند، پاسدار بود، سوم دی 1346 در هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده عبدالله (ع) زادگاهش واقع است. برادرش حسین نیز به شهادت رسید.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🏴🥀🕊🏴🥀🕊🏴🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
"در منطقه ی هور الهویزه نیزارهایی وجود داشت که باید برداشته می شدند، از میان بچه ها، او قبول کرد که
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ ↳🥀🕊』 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢✨✨✨🕊🕊🕊✨✨✨💢 💢دوستان عزیزوبزرگوار یه مژده دارم براتون 💢اینایی که میخام بگم عین حقیقته وتا به الان هیچ کانال و گروهی نگفتم و تبلیغ نکردم 💢حدود سه سال پیش از طریق 💢براساس یه اتفاق جالب شهدایی بهم امر شد که واتساپ یه گروه ختم شهدایی تاسیس کنم منم اطاعت امر کردم و تاسیس کردم 💢شبی که عضو گیری انجام شد و قرار بر این شد از فرداش ختم رو شروع کنیم 💢شبش یه خواب زیبای شهدایی دیدم و رویای صادقه بود و ✨تایید گروهم بود و تایید اینکه شهدا ناظر بر این ختمها هستند 💢اسم گروه رو گذاشتم 💢روز اول گذشت و روز دوم وشد شب سوم باز خواب دیدم و رویای صادقه 💢 چندتا رزمنده با لباس رزم تو یه باغ زیبایی در حال رفت وآمد بودند انگار منو نمی‌دیدند 💢در این هنگام رزمنده ای با لباس رزم به طرفم اومد و یه برگه سفید که تا خورده بود بهم داد و گفت اسم گروهتو عوض کن واین رو بذار 💢وقتی برگه رو باز کردم در عالم خواب مو به تنم سیخ شد ولرزه بر بدنم و میدونستم تو خوابم برگه رو محکم تو دستم گرفتم و در عالم خواب اسمی رو که بهم داده بودند ومرتب تکرار میکردم تا بعد بیدار شدن یادم نره 💢 بیدار شدم رب ساعت تا اذان صبح بود و دفترمو برداشتم و فوری اسم رو یادداشت کردم 💢فرداش تو گروه نظر سنجی کردم برای تعویض اسم گروه 💢همه تایید کردند و گفتند چه اسم با مسایی و پرمعنایی وبر همین اساس اعضا رفتند بالا و کلی حاجت های غیر محالشون رو از این گروه از شهدا گرفتند و کلی شفای بیماران رو 💢تا اینکه وانساپ فیلتر شد و گروه از هم پاشید و ایتا تاسیس شد و تعداد اندکی رو تونستم پیدا کنم تا دوباره عضو بشن 💢💢تا به حال هیچ گاه از این کانال تبلیغ نکردم و سپردم به شهدا خودشون نمیدونم چی شد که الان تو میدان ازش تبلیغ کردم شاید لطف شهداست نمیدونم 💢واین اسم با مسما وپرمعنا👇👇 ✨✨✨🕊🕊🌸🕊🕊✨✨✨ @darolshfaeshohade 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ✨✨✨🕊🕊🌸🕊🕊✨✨✨ 💢دوست داشتین عضو بشین و خنم شهدا رو شرکت کنید ✨یاعلی ✨✨✨✨🕊🕊🕊✨✨✨✨ 💢💢💢💢💢💢💢💢 نکته مهمتر اینکه لطف کنید هرکس خواست عضو بشه در راس نیاتتون رو قرار بدین ✨یاعلی ✨التماس دعای فرج 💢✨✨🕊🕊🌸🕊🕊✨✨💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊▪️▪️▪️🕊🕊 لباس مشکی به تن میکنیم!!!؛؛؛؛ ▪️به اذن ▪️به عشق ▪️به نیت ▪️▪️▪️🕊▪️▪️▪️ در نظر داریم به مناسبت ماه محرم از ▪️مداحی ▪️کلیپ مناسبتی ▪️سخنرانی مناسبتی ▪️استوری مناسبتی ▪️استیکر مناسبتی ▪️و................ میدان واعضا میدان رو مستفیض کنیم اگه دوست دارین شما هم عضو شین وقدم روی چشم ما بذارین!!!!؛؛؛؛ منتظر قدوم سبزتان هستیم...... 🕊🕊▪️▪️▪️🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🕊'بســم‌الرب‌شهدای‌مدافع‌حرم' 🕊 ﴾֣↬ @Zainabione313 ↫﴿ مدافع حرم دعوتت کردن بیا و ببین از چه چیزهایی گذشتن و با تکفیر جنگیدن تا من وشما آسایش داشته باشیم تا من وشما کنار خانوادمون با آرامش زندگی کنیم واما خانواده خودشون؟؟!! 😔 از همه دلخوشیاشون گذشتن تا حجاب فاطمی از سر نوامیس ایران کشیده نشه😔 از همه چیزشون گذشتن تا من و شما بدون ترس و دلهره شب سر بر بالین بذاریم اما خانواده خودشون؟؟!! 😔 بیا و خودت ببین مدافعین حرم چجور از جگر گوشه هاشون دل کندن و رفتن😔 بیا و خودت ببین........ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ﴾֣↬ @Zainabione313 ↫﴿
یکی از این شهدای عزیز، شهید علی پیرونظر هستن‌. برای دونستن بخش هایی از زندگی این شهید بزرگوار، میتونید به کانالی که توسط همسر بزرگوارشون اداره میشه سر بزنید. شهید علی پیرونظر دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ https://eitaa.com/sharikerah
می‌شود نیمه شبی، گوشه بین الحرمین... من فقط اشک بریزم تو تماشا بکنی؟!💔 آقاجان...
⚫️تجمع غربت کرج 🔶مطالبات مردمی از مسئولین استان البرز 🔶با تکلیف شرعی ملی، همه باهم پ ن :ان شاءالله مرحله دوم تجمع غربت کرج، در اعتراض به کم کاری مسئولین، در برخورد با بهائیت که عامل اغتشاشهای تربیتی ،فرهنگی و امنیتی بوده و هستند را برگزار خواهیم کرد. 🔶زمان : شنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۱ساعت ۱۰:۳۰ صبح 🔶مکان:جهانشهر،بلوارماهان،روبروی استانداری
🌹🏴🌴🥀🌴🏴🌹 💐 هنگامی که در جلسات عزا حاضر می شوید ، حماسه امام حسین (ع) را از زبان روحانیت بشنوید که از ایثارگری امام حسین (ع) دور نشوید و از آنان بخواهید که برای شما از لحظه به لحظه شب عاشورا و حالات سرور آزادگان در نیایشها بیان کنند . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌴🏴🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 سرماي شديدي خورده بود. احساس مي‌كردم به زور روي پاهايش ايستاده است. من مسئول تداركات لشكر بودم. با خودم گفتم: خوبه يك سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره حالش بهتر بشه. همين كار را هم كردم. با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يك سوپ ساده و مختصر درست كردم. از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است. گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟ گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي فرمانده‌ي لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله! گفت: اين حرفا چيه مي‌زني فاضل؟ من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيه‌ي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست مي‌كني؟ گفتم: خوب نه حاجي! گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو مي‌خورم كه بقيه‌ي نيروها خوردن. 🥀🌴🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور. با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گزیه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد. راوی : 🏴 🕊🌹
💐🌺🍀🌴🍀🌺💐 عاقبت جانم فدايت بيا من بگردم خاک پايت بيا دور تو گردم چرا رويت نهان داري ز ما گو بميرم من برايت بيا عاقبت آقا بيا تا من بقربانت شوم بر دل و جانم بلايت بيا جان دهم تا بلکه يکدم من تماشايت کنم مي کنم هردم دعايت بيا اين سعادت کرده اي از ما دريغ آخر چرا کي نوازي اين گدايت بيا جلوه کن بر آشنايت بيا کي رسد لطف پيامت بر همه خلق جهان کي رسد بانگ ندايت بيا سلامتی و تعجیل در فرج 🌺 🍀🌺
🥀🏴🌹🌴🌹🏴🥀 احمدآقا توسل به اهل بیت علیهم السلام، خصوصاً کشتی_ جات آقااباعبدالله را بهترین وسیله تقرب به پروردگار و محو گناهان می دانست. برای همین به بنده امر میکرد که برای بچه ها مداحی کنم. در دستنوشته های احمدآقا به این امر بسیار مهم بسیار سفارش شده. حتی توصیه میکرد که برای ازبین رفتن تاریکی قلب و روح، متوسل به شهید کربلا شوید. در یکی از متن های جامانده در دفتر خاطرات احمدآقا، در مورد امام حسین علیه السلام آمده : "روز اربعین وقتی به هیئت رفتم، در خود تاریکی میدیدم. مشاهده کردم قفسی در اطراف من ایجاد شده و زندانی شده ام! اما وقتی سینه زنی و عزاداری آغاز شد، مشاهده کردم که قفس از بین رفت. این هم از کرامات مجلس سیدالشهدا علیه السلام است." بارها شنیده بودم که میگفت: در مجالس عزای سیدالشهدا، نوری وجود دارد که منشأ آن حرم مطهر آقاست. در این مجالس، گویی خود حضرت در کنار در می ایستد و از میهمانان خود پذیرایی میکند. از دیگر معصومین که احمدآقا زیاد به ایشان متوسل می شد، وجود نازنین صدیقه کبری، حضرت زهرا سلام الله علیها بود. نام مبارک ایشان، همیشه بر زبان احمدآقا جاری بود. برای من جای تعجب است! بسیاری از شهدای وارسته و سالک الی الله که با شهادت از دنیا رفتند، ارادت قلبی به امّ الأئمه سلام الله علیها داشتند. احمدآقا در یکی از یادگارهای خود آورده: خدارا شکر، مقام بالایی نزد امّ الأئمه حضرت زهرا سلام الله علیها دارم. 🏴 🌹🥀