eitaa logo
مسار
333 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
638 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
سه کانال خوب در زمینه 🔸️ 1. کلیپکده تربیتی؛ کلیپ های کوتاه آموزش مباحث تربیت فرزند و خانواده https://eitaa.com/joinchat/3403218993Ca1699c227c 2. بازیکده؛ بازی‌های مفید کودکانه بازی های اندرویدی و فیزیکی https://eitaa.com/joinchat/4167303190Cdec355438c 3. مهمان کوچک خدا؛ مسابقات، اشعار کودک، بازی، مطالب مناسبتی، خلاقیت و... https://eitaa.com/joinchat/858325040C293f3c1f29
☀️پنج نور ابدی ❌ گروهی از اُسقف‌های مسیحی به سوی مدینه آمدند تا با پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مناظره کنند. ❌با غرور و تکبر عقاید خرافی خود را بیان می‌کردند. عیسی(علیه‌السلام) را فرزند خدا می‌خواندند. توحید و یکتاپرستی را زیر سؤال می‌بردند. 🔺همین شد که روز بیست‌و‌چهارم‌ ذی‌الحجه سال دهم هجرت پیامبر قرار " مباهله " گذاشتند. 🔆روز موعود فرا رسید، پنج‌نور‌الهی وارد محل مباهله شدند. ♨️ابوحارثه بزرگ مسیحیان از دور آن‌ها را دید و بر خود لرزید. در جواب سؤال او که آن‌ها چه کسانی هستند؟ 🔺گفته شد: آن‌ جوان پسر عمو و داماد اوست. آن دو بچه فرزندان دختر اویند. آن زن که پشت‌سر آن‌هاست دخترش فاطمه است. 🔥ابوحارثه رنگ از رُخسارش پرید. اشاره کرد به مسیحیان اطرافش: دست نگه‌دارید اگر به مباهله تن دهید از شما و دین شما چیزی باقی نمی‌ماند. ✨فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس که درباره او با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را ما زنان خود را و شما زنان خود را ما خود و شما خود آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم. 📖سوره‌آل‌عمران، آیه۶۱. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟جلوه ای از زهد 🍃عبد‌الله عینکی داشت که هر چند وقت یک بار دسته اش در می‌رفت و یا می‌شکست. شیخ نخ یا سیمی پیدا می‌کرد و به عنوان لولا به آن می‌بست و به کار می‌انداخت و در جواب اطرافیان که می‌خواستند قاب عینکش را عوض کند، می‌گفت: «همین که هیدرولیکی شده است، خیلی خوب است.» ☘یک بار عینکش شکست. اطرافیان خوشحال شدند که بالاخره شیخ عینک نویی خواهد خرید. وقتی از شهر برگشت، همان عینک را با ۱۵۰ تومان تعمیر کرده بود. می گفت: «حالا دیگر نو شد. » 📚تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ص ۱۱۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مباهله ☀️بعداز آنکه حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله برای مسیحیان نجران نامه‌ای نوشت، آنان با گروهی به‌ سوی مدینه رهسپار شدند. ⚡️وقتی بحث و حجت آوردن درمورد خدا نبودن حضرت عیسی(ع) فایده‌ای نداشت، حضرت محمد(ص) پیشنهاد مباهله داد. مباهله از دیرباز میان سامی‌ها رواج داشت و به معنای لعن و نفرین بر یکدیگر است. 💡وقتی نجرانیان متوجه شدند که پیامبر با اهل‌بیت خود آمده، فهمیدند که او شکی در حرف خود ندارد وگرنه با عزیز‌ان به مباهله نمی‌آمد. ✅از ام‌سلمه نقل کرده‌اند که در همان روز رسول خدا آن چهار تن همراهان خود را در زیر عبای موئی و مشکین رنگ خود گردآورد و این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»(۱) 📖آیه ۳۳،سوره‌ی احزاب 📚رسولی محلاتی، سید هاشم (۱۳۷۹). خلاصه تاریخ اسلام جلد دوم زندگانی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن مجتبی علیهم السلام. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. صص۳۶. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍گلدان ⚡️مادر دست دخترک را گرفت و کشان کشان با خودش به کافی شاپ برد‌. ساعتها زیر آفتاب گرم تابستانی در جستجوی کار، راه رفته بود و عاقبت دلش به هیچ خوش شده بود‌. 🌱تازه داشت در آن روز گرم، هوای سرد کافی‌شاپ که از روزنه‌های ریز و درشت سقف، توی صورتش میخورد حالش را جا می‌آورد، که ناگهان دست لاله به گلدان وسط میز خورد و روی زمین افتاد. صدای شکستن گلدون آنچنان در کافی‌شاپ پیچید که همه به مهسا زل زدند. 💥مهسا نگاه خیره‌ی بقیه را روی شانه‌هایش حس کرد. برای اینکه از سنگینی آن بکاهد، دستش را بالا برد و چندبار برسر وصورت دخترک فرودآورد. 🍂دخترک پنج ساله مبهوت به مادری نگاه می‌کرد که حالا شبیه بعضی شخصیت‌های کارتونی به او حمله می‌کرد. اول بغض کرد اما تکرار ضربه‌ها و ترس از حالتی که در چهره‌ی مادر نشسته بود، وادارش کرد بلند بلند گریه کند. آنقدر که عاقبت مدیر کافه، سراغشان رفت: «خانوم‌ خودتان را اذیت نکنید. امروز روز کودک است و ندید گرفتن کار این خانم کوچولو، حداقل وظیفه‌ی ماست. شما هم بفرمایید آبی به سر و صورتتان بزنید و نگران چیزی نباشید. » 💵اما زن بیچاره خواسته و ناخواسته با خودش کلنجار می‌رفت و به هزینه گلدان و تک ماندن آن فکر میکرد. باید چکار می‌کرد؟ 🎈وقتی از سرویس برگشت، دنبال دخترش گشت. او را اطراف میزشان نیافت، در اتاق مدیریت را زد و آنجا مدیر را دید که با دخترک سلفی می‌انداخت و یک بادکنک دست او داده بود. از او تشکر کرد و دخترش راصدا کرد تا بروند. 💫مدیر قبل از بیرون رفتن او را صدا زد: «خانم‌ عذر میخواهم میشود چیزی بگویم؟ » 🍃زن لرزه به جانش افتاد: «لطفا مبلغ هزینه را بفرمایید تا بتوانم جور کنم و خدمت برسم. » ✨مرد میان حرفش پرید: «نه خانوم عرض کردم امروز روز کودک است‌ .تعارف نکردم. فقط خواستم بگویم قدر دخترتان را بدانید. دختر باهوش و مؤدبی است. اصلا همین که سالم است، خدا را هزار مرتبه شکر. دختر من چند ماهی می‌شود به خاطر یک اختلال ناشناخته، در بیمارستان بستری است‌. » 🍃 بغضش را فرو خورده و گفت: «نگران نباشید بفرمایید. » 🔸زن می‌خواست چیزی بگوید اما تصویر بغض مرد و نشستن مظلومانه او پشت میز، آخرین تصویر ذهنش شد. 🆔@tanha_rahe_narafteh
✍مهم‌ترین رکن جامعه ⭐️نزول آیه «هل أتی» روز ۲۵ ذیحجه در شأن اهل بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن می‌باشد. ✨امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام برای برآورده شدن حاجت خویش سه روز، نذر کردند تا روزه بگیرند. 🔹سه روز متوالی مسکین، یتیم و اسیر به در خانه‌ی آن‌ها آمد. ایشان آن‌ها را اطعام کردند و خودشان هنگام افطار، فقط آب نوشیدند. «ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﻧُﻄْﻌِﻤُﻜُﻢْ ﻟِﻮَﺟْﻪِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻟَﺎ ﻧُﺮِﻳﺪُ ﻣِﻨﻜُﻢْ ﺟَﺰَﺁءً ﻭَﻟَﺎ ﺷُﻜُﻮﺭﺍ.»؛ «همانا ما برای خشنودی خدا اطعام می‌کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم!»* 🌿کسی که فقط برای خدا کار می‌کند از انفاق خویش ناامید و خسته نمی‌شود.ایمان و معیارهای ارزشی و اخلاقی باعث می‌شوند که جهت‌گیری خانواده به سوی مطلوبی باشد. 🔆 در خانواده موفق، افراد برای دریافت جایزه، تشویق و پاداش انفاق نمی‌کنند؛ زیرا یقین دارند عمل صالح از بین نمی‌رود، هرگز از وزنش کم نمی‌شود، بلکه خالق قادر از فضل خویش افزونش می‌‌کند. ✅مناسب‌ترین بستر برای نیازهای روحی، معنوی و جسمی، در خانواده تامین می‌شود. رشته حیات طیبه یک جامعه بر نهاد خانواده‌ی مطلوب، استوار است. 🎉روز خانواده گرامی باد. *سوره انسان، آیه ۱۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟کار فرهنگی 🍃زیاد پیش می آمد سرباز یا بسیجی کم سن و سال بیاید منطقه، برای بازدید یا تفریح. مجید با خودش می‌بردشان پشت میدان مین. کار را نشان شان می داد. به قول خودشان پاگیرشان می‌کرد. با خنده ها و شوخی‌هایش، با خاکی بودنش روی دل ها اثر می‌گذاشت. می‌گفت: «هر کدام از این ها که بر می‌گردند شهرها و دیارشان؛ باید روی جماعتی اثر بگذارند و فرهنگ سازی کنند.» ☘جوانی دانشجو با موهای دم اسبی، با کاروان راهیان نور آمده بود جنوب، آن هم محض کنجکاوی. مجید برایش خاطره می‌گفت. او هم گریه می‌کرد. آویزان شده بود به پنجره‌های معراج شهدا. با شهدا عهدی بست. ✨مراسم ترحیم مجید بود. جوانی با ظاهری حزب اللهی دست انداخت گردنم. گریه اش هق هق بود. به سختی شناختمش، همان جوان دانشجوی دم اسبی بود. گفت: «بر سر عهد با شهدا هستم. » 📚یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان ، خاطره شماره۷۷ و ۹۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍نمک زندگی ♨️از مدرسه آمده‌اید. کوله‌پشتی خود را هنوز زمین نگذاشته‌اید متوجه دعوای شدید بین پدر و مادر خود می‌شوید. تا جایی که به کتک‌کاری و زدوخورد می‌کشد.😱 ❌دعوایی که وسایل معلق در هوا به دو طرف در حال پاس‌کاری هستند.😢 ❌یکی از والدین به قصد کُشت زبانم لال🤭 در حال زدن دیگری‌ست. ⁉️در این شرایط بُغرنج چه کاری از دستتان برمی‌آید؟🤔 ⭕️در این وقت جای صبر و سکوت نیست. مسئله را با یک بزرگتر و یا فردی مورد اعتماد درمیان بگذارید. تا جایی که به آن دو آسیب نمی‌رسد وارد دعوا نشوید. 🔻چنانچه زد و خورد به یکی آسیب می‌زند آن وقت در صورتی که اطمینان دارید به شما آسیبی نمی‌رسد، از والدین بخواهید آرامش خود را حفظ کنند. 🔻هرگاه احتمال آسیب رسیدن به شماست با فرد مورد اطمینانی تماس بگیرید. همچنین می‌توانید بعد از دعوا از مشاور مدرسه و یا بزرگ‌تر فامیل که دلسوز است کمک بگیرد تا با پدر و مادرتان حرف بزنند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️آفتابی 👨‍✈️گروهبان افتخاری خیلی دل‌رحم بود. حسابی هوای سربازان تازه‌وارد را داشت. در حد توانش نمی‌گذاشت از لحاظ روحی خیلی به آنها سخت بگذرد. ✉️روزی شوخی جدی، بحث نامه نوشتن را پیش کشید: «هرکدامتان نامه‌ای بنویسید و از اسرار سر به مُهر قلبتان پرده برداريد. اگر پشت پرده دختری به انتظارتان نشسته بود؛ شاید برای راهی کردنتان به جمع مرغان نیز آستینی بالا زدم. البته شاید! » ✏️بچه‌ها که یک‌ ماه بود برای دوره آموزشی، از خانواده‌شان دور شده بودند؛شروع به نوشتن نامه کردند. همه مشغول بودند به جز حمید. او شوخ‌طبع بود و ادبیات هم می‌دانست. وقتی شهاب قصد کرد که دلیل نامه ننوشتنش را بپرسد، حمید با ترفندی ادیبانه دست‌به‌سرش کرد: «نگویم حدیث دل به غیر حضرت دوست، که آشنا سخن آشنا نگه دارد! » 🍃_دست درد نکنه حالا ما غریبه شدیم دیگه حمید آقا؟! ☘️_نه منظورم اینه که طوطی‌صفتی، طاقت اسرار نداری! ⚡️شهاب که چشمانش از تعجب گرد شده بود با ناراحتی گفت: «آره دیگه دهن لقم. دهن لقم که خودمو کنترل نکردم و اومدم باهات حرف زدم! » _ ای بابا شلوغش نکن! من با مغز دو نفر و یه قلب نصفه به دنیا اومدم. مشکل از تو نیست؛ من از کارخونه سیستم احساس روم بسته نشده! 💫شهاب متعجب و ناراحت به تخت خود برگشت. 🌙شب شد. همه خوابیدند ولی بی‌خوابی به سراغ شهاب آمده بود. به پهلوی راست برگشت تا شاید خوابش ببرد. حمید را دید که کنار پنجره نشسته و با نوری که از پنجره می‌آید، کاغذ و قلم به دست در‌حال نوشتن نامه است. بیدار به تماشای او نشست. وقتی نوشتن نامه تمام شد آن‌ را زیر تخت گذاشت و خوابید. شهاب هم با فکر به نقشه‌اش خوابش برد. 💫روز خواندن نامه‌ها، همه نامه خواندند به جز حمید. شهاب موذیانه به سمت تخت حمید رفت و نامه را بیرون آورد و به حمید داد. حمید نه پرسید و نه تعجب کرد که شهاب از کجا می‌دانسته زیر تخت نامه‌ای وجود دارد. 💌با چشمانی آرام و دلتنگ شروع به خواندن کرد: «نامه‌ای نوشتم با برگ انگور شدم سرباز و گشتم از وطن دور! سلام مادر خوب من. اگر از حال و هوای من جویا باشی، آفتابی تا قسمتی ابری‌ام. ☀️آفتابی می‌شوم وقتی به این فکر می‌کنم که در کنار تو ظرف می‌شستم، جارو می‌زدم، آشپزی می‌کردم. کوکبِ من صدایم می‌کردی و قربان صدقه‌ام می‌رفتی که تنها پسرت جای صد دختر را برایت پر کرده. به خیالت با این حرف سربه سرم می‌گذاشتی ولی دلم غنج می‌رفت که تو از من اینقدر رضایت داری. ☁️ابری می‌شوم وقتی بیدار می‌شوم و می‌بینم به‌جای خانه‌ای که عطر تو و گل محمدی در آن می‌پیچید، در خوابگاه پادگان چشم باز می‌کنم. « بغض داشت ولی ادامه داد: «چرخ گردون این دو روز بر مراد من نمی‌رود ولی می‌دانم که بالاخره یک روز دوباره سوار خر مراد می‌شوم و می‌آیم و می‌بینَمَت! » 💞این نامه برای آفتابی ماندن حالت، هیچوقت به دست تو نمی‌رسد. دوستدار تو کوکب، تنها پسرت! 🌤جو را حمیدِ همیشه به ظاهر آفتابی، ابری کرده بود. این‌بار هم بغضش را قورت داد و گفت: «خب آقا شهاب! آقای جاسوس، شما از کجا بوی نامه رو شنفتی؟؟ » ✨_هی بابا حمید جون مگه نشنیدی که می‌گن شب دراز است شهاب هم بیدار!😎 🆔 @tanha_rahe_narafte
📣📣 توجه توجه 📣📣 🌸سلام بزرگواران همراه🌸 📌برندگان مسابقه(فهیمه عابدینی،زینب احمدیان،افسانه علیزاده،امیر خلیلی) تا فردا ساعت ۲۴:۰۰ شماره کارت‌شان را برای ادمین کانال @taghatoae ارسال نمایند. 🎁جایزه هر نفر مبلغ ۱۰۰,۰۰۰تومان است. 📝تا مسابقات آینده همراه ما بمانید.😉 ✅ پاسخ سؤال‌های مسابقه: ۱-هر یک از زوجین بعد از ازدواج در مورد دوستی‌های قدیمی طرف مقابل چگونه انتظاری باید داشته باشند؟ الف) اصل در این رابطه‌ها قطع آن است. ب) اصل در این رابطه‌ها تعدیل آن است.✅ ج) اصل در این رابطه‌ها بیشتر کردن آن است. ۲- تنها امامی که نسبتش از مادر به امام حسن‌علیه‌السلام و از پدر به امام‌ حسین‌علیه‌السلام می‌رسد؟ الف) امام سجاد‌علیه‌السلام ب) امام صادق‌علیه‌السلام ج) امام باقرعلیه‌السلام✅ ۳- راهکار ساده برای نشان دادن احترام و نیکی به والدین چیست؟ الف) جلوی پای آن‌ها، از جای خود برخاستن. ب) در برآورده‌کردن نیازهای آن‌ها، سرعت بخشیدن.✅ ج) دست آن‌ها را، بوسیدن. ۴- چه چیزی نگاه رحمت خدا را به دنبال خود می‌آورد؟ الف) خوبی کردن را وابسته‌ی برخورد دیگران قرار دادن. ب) بدون حساب و کتاب به دیگران به خصوص همسر محبت کردن.✅ ج) نگاه دادوستدی به محبت داشتن. ۵- چه چیزی یا کسی می‌تواند حال بد ما را خوب کند؟ الف) یکی از بیرون باید بیاید تا حالمان را خوب کند. ب) هرکس مسئول خوب کردن حال خودش است.✅ ج) به دست آوردن حال خوب محال است. ۶- والدین در مقابل لجبازی کودک چه برخوردی داشته باشند‌؟ الف) خود را بی‌اهمیت نشان دادن. ب) آرامش خود را حفظ کردن و حواس کودک را پرت کردن.✅ ج) تنبیه ساده‌ای برای او درنظرگرفتن. ۷- از برکات چند فرزندی کدام مورد در متن کانال ذکر شده است؟ الف) خواهر و برادرها در کنار هم تربیت می‌شوند و نسبت به بقیه سازگارتر و کم‌توقع‌ترند.✅ ب)بچه‌های آن‌ها در آینده عمه، خاله، دایی و عمو خواهند داشت. ج) زندگی پرجنب‌وجوش و شادتری خواهید داشت. ۸-چرا شهید با‌اینکه نوبت آرایشگاه‌صلواتی قرارگاه را داشت از روی‌صندلی اصلاح نشستن امتناع کرد؟؟ الف)وقت نماز بود ب)خجالت می‌کشید روی صندلی اصلاح بشیند وقتی بسیجی‌ها در صف بودند.✅ ج)کار واجبی پیش‌آمد که مانع اینکار شد. ۹-هنگام برخورد با یکدیگر بهتر است چه‌کاری کنیم؟؟ الف)به یکدیگر سلام کنیم. ب)خنده بر‌ لب داشته باشیم. ج)تلخی‌های گذشته را به‌زبان نیاوریم.✅ ۱۰-قوی‌ترین اهرم دربرابر تهدیدات دشمن چیست؟؟ الف)تحقیق و علم‌آموزی. ب)صبر و تلاش. ج)توکل و ایمان.✅ ۱۱-ویژگی بارز شهید عیسی حیدری چه بود؟؟ الف)خنده‌رو بودن در هر شرایطی.✅ ب)خوش اخلاق بودن در هرشرایطی. ج)کمک به نیازمندان با هر وضع مالی که داشت. ۱۲-چه چیزی مانع از صمیمیت پدر و مادر با فرزندانشان در بزرگسالی میشود؟؟ الف)مشغله و کار زیاد فرزندان ب)فرزندان می‌خواهند حس بزرگ شدن و متفاوت بودن با گذشته را تجربه کنند.✅ ج)اختلافات خانوادگی که در اثر اختلاف سلیقه‌ها به‌وجود می‌آید. ۱۳-در کلام پیامبر(ص) چه‌چیزی مثل کشتی نوح(ع) است؟؟ الف)اهل‌بیت عليهم‌السلام .✅ ب)ولايت امام علی علیه‌السلام . ج)توکل و سربازی امام‌زمان(عج) ۱۴- اولین تجمع اعتراض‌آمیز به ممنوعیت حجاب در زمان پهلوی در کدام مسجد شکل گرفت؟ الف) مسجداعظم در قم ب) مسجدگوهرشاد در مشهد✅ ج) مسجدجامع در کرمان ۱۵-اشرف مخلوقات بودن انسان را چگونه می‌توان ثابت کرد؟؟ الف)به‌دلیل سیستم پیچیده‌ای که خداوند در خلق انسان استفاده کرده. ب)به دلیل‌اینکه خداوند از روح خود در انسان دمید. ج)به این دلیل که فردی از انسیان بر فردی از جنیان در آوردن تخت ملکه سبا پیشی گرفت.✅ 😍و اما سوال طلایی که ۵ امتیاز داشت: ۱۶-یه جوک پیدا کنید که با معنا و مفهومش بتونید یه متن طنز در شرح آیه‌ای از قرآن بنویسید. نمونه پاسخ: یک نفر داشته از خیابون با ماشین گذر میکرده نگاهش به خانمی آرایش کرده می افته از تیر برق میره بالا😂 یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسری‌های بلند خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. (سوره احزاب۵۹) شخصی که در دنیای رنگین امروز زندگی میکنه و انواع آرایش‌ها و طرز لباس پوشیدنهای مختلف رو میبینه هر لحظه امکان لغزش براش وجودداره و اگر فقط کمی به دستورات قرآن عمل کنیم این لغزش‌ها کاهش پیدا میکنه همونطور که طبق نص صریح قرآن دستور آمده که روسری‌های بلند پوشیده شود تا پوشش حفظ شود و از تجاوز و مکر حیله کنندگان به دور باشند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
⭕️در حضور و غیاب 🔆از روزی که حمیدآقا برای مأموریت به شمال کشور رفت، بتول خانم بیشتر حواسش به بچه‌ها و زندگی‌اش است. 🔺او احساس می‌کند، خودش، بچه‌ها و هر آن‌چه که در اطرافش می‌بیند همه در دست او امانت است. 🔺از همان زمان که خطبه عقد خوانده شد، خدا همسرش را امین خود قرار داد، حمید خوب امانتداری کرد و حالا نوبت اوست. 💥نکته طلایی : زنان صالح و شایسته در برابر کانون خانواده خاشع و متعهدند، هم در حضور و هم در نبود همسر. ❌آن‌ها مرتکب خیانت چه از نظر مال، چه از نظر ناموس، و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى‌شوند. ✨... فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما  حَفِظَ اللّهُ... ؛ و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب ‏(همسر ‏خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى کنند. 📖 سوره‌نساء، آیه٣۴. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟ایثار اقتصادی 🍃بعد از عروسی سعید برادر حمید، دنبال خانه‌ای برای شروع زندگی مشترک بودیم. با پس اندازی که حمید داشت، می شد یک خانه بزرگ در جای خوب قزوین اجاره کرد. اولین خانه را دیدیم، ۱۲۰ متری بود. پسندیدیم. از خانه که بیرون آمدیم هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی از دوستان حمید زنگ زد. برای اجاره خانه پول لازم داشت. ☘حمید گفت: «اگر راضی باشی نصف پول مان را بدهیم به این رفیقم و با نصف دیگر خانه‌ای کوچک تر رهن کنیم. بعدا پول که دستمان آمد خانه ای بزرگ تر اجاره می کنیم.» ✨از پیشنهادش جا خوردم. اما پس از من و منی قبول کردم. دیدم می شود با خانه ای کوچک در محله‌های پایین شهر هم خوش بود. بالاخره منزلی پیدا کردیم حدود ۵۰ متر با حیاط مشترک و دستشویی در حیاط. همان روز خانه را با هفت میلیون پیش و ۹۵ هزار تومان اجاره ماهیانه قول نامه کردیم. این، آخرین خانه زندگی مشترک مان بود. 📚 یادت باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، صفحه ۱۱۹-۱۲۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte