eitaa logo
مسار
336 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
535 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟ 💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع می‌کنیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟 مداحانی خاص 🍃بین مداح ها به مداحان ولایی اهمیت بیشتری می داد. محمود رضا هر از چند گاهی چند تا فایل عربی به من می داد و توصیه می کرد که حتما گوش کنم. گه گاهی بین اینها سخنرانی و مداحی هم پیدا می شد. ☘️یک بار ماه محرم بهش گفتم: «دارم از مداحی های ملا باسم کربلایی گوش می کنم. » ✨گفت: «ملا باسم کیه؟ حسین اکرف گوش بده. تا آن روز اسم حسین اکرف بحرینی به گوشم نخورده بود. » 🌾پرسیدم : «از ملا باسم قشنگ تر می خواند؟ » گفت: «این یکی ولایت مدار تر است. » راوی: برادر شهید 📚 تو شهید نمی شوی، صفحه ۴۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شبیه یکدیگر 🍃باید حرف زد، ارتباط گرفت، صمیمیت ایجاد کرد تا رفاقت صورت بگیرد. 🌾وقتی این ارتباط برقرار شود، این دو رفیق، شبیه یکدیگر می‌شوند، خوبی‌های یکدیگر را به ارث خواهند برد، دل یکدیگر را آزرده نخواهند کرد، آنکه بهتر است، دست پایین تر از خودش را می‌گیرد و بالا و بالا می‌برد. ✨با امام زمان، رفیق شویم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍گمشده‌ی زندگی ❄️به تازگی مشکلات یکی پس از دیگری از در و دیوار برایم می‌بارید. آنقدر زندگی سخت شده بود که تا دیر وقت کار می‌کردم؛ ولی نمی‌توانستم احتیاجات اولیه خانواده‌ام را تأمین کنم. ⚡️توی افکار خودم غرق بودم که دختر کوچکم رقیه، با چهره معصوم و ناامیدانه گفت: «بابا برام موز می‌خری؟ » 🌸نتوانستم دل او را بشکنم و بگویم الان آخرماه است؛ پول ندارم. با خودم فکر کردم. امروز پیاده به خانه می‌آیم. پولش را برای او موز می‌خرم. دستی روی موهای مشکی و بلندش کشیدم و گفتم: «باشه عزیزم موقع برگشت از سرکار برات می‌خرم. » ☀️ساعت دو که کارم تمام شد. وارد خیابان شدم. گرمای آن‌وقت ظهر طاقت‌فرسا بود. مسیری را انتخاب کردم که درختان بیشتری داشته باشد تا سایه آن‌ها از شدت گرما بکاهد. 🤔با خودم فکر می‌کردم چه کاری در زندگی می‌بایست انجام می‌دادم و کوتاهی کردم؟ چرا برکت از زندگی‌ام رفته است. 💥صدای بوق ماشینی مرا از افکارم بیرون کشید. راننده از من آدرسی را پرسید. خیابان محل زندگی‌مان بود. وقتی آدرس دادم گفت: «اگه شمام به مسیرت می‌خوره سوار شید. خواستم تعارف کنم؛ ولی طولانی بودن راه مرا منصرف کرد و سوار شدم. » 🍁صندلی‌ عقب ماشین پر از کارتن‌‌های دربسته بود. راننده موهای جوگندمی و صورتی آفتاب‌سوخته داشت. شروع به صحبت کرد. با لهجه شیرین اصفهانی حرف می‌زد. برایم توضیح داد که مناسبت‌های خاص و جشن‌ها خوراکی‌هایی‌ را بسته‌بندی می‌کند، برای مردمی که به مراسم می‌آیند. همه را نذر سلامتی و ظهور امام زمان ارواحناله‌الفداء می‌کند. ☘این کارتن‌ها هم برای مسجد علی‌اصغر علیه‌السلام است. امشب متعلق به شش‌ماهه امام‌حسین علیه‌السلام، باب‌الحوائج است. به همین علت آن مسجد را انتخاب کرده است. 🌺گمشده زندگی‌ام را پیدا کردم. بغض گلویم را می‌فشرد. به سختی جلوی اشک‌هایم را گرفتم. وقتی به مسجد رسیدیم، از داخل کارتن یک بسته‌خوراکی به من داد و برای مراسم آن شب مرا دعوت کرد. تشکر کردم و از ماشین پیاده شدم. 💦از او که جدا شدم قطرات اشک امان ندادند. با خود نجوا می‌کردم: «چرا توسل به اهل‌بیت ‌علیهم‌السلام را فراموش کرده‌ام. » در دل به راننده غبطه خوردم. دعای خیر برای او کردم که مرا بیدار کرد. با امام زمان‌علیه‌السلام عهد کردم من هم کاری در جهت معرفی او به دیگران و ایجاد محبت آن‌ها به امام انجام دهم. 🍌🍬نگاهی به بسته‌ی توی دستم کردم. کیک، شکلات و موز داخل آن بود. در دل از امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تشکر کردم که نگذاشت شرمنده دخترم بشوم. زنگ در را که زدم صدای ناز کودکانه رقیه را شنیدم که می‌گفت: «آخ‌جون بابا اومد. خودم درو وامی‌کنم! » در را باز کرد با دیدن بسته، آن را گرفت. نگاهی ناباورانه به آن کرد. خود را در آغوش من رها کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم 🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیه‌السلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟ : ۲.سیاست‌ مخوف سیاسی کاری ابن زیاد بر مدار تهدید و تشویق می‌چرخید. اولین سخنرانی‌اش در مسجد جامع کوفه، خود را برای فرمانبرداران همانند پدری مهربان معرفی کرد و نسبت به کسانی که نافرمانی کنند شمشیر و تازیانه‌اش را به رخ کشید.۱ 🔸خبر حرکت سپاهی عظیم، از شام به کوفه، برای سرکوبی؛ حربه‌ای برای خاموش کردن شورش کوفیان بود. تبلیغات ابهت سپاه عظیم شام باعث شد زنان به سوی خویشان خود همچون برادر یا شوهر و فرزند آمده و آن‌ها را از سپاه جدا کردند. ♨️♨️مسلم بن عقیل که در میانه روز با چهار هزار نفر قصر را محاصره کرده بودند و عبیدالله در آستانه سقوط قرار داشت با تبلیغات گسترده‌ی رعب و ترس در اوایل شب مسلم بن عقیل در کوچه‌های کوفه تنها و سرگردان ماند.۲ 📚۱.وقعة الطف، ص ۱۱۰ ۲.همان، ص ۱۲۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
😇بیاید کمی فکر کنیم 🤔تا حالا چقدر توانستیم مثل پیامبر و اهل بیتش زندگی کنیم؟ 🍃اول زندگی بعد مرگ. در زیارت عاشورا از خدا می‌خواهیم که زندگی و مرگ ما را زندگی و مرگ محمد و آلش قرار بدهد. همین که از خدا خواستم دیگر کار تمام است. یعنی خودم نباید برای رسیدن به این هدف بزرگ، قدم بزرگی بردارم؟ ✨امروز پنجمین روز چله زیارت عاشوراست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع می‌کنی؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟اخلاق هیئت داری 🍃احمد از همان دوران نوجوانی هیئتی در خانه تشکیل داده بود و بچه های هم سن و سالش را حول محور امام حسین (ع) جمع می‌کرد. مداحی هم می‌کرد. ☘وقتی مداح بهتر از خودش بود، بدون اینکه حسادت بورزد، میکروفون را تحویل او می‌داد و مشغول سینه زنی می‌شد. راوی: پدر شهید 📚 سند گمنامی؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، صفحه ۲۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ گفت‌و‌گو 💯یکی از راه‌‌های صمیمیت و محبت بیشتر بین همسران، گفت‌و‌گوست. 🔺در طول روز زمانی را، برای حرف زدن با همسر خود قرار دهید. 📌تحقیقات نشان می‌دهد، هرچه گفت‌و‌گو بین همسران بیشتر باشد، رابطه گرم‌تر و صمیمانه‌تری با هم دارند. 💎همچنین روحیه و اخلاق یکدیگر را بهتر می‌شناسند و کمتر دچار مشکل می‌شوند. ⭕️سعی کنید همیشه بهانه‌ای برای حرف زدن پیدا کنید. مثلا: کارهایی که در طول روز انجام داده‌اید، در مورد چگونگی رفتار با فرزندان و چگونگی خرج و مخارج خانه و موارد دیگر 💥نکته‌طلایی: لحظات خوش گفت‌و‌گو با همسرتان را از دست ندهید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍فرصت 🍃محبوبه غمگین روی مبل نشسته و با گوشی سرگرم بود. مهرداد وارد آشپزخانه شد. نه بویی می‌آمد و نه غذایی روی گاز بود. کمی عصبانی شد. دلش می‌خواست داد بزند که مگر این خانه زن ندارد؟ 🍁از صبح تا ظهر دنبال یک لقمه حلال هستم که ظهر وقتی خانه می‌آیم، چراغی روشن باشد و غذایی گرم اما چه فایده؟ خبری از این چیزها نبود. ‌ 🍂محبوبه به زور سرش را بالا آورد و باخماری گزنده ای گفت: «نتونستم چیزی درست کنم. » 🎋مهرداد، نفسی عمیق کشید. هرچه نباشد، محبوبه تازه، غم فقدان عزیزش را تجربه کرده بود. طبیعی بود نتواند خیلی زود خودش را باز بیابد هنوز چهل روز نگذشته بود.گاهی به فکر فرو میرفت. گاهی ناگهانی اشک می ریخت. ☘مهرداد از اینکه می‌دید محبوبه سعی می‌کند به زندگی عادی برگردد و حتی از گریه های طولانی، خودداری می‌کند، به او افتخار می کرد. 🌾گفت: «عیب نداره عزیزم. پیتزا میخوری یا چلو کباب از بیرون بگیرم‌؟ » ⚡️محبوبه با شرم خندید: «نه‌، نمیخواد. یه کاریش میکنم تن ماهی داریم‌.... » ✨_نه عزیزم امروز استراحت کن. 🍃دقایقی بعد هردو خوشحال سر سفره نشسته بودند و گوشی مائده روی مبل رها شده بود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم 🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیه‌السلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟ ۳.سیاست‌های اقتصادی مهم‌ترین منبع مالی مردم دریافت عطا و جیره از سوی حکومت بود. «عطا» پرداخت نقدی یک‌جا یا در چند قسط؛ اما «جیره» کمک‌های جنس مانند خرما، گندم، جو، روغن که ماهیانه در اختیار مردم قرار می‌گرفت. 💰نظام اقتصادی وابسته به حکومت؛ ابزاری مهم جهت تهدید مردم بود. یکی از موفق‌ترین شگرد برای پراکندن مردم از اطراف مسلم بن عقیل؛ همین تهدید به قطع عطا و جیره بود. ❌امام حسین علیه‌السلام در سخنرانی روز عاشورا فرمود: «همه شما علیه من عصیان می‌ورزید و سخنان مرا گوش نمی‌دهید؛ عطاهای شما از مال حرام فراهم آمده و شکم ‌هایتان از حرام انباشته شده است و این باعث مُهر خوردن بر دل‌هایتان گشته است.» * 📚*مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
😔چرا امام زمان ظهور نمی‌کنه؟ ☹️ خسته شدیم، پیر شدیم، مردیم، پس چرا دعاهامون اثر نمی‌کنه؟ 🔹چون هنوز این را درک نکردیم که گره مشکلات ما فقط با دستان گره‌گشای امام زمان ارواحنافداه باز می‌شود. 🔸چون امام زمان را در حد رفع خواسته‌های روزمره‌مان می‌خواهیم. بزرگ فکر نمی‌کنیم و خواستار بزرگان نیستیم. ✨امروز ششمین روز چله زیارت عاشوراست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع می‌کنی؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🥀عاشورای شهید محمد شهاب 🍃روز عاشورا با همه روزهایش فرق می‌کرد. یک آدم معمولی بود؛ بدون عبا و عمامه، با پای برهنه. ☘جلوی هیئت نوحه همیشگی اش را می خواند: «به خیمه ها خبر کنید که حسین کشته شده شال عزا به سر کنید که حسین کشته شده. » راوی: عبد الله گرجی 📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۷۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✅ حفظ شخصیت بچه ها ⁉️یکی از اساتید نکته ی جالبی می‌فرمود که من به آن صورت به آن توجه نداشتم ... ◀️ بچه ها هر چه بزرگتر می‌شوند، نیازشون به محبت پدر و مادر بیشتر می‌شود. 📜قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «أكرِمُوا أولادَكُم و أحْسِنوا آدابَهُم يُغْفَرْ لَكُم.» 📃 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «به فرزندان خود احترام گذاريد و آنان را آداب نيكو بياموزيد تا آمرزيده شويد. » 🆔@tanha_rahe_narafte
✍عطر دست مادر صبح زود از خواب بیدار شد. نگاهی به بچه‌ها انداخت. به آشپزخانه رفت. کارهای روزانه‌اش را انجام داد. چند تا کوکو سیب‌زمینی درست کرد تا بچه‌هایش نهار داشته باشند. 🍃مهناز وارد آشپزخانه شد و سلامی به مادر داد. کبری به او گفت: «دخترگلم! میرم سرکار، براتون کوکو درست کردم. مواظب مینا باش.» ☘_چشم مامان. ⚡️_مهناز! کلید دارم، زنگ در رو نمی‌زنم. وقتی خونه نیستم، در خونه رو برای هیچ کس باز نکن. 💫همسر کبری کارگر ساختمان بود. یک روز در هوای سرد پاییزی از بالای داربست فلزی سقوط کرد. بعد از این حادثه‌ی ناگوار، کبری و دخترانش تنها شدند. 🍃کبری برای آشپزی و نظافت منزل به خانه‌ی دکتر اکبری می‌رفت. آقای دکتر و همسرش گاهی مواد غذایی خشک به کبری هدیه می‌دادند. 🌾هنگام عصر کبری کلید را در قفل چرخاند. او با چهره‌ای خسته؛ اما لبخند بر لب وارد خانه شد. کیسه‌ پارچه‌ای دست دوز را کف اتاق گذاشت. بچه‌ها با خوشحالی دور مادر جمع شدند. ✨مهناز سماور را روشن کرده بود. برای مادرش چای ریخت و آورد. کبری گفت: «بچه‌ها چایی‌تون رو با این شکلات‌ها بخورید.» ✨_مامان! فردا هم میری؟ 🍃_نه، مینا جان! فردا جمعه‌ست، خونه‌ام. 🌾_پس برامون غذای خوشمزه درست کن. ✨صبح جمعه وقتی بچه‌ها از خواب بیدار شدند. عطر غذا فضای خانه را پر کرده بود. مینا از جایش پرید و به سمت آشپزخانه دوید. مادر تا چشمش به مینا افتاد دست‌های خود را باز کرد و مینا را به آغوش کشید و صورتش را بوسید. 🍃_برات قورمه‌سبزی خوشمزه پختم. 💫مینا از خوشحالی، آخ جون گفت و دست‌هایش را بهم کوبید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔎فلسفه عزاداری بر اهل‌بیت(‌علیهم‌السلام) خصوصاً امام حسین‌(علیه‌السلام)و فواید آن چیست؟ 1. اظهار مودّت و دوستی اهل‌بیت(‌علیهم‌السلام) ✨قرآن و روایات، دوستی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را واجب شمرده شده است. 🌱«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ» ؛ بگو من برای رسالت خود از شما مزدی نمی خواهم مگر محبت اهل بیتم.(1) 🔆پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلى أحَبِّ أهلِ الأرضِ إلى أهلِ السَّماءِ فَليَنظُر إلى الحُسَينِ؛ هركس كه دوست دارد به محبوبترين فرد روى زمين در نزد اهل آسمان نگاه كند به حسين بنگرد.(2) ✅یکی از مهمترین لوازم دوستی اظهار همدردی و هم دلی با آنان است. 📖1.سوره شورى، آیه ۲۳. 📚2.مناقب ابن شهرآشوب،ج ٤، ص٧٣. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💦گریه کن امام حسین! ❓از رقیه‌ها و علی اصغرهای این روزها چه خبر؟ ❌این روزها وشبها، در همون ساعات و لحظاتی که من و شما توی خیمه ابی‌عبدلله می‌نشینیم ومنتظر نذری هستیم، کسانی در غزه و یمن، به جرم مسلمانی کشته می‌شوند . 💫تفکر عاشورایی، یعنی تفکری که در مقابل تمام راحت طلبی ها وعافیت طلبی ها وظلم ها بایستد . 🍁تفکر عاشورایی را باید از زیارت عاشورا آموخت‌. ✨امروز هفتمین روز چله زیارت عاشوراست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع می‌کنی؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟ارادت به حضرت ابوالفضل (ع) فراتر از حافظه 🍃میان دار هیئت بود. موقع سینه زنی آنقدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می‌رفت. 🌾عملیات والفجر ۸ مجروح شده بود و به شیراز منتقلش کرده بودند. حافظه‌اش، حتی اسم خودش را از یاد برده بود. به هیچ اسمی عکس العمل نشان نمی داد. اما وقتی اسم ابوالفضل برده می‌شد، سینه می‌زد، خیال می‌کردند ابوالفضل اسمش است. اتفاقی رفتم ملاقاتش، شناختمش. عباس مجازی از بس با اسم حضرت ابوالفضل (ع) سینه زده بود، شده بود ملکه ذهنش. حتی فراتر از اسمش. راوی: سردار شهید حسن طوسی 📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۷۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مادر بر دوش ⭕️مادرش را روی دوشش گذاشته بود و دور کعبه طواف داده بود. خوب می‌دانست خداوند به او نظر مرحمت کرده است. ☀️پیامبر را دید. خدمت رسید. با شور وحال از توفیقش در آوردن مادر به زیارت خانه‌ی خدا، گفت. توقع داشت توانسته باشد کمی از زحمات مادر را جبران کرده باشد. 💥با صدایی که از شوق می‌لرزید ، گفت:«حق مادرم را ادا کرده‌ام یا رسول الله؟» 🌺پیامبر لبخندزد:_ نه والله. حتی نتوانسته‌ای لحظه‌ای از زحمات نه ماه وضع حملش را به قدر یک چشم برهم زدن، جبران کنی... 🍁مردمتعجب شد‌. مادر خندید .پیامبر دعا کرد‌‌ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍لاله‌ سرخ 🍃فکرش مشغول بود. تا صبح خوابش نبرد. از جایش برخاست. بعد نماز صبح، داخل حیاط رفت. کلید لامپ ایوان را زد. باغچه را آب‌پاشی کرد. جارو را از کنار دیوار برداشت و مشغول جاروکردن حیاط شد. با روشن شدن هوا داخل پذیرایی رفت. چشمش به عکس پسرش افتاد. آهی کشید، خطاب به او گفت: «عزیز مادر! کجایی؟ دلم برات تنگ شده.» ☘صنوبر به سمت آشپزخانه رفت. راضیه سفره‌ی صبحانه را آماده کرده بود. حسین و فاطمه مشغول خوردن نان و پنیر با چای شیرین بودند. وقتی صنوبر صبحانه‌اش را خورد. راضیه به مادرشوهرش گفت: «عزیز! بریم بهشت زهرا؟» ✨_الهی فدات بشم، بریم. 🍃وقتی به بهشت زهرا رسیدند، سمت گلزار قطعه شهدای گمنام رفتند. عزیز کنار مزار شهدا نشست. دستش را روی سنگ قبری گذاشت. طولی نکشید با ظرف آبی که داشت شروع به شستن سنگ قبر کرد. آن‌ها کنار مزار شهدا قرآن و زیارت عاشورا خواندند. ⚡️صنوبر گفت: «راضیه! اگه دردی سراغ‌مون رو میگیره شاید قراره این نوع دردها بزرگمون کنه یا شاید هم مسیر دل بریدن از دلبستگی‌هامون باشه یا شایدهایی که نمی‌دونیم.» 💫راضیه نگاهی به حسین و فاطمه انداخت که دنبال هم می‌دویدند. یاد رضا همسرش، شهید مدافع حرم افتاد که هنوز پیکرش به وطن بازنگشته بود. 🌾راضیه رو به صنوبر گفت: «آخرین روز رفتن رضا، اومدیم این‌جا! رضا شما رو خیلی دوست داشت، برا همین آخرین روز شما رو آورد این‌جا، که هر وقت دل تنگش شدید، بیایید کنار مزار شهدای گمنام.» 🎋_عزیزجون! کنار لاله‌های گمنام دعا کن، ان‌شاءالله بچه‌ها زینبی بزرگ بشن. ☘اشک‌های راضیه بی اختیار روی گونه‌هایش نشست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔎فلسفه عزاداری بر اهل‌بیت(‌علیهم‌السلام) خصوصاً امام حسین‌(علیه‌السلام)و فواید آن چیست؟ 2. انسان سازی 💡هرگاه عزاداری آگاهانه و عاشقانه شود، خوبی‌ها و آرمان‌های فردی که برای او عزاداری می شود به عزاداران منتقل می گردد. در حقیقت آن فرد به عنوان الگویی کامل و شایسته در بین جامعه مطرح می شود. ⛰الگوگرفتن از شخصیت برجسته، باعث آسان پیمودن راه هدایت و رسیدن به قلّه سعادت است. خداوند در قرآن کریم پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به عنوان الگو معرفی می‌فرماید: «ولکم فی رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ؛ برای شما در (رفتار) رسول خدا الگوی نیکویی است.»(1) 🔆بعد از رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بهترین الگوه‌های امّت، همان امامان معصوم(علیهم‌السلام) هستند. همانهایی که در راه دین خدا مسموم شدند و یا به شهادت رسیدند می باشند. سرور شهیدان حسین بن علی(علیه‌السلام) یکی از همان اسوه‌هاست. ✨خود آن بزرگوار در نامه ای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیّب و...نوشت: «فلکم فی ّ اسوةٌ؛برای شما در رفتار من الگو است.»(2) ✅ در عزاداریهاست که اوصاف الگو تبیین و ترویج می‌شود. 📖(1)سوره احزاب،آیه 21. 📚(2)بحارالانوار، ج 44، ص 381. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سلام بر پدر ✋السلام علیک یا ابا‌عبدالله. اصلا معنی أَبا را می‌دانی؟ یعنی پدر، آری ما سلام می‌دهیم به پدر معنوی خود. پدری که فدا کردن طفل ۶‌ماهه‌اش جهان اسلام و مسلمانی را زنده کرد. پدری که با خون خود و یاران و اهل‌بیتش درخت اسلام را آبیاری کرد. پدر بندگان خوب خدا و توبه‌کنندگان. سعی کنیم هر روز به پدر مهربانمان سلام دهیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟ 💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع می‌کنیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte