✍دریای بیکران
🤚السلام علیک یا فاطمة الزهراء
🌎امروز در جهان خاکی روزی به یادماندنیست.
روزی که
نگین درخشان عصمت!
گل طاها!🌹
یاس نبی!
عصارهی وحی و نبوت متولد شد.
تولدی که به عالم آبرو داد.💫
💞همه عالم مجنون اویند؛
چون که او لیلای خلقت هست.
خطاب به حضرت مادر بگوییم:
ای کوثر رسالت!
ای گلِ خدیجه بانو!
از مقام و منزلت شما گفتن؛
همچون قطرهای از دریاست.🌊
دریایی که پارهای از تن ختمی رسل است.
🌿پیامبر اکرم صلیاللهعلیه و آله
و اهل بیت مطهرش؛
همانند شاخ و برگ
یک درخت
و مکمل یکدیگرند.
✨پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ابنَتي فاطمةُ سيّدةُ نِساءِ العالَمينَ.»؛ «دخترم فاطمه سرور زنان عالم است.»*
خدایا! به برکت مولود خدیجه بانو و رسول اکرم علیهماالسلام، نفحهای از کوثر ولایت را بر جان و زندگیمان جاری بفرما.
🎉ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها،
روز زن،
روز مادر،
مبارک باد❤️
📚*میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۱۵
#میلاد_حضرت_زهراعلیهاالسلام
#به_قلم_رخساره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍در پناه ما هستی
🍃نرگس روزهای جمعه پای ثابت دعای ندبه در مهدیه بود. آن روز صبح ساعت پنج صبح را نشان می داد، نرگس سراسیمه از خواب برخاست. نگاهی به ساعت انداخت، نگاهی به اطرافش کرد، مات و مبهوت مانده بود. دستی به پیشانی اش کشید، عرق از رویش می ریخت؛ یعنی ممکن است. آب دهانش را قورت داد یعنی من؟
☘دوباره به فکر فرورفت، اشک قطره قطره از گوشه چشمانش سرازیر شد و تا نزدیکی چانه اش رسید و صدای هق هقش بلند شد، مادرش از خواب برخاست سراسیمه خود را به اتاق نرگس رساند و گفت: «چی شده؟ چرا گریه می کنی؟»
🌾نرگس هق هق کنان گفت: «خواب دیدم در صحرای سر سبزی هستم، راه را گم کرده بودم نمی دانستم اینجا کجاست همین طور پیش می رفتم، با خودم ناله می کردم اینجا کجاست؟ من اینجا چه می کنم؟ کسی نیست کمک کند؟»
✨ناگهان صدایی زیبا مرا به سوی خود فرا خواند، همین طور که به دنبال آن صدا می رفتم، به خیمه ای زیبا و بزرگ رسیدم که در آن قرآن و کتابهای تاریخی بود، فردی زیبا رو را دیدم که بر روی صورتش نور بود واز زیبایی چون ماه میدرخشید، هنگامی که مرا دید به داخل تعارف کرد، من وارد شدم از من پذیرایی کرد و گفت: «نگران نباش در پناه ما هستی، ما حواسمان به دوستانمان است.»
🍃مادر حین شنیدن خواب، همراه با نرگس شروع به گریه کرد. هر دو دعای فرج امام زمان(عج) را در هوای روحانی سحر خواندند و به سمت مهدیه حرکت کردند.
#داستانک
#مهدوی
#به_قلم_آلاله
🆔 @masare_ir
بسمالله الرحمن الرحیم
سلااااام😍
🎉امروز قرعهکشی چالش #اولینهای_دلبندم انجام شد.
به هر یک از بزرگواران
🧕کلاته، حسینی،
🙋♂اعتمادی و خلیلی
💳 مبلغ پنجاه هزار تومان هدیه دادیم.
📝متنای چالش از فردا تو کانال بارگزاری میشه.
و اما #چالش بعدی😎
میلاد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نزدیکه. یعنی روز پدر💁♂
این دفعه برنامه،
#دست_بوسی از پدرتونه. برامون بنویسید اولینباری که دستشون رو بوسیدید، چه حسی داشتین .🤔
اگه دوستداشتید، میتونید از این لحظه برامون عکس📸 بگیرید و بفرستید. زمان ارسال تا روز میلاد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هست.
🌱انشاءالله نگاه مهربان امیرالمؤمنین علیهالسلام دستگیر زندگیتون باشه.
💡 به تعدادی از شرکت کنندگان به قید قرعه هدایایی تقدیم میشه.
✅ لطفاً فامیلیتون رو قبل از متنای ارسالی بنویسید و متنا رو برای ادمین ارتباطات ارسال بفرمایید.👇
ادمین ارتباطات: @Rookhsar110
🆔 @masare_ir
°بسم_الله°
#یه_حبه_نور
✍بیثمر
🌱گاهی اوقات برای تهذیب نفس و هدایت به تمام منابع رجوع میکنیم و یا دستورات ریز و درشت افراد مختلف را میشنویم، اما باز هم اعتراض داریم که چرا به هدف مطلوب یا جایی که باید برسم نمیرسم.
💢 وقتی که این دستورات را فقط میشنویم و به دنبال آن عملی نیست، و یا هر طور که دوست داریم عمل می کنیم و در شهوات غوطهور میشویم که به هدایت نمی رسیم!
💡 برای رسیدن به هدایت باید با شهوات مختلف که چشم قلب و باطنمان را میبندد مخالفت نماییم، آنگاه بهترین راههای هدایت در جلوی پایمان گذاشته خواهد شد.
✨امام على عليه السلام:
«الرُّشدُ في خِلافِ الشَّهوَةِ؛ هدايت، در مخالفت با شهوت است.»
📚بحار الأنوار: ج۷۸ ، ص۵۳ ، ح۸۷
#تلنگر
#حدیثی
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✨تلاش علمی شهید محمد علی رهنمون
🍃هوای اهواز خیلی گرم بود. خوابگاه دانشگاه کولر یا پنکه نداشت. با رهنمون میرفتیم تو راهرو پشت در اتاق اساتید که کولر گازی داشت، مینشستیم درس میخواندیم.
🌾محمد میگفت: «اگر قرار باشد آدم درس بخواند، هر طوری شده می خواند.»
📚کتاب یادگاران؛ جلد ۱۶؛ کتاب رهنمون، نویسنده: محمد رضا پور، ناشر: روایت فتح،تاریخ چاپ: چهارم- ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۲۳
#سیره_شهدا
#شهید_رهنمون
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍کدوم قالب بهتره؟
💡خیلی مهمه با چه قالبی با همسرت حرف بزنی.
یهوقت میگی: مبلرو بذار اون طرف پذیرایی!🧐
یهوقت میگی: نظرت چیه مبلرو بذاریم اون طرف پذیرایی؟☺️
یا میگی:
میشه کمک کنی مبلرو بذاریم اونطرف پذیرایی؟!😇
🌱بهجای استفاده از قالب دستوری، شما میتونی از قالب خواهشی و مشورتی استفادهکنی!
💞ببین کدوما اقتدار مرد رو حفظ میکنه؟ همون رو استفادهکن تا محبوب اون بشی.
#ایستگاه_فکر
#خانواده
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍زندگی به همین سادگی!
🍃صدای تلویزیون خانه را پر کرده بود، اما بینندهای نداشت. بچهها سر یک مداد شمعی، در حال دعوا بودند. پری هم بهخاطر آنهمه سر و صدا درِ اتاق را بسته و مشغول گزارش دادن روزمره به خواهرش بود، دقیقهشمار گوشیاش حدود چهل دقیقه را نشان میداد.
☘ یکدفعه با بالاتر رفتن صدای بچهها از اتاق بیرون آمد و شاکی از اینکه نگذاشتند گزارشهایش را کامل کند، فریادی بر سرشان کشید؛ اما بچهها عین خیالشان نبود و آن مداد شمعی بیچاره هم وسط دعوایشان دیگر ریز ریز شدهبود.
✨پری کلافه و بیتوجه، به دنبال کنترل تلویزیون بود تا صدای آن را قطعکند. دخترش داد زد: «ماااماااان ...» پری که با جیغ او آشنا بود فکرکرد باز موهای او لای انگشتان برادر گیر کرده و در حال کشیده شدن است. اما ادامهی آن جیغ، شاهکار دیگری از مادر را رو میکرد. غذا روی گاز ته گرفته و در حال سوختن بود. دیگر ناهاری در کار نبود و علت دیگری بر علتهای کلافه بودنش اضافه شده بود.
🌾«ای وااایِ» بلندی گفت و دودستی بر سرش کوبید. بچهها دیگر دعوا را رها کرده و مشغول تماشای کلافگی مادر بودند. یک صدا باهم گفتند؛ «واااای باز گشنهپلو» بعد زدند زیر خنده. پری که کلاً عاصی شده بود خواست عصبانیتش را به نحوی خالی کند ماهیتابهای برداشت و به دنبال بچهها افتاد. دخترش در حال فرار گفت: «مامان هنوز گاز رو خاموش نکردی!»
🍃 پری به طرف گاز برگشت. دیگر چیزی نمانده بود که خود ظرف هم آب شود. فضای آشپزخانه پر از دود شدهبود. در همین حال حمید از در وارد شد و با دیدن فضای جنگزدهی خانه، زد زیر خنده: «بازم که بهمون حملهشده، چرا منو خبرنکردین بیام کمک؟!»
⚡️ بچهها که با طبع شوخ پدر آشنا بودند با خنده به طرف پدر دویدند. پری با حالت شرمندگی بدون هیچ حرفی روی زمین نشست.
حمید برای اینکه بچهها حرفش را نشنوند کمی جلوتر آمد و آهسته، با حالت شوخی و جدی گفت: «چرا نشستی خانم؟! بلند شو یه فکری برا ناهار بکن من گشنه پلو نمیخورما.»
🎋پری که در تشخیص شوخی و جدی حرف حمید ماندهبود، هول شد و چَشمی گفت و مثل یک خانومِ حرف گوشکن بلند شد و ماهیتابه را روی گاز گذاشت و سراغ یخچال رفت که حمید سر رسید: «خدا روشکر که همیشه غذای یدکی تو یخچال داریم، بچهها بیاین نیمرومون از دهن نیفته.»
🌾بچهها طوری بار آمده بودند که در کنار پدر و مادر، حتی نان خالی هم برایشان لذیذترین غذای دنیا بود. قبل از اینکه خوردن را شروع کنند، حمید خدا را شکر کرد. پری از همسر و بچههایش عذرخواهی کرد و بچهها که زیاد متوجه بالا و پایین زندگی نبودند فقط میخندیدند.
#داستانک
#خانواده
#به_قلم_قاصدک
🆔 @masare_ir
بسمالله الرحمن الرحیم
رسول خدا صلىالله عليه و آله فرمود:
«الْوَلَدُ الصّالِحُ رَيْحانٌ مِنْ رَياحينِ الْجَنَّةِ؛
فرزند شايسته گياهى خوشبو از گياهان بهشت است.»*
🌸❤️🌸
☘ جناب خلیلی نوشته:
«پسرم چهار ماه و یازده روزه بود. مادرش با او حرف میزد تا حیطه کلمات را بیاموزد، آن روز روی تخت داشتیم با او بازی میکردیم. مادرش باهاش صحبت میکرد که یک دفعه فرزندم گفت: " ماما" و ما هر دو کلی ذوق کردیم؛ البته از اون لحظه، فیلم هم میگرفتیم که اون خاطره همیشگی برای ما ثبت شد.
پسرم اکثر کاراش با بچه های دیگه فرق داشت. معمولا بچهها اول مینشینند بعد راه میرن ولی طاها اول روی سینه راه افتاد.
وقتی هم راه افتاد همه وسایل رو از جلو دستش جمع کردیم که مبادا خطری براش داشته باشه. چهار دست و پا میرفت جلوی ماشین لباسشویی تا چرخیدنش رو تماشا کنه.»😍😍
🤲دستهایمان پر از استجابت دعا با کلام و دعای معصوم علیهالسلام.
💎 صحیفه سجادیه دعای ۲۵
امام زین العابدین علیهالسلام این گونه فرزندان خویش را دعا فرمود: «خدایا! به باقی ماندن فرزندانم و به شایسته نمودنشان برای پیروی از من و به بهرهمند شدنم در دنیا و آخرت از ایشان، بر من منّت گذار.»
*بحار الأنوار، ج۱۰، ص۳۶۸، باب ۲۰، حديث ۱۲
✨❤️✨❤️✨
#چالش
#ارسالی_اعضا😍
#اولینهای_دلبندم
🆔 @masare_ir
°بسم_الله°
#یه_حبه_نور
✍دوست دارین فرزندانتون عاقبتبخیر بشن؟
هیچ با خود فکر کردید چه کاری از عهدهی پدر و مادر برمیآید تا برای عاقبتبخیری فرزندان خود انجام دهند؟🤔
💡هرگاه با توجه به قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام فرزندان رشد کنند، این امر دستیافتنیست.
⭐️در روایتی از امامصادق (علیهالسلام)هست که حضرت فرمودند: «يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ (ع) كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاة»،*
همین طور که ما به اطفال دستور به نماز میدهیم دستور به تسبیح حضرت زهرا هم میدهیم.
💢بعد حضرت یک تعبیر خیلی عجیبی فرمودند که ملازم با این تسبیحات باش و از این تسبیحات جدا نشو.
💥 بعد فرمود: «فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِي»، هیچ بنده ای نیست که ملازم این ذکر باشد و به شقاوت برسد.
🌱عاقبت به خیری یکی از آثار ملازمت و مداومت بر تسبیح حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) است.
📚*بحار الأنوار، ج۸۲، ص: ۳۲۸.
#تلنگر
#حدیثی
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨روش آرامش بخشی
🍃شیخ عبدالله برای آرامش دادن سوره عصر را میخواند. در فاصله بین عملیات کربلای چهار و پنج، خانوادهاش هیچ خبری از او نداشتند. همسر و برادر همسرش راهی اهواز شده بودند تا از او خبری بگیرند.
🌾به هر جا که میدانستند زنگ زده بودند؛ اما خبری نبود. تا اینکه با عبا و عمامهای خاکی و گلی پیدایش شد. همه با دیدنش سخت گریستند. دست برادر خانمش را گرفته بود و پشت سر هم سوره عصر را میخواند. گویی که آب روی آتش میریخت. دلش آرام شد و گوشهای نشست.
📚کتاب تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ ص ۱۸۳-۱۸۲
#سیره_شهدا
#شهید_میثمی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍خیر و مصلحت
⚡️گاهی انسان در شرایط احساسی قرار می گیرد، به گونه ای که عقلش نمیتواند به خوبی تصمیم بگیرد.
💡در این شرایط باید به گفتهی بزرگترها به خصوص پدر و مادر بیشتر توجه کرد، چرا که آنان تجربههایشان بیشتر هست و خیر و مصلحت فرزندان را بیشتر از آنان می خواهند.
💞مثلا ممکن هست کسی به عنوان همسر از روی احساسات انتخاب شود، که عقل اصلا این انتخاب را نمیپذیرد، خوب است در این مواقع زمان بیشتری در نظر بگیریم و به حرف های پدر و مادر خود بیشتر توجه کنیم تا بتوانیم راه درست را تشخیص بدهیم.
#ایستگاه_فکر
#خانواده
#به_قلم_بهاردلها
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍فاطمهای از ژاپن
🌾در خانوادهای بودایی مسلک با اعتقاداتی خاص به دنیا آمده بود. مانند هر کودک دیگری، ذهنی داشت سرشار از چراهای ریز و درشت و گمشدهای از جنس آرامش و سکون که از همان کودکی به دنبالش بود و شاید مشتاقتر از دیگران اهل تحقیق و یافتن جواب سوالهای بیپایانش.
🍃بزرگتر که شد عاشق تحقیق در مورد ادیان مختلف بود که در نهایت همین تحقیقات رستگارش کرد و به کاملترین دین الهی یعنی "اسلام" هدایت شد. با اینکه میدانست راهی سخت برای ادامهی زندگی انتخاب کرده که نتیجهی آن طرد شدن از خانواده و بیگانه شدن در وطن خواهد بود و بر او برچسب جنون خواهد خورد، اما نور هدایت را رها نکرد و سختیهایش را به جانخرید.
☘وقتی در دنیای جدیدش احساس تنهایی کرد، پدر امت مسلمان، حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) را پدر معنوی خود معرفی کرد و نام "فاطمه" را برگزید و این امر نقطهی عطف زندگی فاطمیاش شد.
✨وقتی میگوید: «مهریهام را به تبعیت از حضرتفاطمه، در کمترین حد، فقط یک سکه تعیینکردم و آن را سر عقد از همسرم گرفتم.» میتوان حدس زد که سرنوشت آن یک سکه چهشد؟!! تبدیل به لوستری شد که از سقف خانهاش آویزان باشد که به گفتهی خودش با هربار روشن کردن آن یاد حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) و الطاف آن حضرت بر قلبش بیفتد. چه زیبا میگوید: «نوری که از این لوستر میتابد از طرف حضرتمحمد (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) است.»
🍃برگرفته از مصاحبههای خانم هوشینو و سایت مرکز جهانی مستبصرین
#زندگینامه
#آتسوکو_هوشینو
#به_قلم_قاصدک
🆔 @masare_ir