☺ خاطره دلنشین
☀ اشعه های طلائی خورشید، صورت مریم را نوازش می کرد. با وجود گرمای هوا و داشتن چادر سیاهی که یادگار دوران شیرین برگشت به آغوش پر مهر خدا بود؛ با روی گشاده و لبخندی شیرین از خورشید و اشعه هایش استقبال می کرد. همه را از خدا و توجه خاصه او می دانست . با یادآوری خاطره دلنشین دیروز از اعماق وجودش شادی را حس می کرد.
🌸 در مدت کوتاه آشنایی با فرشته و رفت و آمد با او، متوجه شد که موتور یخچال آن ها سوخته است. نبود آن سبب شده بود، آنها به سختی روزگار می گذراندند، از آن روز به بعد در فکر خریدش برای آن ها بود. بالاخره دیروز یکی به عنوان هدیه به آن ها بخشید، دختر و پسر کوچک فرشته که با دیدنش، وجودشان غرق شادی شده بود، بالا و پایین می پریدند و می گفتند: آخ جوون یعنی این یخچالِ خوشگل مال خود خودمونه؟
🍀 مرواریدهای اشک شوق فرشته، یک دنیا حرف داشت که مریم به خوبی آنها را می شنید.
🌺 مریم یقین داشت که خدا جبران می کند؛ (1) هرچند اهل معامله نبود و فقط رضایت خدا برایش مهم بود. باورش نمی شد به همین زودی خدا جبران کرده باشد. مادرش -این فرشته الهی بر روی زمین. بعد از مدتی بی توجهی به مریم به جُرم چادری شدن، بی مقدمه به او زنگ زد تا آرامش مهمان قلب مهربانش شود.
*********
(1) إمامُ الصّادقُ عليه السلام: أنفِقْ و أيقِنْ بالخَلَفِ
امام صادق عليه السلام: انفاق کن و به عوض یقین داشته باش.
📚 بحارالانوار، ج93، ص130، ح282351
#ارتباط_با_فرزندان
#به_انتخاب_تو
#داستانک
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شماره۲۱
از : منجی ظهور
به: امیر دوران!
مینویسم نامه ای به یوسف دور افتاده از کنعان!
درجهانی که برای کوچکترینِ مشکلات برنامه ریزی میکنند، تبلیغ میکنند، فروشگاه میزنند...
بی پناهی درد بزرگی است که دیده نمیشود فهمیده میشود امام مارا میبیند ومیفهمد
امام من امام تو...!
کاش اهل عالم میدانستند، با ظهورت مرحم چه زخم هایی میشوی! وچه سعادتی به آنها روی خواهد آورد.
کاش مسیحیان میدانستند حضرت مسیح (ع) خود دلداده ی اوست.
کاش غافلان میدانستند او ماوای بی پناهان است.
کاش اهل عالم می دانستند که فراق یوسف تنها نابینایی یعقوب برای ماست.
این چنین است که سعدی می گوید:
غم زمانه خورم یا فراق یارکشم؟
به طاقتی که ندارم،کدام بارکشم؟
کاش،کاش وهزاران کاش دیگر....!
اکنون سخت وبیمناک است درهجردوست قلم برکاغذ راندن واز دردِ زمانه سخن گفتن که گر قلم خود دوست مرا میشناخت آتش میگرفت وخاکسترمیشد...!
او ساکن آسمان هابود بالا بالاها درعرش خداوند، اما خدا به ما لطف کرد واورا میان ماساکن کرد پس پنداریم تشکیلات را برای آمدنش مهیا کنیم.
باشد اتمام حجتی برای همگان!!💔
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨توسل
💫همیشه شنیدهایم که رزمندگان و فلان شهید در فلان عملیات به خدا و اهل بیت متوسل شدند و باعث شد به صورتِ معجزه آسایی در آن عملیات پیروزِ میدان شوند!
🌸اما دریغ، به این موضوع کمتر توجه شد که آنها؛ قبلا در عملیاتِ مبارزه با نفس پیروزِ میدان شدند!
#صبح_طلوع
#به_قلم_طرید
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺خرمشـــهر
✨شهر من! ای شهر پر آوای درد
✨ای نشان پایداری در نبرد!
✨زیر هر گامی شقایق کاشتیم
✨ تا که این پرچم فرا افراشتیم
🎉سالروز فتح خرمشهر سرافراز مبارک باد
#فتح_خرمشهر
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠گنجهای ناشناخته
✅ مادرها و پدرها، گنجهای ناشناخته زندگی هستند.
🔘درست زمانیکه دیگر آنها را نداشته باشیم، پی به وجود پر ارزششان میبریم.
🔘موقعیت آنها، ناتوانی جسمیشان و مشکلاتی که برای رسیدگی به ما پشت سر گذاشتهاند را درک کنیم، تا با دلی صاف، با آنها برخورد کنیم.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#بهقلمترنم
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺 چطور از والدین حلالیت بخواهیم؟
🌹توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاهکردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروعکرد به چرخیدن دورِمن وگفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن...گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟
🌸گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالمکنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم.
📚همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴
#سیره_شهدا
#شهید_محمدرضا_عقیقی
#ارتباط_با_والدین
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔چرا حرف شنوی؟
🍃به سیل نوبهار از جان نمیخیزد غبار من
خوش آن رهرو که تا گویند راهی شو، روان گردد
🍃جوانان را صحبت پیران حصار عافیت باشد
به خاک و خون نشیند تیر، چون دور از کمان باشد
✅امام علی علیه السلام فرمودند:
📖من اعرض عن نصیحه الناصح احرق بمکیده الکاشح
🖊کسی که از خیرخواهی نصیحت کننده خود روی برگرداند به مکر وحیله دشمن خود بسوزد.
📚غررالحکم، ج1، ص8697
#نکته_تربیتی
#ارتباط_با_والدین
#عکس_نوشته_باران
🆔 @tanha_rahe_narafteh
🌊به وسعت دریا
🌺دلی داشت به وسعت دریا، پراحساس چون نامش عباس! مهربانی اش سبب شده بود پیر و جوان، کودک و بزرگ همه و همه او را دوست داشته باشند. همه فامیل برای دیدن او لحظه شماری می کردند.
☘ خستگی کار روزانه، او را به آغوش مبل دعوت کرد. به مادرش گفته بود امروز به او سر می زند. چند بار به سرش زد زنگ بزند و عذرخواهی کند و به استراحتش برسد؛ امّا دلش نیامد. رو کرد به بچه هایش و گفت: فاطمه، حسن و حسین آماده باشید تا یک ساعت دیگه باید بریم خونه مادربزرگ. هر سه نفرشان خوشحال شدند و شروع کردند به بالا و پایین پریدن روی مبل ها، آن طرف تر همسرش زینب با حرص به بچه ها نگاه می کرد، خودش را کنترل می کرد که شادی شان را از بین نبرد. می ترسید مبل ها به یکسال نرسیده خراب شوند.
🌺ساعت خیلی زود یکساعت را نشان داد تا آهنگ رفتن کوک شده باشد. عباس این رفتن ها برایش شیرین شده بود؛ صله رحم را دوست داشت چون زیر نور نگاه خاص خدا، خودش را جواهری درخشان می دید. شنیده بود بهترین صله رحم، آزارنرساندن به خویشان است. امّا او پا را فرارتر از این گذاشته بود. عشق خدمت به فامیل، با اسم عباس گره خورده بود. (1)
*************
🌾(1) الإمامُ الصّادقُ عليه السلام: صِلْ رَحِمَكَ و لو بِشَربَةٍ مِن ماءٍ، و أفضَلُ ما تُوصَلُ بهِ الرَّحِمُ كَفُّ الأذى عَنها
امام صادق عليه السلام : حتى اگر شده با نوشاندن جرعه اى آب، با خويشاوندت صله رحم كن و بهترين صله رحم، آزار نرساندن به خويشاوند است.
📚کافی،ج۲،ص۱۵۱،ح۱۰۵۸۷۹
#ارتباط_با_والدین
#به_انتخاب_تو
#صله_رحم
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل
به: منجی عالم بشریت
سلام بر تو ای برطرف کننده عطش آقاجان
آقا جان به آب خروشان که نگاه می کنم از بین صخره ها و کوهها و از پستی ها و بلندی ها می گذرد با شتاب و عجله این مسیر را طی می کند.
وقتی از او سؤال شود عجله ات برای چه است؟ خواهد گفت زمین های تشنه فراوانی منتظر من هستند تا سیراب شوند، من به سوی آنها میروم.
مهدی جان ما همه تشنگان حضورت هستیم. تشنگی مان جز با ظهورت برطرف نخواهد شد.
خدا کند که بیایی به همین زودی ها ای همه خوبی ها.
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🌼افکار منفی را از ذهنت بیرون کن.
✨هر صبح همه حس و حالت را به سوی خوبی ها پرواز بده.
افکارهای منفی را از ذهنت به بیرون پرت کن.
با امید و انگیزه تمام کارهایت را ادامه بده.
از بودن و زندگیت لذت ببر. حال خوبت را خودت بساز.
#صبح_طلوع
#به_قلم_بهاردلها
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠حفظ اقتدار مرد
✅ خانم ها دوست دارند شوهری داشته باشند قوی، مدیر و مدبر. کسی که در بزنگاههای زندگی بهترین تصمیم را بگیرد.
🔘حواسمان باشد در صورتی این خواسته زن ها برآورد می شود، که اقتدار مرد حفظ شود.
🔘همچنین زن ها باید بدانند آرامش و صفای زندگی در گرو کسب مهارت او در حفظ اقتدار همسرش است.
🔘و امّا اقتدار مرد در گرو حفظ غرور و عزت نفس اوست، که مهم ترین وظیفه زن است.
✅در این خصوص زن با مراعات کردن مواردی از جمله موارد زیر می تواند در این زمینه موفق عمل کند:
🔸خطوط قرمز همسرش را حفظ کند.
🔹به طور مدام از همسرش ایراد نگیرد.
🔸به تصمیم های همسرش احترام بگذارد.
🔹در جمع احترام همسرش را نگه دارد.
#همسرداری
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
☺️ عزیزم، دوست داری بهترین بندگان خدا تحویلت بگیرند؟
🌼مهدی از همان ابتدا نسبت به رعایت فرهنگ حجاب و عفاف تأکید داشت. اصلا دوست نداشت که زنهای بدحجاب به مراسم عروسیمان بیایند.
🌸دم دمای عروسی که پدرم داشت لیست مهمانان را آماده میکرد، عدهای از آنها خانوادههایی بودند که خانمهایشان بدحجاب بودند. احترام پدرم را داشت و جلویش چیزی نگفت؛ اما دو روز خانهمان نیامد. در همین دو روز زنگ زده بود به پدرم که:
«من مریم را در ۲۹ سالگی پیدا کردم. اگه این مسئله باعث بشه که شما بگین مریم را بهت نمیدم، بدونید تا آخر عمرم زن نمیگیرم؛ اما اجازه هم نمیدم خانم بدحجاب تو مراسم عقد و عروسی من بیاد و گناه تو مراسم بشه.»
🌿پدرم هم راضی شده بود. من هم راضی بودم. من دلم با مهدی بود. پنج شنبه که آمد گفت: «بیا بریم قم هم زیارتی بکنیم و هم مددی بگیریم از حضرت معصومه سلام الله علیها برای بقیه کارها.»
🌟حرم که بودیم. زنگ زد به یکی از علما تا از قرآن مدد بگیریم. آیهای درباره زوجهای بهشتی آمد که آن دنیا هم کنار همدیگر خواهند بود. آنجا با همدیگر عهد بستیم که با هیچ خانواده بدحجابی رفت و آمد نکنیم.
موقع برگشت النگویم را از دستم درآوردم و هدیه کردم به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها.
راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
📚دیدار پس از غروب ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم ۱)؛ نوشته منصوره قنادیان، صفحه ۲۲-۲۳
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_مهدی_نوروزی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💥وقتی همسرتان مرتکب اشتباهی میشود❗️
💠 در این مواقع تا جایی که امکان دارد، شوخی را جایگزین عصبانیت و رنجش خاطر کنید. باور کنید خیلی چیزها ارزش از بین رفتن محبت و صمیمیتِ میانِ شما را ندارد.
#همسرداری
#زندگی_بهتر
#عکسنوشتهسوری
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ننه غرغرو
🌺جیغ و خنده بچه ها حین بازی، صدای تشویق تیم فوتبال توسط مردان ، موسیقی محفل مادرها در سالن خانه شده بود. میترا با صدای بلند گفت:" امسال عید می خواهیم بریم شیراز. محمود هم قرار شده به خواهر، مادر و بقیه فک و فامیلش حالی کنه که عید امسال خونه یکی دیگه رو مسافرخونه کنند و رو سرشون خراب شن."
🌸فرشته سینی به دست روبروی دختر خاله اش، میترا ایستاد، گفت:" زشته میترا. ناسلامتی فک وفامیلشند، به شوهرت برمیخوره؟" میترا پشت چشم برای فرشته نازک کرد، با نیشخند گفت:" فکر کردی همه مثل تو بی عرضن. چقدر بهت گفتم بیا پیشم شوهرداری یادت بدم. اگه اومده بودی الان شوهرت مثل شوهر من غلام حلقه به گوشت بود. "
🍃فریده چایی اش را سر کشید، دستش را مثل بچه دبستانی ها بالا گرفت، گفت:" دختر دائی! فرشته رو ولش کن. اونو هر کاریش کنی آخرش شوهر ذلیله. محمد آقا، محمد آقا از دهنش نمی افته. من اول زندگیمه بهم یاد بده تا مجیدم مثل شوهر تو بشه." فرشته به صورت صاف و مثل برگ گل دختر خاله ها و دختر دایی هایش نگاه کرد. همه مثل حسرت زده ها به دهان میترا نگاه می کردند.
🌺میترا مثل ملکه ها که بر تخت تکیه می زنند، روی مبل کمر راست کرد و به آن تکیه زد. لبان باریکش را با خنده باز کرد تا حرفی بزند، یکدفعه پسر 6 ساله اش نفس زنان روبرویش ایستاد و گفت:" ننه غر غرو، گوشیتو بده."
🌸مهین و سحر ریز خندیدند. میترا شانه پسرش را با اخم جلو کشید، در گوشش آرام چیزی گفت. پسر ابروهای بور و کم پشتش را به هم گره زد، با صدای بلند گفت:" گوشیتو بده تا نگم. " میترا به چشمان پسرش، با اخم خیره شد. محکم گفت:"فرشید! یِ بار بهت گفتم نمیدم؛ یعنی نمیدم. برو از بابات گوشیشو بگیر."
🍃فرشید جیغ زد، با مشت به سینه و شکم میترا کوبید. جیغ زنان گفت:" ننه غرغرو! ننه غرغرو! بده. حالا بده. محمود گفت برو از ننه غرغروت بگیر."
🌺میترا سیلی به صورت سفید فرشید زد، دستش را گرفت و از جایش بلند شد. داد زد:" محمود!" بدون اینکه به جمع خانم ها نگاهی کند، سمت در رفت.
🌸خانم ها چادر و روسری هایشان را با چشمان گرد تند تند درست کردند. مردان یاالله گویان وارد سالن شدند.
🍃محمود به صورت برافروخته میترا و فرشید گریان خیره شد. میترا از میان دندان های برهم فشرده اش گفت:" بریم خونه."
🌺محمود میان موهای سیاه کوتاهش دست کشید، گفت:" باز چی شده؟ یِ دقیقه اومدیم خوش باشیما." میترا در خانه را باز کرد، گفت:" کسی جلوتو نگرفته. هر کاری دلت می خواد بکن. ما هم میریم. همگی خداحافظ."
🌸محمود صورتش سرخ شد. سرش را زیر انداخت،گفت:" ببخشید. خداحافظ." به دنبال میترا و فرشید از خانه خارج شد. صدایش از راهرو به گوش رسید:" تکلیفمو با این زندگی روشن می کنم. خستم کردی با این اخلاق و حرف زدنت. هیچ جا آبرو برام نذاشتی."
#داستان
#همسرداری
#به_قلم_صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: خادم المهدی
به: نور چشم فاطمه
سلام مولای من ....
سلام پدر آسمانی من ..
چند روزی هست که دلم سخت برایت تنگ شده..
آقا جان کاش ما خوب شویم تا هرچه زودتر شما بیایی ..
حال دل مسلمانان فلسطین وغزه خوب نیست...
این دلم سخت از درد فشرده شده ..
بیا ای عزیز دل فاطمه ..
ای نور چشم زهرا..
حال فلسطین حال غزه حال افغانستان..
حال همه شما فقط بیا ای منجی عالم..
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
👦فرزند زیبایم
🌺فرزند زیبایم، صدایت که میزنم، 👼 فرشتگان الهی را میبینم که چگونه به تماشایمان ایستادهاند.
☺️لبخندی که به صورتت هدیه میکنم، فرشتگان را سرخوش از حال خوشمان حمدگویان میبینم.
🍀فرزندم، فرشته من، دوست دارم تا ابد فرشته بمانی.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠اقتصاد کودکانه
✅برای آموزش مسایل اقتصادی به فرزندان، لازم نیست جیب آنها پر از پول یا خالی از پول باشد.
🔘لزومی هم ندارد که حتما به کاری جهت درآمد، مشغول باشند؛اما این ضروری است که در حدود ۶_۹ سالگی پول تو جیبی به میزانی که قدرت تصمیم گیری با آن داشته باشد، دریافت کنند.
🔘حتی در این سن میشود به آنها آموخت که از پول دریافتیشان، پرداخت صدقه و انفاق داشته باشند تا زیست اجتماعی توان مدیریت اقتصادی در آنها نهادینه شود.
🔘امّا این قصه در نوجوانان جدیتر است و میتوان با آموزش راههای صحیح سپرده گذاری و مسئولیتپذیری در قبال مبالغ دریافتی، اهمیت شغل و درآمدزایی و همچنین قدردانی از پدر و مادر را به آنها آموخت.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🧐موقع انتخابات در کدام جبهه هستی؟
🌹دستگاه اموی از امام حسین علیه السلام فقط یک امتیاز میخواستند و اگر آن یک امتیاز را امام به آنها میداد نه تنها کاری به کارش نداشتند، انعامها هم میکردند و امام هم، همه آن تحمل رنجها را کرد و تن به شهادت خود و کسانش داد که همان یک امتیاز را ندهد. آن یک امتیاز، فروختن رأی و عقیده بود.
🌷در آن زمان صندوق و انتخاباتی نبود، بیعت بود. بیعت آن روز رأی دادن امروز بود. پس امام اگر یک رأی غیر وجدانی و غیر مشروع میداد، شهید نمیشد. شهید شد که رأی و عقیده خودش را نفروخته باشد.
📚مجموعه آثار شهید مطهری، جلد ۱۷، صفحه ۴۶۴
#سیره_علما
#شهید_مطهری
#به_انتخاب_تو
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔چطور فرزند متعهدی تربیت کنیم؟
برای آنکه کودکانی درستکار تربیت کنید مسائل مختلفی را باید رعایت کنید تا فرزندانی وفادار داشته باشید.
🌺 از جمله آنکه خودتان افراد وفاداری باشید و به آنچه میگویید و عهد میکنید عمل کنید.
🌺 لازم است از دادن وعدههای دروغین که برای ساکت و آرام کردن کودکان به آنها داده میشود، بپرهیزید. لازم است کمی حوصله و قاطعیت داشته باشید، اما دروغ نگویید و کودکان را فریب ندهید.
🌼اگر در حضور کودکان به کسی وعده دادید، سعی کنید در حضور کودکان هم به وعده خود وفا کنید. از حسن وفاداری دیگران در حضور کودکان تعریف و تقدیر و تشکر کنید.
#ارتباط_با_فرزندان
#به_انتخاب_تو
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ امتحان
🌺از این طرف خانه به آن طرف میرفت. سری به آشپزخانه زد و مجدد با سبدی میوه به حال برگشت. به طرف مرد خانه رفت که تازه از سر کار برگشته بود.
🌸 همین که سبد میوه را روبه روی مرد خانه گذاشت، صدای گل پسرش ابوالفضل جان بلند شد.
🍃_ اِ، مامان، بیا دیگه! الان امتحانم شروع میشه، میدونی که آقای موسوی زیاد به ما وقت نمیده. تازه میگه اگه سر همون 45دقیقه جوابا رو تو پی وی نفرستید دیگه قبول نمیکنه، گروه رو هم برا چند دقیقه بیشتر باز نمیذاره، میگه هر سوالی دارین توی همون زمان بپرسین. مامان جان بگو الان من با این استرس چه جوری امتحان بدم؟ مامان!
🌺_جان مامان، گل پسرم چرا این جوری میکنی؟ یه امتحان ارزش این همه استرس رو که به روح پاکت وارد میکنی نداره.
🌸_مادر من، پس میگی چه کار کنم؟
🍃_ابوالفضل جان، عزیز دل مامان، پنج تا صلوات به نیت پنج تن بفرست که اول آروم بگیری تا شروع امتحان منم کنارت هستم. نگران نباش عزیزم. الان زیر شعله گاز رو کم میکنم، میام پیشت تا امتحان شما گل پسر تموم بشه غذا هم آمادست. چه طوره؟
🌺_اِ، مامان گلم، میایی؟
🌸_بله که میام. در خدمت گل پسرمونم هستم. اول همه سؤالات رو با هم مرور میکنیم هر جا اشکال داشتی تا گروه بازه، شما اشکال خودت رو از آقای موسوی بپرس، بعد که سؤالات تموم شد یه بسم الله میگی و شروع به جواب دادن میکنی. چه طوره گل پسرم؟
🍃_وای مامان. عالی، اصلنشم هر موقع شما کنار من باشی ها، همه چیز عالی میشه، دیگه اصلنم استرس ندارم، دورت بگردم.
#داستان
#ارتباط_با_فرزندان
#بهقلمخادمالمهدی
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: یاس
به: منجی عالم بشریت
✨گره افتاده به کار دنیا، تو بیا آقاجان
که چه نیکو گفتند:
🌺تا نیایی گره از کار جهان وا نشود مهدی جان
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
❤️محبت خدا به ما
🌺چه زیبا است، هدیه خدا به ما
چه زیبا است، محبت خدا به ما
🌹 محبتی بی بدیل و بی منت
محبتی شیرین و دوست داشتنی
محبتی که سراسر عالم را پوشانده
🌸پرتویی از محبت خدا را از خدا می خواهم
محبت به خودش را
محبت به اهل بیت(علیهم السلام) را
💐محبت به پدر و مادر را
محبت به همسر و فرزند را
محبتی چون چشمه ای جاری
#صبح_طلوع
#بهقلمافراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠دو نعمت خدا
✅پدر و مادر دو نعمت خدا هستند که حتی از باغ نگاه به آنها میشود خوشهی ثواب چید.
🔘تا میتوانیم با احسان و نگاه مهرآمیز به آنها، دستمان را پر کنیم.
🔷 قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: نظر الولد الی والدیه، حبا لهما عباده.
🌺پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادر، عبادت است.
📚تحف العقول، ص۴۳
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دوست واقعیِ خدا، عاشق امام حسین علیه السلام
🌹چشمهایش مجروح شد. منتقلش کردند تهران. محسن بعد از اینکه دکتر چشمهایش را معاینه کرد، پرسید: آقای دکتر! مجرایِ اشکِ چشمم سالمه؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
☘دکتر پرسید: برای چی این سوال رو میپرسی پسر جون؟ محسن گفت : چشمیکه برای امام حسین علیهالسلام گریه نکنه به دردِ من نمیخوره ...
🌷خاطرهای از زندگی طلبه شهید محسن درودی
📚 ماهنامه فکه ، شماره۱۲۶ ، صفحه۱۰۷
#سیره_شهدا
#شهید_محسن_دررودی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧐عبادت مستحبی یا احترام پدر و مادر؟
✨خداوند در قرآن بعد از امر به بندگی خود، نیکی به والدین را در اولویت اول قرار میدهد.
💫اگر دنبال راه رسیدن به خدا هستیم، یکی از بهترین آنها نیکی به والدین است.
#کلیپ
#تولیدی
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_صدف
🆔 @tanha_rahe_narafte