#پرسش
🔎فلسفه عزاداری بر اهلبیت(علیهمالسلام) خصوصاً امام حسین(علیهالسلام)و فواید آن چیست؟
#قسمتسوم
#پاسخ
3. جامعه سازی
💫اگر مجلس عزاداری، عامل انسان سازی و فردسازی شود، تغییرات و اصلاحات به عرصه جامعه نیز کشیده خواهد شد. آن وقت جامعه نیز ساخته میشود. آرمان و اهداف والای اهل بیت نیز بر جامعه نمود پیدا میکند.
💡به عنوان نمونه اگر به سخنان و شعارهای عاشورایی دقّت کنیم بخوبی میتوان عناصر انسان ساز و جامعه ساز را مشاهده کرد. از آن جمله میتوان به این موارد اشاره داشت:
📌عبادت و بندگی، ایثار و فداکاری، شجاعت، توکّل، صبر، امر به معروف و نهی از منکر، حرمت بیعت با افرادی چون یزید، شهادت طلبی، خدامحوری، ذلّت ناپذیری و...می توان نام برد.*
📚*ر.ک: فرهنگ عاشورا، ص 271 - 268؛ پرسش ها و پاسخ ها، ج 13، نشر معارف، ص 168 - 167.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍لعن مقدم
💢و لعنالله عمر بن سعد و لعنالله شمرا💢
💡به راستی چرا عمربنسعد قبل از شمری که سر امام را برید، مورد لعن قرار میگیرد؟!
هنگام لعنت عمر بن سعد حواسمان به جان نگرفتن عمرسعد درونمان باشد.
به نیت کشتن عُمَر عُمْر و جانمان شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
زیارت عاشورا با صدای شهید محمدرضا تورجی زاده980725.mp3
زمان:
حجم:
3.59M
🌺دوست داری روزت رو با صدای شهدا شروع کنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#شهید_تورجی_زاده
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟عزاداری به شیوه شهید پلارک
🍃سید احمد شب عاشورا همه بچه ها را جمع کرد و گفت: «حُرّ وقتی توبه کرد، امام حسین (ع) بخشیدَش و در جمع اصحابش راهش داد. بیائد ما هم امشب حُرّ امام حسین (ع) شویم.»
☘به پیشنهادش پوتین ها را از پا در آورده به هم گره زدیم. داخل آنها خاک ریخته، به گردن مان آویختیم. چند ساعتی در بیابان های کوزران(از توابع کرمانشاه) راه می رفتیم و عزاداری می کردیم.
📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۶۵ . (به نقل از کتاب شهید احمد پلارک، علی اکبری، ص ۱۶)
#سیره_شهدا
#شهید_پلارک
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💯الگوی مناسب
❌به جای آن که برای کودکان خود از الگوهای غربی بگوید و آنها را قهرمان جلوه بدهید.
⭕️از الگوهای اسلامی نام ببرید.
❌به جای گفتن قصه سیندرلا و آن کفش زیبایش.
⭕️قصه دختری سه ساله را بگوید.
کودکان تاثیر میگیرند.
✅ تاثیری که داستان روی کودکتان میگذرد، قابل تامل است.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_سرداردلها
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ماهی قرمز
🍃صدای زنگ پیچید. سطل آب را کنار حوض رها کرد. خلیل به سمت در حیاط رفت. وقتی در را باز کرد نوشین به پدرش سلام کرد.
☘ پدربزرگ نوههایش فرزانه و مهرناز را بوسید. دخترها به سمت اتاق دویدند. نوشین چادرش را روی جا لباسی آویزان کرد و به سمت حیاط برگشت تا به پدرش کمک کند.
✨مادر بزرگ به بچهها گفت: «دخترا تو اتاق بازی کنید.» ابروهای دختران گره خورد با هم پچ پچ کردند. خلیل به همسرش گفت: «به بچهها دو تا سطل ماست کوچک بده، بگو بیان تو حیاط.»
🌾_آخه، خطرناکه!
🍃_مواظب شونم.
⚡️پدر بزرگ روی پاشور حوض ایستاد. سطلهای ماست را پر میکرد به مهرناز هفت ساله و فرزانه یازده ساله میداد: «پای درختها خالی کنید. »
💫بچهها به همدیگر آب میپاشیدند و با صدای بلند میخندیدند. نوشین بعد از این که آب حوض خالی شد. با فرچه حوض آبی رنگ را شست و شیر آب را باز کرد، وقتی حوض پر از آب شد. ماهیهای قرمز را به داخل حوض انداخت. نوشین همراه پدر و مادرش به داخل پذیرایی رفت. طولی نکشید از پنجره اتاق رو به حیاط صدا زد: «بچهها آببازی بسه، بیایید توی اتاق.»
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafe
#پرسش
🔎فلسفه عزاداری بر اهلبیت (علیهمالسلام) خصوصاً امام حسین(علیهالسلام)و فواید آن چیست؟
#قسمتچهارم
#پاسخ
4. نوعی اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومان جهان.
🔆آنهایی که در جریان انقلاب بودند با چشم خود به عینه میدیدند در شبهای عاشورا یک مرتبه عزاداری تبدیل به شعار علیه نظام طاغوت میشد که:
شب عاشوراست امشب
پهلوی رسوا است امشب
💡و یا انقلاب ما که برخواسته از عاشورای حسینیست از اهداف و آرمان مقدس آن، دفاع از مظلومین جهان شد.
💎و بعد از گذشت چهلواندی سال هنوز هم در برابر زیادهخواهیهای ابرقدرتهای جهان ایستاده است.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ممات و حیات محمدی
🔅گاهی یک دعا از عمق وجودت
میتواند زندگیت را روبراه کند. نه تنها زندگیت را بلکه مردنت را نیز قشنگ کند.
از امروز وقتی به این قسمت زیارت عاشورا می رسیم سعی کنیم آن را با تمام ذرات وجودمان زمزمه کنیم:
🤲اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
Ziarate Ashuraziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
زمان:
حجم:
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع میکنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#کریمی
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨زیارت عاشورای فرماندهی
🍃تیپ داشت به لشکر تبدیل میشد. جلسه تغییر ساختار تشکیل شد و کادر معلوم شدند. جلسه با یک صلوات ختم شد. خواستم مثل بقیه از سنگر خارج شوم، گفت: «تو بمان وقتی همه رفتند، گفت زیارت عاشورا بخوان.»
☘گفتم: «توی این ساعت و این موقعیت؟ جمله اش را تکرار کرد. » تا زیارت عاشورا شروع شد، آقا مهدی بغضش ترکید. رسیدیم به سجده زیارت هنوز داشت گریه میکرد.
راوی: محمد حسین شکارچی
📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۶۱ . (به نقل از افلاکی خاکی، علی بهشتی پور- محمد خامه یار، ص ۱۳۱)
#سیره_شهدا
#شهید_زینالدین
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
❓چگونه با والدین خود رفتار کنیم؟
❌گاهی فرزندان به خاطر مراقبتهای والدین به تنگ آمده و از این موضوع به شدت کلافه میشوند.
⭕️اگر فرزندان از دریچهی چشم والدین به امر و نهی آنها نگاه کنند. متوجّه حساسیت پدر و مادرشان میشوند.
💯اگر فرزندان از نگرانیهای آنها آگاه شوند؛ قطعاً سختگیری والدین را راحتتر پشت سر میگذارند و کمتر عصبانی میشوند.
🔺گاهی خود را به جای والدینتان بگذارید و ببینید چه چیزهایی باعث آزردگی خاطرتان میشود.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_رخساره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سایهی پدر
🍃دختری کاملا احساساتی، با روحیهای شکننده بود، زندگی خانوادگی خالی از محبتی را میگذراند. میگفت: «از روزی که خود را شناختم احساس بیپدری عذابم داده، با اینکه پدر داشتم اما وجود و حضورش را در خانواده احساس نکردم، هیچ چیز خانواده برایش مهم نیست و همین مسئله باعث شده که گاهی وقتها رفتار نامناسبی از خود نشان دهم.
پدرم را دوست دارم، اما همیشه با خودم فکرمیکنم که اگر روزی او را از دست بدهم، آیا جای خالیاش روح و روانم را آزار خواهد داد یانه؟؟»
☘پای صحبتها و دردهایش که مینشستم و اشکهای جاریاش را که میدیدم احساس دوگانهای پیدامیکردم، از طرفی دلم برایش میسوخت که کمبود عاطفهی پدری از همان ابتدای کودکی آزارش داده بود و لذت آغوش پدر و نوازشهای او را هرگز نچشیده بود، از طرفی هم فکر میکردم در مورد پدرش و بیمهریهای او اغراق میکند.
✨مدتها او را ندیدم تا اینکه روزی برای احوالپرسی به او زنگ زدم، قرار ملاقاتی گذاشتیم، میدانستم که پدرش به خاطر عارضهی قلبی از دنیا رفته است.
از حال و روزش پرسیدم، اما جرأت نمیکردم در مورد روزگار بیپدریاش بپرسم.
⚡️رنگ رخسارهاش خبر از سر درونش میداد، حال نزاری داشت، گویا زیر بار گران زندگی تحملش را از دست دادهباشد، به چشمهایش نگاه کردم، بدون اینکه بپرسم شروع کرد به اشک ریختن و درددل کردن. برایم گفت: «دلم برای پدرم تنگشده، حتی برای سایهاش، حتی برای نفسهایش، میدانی جای خالیاش کجا بیشتر به چشم میآید و روح و روانم را فشار میدهد، آنجا که در اوج اندوهم حتی اعضای خانوادهام و خواهر و برادرم توقعاتی بیش از توانم دارند، آنجا که نگاه همسایهها و مردم کوچه و خیابان، ترحمآمیز است، آنجا که قرص و داروی مادرم تمام میشود و بهخاطر نگاههای معنادار مردم زیاد نمیتوانم تردد داشتهباشم و مادرم نیز به حساب بیتفاوتیام میگذارد.
🌾هر از چندگاهی کسانی از خانوادهام میآیند تا چند روزی نزدمان بمانند و به گمان خود درد و غمهای من و مادرم را کم کنند، اما تحمل زیادی ندارند و زود خسته میشوند و میروند، دلم برای پدرم تنگ شده، برای همان بیتوجهیهایش، برای بودنهای نامحسوسش. »
🎋دختر بیچاره داشت قبض روح میشد آنقدر گفت و اشک ریخت که نمیدانستم چگونه آرامش کنم. من فکر نمیکنم که اندوهِ یک آدم به هنگامِ از دستدادن کسی ناشی از این باشد که دارد چیزی را که دوست دارد ترک میکند. اندوهِ آدم ممکن است ناشی از نقطهی مقابلش باشد. پیوندها چه آسان پاره میشود و انسانها چه آسان از هم جدا میشوند.
💫بعد از رفتن او پشت در اتاق پدر رفتم، در زدم و با دلهرهای اشکبار طوری خود را در آغوش او انداختم که انگار زبانم لال قرار است چند لحظهی بعد دیگر نباشد.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_قاصدک
🆔 @tanha_rahe_narafte