eitaa logo
مفشوی یک انسان چندمنظوره
794 دنبال‌کننده
140 عکس
24 ویدیو
41 فایل
مفشو= کیسه‌ی قند یا کیسه‌ی حاوی انواع گیاهان دارویی [به لهجه‌ی کرمانی] انسان چندمنظوره= انسانی که چند کاربری مختلف داشته و انسانی که از هرچیزی که می‌گوید، چندین منظور دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
سماعون کذب و آکلون سحت تحلیلی مبتنی بر آیات قرآن کریم پیرامون میل به دروغ شنیدن و انتشار و مصرف دروغ‌ها (بخش اول) «دروغ‌گو دشمن خداست»؛ جمله‌ای پرتکرار و کلیشه‌ای در فرهنگ عمومی ما که البته وجدان‌های سلیم و منابع دینی هم آن را به نوعی تایید می‌کنند. اما قصه‌ی دروغ به همین اندازه ختم نمی‌شود چرا که دروغ به عنوان یک گناه اجتماعی، اطراف وسیعی دارد از جمله شنونده دروغ. ما تا به حال در مذمت دروغ‌گویی بسیار حکایت و روایت شنیده‌ایم اما توجه چندانی به وضعیت دروغ‌شنیدن نکرده‌ایم. لذا اکنون باید پرسید منابع دینی ما درباره دروغ شنیدن چه گفته‌اند؟ یادداشت پیش‌رو مبتنی بر عباراتی از قرآن کریم این موضوع را تحلیل کرده است. خداوند متعال در آیه 41 و 42 سوره مائده با تعبیر «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِب‏» بر وجود خصلتی در منافقان و یهودیان اشاره می‌کند که حاکی از نوعی مذمت این خصلت است. در توضیح این مذمت مرحوم علامه طباطبایی اینگونه می‌نویسد: سماع كذبند يعنى بسيار دروغ را مى‏شنوند و با علم به اينكه دروغ است آن را مى‏پذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمى‏شود. (ترجمه المیزان، ج5، ص556) با این توضیح، علامه طباطبایی در واقع معتقد است صرف دروغ شنیدن مذموم نیست چون انسان عاملیتی در رقم خوردن این گناه ندارد. اما دروغ شنیدنی که با علم به دروغ بودن و پذیرفتن همراه شود، مذموم و ناپسند است. حال اگر بخواهیم فراتر از سخن مرحوم علامه طباطبایی، موضوع را از جنبه تربیتی و روان‌شناختی واکاوی کنیم نتایج مهمی را دربرخواهد داشت که برای وضعیت این روزها که رسانه‌های ریز و درشت از مخاطبان خود سمّاع کذب می‌سازند پیام‌های درس‌آموزی دارد. برای نیل به این مقصود بایستی به این سوال پاسخ داد که آیا وجود خصلت‌ها و ویژگی‌هایی در ما زمینه‌ساز آن است که دیگران به ما دروغ بگویند و جز دروغ نگویند؟ آیا اینکه دیگران بساط دروغ خودشان را جلوی ما پهن می‌کنند نشانه‌ای است بر اینکه در ما میل به دروغ شنیدن وجود دارد؟ برای فهم بهتر سوال و سپس یافتن پاسخ، بهتر آن است که مواردی را مطرح کنیم که در صورت وجود آن ویژگی‌ها، دروغ گفتن‌ها موجه شده و حتی دروغ شنیدن دوست داشتنی جلوه می‌کند. پس باید پرسید: ما اگر چگونه باشیم، دروغ زیاد می‌شنوم؟ 1- ساده‌لوحی یکی از ویژگی‌هایی است که زمینه را برای دروغ شنیدن و سپس پذیرفتن و سواری دادن به دروغ‌گویان فراهم می‌کند. لذا مومن کیاست دارد و با ساده‌لوحی اجازه سواستفاده به اهل باطل نمی‌دهد. 2- کینه توزی نسبت به دیگران چنان وضعیتی را ایجاد می‌کند که ما را از مدار حق خارج می‌سازد. در این وضعیت ما دنبال تخریب کسی هستیم که از او کینه داریم. درنتیجه اگر کسی علیه آن فرد مورد کینه‌ی ما دروغی را منتشر کند، این دروغ برای ما شنیدنی و دوست‌داشتنی است. 3- عقده داشتن از کسی یا چیزی نیز مانند همان کینه و حقد عمل می‌کند. به طوری که ما برای عقده‌گشایی به هرچیزی چنگ می‌زنیم ولو دروغ باشد. در این شرایط دروغ‌های دیگران اگر عقده‌های ما را بگشاید و نفس ما را ارضا نماید، از آنها استقبال می‌کنیم. نقل است که اوایل انقلاب برخی شعاری دروغین را سر می‌دادند بدین مضمون که: «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». شهید بهشتی در برابر این شعار موضع سختی گرفت و گفت رضاخان ازدواج کرده بود و شاه زنازاده نبوده و سپس این شعار را حرام اعلام کرد با آنکه وی با رژیم پهلوی مبارزه کرده بود. 4- بی‌ظرفیتی نسبت به پذیرش اشتباه باعث آن می‌شود که ما از شنیدن واقعیت‌ها هراسناک باشیم. درنتیجه در صورتی که کاری را خراب کرده باشیم، دوست داریم آن خرابی دیده نشود و هرکس که با دروغ‌هایش بتواند توجیهی بتراشد، دروغ‌هایش را با جان و دل می‌پذیریم. به این لیست می‌توان ده‌ها مورد دیگر نیز اضافه کرد اما هدف آن بود که بدانیم چگونه وجود خصلت‌ها و ویژگی‌هایی در ما می‌تواند مجوزی به دیگران برای دروغ گفتن بدهد. اینگونه ما بر صندلی شنونده دروغ می‌نشینیم و در جرگه سماع للکذب قرار می‌گیریم که در عین آگاهی بر دروغ بودن چیزی آن را می‌پذیریم و قاعدتا این سنخ از دروغ شنیدن حاکی از وجود ویژگی‌هایی ناپسند در ماست و از این رو در رده سایر گناهان اجتماعی قرار گرفته و مذموم قلمداد می‌شود. @Masihane
سماعون کذب و آکلون سحت تحلیلی مبتنی بر آیات قرآن کریم پیرامون میل به دروغ شنیدن و انتشار و مصرف دروغ‌ها (بخش دوم) جالب‌تر آنکه خصلت «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِب‏»، با عبارت مهم دیگری از قرآن تکمیل می‌شود: «أَكَّالُونَ لِلسُّحْت‏». مرحوم علامه طباطبایی با بهره‌گیری از شأن نزول آیه می‌فرماید: بخشی از خاخام‌های یهود برای تغییر یکی از احکام دین خود، رشوه گرفته بودند و حقیقتی از دین را تحریف کردند. بخشی از مردم هم که این تغییر به نفع‌شان بود، این دروغ و تحریف را با جان و دل پذیرفتند. گروه اول بابت آن پول با «أَكَّالُونَ لِلسُّحْت‏» معرفی شدند و گروه دوم بابت میل به شنیدن آن دروغ، «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِب‏» قلمداد گشتند. با همین تفسیر مرحوم علامه می‌شود شرایطی را متصور شد که در آن گروهی برای تحریف حقایق و تقلیب واقعیت‌ها و تغییر ارزش‌ها و دگرگونی هنجارها پول می‌گیرند که خوردن مال حرام و «اکل سحت» است و گروهی دیگر به سبب آنکه دروغ‌ها برای آنها نفع دارد، شنونده و پذیرنده آن دروغ‌ها هستند. شاید مصداق‌های مهم این تعابیر، بوق‌چی‌ها و رسانه‌هایی باشند که برای دروغ گفتن پول می‌گیرند و افرادی هم به دلایل متعدد، آغوش خود را برای آن دروغ‌ها باز می‌کنند. البته می‌شود باز این تفسیر فراتر رفت و گمانه‌هایی را مطرح نمود. کتاب مفردات الفاظ قرآن، واژه «سحت» را اینگونه معنا می‌کند: «پوست یا پوسته‌ای که کنده شود.» اگر «اکل» را با توجه به سیاق آیه معنا کنیم فراتر از خوردن متعارف می‌تواند به معنای تغذیه کردن و مصرف نمودن باشد که شامل هرنوع خوراک فکری و روحی می‌شود. هرچیزی یک سطحی دارد و یک عمقی، یک پوسته‌ای دارد و یک هسته‌ای، یک پوستی دارد و یک مغزی. «أَكَّالُونَ لِلسُّحْت‏» یعنی مصرف‌کنندگان سطح، جوندگان پوسته‌های جدا شده و مزه کنندگان پوست‌های برکنده. به یک معنا کسانی که شنیدن دروغ‌ها را دوست دارند و از آن منفعت می‌برند، فریب‌خوردگانی‌اند که حتی به عمق و هسته و مغز باطل هم نمی‌رسند و صرفا بازنشر دهنده و مصرف کننده‌ی دروغ‌های دیگرانند. این‌ها در میدان بطالت و شیطنت هم عامل نیستند و صرفا از تفاله‌های دیگران تغذیه می‌کنند. چه خواری از این بالاتر که قرآن در ادامه همین بحث فرمود: لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْي‏.. برای آنها در همین دنیا خواری است. نکته مهم دیگر آنکه آیا چون به این افراد دروغ بسیار گفته شده به این وضعیت درآمده‌اند؟ یعنی دروغ شنیدن و تغذیه کردن از استفراغ‌های اهل باطل علت است؟ یا این وضعیت خود معلول علتی دیگر است؟ چنانچه از فحوای کلام علامه طباطبایی و همچنین شأن نزول آیه برمی‌آید، پیروی از هوای نفس علتی است که میل به دروغ شنیدن و مصرف پوسته‌های برکنده از باطل را ایجاب می‌کند. این روزها که شرایط ویژه کشور عرصه را برای تاخت و تاز بسیاری از رسانه‌ها مهیا ساخته، بسیاری از ما شنونده دروغ‌های متعدد بودیم. اما نکته مهم آنکه برخی به دلیل وجود ویژگی‌هایی باطنی، مانند کینه و عقده از حکومت یا هیئت حاکمه مستقر، درعین آگاهی از دروغ بودن بسیاری از سناریوهای رسانه‌ای، آن دروغ‌ها را دوست داشتند و می‌پذیرفتند. درنتیجه اگر در برابر پمپاژ دروغ‌های جبهه باطل ما به پمپاژ راستی و صداقت روی آوریم، بر جماعتی که هوای نفس خود را پیروی می‌کنند اثری نخواهد گذاشت. @Masihane
🔸 تورات به عنوان کتابی که داستان‌های تاریخی بسیاری را ارائه کرده، از حرفی به میان نیاورده و خداوند خبر از قوم نوح و عاد و ثمود را از جمله اخبار اختصاصی قرآن می‌داند. أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ‏ الآية. (إبراهيم/۸-۹) 🆔 @qasas_school
مفشوی یک انسان چندمنظوره
🔸 تورات به عنوان کتابی که داستان‌های تاریخی بسیاری را ارائه کرده، از #قوم_ثمود حرفی به میان نیاورده
توی این کانال👆، سعی دارم با رویکرد تاریخ‌اندیشی از چیزهایی بنویسم که در قرآن بهش پرداخته شده. عجالتا به بهانه‌ی ۱۶ ربیع‌الثانی، از قوم ثمود چند نکته کوتاه نوشتم. ان‌شالله بعدها درباره قوم ثمود آیات قرآن رو به صورت مفصل‌تر واکاوی خواهیم کرد تا درس‌ها و عبرت‌های اون برای ما روشن بشه. اگه تاریخ رو دوست دارید و یا فکر می‌کنید تاریخ‌اندیشی و داشتن لنز تاریخی برای دیدن حوادث و تحلیل اونا اهمیت داره، خوشحال میشیم در مدرسه قصص ما رو همراهی کنید. . . @Masihane
📆 به مناسبت ۱۱ نوامبر 1⃣ «امپریالیسم» چیست؟؟ 🔸 واژه امپریالیسم به معنای آباد ساختن است که در عربی، واژه استعمار را می‌توان معادل آن قرار داد. امپریالیسم در قرن 17 میلادی توسط اروپایی‌ها رواج پیدا کرد چرا که آنها معتقد بودند باید تمام تلاش خود را برای متمدن ساختن مردم وحشی(!) کشورهای دنیا به کار گیرند. 🔹 آنها نام این صدور تمدن را امپریالیسم یا همان استعمار و آباد ساختن گذاشته بودند که البته بعدها با روشن شدن اغراض اروپایی‌ها واژه امپریالیسم و استعمار معنایی کاملا منفی پیدا کرد. کوتاه‌نوشت‌های پیش‌رو برگرفته از کتاب «روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون» امتداد عینی این نگاه و روحیه را در تاریخ دنبال کرده است. 🆔 @qasas_school
مفشوی یک انسان چندمنظوره
📆 به مناسبت ۱۱ نوامبر 1⃣ «امپریالیسم» چیست؟؟ 🔸 واژه امپریالیسم به معنای آباد ساختن است که در عرب
شاید لازم باشه دوباره تاکید کنم😁 اگه به تاریخ علاقه دارید یا تاریخ‌اندیشی رو ضرورت می‌دونین، مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص و کانالش رو دنبال کنین. ممنون میشم اگه ما رو معرفی هم کنین🌹 لینک کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص👇👇 🆔 @qasas_school
به مناسبت سالروز بزرگداشت مرحوم علامه طباطبایی زندگی‌نامه خودنوشت علامه: «در سال 1281 شمسى در تبريز در ميان يك خانواده عالِم متولد شدم. در پنج سالگى مادر و نُه سالگى پدر را از دست دادم. پس از درگذشت پدر به مكتب و پس از چندى به مدرسه فرستاده شدم و تقريباً مدت شش سال مشغول فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى بودم. 🔻 سال 1297 وارد علوم دينى و عربى شدم و به سال 1304 براى تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علمى نجف گرديدم و به مجلس درس مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى( ره)، مرحوم آيت الله نايينى، مرحوم آيت الله آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى رفتم. كلّيات علم رجال را نيز پيش مرحوم آيت الله حجّت كوه كمرى، فلسفه را نزد حكيم و فيلسوف معروف وقت مرحوم آقا سيد حسين بادكوبى موفق شدم. منظومه سبزوارى و اسفار و مشاعر ملا صدرا و دوره شفاى بوعلى و كتاب اثولوجيا و تمهيد ابن تُركه و اخلاق ابن مسكويه را خوانده ام. مرحوم بادكوبى امر فرمود كه به تعليم رياضيات بپردازم و لذا به درس مرحوم آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى كه رياضيدان زبردستى بود، حاضر شدم. 🔻 سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش ناگزير به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خويش( تبريز) برگشتم و ده سال و خُرده اى در آن سامان به سر بردم كه حقّاً بايد اين دوره را در زندگى خود دوره خسارت روحى بشمارم، زيرا بر اثر گرفتارى ضرورى به معاشرت عمومى وسيله تأمين معاش( كه از مجراى فلاحت بود) از تدريس و تفكّر علمى( جز مقدارى بسيار ناچيز) بازمانده بودم و پيوسته با يك شكنجه درونى به سر بردم. در سال 1325 از سرو سامان خود چشم پوشيده، زادگاه اصلى را ترك گفتم و متوجّه حوزه قم گرديده، بساط زندگى را در اين شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمى را از سر گرفتم و تا كنون كه اوايل 1341 مى باشد، روزگار خود را در اين سامان مى گذرانم. 🔻 در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روى هر چه مى خواندم، نمى فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم. پس از آن، يك باره عنايت خدايى دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى تابى نسبت به تحصيل كمال حس نمودم.» @Masihane
نقدهای علامه طباطبایی به روش‌های تفسیر قرآن. متن کامل در لینک زیر👇 https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/177212/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF.html . @Masihane
🔹 آخوندی که فحش‌خور نداشت.. 🔺 یکی از استادان دانشگاه تهران می‌گفت دوستی داشتیم که به برخی از آخوندهای دانشگاه بدوبیراه می‌گفت اما پای درس علامه جعفری حاضر می‌شد. یکبار به شوخی به او گفتم علامه جعفری هم آخوند است چرا به او فحش نمی‌دهی؟ در جواب با لحن بسیار متأملانه‌ای گفت: آخر جعفری فحش‌خور ندارد. 🆔 @qasas_school
🖊 سایمون کوپر، نویسنده‌ی مطرح فوتبالی کتابی دارد با نام «فوتبال علیه دشمن». این کتاب را عادل فردوسی‌پور در سال ٨٨، سال بلوا و فتنه ترجمه کرد؛ آن هم در شرایطی که به گفته‌ی خودش افسردگی ناشی از دور بودن از فوتبال رمق او را گرفته بود. 🆔 @qasas_school
👤 کوپر در این کتاب از فوتبالی سخن می‌گوید که روزگاری جدال‌ها، جنگ‌ها، ستیزها، مخالفت‌ها و هرگونه دوقطبی مذهبی، سیاسی، ملی، نژادی و تاریخی را همچون لوله جاروبرقی به درون خود می‌کشید. یعنی زمانی که شما به تماشای سلتیک و رنجرز یا اینتر و میلان یا بارسلونا و رئال می‌نشستید، امتداد جنگی در بیرون آن را میان دو گروهان یازده‌نفره آدم می‌دیدید که واقعا نبرد بود اما آنها ظاهرا بر سر مالکیت توپ و میدان می‌جنگیدند و برای فتح یک دروازه گل می‌زدند و برای دفاع از دروازه‌ی دیگر صف می‌کشیدند. 🔹 آن روزگار دوام چندانی نداشت و شمع آتش آن نوع درگیری‌ها آرام‌آرام در خود فروچکید و تمام شد. حالا در زمانه‌ای هستیم که فوتبال خودش تعیین کننده دوقطبی‌هاست. با این تفاوت که نزاع‌های بیرونی به درون آن کشیده نمی‌شوند. بلکه نزاع‌های فوتبالی به جهان بیرون سرایت می‌کنند. دو قطبی‌های قرمز و آبی [اصطلاحا]، حالا جای دو قطبی‌های کاتولیک و پروتستان، کارگر و سرمایه‌دار، پرولتاریا و بورژوا، ملیت‌گرا و تجزیه‌طلب و... نشسته است و آدم‌های توی زمین و روی سکوها، انگیزه‌ای جز جدال بر سر توپ ندارند و البته این جدال میان همان خطوط سفید دورتادور زمین می‌ماند. مثلا کوپر در کتابش از یک هوادار دو آتشه‌ی سلتیکی (تیمی سابقا با مشخصه کاتولیکی) یاد می‌کند که شدت عشقش او را واداشته بود نام بازیکنان سلتیک را بر روی فرزندانش بگذارد و روی سکوها متعصبانه شعار بدهد و فریاد بکشد. 🔸 اما همین آدم بی‌توجه به نزاع‌های فرقه‌ای با آنکه کاتولیک بود با زنی پروتستان (مذهب تیم رنجرز) زیر یک سقف زندگی می‌کرد. این یعنی جدال سلتیک/رنجرز، دیگری جدالی مذهبی نبود و فوتبال همه‌ی آن تعصبات فرقه‌ای را به تعصبات فوتبالی مبدل کرد که این تعصبات جدید بسیار کم‌خطرتر و البته محدودتر بودند. 🔹 اینجاست که باید این عبارت و عنوان را به کار برد: «فوتبال علیه دشمن». درواقع ما با چهره‌ای از یک ورزش جمعی مواجه هستیم که علی‌رغم زدوخوردهای میدانی و داد و قال‌های حاشیه‌ای و شعارهای سکویی، دشمنی‌ها را کاهش داده و دیگر مسابقه‌ی میان هلند و آلمان، جنگ دو ملت و چنگ و دندان نشان دادن دو ملیت نیست؛ چنانچه جدال میان بارسلونا و رئال مادرید، جنگ تجزیه‌طلبان با سلطنت‌طلبان به شمار نمی‌رود. 🆔 @qasas_school
❓ اما سوال من این است: 🔹 آیا باید این تغییر و تحول را باور کرد؟ آیا «فوتبال» علیه «دشمن» است؟ ما با یک ورزش صلح‌طلبی مواجهیم که سنگرهای کشتار را به سنگرهای درون یک مستطیل با ٢٢ بازیکن کاهش داده؟ ما با یک حرکتی بدون لهجه طرف هستیم که زبان مشترک انسانی است و سیاه و سفید و آسیایی و اروپایی و شرقی و غربی و شمالی و جنوبی نمی‌شناسد؟ 🔸 ورزشی که دوقطبی‌های خون‌ریز را به کل‌کل‌های فوتبالی تقلیل داده؟؟ پدیده‌ای که چمنش از زمین و سوت داورش از زمان تعصب‌زدایی کرده و دامنه‌ی آن به هرچیز دشمنی‌ساز مانند مرزهای جغرافیایی و مذهبی و نژادی رسیده است؟ 🔹 خلاصه آنکه: «آیا امروز فوتبال را برای ابراز دشمنی به کار نمی‌گیرند؟» ادامه دارد... 🆔 @qasas_school