#فلسفه
#شیخ_اشراق
«رشد عقلائی» در اسباب ایجاد یک ایده و مکتب جدید
اگر معیارِ «رُشد عُقلائی» در یک علم مورد توجه قرار بگیرد، این مطلب واضح میگردد که بسیاری از ایدههای نو تا مکاتب جدید، ذیل گفتوگوها و نقدوبررسی ها شکل گرفته اند. ولو ناقد و منتقد نیز موفق به تاسیس ایده و مکتب جدید نشوند، اما قطعا( قطع در امرِ عُقلائی به معنای احتمال بالاست) در نفرات بعدی، تاثیرگذار است.
امروز در دنیایِ فلسفهیِ اسلامی، مشاء ، اشراق و حکمت متعالیه سردمدار این جریانند. شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهابالدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق (۵۴۹–۵۸۷ ) موسس حکمت اشراق است. بسیاری از نظریات شیخ اشراق، که در دورانِ حُکمرانیِ حکمتِ مشاء بر علیه این نظام فلسفی قیامِ علمی نمود، زیرساخت هایی در کلام دیگر فلاسفه، عرفا و علمای علم کلام دارد، که بدون لحاظ آنها فهم حکمت اشراق و اشکالات او بر فلسفه مشاء دشوار است.
اشکالات فوق العاده دقیق، زیرکانه و فنی جناب فخر رازی (۵۴۴_۶۰۶) در حاشیه الانارات بر اشارات و تنبیهاتِ بوعلی یکی از ریشههای زیرساختیِ حکمت اشراق است که حتی تا کنون آرایِ فخر در دروس و کُتُب فلسفی قوی مورد بحث و نظر قرار میگیرد چرا که آنجا با مبنایِ استدلالی مشائیان را زیر سوال برد. قطعا دیگر آثار او مثل تعجیز الفلاسفه، البیان و.. در سیر شیخ اشراق تاثیر داشته است.
اما بیش از آثار او، حضور فخررازی و شیخ اشراق بر درسِ مجدالدین عبدالرزاق جیلی ( ۵۷۰) ، و بحث و گفتگو پیرامون مطالب عالیه در این دو تاثیر گذار بود. زیرا جبلی علاوه بر قوت در علمِ منطق، بر نقادی در آن نیز قوی بود و سبب ایجاد پرسشهای بنیادینی در این علم شد؛ همانطور که در رسالة اللامع بدان پرداخته است.
از سویِ دیگر ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی، ملقب به امام محمد غزالی (۴۵۰_ ۵۰۵) قبل از شیخِ شهید در تهافت الفلاسفه بدنبال هتکِ بنیانِ فلسفه با بیست ایراد جدی رفت، در مقاصد الفلاسفه حرفها زد و در احیاء العلوم نکات بنیادی را در تصوف و اخلاق بیان کرد.
و من هنا یظهر؛ جمعِ اخلاق و تدیُّن غزالی، نقّادی و تفکّر فخررازی و صدالبته ظرفیت درون و استعدادی روحی شیخ اشراق باعث شد، او بتواند در عنفوان جوانی به نقد مکتب مشاء بپردازد و در آن شهره شود. که قطعا اُنس در خلوات و سیر در منازلات بر او بی تاثیر نبوده است.
حال مشخص گشت، اگر نگاهِ «رُشد عُقلائی» در علوم نباشد و گزارههای علمی ریشهیابی نشوند، نمیتوان به فهم همهی آنچه علم در پسِ بیان آن است نائل شد. زیرا در مثال فوق نمیتوان به فهم معنای اعتباریت وجود توسط شیخ اشراق رسید مگر اینکه ریشههای آن را در تعلیقاتِ فخر بر نمط رابع اشارات پیدا کرد.
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
#المیزان
#جامعه
#مدنیت
سوره بقره
علّامه طباطبائی رحمه اللّه علیه:
غير أن الإنسان لما وجد سائر الأفراد من نوعه، و هم أمثاله، يريدون منه ما يريده منهم، صالحهم و رضي منهم أن ينتفعوا منه وزان ما ينتفع منهم، و هذا حكمه بوجوب اتخاذ المدنية، و الاجتماع التعاوني، و يلزمه الحكم بلزوم استقرار الاجتماع بنحو ينال كل ذي حق حقه، و يتعادل النسب و الروابط، و هو العدل الاجتماعي.
فهذا الحكم أعني حكمه بالاجتماع المدني، و العدل الاجتماعي إنما هو حكم دعا إليه الاضطرار، و لو لا الاضطرار المذكور لم يقض به الإنسان أبدا، و هذا معنى ما يقال: إن الإنسان مدني بالطبع، و إنه يحكم بالعدل الاجتماعي.
المیزان، جلد دو، آیه ۲۱۳
#فلسفه_غرب
#ریاضیات
#هندسه
#دکارت
تاثیرگذاری علوم بر یکدیگر بر اساس «رُشدِ عُقلائی»
یکی از تغییرات اساسی که در فلسفه دکارت رخ داد، جایگزینی نگرشِ «کمی»، بجای نگرشِ «کیفی» است. نگرش کیفی از شاخصههای فلسفهی یونان تا دوره قرون وسطاست. آنها ترکیب بین «هیولی» و «اپدوس» را مساوی با «سوما» میپنداشتند، بعد ها همین نظر با تغییر لغت در فلسفه مشاء و حتی فلسفهی صدرایی با عنوان «ماده اولی» ، «صورت» و «جسم» ثبت شد. ترکیب فوق را صورت نوعیه میگویند. صورت نوعیه یکی از مقولاتِ «کیف» است.
حکما و فیلسوفان گذشتهیِ علم ریاضی و هندسه در دوران یونان، براساس نگرش فلسفی که در اشیاء داشته اند، بین صورت های هر شکل هندسی قائل به تفاوت و تغایر بوده اند. مثلا آنها صورتِ دایره را غیر از صورت مثلث دانسته و تکتکِ آن صُوَر را ماهیات مستقلّه و متباینه بهتمامِ ذات میخواندند.
یوهانِس کِپلِر (به آلمانی: Johannes Kepler- قرن ۱۶ میلادی) از بزرگترین، ریاضی دانان آلمانی بود. کپلر با نظریات و نقدهایِ مختلفش، سبب تغییر نگرش در هندسه و ریاضیات گشت. او در مخالفت با ریاضیات یونانی معتقد بود اشکال هندسی مرتبط با یکدیگرند و ماهیات متباینه ندارند. کپلر یک دایره را تشکیل شده از بینهایت مثلثی میدانست که قاعده آن روی محیط دایره و راس آن بر مرکز شعاع دایره قرار داشت. این نظریه معروف به « دایره مثلثاتی» گشت. از اینجا مساله بینهایت در ریاضیات وارد شد و بر تفاوت ماهوی میان اَشکال و صُوَر خدشه وارد کرد.
بعدها آنچه دکارت در ذهن خود به عنوان «وحدت علم» و « درختوارهی علوم» پرورش داد، سبب شد روش ریاضیات به دلیل آنکه تنها راه یقینی است، در جمیع علوم ساری شود. از اینجا رنهدکارت مساله بینهایتِ کِپلر را وارد فلسفهاش کرد و فلسفه خود را از کیفیت به کمیت انتقال دارد. او ذاتِ اولیهیِ اجزای جهان را بر خلاف یونانیان کیفیت نمیدانست و ذاترا چیزی جز امتداد(extension) یعنی طول، عرض و ارتفاع نمیدید.
و قد تبیّن مما تقدم: یکی از ویژگی هایی که بر اساس «رُشدِ عقلائی» علوم، به وجود می آید، ترابط و تاثیرگذاری علوم بر یکدیگرند؛ همانطور که نظریهیِ بینهایت و کمیت در ریاضیاتِ کِپلر بر فلسفهیِ دکارت تاثیر گذاشت. بعدها نظریه «امتدادی بودنِ ذاتِ اولیهیِ جهان»، سبب تاثیرات فراوانی بر علومِ زیستی و دانش های محیطی شد، زیرا گسترش این نظریه سبب بیروح دانستنِ طبیعت، سپس اجازهیِ انسان به خود برای دستیابی و دستبُرد به آن گشت.
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
قال الاِْمامُ الْعَسْكَرىّ عليهالسلام :
خِـصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَـهُما شَيْءٌ: أَلايمـانُ بِاللّهِ وَ نَفـْعُ الإخـوانِ.
دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رسانى به برادران دينى.
بحارالانوار 78: 374 ح 26
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#قم
تصدُّقت گردم!
تمامِ شالوده توحیدِ افعالی و تجلِّی صفاتی در این بیتِ شریفه آمدهاست؛
این همه آوازهها از شَه بُوَد
گرچه از حلقومِ عبدللّه بُوَد
جمیعِ این شئون الهی، برای انسان کامل نیز صادق است. مگر نمیبینی که این همه آوازههای عِلمِ عالمانِ قوم إنّاً به صاحبِ قُم بازمیگردد؟!
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#قم
ملّاصدرایِ شیرازی مینویسد:
مسأله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است که تا کنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود. دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد.
«کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر(س) مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر»؛
هنگام نوشتن این بحث ، من درقریه کهکِ قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر علیهما السلام مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مسأله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید.
تصدُّقت گردم!
تمام عمّامهها و صاحبانشان از مفیدها و صدوقها تا خمینیها و دگران ، فدای آن لحظه که در قتلگاه ، عمّامهیِرسول اللّه از سرتان اُفتاد...