eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
26.4هزار ویدیو
129 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
خیلی گرسنه شدم بعد از شام دیشب فکر می کردم تا چند روز نتونم چیزی بخورم ...با هم راه افتادیم ..طول ا
داستان ☺️🍁 - بخش هفتم اون دوباره یک لقمه ی دیگه آماده کرد و گرفت طرف من ؛؛ بدون اینکه حرف بزنه ...نمی دونم احساس کردم درست نیست ..اون داشت زیاده روی می کردو من نمی دونستم چی تو سرش میگذره ....گفتم : شما بفرمایید خودم می خورم ..گفت : لطفا برای آشنایی بگیرین ...آروم در حالیکه قلبم بشدت می زد لقمه رو گرفتم چون طوری این حرف رو زد که انگار چاره ی دیگه ای نداشتم ...بعد در حالیکه به آسمون نگاه می کرد گفت : من سه سال پیش خواب عجیبی دیدم ....داشتم توی یک شب بارونی با اسب تو تاریکی میرفتم ...به انتهای یک جاده که رسیدم ..زنی رو دیدم که زیر بارون اصلا خیس نشده بود ..با چشمان درشتش به من نگاه می کرد ولی مضطرب بود به من گفت : منتظرت بودم ...از خواب پریدم ...خوب خوابی بودو گذشت ؛ اهمیتی نداشت ...ولی وقتی چند شب بعد دوباره اون زن رو دیدم ..مدتی فکر منو به خودش مشغول کرد ...وتا اومدم فراموش کنم ..باز خواب می دیدم ...بیشترتو تاریکی میومد و وقتی می رسید همه چیز روشن می شد ...دیگه می دونستم یک روز میاد ..من بی جهت خواب نمی ببینم ..از اونایی هستم که خواب هام تعبیر می شن ...سه سال و چهار ماه خواب اون زن رو دیدم ...و باهاش زندگی کردم ...گاهی که دلم می گرفت براش آواز می خوندم و گاهی درد دل می کردم ...شاید این یک قصه به نظر بیاد ولی واقعیت داره ...حتی براش اسم گذاشتم ...اغشام گلین ....زنی که در شب آمده ....و می دونستم یک شب از راه می رسه ؛؛ چطور ؟ و کی ؟ زمانش برام مهم نبود ..ولی می دونستم که میای . داستان ☺️🍁 - بخش هشتم من مات و متحیر بهش نگاه می کردم ..نمی فهمیدم داره چه اتفاقی میفته ولی به صحت حرفش ایمان داشتم ...چون آنه هم می دونست و برای همین پیشونی منو بوسید ...قلیچ خان از همون بر خورد اول منو به این اسم صدا کرد ....با لرزشی که تو صدام افتاده بود گفتم : از کجا می دونین من همون زنم ؟ گفت : بار ها و بارها شما را دیدم شک ندارم ...گفتم : قلیچ خان می دونین چی دارین به من میگن ؟ من تازه دیشب رسیدم نمی تونم با این حرف شما کنار بیام ....گفت : با اینکه همه به من میگن صبرم زیاده ..صبورم ..ولی صبح که از اتاق اومدین بیرون فهمیدم همین امروز وقتشه ...راستش خودمم فکر نمی کردم به این زودی بهتون بگم ...ولی شاید دیگه تاب ندارم ..چون انتظاری طولانی کشیده بودم ...پرسیدم : شما گفتین چه مدت خواب منو می ببینین ؟ گفت : سه سال و چهار ماه ..گفتم : آهان ...و من فکر می کنم با خیلی چیزا ها توزندگی من تطبیق داره ..ولی فکر نکنم شدنی باشه حد اقل من آمادگی ندارم ...از جاش بلند شد و سینه شو داد جلو و گفت : ولی باید می گفتم ..اغشام گلین باید برم منتظرم هستن؛؛ اینجا میمونین یا میاین تماشا؟ ...در حالیکه تمام بدنم داغ شده بود و قدرت حرف زدن نداشتم ..گفتم : تماشای چی ؟ گفت : رام کردن اسب باید سواریش کنم امروز دهنه می زنیم .....وقت زیادی برای رام کردنش ندارم ..گفتم میام ...ببخشید دستشویی کجاست ؟ گفت : تو اتاق هست بفرما ....خیلی جدی درو باز کرد و من رفتم تو ...یک تخت فلزی ساده ..یک رادیو ..و یک میز کوچیک و دوتا صندلی و یک ساز که فکر می کنم کمونچه بود کنار تختش ...همون طور که گفته بودخیلی ساده و پاک ... داستان ☺️🍁 - بخش نهم رفتم بیرون که منتظرم بود ..حالا طوری رفتار می کرد که انگار واقعا من زنشم ...جلو تر با قدم های محکم میرفت و من دنبالش می دیدم ...کنار زمینی حصار کشیده ایستادم ..قلیچ خان یک شلاق دستش بود و اسب رو دور زمین می دواند ..خوب که خسته شد دهنه رو بر داشت دنبال اسب کرد و با قدرتی باور نکردنی سر شو گرفت و دهنه رو به زورکرد تو دهن اسب و اونو بست...اون اسب تقلا می کرد تا خودشو رها کنه .. حتی چند بار به کسی که به قلیچ خان کمک می کرد لگد زد ولی نتونست به قلیچ خان صدمه ای بزنه ...این کار نزدیک سه ساعت طول کشید و اون بدون توجه به من و یا اطرافش اسب رو وادار کرد دهنه رو قبول کنه ...و در حالیکه اسب بالا و پایین می پرید ...از زمین اومد بیرون ...و گفت : معذرت می خوام معمولا اینقدر طول نمی کشید ..مثل اینکه حواسم درست جمع کارم نبود ...بریم ؟ داستان ☺️🍁 - بخش دهم در تمام مدتی که اونو نگاه می کردم تو این فکر بودم آیا می تونم دوستش داشته باشم اونم به این شکل عجیب و باور نکردنی ؟ احساسم کاملا مثبت بود بله از همون لحظه که دیدمش توجه منو جلب کرد ....ولی نمی تونستم زندگی خودمو خانواده ام رو به امید واهی رها کنم و بیام اینجا ...خدایا تو برای من چی می خواستی .. قلیچ خان متوجه ی تغییر حال من شده بود ...اسب ها رو آورد و کمک کرد سوار بشم دوباره منو روی اسب محکم بست ...و گفت : با بولوت خدا حافظی کردین ؟ اون شما رو میشناسه ..چون من همیشه با اون در مورد شما حرف می زدم ....من بازم حرفی
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
خیلی گرسنه شدم بعد از شام دیشب فکر می کردم تا چند روز نتونم چیزی بخورم ...با هم راه افتادیم ..طول ا
نزدم ....تو راه برگشت دیگه نه دشت شقایق رو می دیدم ..نه از آب و هوا لذتی می بردم ...انگار بین زمین و آسمون رها شده بودم ..حتی از سواری هم ترسی نداشتم ..که وقتی قلیچ خان سرعت گرفت و یودوش هم دنبالش ..فقط سعی کردم خودمو نگه دارم .... وقتی رسیدیم ..همه صدا می کردن ..اومدن ...اومدن ....و من متوجه شدم همه منتظر قلیچ خان بودن که سفره رو پهن کنن ...مامان با یک لبخند پر از حرص اومد جلو و بازوی منو گرفت و محکم فشار دادو گفت : تو داری چیکار می کنی ..چشمم روشن آبروی ما رو بردی از صبح همه میگن با قلیچ خان رفتی ..مگه تو صاحب نداری ؟ بابات کاردش بزنی خونش در نمیاد .... ادامه دارد https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
دعای امروز 🌷❤️🌷 خداوندا❤️🙏 امروز بهترین نعمت ها را نصیب همه بگردان نعمت داشتن زندگی خوب🌷 نعمت داشتن کار عالی نعمت داشتن دوست خوب نعمت داشتن سایه پدر و مادر💓 و هزار نعمت خوب دیگر🌷 آمین یا قاضِیَ الْحاجات 🙏 ای برآورنده ی حاجت ها 🙏 🌼🍃 ‍ 🌷دوشنبه آبان ماه تون 💕معطر به ذکر شریف 🌷صلوات بر حضرت محمد ( ص ) 💕و خاندان پاک و مطهرش 🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 💕وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼🍃 🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️‍ نیایش صبحگاهی 🌺 الهی! ای دورنظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سرگشته، ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده. دست ما گیر ای بخشندهٔ بخشاینده. "آمین"🙏 خدایا 🙏 صبحمان رابا یاد تو آغاز میڪنیم🌼🍃 به همه ما لذت بندگی خالصانہ عطاڪن و درڪسب روزی حلال یاری ڪن زندگیمان را لبریزازمهربانی ڪن به ما قدرت بخشش هدیہ ڪن پناہمان باش و قلبمان رامهمان آرامشت گردان🌼🍃 "آمیـــن "🙏 🌼🍃 💞بیدارشو صبح آمده بر روی لبت خنده بڪارد🥰 ☀️خورشید رسیده است ڪه با جوهر نورش نقشی ز خُــღــدا بر دل پاکت بنگارد💞 🌺 سلام 🌺 روزتون سرشار از لبخند خدا❤️ 🌼🍃 🌼🍃دوشنبه تون پراز موفقیت 🍃🌼لحظاتتون سرشاراز آرامش 🌼🍃دلتون از محبت لبریز 🍃🌷تنتون از سلامتی سرشار 🌼🍃زندگیتون از برکت جاری 🍃🌼و نگاه مهربان خدا 🌼🍃بدرقه راهتون 🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
☀️صبـــــح آغاز 🍁شکفتـــــن است ☀️شکفتــنی درسایه رحمت 🧡پــــروردگار... 🍁سلام صبحتـــــون سرشار ☀️ازالطـــــاف الهی 🍁وبرکات خداوندی 🌼🍃 🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️"از هر لحظه لذت ببرید" اگر پیوسته دچار حواس پرتی شوید، نمی توانید بابت آنچه دارید، سپاسگزار باشید. بنابراین، در هر زمان، یک کار انجام دهید. اگر امروز مشغول آشپزی هستید، تلویزیون را خاموش کنید و از بوی خوش پخت و پز مواد خوراکی و یا رنگ موادی که می پزید، لذت ببرید. وقتی برای پیاده روی بیرون می روید، به جای آنکه در گوشتان هدفون بگذارید و موسیقی گوش کنید، بابت آنچه بدنتان حس می کند و توان و نیرویی که در پاهایتان هست، سپاسگزار باشید. هر لحظه خاص، می تواند عاملی برای شکرگزاری و سپاس باشد. برگرفته از کتاب سپاسگزاری، 🔆جنیس_کاپلان 🌼🍃 🦋امروزتـون 🌼🌷چون خورشید، مهرآفرین 🦋چون باران، با طراوت 🌼🌷مثل رویا شیرین 🦋و چون پروانه زیبـا و سبکبال 🦋دوشنبه تون به زیبایی💚رقص پروانه ها🌼🍃 🌼🍃 🏕در كلبه ما رونق اگر نيست صفا هست آنجا كه صفا هست در در آن نـور خـدا هست در چَنته درويش وفا هست كشكول يه رنگی و صفا هست يك لقمه نان محبت در سفره فقرِ، فقرا هست🏕 🔆حافظ 🌼🍃 🌷دوشنبه تون عالی 💕امروزتون پر از عطر دعا 🌷خـدایا 💕امروز سبد زندگی 🌷دوستانم را پر کن 💕از سلامتی، جاودانگی 🌷موفقیت و خوشبختی 💕روزتون پر از انرژی های مثبت 🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
صبح قشنگتون بخیر 🌷❤️🌷 🌼🍃 دراین صبح زیبا براتون🌷🍃 روزی سرشار از عـ❤️ـشق🌷🍃 آرامش و شادی🌷🍃 و سلامتی آرزو میکنم🌷🍃 امیدوارم درپناه خدای خوبیها🌷🍃 همیشه باغ دلتون سبز و پرگل🌷🍃 وپرازطراوت باشه🌷🍃 صبحتون_زیبا 🌷🍃 🍃🌼 🌷صبح یعنی طراوت ☀️یعنی شروع دوباره 💓صبح یعنی طلوع امید و لطف خدا 🌷سلام دوستان ☀️صبحتون بخیر 🌷امروز فرصتی است که هرگز تکرار نمیشود. 💓قدر لحظاتمان را بدانیم 🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دیدی تو واتس‌اپ پیامتو حذف میکنی بازم جاش میمونه، زندگی واقعی‌ام همینه یسری حرفا رو زدی شاید فراموش بشه یا زمان زیادی ازش بگذره ولی اثرش میمونه 🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d