🌸🍃
🍃
🔖 درمان و مدیریت دردهای مفصلی
✔️یکی از بهترین راه های قوی کردن عضلات برای مبارزه با آرتروز و دردهای مفاصل ورزش است.
🏃♂️به شکلی کلی به فواید ورزش توجه کنید:
▫️تقویت رباط ها، تاندون ها و مفاصل
▫️گرم شدن مفاصل و عضلات
▫️باز شدن منافذ پوست
▫️تحلیل فضولات تولید شده در بدن
▫️افزایش حرارت غریزی بدن
▫️تقویت قوه هضم
▫️تقویت اعصاب و افزایش آستانه تحمل
▫️افزایش تحمل بدن نسبت به بیماری
✔️انقباض عضلات بدون تغییر طول آن ها و حرکت مفاصل. از بهترین راه تقویت عضلات اطراف یک مفصل است.
1️⃣روی زمین بنشینید، پای خود را دراز کنید، در جا درحالی که پاشنه را کمی بالا نگهداشته اید، عضله جلوی ران خود را منقبض کنید و تا ده شماره به همین حالت نگهدارید.
2️⃣این کار را ده بار صبح، ده بار ظهر، ده بار شب انجام دهید.
3️⃣به تدریج به طول زمان انجام این کار با افزایش دفعات، بیفزایید.
4️⃣ورزش موجب افزایش حرارت در مفصل می شود، ورزش با افزایش خونرسانی به موضع، عضلات ناحیه را تقویت می کند.
5️⃣دردهای ناشی از آرتروز را با انجام ورزش، کنترل کنید.
✔️همچنین در کنار ورزش:
با نوشیدن یک کاسه #کله_جوش و یک کاسه آش کلم قمری در هفته جذب کلسیم و مقاومت مفاصل را افزایش دهید. مصرف ویتامین د را نیز با نظر پزشک فراموش نکنید.
🖋 دکتر الهام اختری (متخصص طب سنتی ایرانی)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
إنّ اللّهَ يُحِبُّ الصَّوتَ الخَفيضَ، و يُبغِضُ الصَّوتَ الرَّفيعَ
خداوند صداى آهسته را دوست دارد و صداى بلند را دشمن مى دارد
📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه 384
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖زلزله و کودکان
🔸 در طب ایرانی، حفظ تعادل روحی_روانی یکی از اصول ضروری حفظ سلامتی است.
⛔️ ترس و غم و غصه، از بدترین مسایل خصوصاً برای کودکان است.
⛔️ ترس و وحشت می تواند باعث افزایش سردی در بدن کودک شود.
⛔️ تا جایی که ممکن است از بحث و گفتگو درباره زلزله جلوی کودکان خودداری کنید.
🔹 کودکان درک درستی از خطر و زلزله ندارند و ممکن است دچار ترس و وحشت شوند.
🔸 میتوانید رفتار صحیح در هنگام زلزله را در قالب بازی به کودکان یاد بدهید.
✔️ سعی کنید با عدم انتقال استرس خود به کودکان، محیطی خالی از اضطراب برای کودکان فراهم کنید
🖋 دکتر منیره سادات مطهری (متخصص طب سنتی ایران)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖شرایط لازم برای خواب خوب:
🔹حداقل ۲-۳ ساعت قبل خواب شام میل کنید.
از خوردن غذاهای سنگین، پرادویه، و حبوبات در وعده شام پرهیز کنید. در عوض خوردن غذاهایی مانند: شیربرنج، حریره بادام و نان و پنیر در وعده شام، و یا کاهو همراه با ادویههای گرم (دارچین و قرنفل) به بهبود کیفیّت خواب کمک میکند.
🔸محل خواب باید دمای معتدلی داشته، کم نور (حتی چراغ خواب استفاده نشود) و آرام و معطّر (مانند گلاب) باشد؛ و نیز باید نرم و ملایم باشد، نه بسیار سفت. رختخواب یا زمین محل خواب نباید سرد یا نمناک باشد.
🔹از خوابیدن به پشت یا روی صورت بپرهیزید. یکی از بهترین حالات خوابیدن، خواب به پهلو و قرار دادن یک بالش بین زانوهاست. بلندی بالش زیر سر نیز باید به حدّی باشد که سر و گردن کاملاً در راستای ستون فقرات قرار گیرند. برای برخاستن هم باید در همین وضعیت و با قرار دادن دست فوقانی روی زمین و فشار دادن آن، نشست.
🔸قبل از خواب از هیجان بیش از حد مانند تماشای تلویزیون، و از خشم و مجادله پرهیز کنید. در طول روز یا قبل خواب نیز نباید از محل خواب برای مطالعه یا تماشای تلویزیون و ... استفاده کنید.
🔹در زمان خواب بخصوص در فصل سرد با یک پوشش هر چند ظریف روی شکم را بپوشانید. چنانچه بطور مرتّب دچار زکام یا ترشحات پشت حلقی میشوید، در زمان خواب نواحی سر و گلو و کف پاها را بپوشانید.
🔸ماساژ با روغنی مناسب (روغن بادام شیرین یا بابونه) از زانو تا نوک انگشتان پا به روند خواب کمک میکند. توجه داشته باشید در صورت وجود واریس یا مشکلات عروقی دیگر برای انجام ماساژ پاها با پزشک خود مشورت کنید. همچنین مالیدن روغنی مانند روغن بنفشه به نواحی پیشانی، شقیقهها و اطراف پرههای بینی و داخل بینی در بهبود خواب موثر است.
🔹دوش گرفتن با آب ولرم به مدّت ۱۰ دقیقه نیز کمک کننده است.
🖊دکتر فاطمه هادیان (متخصص طب سنتی ایرانی)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖امیرالمؤمنین عليه السلام:
عُنوانُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ
نشانه خردمندى، مدارا كردن با مردم است
📚غررالحكم حدیث 6321
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 معرفی گیاهان سمی
۹: انواع گیاه تیلاندسیا ( Tillandsia )
این گیاه زیبا از جمله گیاهانی است که در منزل به راحتی قابل نگهداری است. ولی در برگ های آن موادی وجود دارد که میتواند بر اثر جویده شدن توسط حیوانات خانگی آن ها را مسموم کرده و گاهی باعث مرگ آن ها شود. این گیاه فضایی روشن با نور غیر مستقیم نیاز داشته و به صورت هفتگی باید آبیاری شود.
تیلاندسیا برای رشد به خاک احتیاج ندارد. این گیاه زیبا نهایتا ۳۰ سانتی متر قد می کشد و برگ های علف شکل آن ممکن است برای حیوانات خانگی جذاب بوده و آن ها را بجوند. بنابراین سعی کنید این گیاه را از دسترس کودکان و حیوانات خانگی دور نگه دارید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔆مژده یزدگرد به ظهورمنجی
✨ابن عيّاش در كتاب «مقتضب الاثر»از «نوشجان بن بود مردان» نقل كرده كه
✨چون ايرانيان در جنگ «قادسيه» شكست خوردند، و يزدگرد از كشته شدن «رستم فرّخزاد» سردار لشكرش و عدالت عرب مطلع گشت و دانست كه پنجاه هزار تن از سپاهش در نبرد با مسلمين كشته شده اند.
در حالى كه با كسانش عزم فرار داشت در ايوان كاخ خود ايستاد و گفت:
✨هان اى ايوان! درود من بر تو باد! آگاه باش! هم اكنون از تو روى بر ميتابم تا وقتى كه من يا مردى از فرزندان من كه هنوز زمان وى نزديك نشده و موقع آمدن او فرا نرسيده است، برگرديم.
✨سليمان ديلمى ميگويد: خدمت امام جعفر صادق عليه السّلام رسيدم و عرض كردم:قربانت گردم مقصود يزدگرد از «يا مردى از فرزندان من» چيست؟
✨حضرت فرمود:
اون مهدى صاحب الزمان است كه بفرمان خدا قيام خواهد كرد. و او ششمين فرزند من و اولاد دخترى يزدگرد است. او از فرزندان يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر وى ميباشد. « ميدانيم كه شاه زنان دختر يزدگرد معروف به« شهربانو» مادر امام زين العابدين( ع) است».
📚 منبع: مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، محمد باقر مجلسی، علی دوانی ،تهران: 1378 ،صص397-398
💥💥حضرت مهدی سلام الله علیه :
فإنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنبائِکُم وَ لا یَغرُبُ عَنَا شَیءُ مِن أخبارکُم
علم ما به شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست
📚تهذیب الاحکام (تحقیق خراسان) مقدمه ج1 ، ص 38 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج53 ، ص175
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پندانه💖🌷
رسم دنیا در همین است ...
آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت
بر زبانها ماندنی ست ...
تا توانی خلق را از
خود مرنجان با سخن ...
آنکه بالاتر نشیند
آخرش افتادنی ست ...
عمرو جانت گرچه
عمر نوح هم باشد ولی ...
شیشه ی عمرگرانم
عاقبت بشکستنی ست ...
ثروتت بند است
برشب شهرتت با یک تبی ...
عاقبت ثروت به دست
وارثان بسپردنی ست ...
دل مبند بر مال دنیا
مالِ دنیا بی وفاست ...
خرقه ی زرهم بپوشی
سیم و زر نابردنی ست ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔆نماز
⚡️[خدا] نماز آخوند کاشی را از شما [جوانان] نمی خواهد که شصت سال هم در زمستان و هم درتابستان، در حجره اش و در ایوان مدرسۀ صدر اصفهان، وقتی نماز میخواند، در نماز از دنیا جدای جدا میشد،
⚡️ و بعد از تمام شدن نماز، باید میرفت پیراهنش را که بر اثر کثرت گریه خیس شده بود، عوض میکرد، هم در نماز ظهرش، هم در نماز عصرش، هم در نماز مغربش و هم در نماز عشایش.
⚡️ در نماز شبش در مدرسۀ صدر، بعد از وتر، وقتی به سجده رفت و با آن حالش گفت: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَة وَ الرُّوحِ» [سید بن طاووس، اقبال، ج۳، ص۱۸۵]
تمام آجرها، دیوارها، برگها و درختهای مدسه، هم آن ها، به دنبال آخوند داشتند میگفتند، «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ... ».
یک نفر [طلاب مدرسه وقتی] این تسبیحها را شنید و غش کرد.
⚡️امّا جوانها حداقل این نماز را بی عیب، صحیح و به موقع به جا بیاورید.
📚استادانصاریان ، نماز الهی و شیطانی ، خلاصهای از صفحه ۲۳ و ۲۹.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❄️🔅❄️🔅❄️🔅❄️
#داستان_آموزنده
🔆پیروی امام علی علیه السلام از پیامبر اکرم در غذا خوردن
🌳سوید بن غفله می گوید: به حضور علی علیه السلام رسیدم. دیدم نشسته و ظرفی از شیر و مقداری نان جوین خشک در برابرش است؛ نان را با دستش خرد می کند، و هر گاه نان با دستش نمی شکند، آن را با زانو می شکند و در ظرف شیر می ریزد.
🌳امام به من فرمود: بفرما و از این غذای ما بخور.
🌳گفتم: من روزه هستم.
🌳حضرت فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کس به خاطر روزه، از غذای مورد اشتهایش چشم بپوشد، بر خدا واجب است که او را از خوردنی و نوشیدنی بهشت بهره مند سازد.
🌳سوید بن غفله می افزاید: به خدمتکار امام که نزد او ایستاده بود، گفتم: ای فضه، آیا در مراعات حق این مرد، از خدا نمی ترسید؟ چرا نان نرم برایش نمی پزید؟
🌳فضه پاسخ داد: امام با ما شرط کرده است که نان نرم برایش نبریم.
🌳و امام علی علیه السلام فرمود: پدر و مادرم فدای آنکه هیچگاه نانش نرم نبود و تا روز فوتش هرگز سه روز پیاپی یک وعده کامل از نان گندم نخورد. من دیدهام رسول خدا صلی الله علیه و آله نانی خشکتر از نان من می خورد و جامه ای خشنتر از جامه من می پوشید و من اگر او را الگو قرار ندهم می ترسم روز قیامت به او ملحق نشوم.
📚بحارالانوار، ج 40، ص 331 ------ مناقب
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌳☘🌳☘🌳☘🌳
#داستان_آموزنده
🔆اندیشه های زلال
🌻علاّمه بزرگ سیّد شرف الدین جبل آملی رضوان الله تعالی علیه (1290 - 1377 ه . ق ) گوید : یکی از مسیحیان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت : می خواهم مسلمان شوم ، وظیفه چیست ؟
🌻گفتم : دو رکعت نماز صبح بخوان و چهار رکعت نماز عصر .
🌻پرسید : مسلمانان هفده رکعت نماز می خوانند ! عرض کردم : مسلمانی آنها یک مقدار قوّی شده است .
🌻 از این رو پیامبرصلّی اللّه علیه و آله رای تازه مسلمانان - بنابر نقل تواریخ - خواندن دو رکعت نماز صبح و عصر را توصیه می نمودند . اکنون که شما مسلمان شده اید همین اعمال را انجام بدهید کافی است . کم کم این شخص تازه مسلمان قوی شد و به مساجد می رفت و مانند سایر مسلمانان ، نمازهای پنجگانه را به جا می آورد .
تا اینکه ماه رمضان فرا رسید ، ایشان سراسیمه نزد من آمد و گفت : آیا من هم باید روزه بگیرم ؟
🌻عرض کردم : خیر ، روزه مربوط به مسلمانان قوّی است . مسلمانان صدر اسلام ، پس از مدّت طولانی که از بعثت پیامبر گذشت به روزه گرفتن ماءمور شدند . گفت : می خواهم روزه بگیرم . گفتم : هر اندازه که آمادگی داری روزه بگیر .
🌻همین روش باعث گردید که در سال دوّم ، تمام ماه رمضان را روزه گرفت و اکنون ایشان از مسلمانان نیرومند لبنان است ، نماز شبش ترک نمی شود و مهمترین بودجه و کمبودهایی مالی جنوب لبنان را تاءمین می کند
📚مجله حوزه ، شماره 39، ص 48 و 49
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
تصمیم بگیر
با دل خوشیهای ساده
معادله پیچیدهٔ زندگی را دور بزنی...
در خنده اسراف کن
و به غم پشت پا بزن...
با باران همآواز شو
و بگذار خورشید تنت را لمس کند...
به دورهمی دوستانت نه نگو
و برای بودن در شادیها بهانه نیاور...
گذشته را به دفتر خاطراتت بچسبان
و از دلخوشیهای بندانگشتی ساده نگذر...
خودت را دوست بدار
و مثل صبح بعد از باران خنک باش
و دلپذیر....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#بهترین_درس_امروز
🔰منیت و رسالت
انسان ها به ميزان "حقارتشان" "توهين" ميكنند.
به ميزان "فرهنگشان" "عشق ميورزند".
و به ميزان "كمبودهايشان" "آزارت ميدهند".
هرچه "حقيرتر" باشند، بيشتر "توهين ميكنند" تا حقارتشان را جبران كنند.
هر چه "فرهنگشان غني تر باشد"، بيشتر به ديگران "عشق ميدهند".
وهرچه "هويّتشان عميق تر باشد"، "محترمانه تر رفتار ميكنند".
وبه اندازه "دركشان" "ميفهمند" و به اندازه "شعورشان" به "باورها و حرف هايشان عمل ميكن
در مقابل این افراد چگونه عمل میکنید ؟
وقتی کسی به شما توهین میکند منیت به شما میگوید تو هم تحقیرش کن ولی رسالت شما میگوید اورا تکریم کن
وقتی کسی آزارتان میدهد منیتتان به شما میگوید آزارش بده و رسالتتان می گوید کمبودش را با عشق جبران کنی
و .....
منیت ما هر لحظه اماده است تا حواس مارا از رسالتمان پرت کند
در مقابل فردی که به شما توهین میکنید منیت شما خواهد گفت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#بیشتربدانیم
کدام قسمت از صورتتان جوش می زند؟
پزشکان سنتی چینی (TCM) معتقد هستند که نقاطی روی بدن وجود دارند که به اندام های اصلی مختلف متصل هستند.
در نتیجه، اگر شما به طور مداوم آکنه می زنید، مثلا بر روی گونه راست خود، مشکل به احتمال زیاد در کبد، غدد هورمونی و عملکرد روده ای است.
مناطقی که آکنه دارند، به همراه اقدامات اصلاحی در زیر آورده شده است:
_منطقه پیشانی و بین ابرو ها:
اگر بر روی پیشانی جوش می زنید، باید نگاهی به سیستم گوارشی خود بیندازید.احتمالا ً شما درست غذا نمی خورید یا به فست فودهای پر چرب، شکر دار و غیره علاقه دارید.میزان متابولیک شما نیز ضعیف است
_مقدار زیادی چای سبز بنوشید.
_زودتر به رختخواب بروید.
_ هر روز آب بیشتری بنوشید تا سیستم بدنتان را از محصولات سمی پاک کنید.
_از طریق روش های تمدد اعصاب، استرستان را کاهش دهید.
_مواد غذایی تصفیه شده، قند و نمک را از رژیم غذایی کاهش دهید.
_ بررسی کنید که لوازم آرایشی، شامپو و یا محرک های دیگری باعث بروز جوش نداشته باشید.
جوش پیشانی:
دو طرف چشم ها
اگر شما روی دو طرف چشم انتان و در زیر پیشانی خود آکنه دارید، آنگاه عوامل احتمالی اش، عدم تعادل در کلیه ها است.برای کاهش آن، حتما مقدار زیادی آب بنوشید و سعی کنید خوراکی هایی مانند هندوانه، خیار و کدو را در رژیم غذایی خود بگنجانید.
_قطع مصرف پنیر، چربی ها و غذاهای فرآوری شده.
_ترک سیگار و الکل .
_ پیاده روی متوسط روزانه.
_چک کردن محصولات آرایشی ( از رژ گونه، کانسیلر، و کرم پودر قدیمی را دور بریزید. براش های آرایش خود را تعویض کنید یا بشورید).
_منطقه فاصله بین ابرو ها:
جوش بین ابرو ها می تواند به معنای عدم تحمل لاکتوز، مصرف الکل، خوراکی خوردن در اواخر شب، و حساسیت غذایی باشد. گاهی اوقات، حتی وکس کندن و کندن موهای بین ابرو ها می تواند منجر به آکنه در این منطقه شود.
_مناطق سر و دو طرف بینی و نیز بخش فوقانی لب ها:
بینی قرمز و ملتهب فشار خون را نشان می دهد، یا علایم اولیه رزاشیا و آکنه روی لب ها می تواند به معنی رژلب یا برق لب نامناسب باشد.
_فیبر بیشتری از طریق میوه ها و سبزیجات بخورید.
_ نمک را به طور کامل قطع کنید، و BP خود را به طور مرتب چک کنید.
_ خمیر دندان، رژلب و برق لبتان را چک کنید.
_ جوش های نوک بینی و بالای لب ، عدم تعادل قلب، طحال و ریه ها را نشان می دهد.
_مناطق روی گونه راست و چپ:
آکنه روی گونه های در زنان بالغ بسیار رایج است.عدم تعادل هورمونی و مشکلات ریوی، قلب، طحال و معده، عوامل رایجی هستند که باعث آکنه در این منطقه می شوند.برای حل مشکل این آکنه ها:
_ ورزش روزانه برای تقویت ریه
_ مرتبا بالش خود را عوض کنید
_ انتخاب مواد شوینده هایپوآلرژیک
_ از ضد آفتاب استفاده کنید.
_از گذاشتت گوشی موبایل روی گونه ها خودداری کنید.
_ به دندان پزشک مراجعه کنید تا ببینید آیا مشکل دهانی برایتان وجود دارد یا خیر.
_ زنان در دوران پریودی خود جوش های هورمونی، می زنند که به احتمال زیاد آکنه را در این منطقه وجود دارد.
_ برخی اوقات، قرص های کنترل بارداری می تواند به عدم تعادل هورمونی کمک کند.
_در موارد دیگر، OCPs ممکن است باعث آکنه شود.
می توانید یک برند دیگر را انتخاب کنید و یا توقف دارو می تواند این نوع آکنه را تسکین دهد.
_از روش های کنترل استرس برای تسکین PMS ( قبل از قاعدگی) استفاده کنید.
_منطقه چانه و فک:
آکنه در این منطقه از صورت آکنه (به همراه رشد مو در زنان) عدم تعادل هورمونی را نشان می دهد.استرس یکی دیگر از دلایل آکنه در این منطقه است مدیریت استرس از طریق تکنیک های تمدد اعصاب مانند گوش دادن به موسیقی، مدیتیشن و غیره مفید است.
_ شکم را با حرکت دایره ای به آرامی ماساژ دهید.
_ اسید چرب امگا 3 را مصرف کنید
_ شکر و آرد تصفیه شده را به طور کامل حذف کنید
_چای گیاهی مانند نعناع، چای سبز و غیره بخورید.
_جوش روی بینی
تغییرات در سیستم تولید مثل یا تخمدان ها.هم چنین جوش روی بینی مشکلات سیستم قلبی عروقی را نشان می دهد. قلب ممکن است فاقد ویتامین B و پروتئین باشد.
شما به طور مداوم نگران هستید و خیلی کم حرکت می کنید. پوست شما از کمبود مواد غذایی و گردش خون ضعیف رنج می برد.
_گوشت کمی بخورید.
_غذای گرم بخورید (نه خیلی سرد و یا داغ)
_ ویتامین B کافی مصرف کنید.
_آکنه لب:
علل: جوش روی لب ها یا شانه ها به معنی مشکلات سیستم گوارشی است. آیا به علت سوهاضمه، قولنج کلیوی یا یبوست دارید؟ شما بسیار حساس و آسیب پذیر هستید.
_غذای بیشتری غنی از فیبر در رژیم غذایی خود قرار دهید. بعد از هر وعده یک فنجان چای سبز بنوشید. فیبر بیشتری بخورید
_غذاهای تند و سرخ شده کمتری بخورید
_ناحیه شکم خود را در جهت عقربه های ساعت ماساژ دهید
_ خمیر دندان خود را تعویض کنید🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣
تا به روی زندگی لبخند نزنی
زندگی به تو لبخند نخواهد زد
این قانون الهی ست که
هرچه بکاری همان را درو خواهی کرد
روزتون سرشار از لبخند :)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مهم نیست
ظاهرتان چگونه است!
" مهربانی "
شما را زیباترین
فرد دنیا میکند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پندک
به آدما به اندازه شعورشون اعتماد کن
نه شعارشون :)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بیا زندگی کنیم!
خورشید روزی دو بار طلوع نمیکند،
ما هم دو بار به دنیا نمیآییم.
هر چه زودتر به آنچه از زندگیات باقی مانده بچسب ...
#آنتوان_چخوف
برش کتاب : یک مرد ناشناخته
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
گاهی همه چیز را به حالِ خود رها کن و راهِ خودت را برو ...
و در گوشِ روزگار ، بگو ؛
حالِ من خوب است و تو هرگز حریفِ حالِ خوبِ من نخواهی شد !
و بخند ؛
به خوش باوریِ سایه های بخت برگشته ای که هنوز ؛
جسارتِ آفتاب را ندیده اند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#بهترین_درس_امروز
ما تربیت نشدیم !
تربیت ما بیش از این نبوده است که
به بزرگترها احترام بگذاریم،
کلمات زشت نگوییم،
پای خود را جلو پدر و مادر دراز نکنیم،
حرفشنو باشیم،
صبحها به همه سلام كنيم و دست و روی خود را بشوییم،
لباس تمییز بپوشیم،
صدای خود را در جمع بلند نکنیم و...
اما سادهترین و ضروری ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند , و یا خود نمیدانستند و چیزی برای یاد دادن به ما نداشتند.
کجا به ما آموختند که چگونه نفس بكشیم ؟
چگونه اضطراب را از خود دور کنیم ؟
موفقیت چیست؟
ازدواج برای حل چه مشکلی است؟
از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» نیاز به آموزش دارد.
بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو تنفس صحیح است.
آیا باید در جوانی یا میانسالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس، انواعی دارد و شكل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است !؟
به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند !
هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد.
کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی میکند .
دنیایی که بویی ازآن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.
هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر میرویم و وقتی به خانه برمیگردیم، چند خط نمیتوانیم دربارۀ آنچه دیدهایم بنویسیم. چرا؟
چون در واقع «ندیدهایم».
همه چیز از جلو چشم ما گذشته است, مانند نسیمی كه بر آهن وزيده است!
باید بپذیریم كه آدمیت ما به اندازۀ مهارت ما در «نگاه» است.
جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم میگفت:
«اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری میکردم تا بچهها قبل از اینکه به نگاههای سرسری عادت کنند،
درست نگاه کردن را به اشیا بیاموزند.
کسی که به کلاسهای طراحی میرود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر ودقیقتر نگاه کند،
هنرمندتر است از کسی که به طبیعت میرود تا در طراحی پیشرفت کند.»
اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم،
چطور بشنویم و چطور بیندیشیم،
انسانی دیگر بودیم.
انسانی که نمیتواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند،
پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است!
اگرچه نقاشیهای غارنشینان نشان میدهد.
آنان با «نگاه» چندان بیگانه نبودند.
در جامعهای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل میبارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم.
عجایب را در آسمانها میجوییم،
ولی یکبار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشدیم.
نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهروزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض،
بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند ... !
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دریچه نگاهت را بگشا
آفتاب، تا افق روشنایی
بالا آمده است
آن را میهمان آسمان دلت کن
غصّه های دیروز را
در چاه شب دفن کن و
برای امروز، مثل خورشید،
دوباره از نو آغاز کن.
و با یاد پروردگار
به امروزت برکت ببخش.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_سیزدهم گوشمو چسبوندم پشت در شنیدم که گفت: نه بابا به خوشگلی همون قبلیه. شکم به یقین تبد
🌱 ❤️
#قسمت_شانزدهم
با عجز رو به خانم علیمی گفتم: خواهش می کنم شما بفرمایید من ازتون معذرت می خوام.
این زن روانیه بدبخت شده دست خودش نیست.
انقد شک کرده که تمام روحش سیاه شده.
من از شما عذر می خوام...
با زور خانم علیمی رو راضی کردم تا بره از اتاق بیرون.
یاسمن داشت مثل زنای کولی جیغ می زد و به سر و صورتش می کوبید.
کی انقد عوض شده بود که نفهمیده بودم؟! کی انقد بد شده بود؟ مگه من چیکار کرده بودم؟ همونطور زل زده بودم بهش.
خونم به جوش اومد با عصبانیت داد زدم: خفه شو یاسمن!
وقتی خانم علیمی رفت رفتم سمت یاسمن بازوش رو گرفتم کشون کشون آوردمش سمت میز.
در اتاق رو بستم و رو به بقیه که جلوی کانکس جمع شده بودن گفتم: برید سر کارتون!...
یاسمن داشت مثل ابر بهار اشک می ریخت و من، دیگه قار و قور شکمم یادم رفته بود.
رفتم جلو بدجور قاطی کرده بودم با ناراحتی گفتم: این چه کاریه یاسمن؟ تو از من چی دیدی که اینطوری می کنی؟ مگه من هرزه ام که انقد بهم شک کردی؟ صادقانه دوستت دارم همه ی هستیمو ریختم به پات خیلی واسم سنگینه که اینطوری داری درباره ام قضاوت می کنی و آبرومو می بری. از زندگی ناامیدم کردی...
یاسمن با نفرت نگاهم کرد و گفت: این غذاها چیه؟ با هم داشتید می خوردید؟ فرزاد تو به من خیانت کردی مگه من چی کم گذاشتم؟...
دستاشو گرفتم و گفتم: این غذا به این دلیله که از دیروز گرسنم.
به هر چیزی که قبولش داری قسم تو تنها زن زندگی منی جز تو به هیچ زنی تا حالا فکرم نکردم چرا چند روزه شکاک شدی ......
#قسمت_هفدهم
مگه از من چی دیدی که انقد عوض شدی؟...
سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت. دلم خیلی گرفته بود چرا یاسمن اونطوری میکرد؟
بدون اینکه چیزی بگه از اونجا رفت. من موندم و غذایی که یخ کرده بود و اشتهایی که کور شده بود.
آهی کشیدم و تا غروب فقط به اون آبروریزی فکر کردم.
به اینکه الان می گفتن عروس جوونش اونطور اومده سر کار پس حتما ریگی به کفششه و تو ذهن همه تبدیل شده بودم به یه آدم کثیف.
با این رفتاراش کم کم داشتم ازش سرد می شدم. اصلا مات و مبهوت بودم یعنی چی دلیل این کارا؟
چند روز تو قهر موندیم و اصلا لام تا کام باهاش حرف نمی زدم. هیچی درست نمی کرد و منم بیرون غذا می خوردم.
سر هیچ و پوچ داشت زندگیم میپاشید از هم. یه شب تصمیم گرفتم برم خونه باهاش حرف بزنم تکلیفمو روشن کنم نمی شد که این ظلمو تحمل کرد آخه مگه چیکار کرده بودم؟
یه شاخه گل گرفتم رفتم خونه. یاسمن تو حموم بود تصمیم گرفتم تا میاد زنگ بزنم پیتزا بیارن تا کنار هم شام بخوریم و تموم شه این بچه بازیا.
همین که اومد دید اومدم رفت تو قیافه رفتم جلو با مهربونی گل رو گرفتم طرفش و گفتم: عزیزم خواهش می کنم تموم کن این دوریو من که کاری نکردم اینطوری مجازاتم می کنی.
تو آبرومو بردی ولی خب مهم نیست بیا همه چیزو فراموش کنیم. بیا تموم کنیم این مسخره بازیا رو...
یاسمن چیزی نگفت و سکوت کرده بود. باز هم جای شکرش باقی بود که بلوا به پا نکرد.
پیتزا رو آوردن یاسمن رو صدا زدم و گفتم: بیا شام رسید...
اومد بیرون نگاهی به پیتزا انداخت و نشست کنارم.
یه تیکه دادم دستش و گفتم: بخور عزیزم. اخماتو وا کن دیگه... با بغض گفت: من چقد برات مهمم فرزاد؟...
بغلش کردم و گفتم: این حرفو نزن دیوونه تو همه چی منی نمی تونم جز تو هیچ کسو دوست داشته باشم.. سرشو انداخت پایین و گفت: اگه من نباشم زود ازدواج می کنی مگه نه؟...
نوک دماغش رو کشیدم و گفتم: دیگه اینطوری نگو. همون یاسمن قبل باش. اصلا می خوام بریم مسافرت، یکم حال و هوامون عوض شه.
نظرت چیه؟...
سرشو تکون داد. از اینکه داشتیم مثل سابق خوب می شدیم خوشحال بودم.
تصمیم گرفتم بریم کیش تا هم کلی خرید کنه و هم حال و هواش عوض شه و بگرده.....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_شانزدهم با عجز رو به خانم علیمی گفتم: خواهش می کنم شما بفرمایید من ازتون معذرت می خوام.
🌱 ❤️
#قسمت_هجدهم
وقتی از سر کار برگشتم
یاسمن با ذوق اومد استقبالم و گفت: فرزاد یه خبر داداشم اینا هم می خوان برن کیش.
نظرت چیه با هم بریم؟...
با تعجب پرسیدم: کدوم داداشت؟ ولی من دوست داشتم دوتایی بریم!..
خودشو لوس کرد و گفت: فرزاد به نظرم با هم بریم بهتره بیشتر خوش میگذره. هم اینکه کدورت های بینمونم رفع میشه. تو نمیدونی چقدر خوبن یه سری باهاشون بگردی عاشقشون میشی.
باور کن اصلا اونطور که تو فکر می کنی نیستن..
اصلا از این پیشنهاد یاسمن خوشم نیومد. چرا باید سفر دونفرمون رو تبدیل به یه سفر خانوادگی میکرد؟ اونم با کسایی که هیچ ازشون خاطره ی خوشی نداشتم؟
سکوت کردم و ترجیح دادم چیزی نگم که دوباره دعوامون بشه.
سرمو تکون دادم و گفتم: هرجور خودت مایلی اگه با اون بیشتر بهت خوش میگذره مشکلی نیست بگو بیان..
یاسمن با ذوق بالا و پایین پرید و گفت:خیلی خوب میشه توی فرودگاه قرار میزاریم تا همدیگرو ببینیم تو نمیدونی چقدر خوش میگذره مطمئن باش بهترین سفر عمرت میشه..
سرمو تکون دادم و گفتم: امیدوارم...
خیلی ناراحت بودم اگه هم شکایت میکردم مطمئناً میگفت از خانواده من خوشت نمیاد و دوباره دعوا می شد.
با ناراحتی دیگه مایل نبودم برم مسافرت ولی خوب چه میشه کرد لوازممون رو جمع کردیم و رفتیم فرودگاه.
خانواده برادرش هم حاضر و آماده اومده بودن فرودگاه. از دور برادرش یوسف برامون دست بلند کرد.
یاسمن با ذوق گفت: اوناهاشن!..
#قسمت_نوزدهم
رفتم نزدیکش و سلام کردیم. هنوز دلم از نگین بابت اون اتفاق چرکین بود و همیشه ته دلم بهش شک داشتم که کار، کار خودشه.
طوری همه این فیلم ها رو در آورد که تبرئه بشه.
چاره ای جز این نداشتم که به خدا واگذارشون کنم. با هم سوار هواپیما شدیم و به طرف مقصد راه افتادیم.
من از قبل برای دو نفر هتل رزرو کرده بودم و دیگه برام مهم نبود اونا چطور میخوان اونجا اقامت داشته باشن.
یاسمن از لحظه ورود منو انداخت با یوسف و خودش رفت بست کنار نگین نشست و شروع کردن به خنده و گفتگو.
انقدر گرم صحبت بودن که اصلاً یادش رفته بود منم وجود دارم.
وقتی رسیدیم کیش یاسمن با ناراحتی گفت: ما اتاق رزرو داریم ولی کاش میشد باهم باشیم دوست داشتم همه لحظاتمون اینطوری خوش بگذره...
خبر نداشت اصلا بمن خوش نمیگذره!
نگین با عشوه گفت: اشکالی نداره عزیزم موقع گشت و گذار باهم میریم. ما هم اتاق رزرو کردیم..
یاسمن تمام وقت استراحت مان رو از حرف هاش با نگین گفت. دیگه داشت حالم بد می شد واسه همین گفتم: میشه حرف های زنونه رو تمومش کنی؟ اصلا متوجه هستی چقدر دلم برات تنگ شده؟..
می خواستم با این روش ها یادش بندازم که من هم وجود دارم ....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱 ❤️
#قسمت_بیست
خودت که میدونی من هنوز آمادگی شو ندارم..
پوفی کردم و گفتم: آمادگی نمیخواد که یاسمن جان
مادرت هست خانواده من هم کمکت می کنن..
یاسمن تابی به موهاش داد و گفت: آخه میدونی اصلا بحث این چیزا نیست من تصمیم گرفتم یه کارایی کنم از بس تو خونه نشستم افسردگی گرفتم می خوام برم کلاسی چیزی ثبت نام کنم. خیاطی ای آرایشگری ای چیزی...
با دهن باز نگاش کردم و گفتم: تو که گفتی عاشق خونه داری هستی یادت رفته موقع خواستگاری؟..
چینی به بینیش داد و گفت: حالا من یچیز گفتم مگه خلافه؟ حوصلم سر میره دوست دارم یه هنر داشته باشم..
سعی کردم آروم باشم و گفتم: خب عزیزم حوصلت سر میره بچه بیاریم! بخدا وقتتم پر میشه منم به آرزوم می رسم..
یاسمن از جاش بلند شد و جیغ جیغ کنان گفت: فرزاد تو چرا نمی فهمی من چی میگم؟ اصلا منو دوست نداری..
دیوونه شدی؟ میگم بچه نمی خوام من تازه اول جوونیمه بچه بیارم که چی؟..
طاقت نیاوردم و داد زدم:
تو اینطوری نبودی اینا حرفای اون زن داداشته! چی شد تو که زیاد از اون خوشت نمیومد واسه چی شدید رفیق گرمابه و گلستان؟..
یاسمن حق به جانب گفت: من همیشه اونو دوست داشتم اصلا هم حرفای اون نیست یعنی میگی من توانایی تشخیص و تصمیم ندارم؟ من بچه نمی خوام حرف من اینه.
تازه داشتم بهت دلگرم می شدم که این حرفا رو پیش کشیدی. فرزاد تو انگار قصد نداری درست بشی؟..
#قسمت_بیستویک
بلند شدم لگدی زدم زیر ظرفای یک بار مصرف و گفتم: من دوست ندارم زنم بره این کلاس اون کلاس. با همین شرطم اومدم جلو..
یاسمن نشست رو زمین با گریه گفت: آخرش با این کارات منو دق میدی. یه کلمه بگو هیچ ارزشی واسم قائل نیستی دیگه؟ اصلا برات مهم نیست من چی میگم؟..
گفتم: اینی که ارزش قائل نیست تویی. زدی زیر همه چی همه ی حرفات دروغ بود..
با حرص رفت تو اتاق لباساشو ریخت تو ساک و گفت: بهتره از این خونه برم وقتی همدیگه رو نمی فهمیم!..
چشمامو کوتاه بستم و گفتم: یاسمن نرو رو اعصاب من! بشین سر جات سر شبی آبروی منو نبر..
ساکشو از دستش کشیدم که جیغ زد: ولم کن لعنتی نمی خوام اینجا بمونم. دست از سرم بردار..
اعصابم به هم ریخت نتونستم خودمو کنترل کنم یدونه کشیده گذاشتم در گوشش و داد زدم: بسه تمومش کن!
ناباور بهم زل زد و دستشو گذاشت روی صورتش. باورم نمی شد تونسته باشم یاسمن رو بزنم! بغضش ترکید و برگشت تو اتاق. در رو از پشت قفل کرد و با صدای بلند زد زیر گریه. اعصابم روی هزار بود
انقد عصبانی بودم که نزدیک بود سکته کنم.
رفتم پشت در اتاق و با پشیمونی گفتم: یاسمن داری دستی دستی زندگیمونو خراب می کنی. داری خوشبختیمونو از بین می بری با این کارای بچگانه ات.
#قسمت_بیستودو
معذرت می خوام بابت سیلی ای که زدم ولی حرصمو درآوردی.
منم آدمم دل دارم زندگی می خوام مگه چیز زیادیه؟
چی می خوای از جون من؟!..
جیغ زد: ازت متنفرم فرزاد متنفرم!..
چشمامو با حرص روی هم فشردم و گفتم: یاسمن حرفی که می زنی رو مزه مزه کن. مراقب باش دلم بشکنه دیگه درست نمیشه.
من جز خوبی در حق تو کاری نکردم. اینه جواب من؟!..
با هق هق گفت: انقد تو چشمت بی ارزشم که اگه همین الان بمیرم برات مهم نیست. آخرش یه روز خودمو از شرت خلاص می کنم...
مشت محکمی رو در کوبیدم و داد زدم: به جهنم بکش!
خستم کردی دیگه!..
سوویچ ماشینم رو برداشتم و از خونه زدم بیرون. از شدت عصبانیت داشتم دیوونه می شدم.
این طوری نمی شد تحمل کرد. باید تکلیفمون رو مشخص میکردم و می رفتم با پدر و مادرش صحبت می کردم.
دیگه کفرم بالا اومده بود صبرم سر اومده بود.
رفتم تو کانکس یکی از ساختمونا کنار کانکس نگهبانی استراحت کردم.
تمام شب بیدار بودم به این فکر می کردم که کاش دستم می شکست و اصلا همچین گردنبندی روز عروسی بهش نمی دادم.
از لحظه ای که اون گردنبند وارد زندگیم شد روز خوش ندیدم.
دلم لک زده بود برای روزای نامزدیمون که همه چی عالی بود و یک بار به روی هم درنیومده بودیم.
صبح رفتم به ساختمونا سر زدم و تا خود ظهر مشغول کار بودم. چند وقت می شد که یه گوشی ساده با خط ثابت خریده بودم و هر وقت کسی کارم داشت زنگ می زد.
کمتر پیش میومد تا گوشیم زنگ بخوره اون روز گوشیم تو جیبم داشت زنگ می خورد و من تو اوج کارام اصلا بهش توجهی نداشتم.
یکی از کارگرا گفت: اقا گوشیت داره خودشو می کشه جواب بده شاید یکی کار واجب داره..
نگاهی انداختم شماره ی ناشناس بود.
با تعجب جواب دادم .بله؟؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_بیستوسه
صدای ناآشنایی از اون طرف خط نفس نفس زنان گفت: آقا فرزاد خونتون آتیش گرفته..
تو رو خدا زود خودتونو برسونید آتش نشانی خبر کردیم هر چی بهتون زنگ می زنم جواب نمی دادید
شماره تون رو از سوپری سر کوچه گرفتم.
نمی دونید چند دقیقه است اسیریم؟ تو رو خدا بیاید سریع تر...
گوشام کر شده بود هیچی نمی شنید.
یاسمن... یاسمن کجا بود؟
نفهمیدم چطور سوار ماشین شدم.
نفهمیدم چطور خودمو رسوندم خونه،
تمام ذهنم پر شده بود از اسم یاسمن.
بغض گلومو گرفته بود داشتم دیوونه می شدم.
از چند کوچه اون طرف تر می تونستم دود سیاه رنگی که بلند شده بود رو ببینم.
دو دستی کوبیدم رو سرم و داد زدم: یا حضرت عباس!..
اون دود سیاه از زندگی من بلند شده بود؟
اون خونه ی من بود که داشت می سوخت ولی همش قربونی این که یاسمن تو خونه نباشه..
از ماشین بیرون پریدم و از همون جلوی ماشین داد زدم: برید کنار زندگیم داره می سوزه…
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d