eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
25هزار ویدیو
124 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 👈فرمان خدا به فرشتگان در مورد سجده بر آدم عليه ‏السلام‏ 🌴مراحل جسمى آدم عليه ‏السلام او را به مقامى نرسانيد كه لياقت يابد و به عنوان گل سرسبد موجودات و مسجود فرشتگان، معرفى شود. مرحله تكاملى بشر به آن است كه روح انسانى از جانب خدا به او دميده گردد، در اين صورت است كه آدم در پرتو آن روح ويژه انسانى، لياقت و استعداد فوق العاده پيدا مى ‏كند، و خداوند به فرشتگان فرمان مى‏ دهد كه به عنوان تكريم و تجليل از مقام آدم عليه‏ السلام او را سجده كنند، يعنى خدا را سجده شكر به جا آورند كه چنين موجود ممتازى را آفريده است. 🌴خداوند به فرشتگان خطاب نمود و فرمود: من بشرى از گِل مى ‏آفرينم، هنگامى كه آن را موزون نمودم و از روح خودم در آن دميدم بر آن سجده كنيد. 🌴بنابراين سجده فرشتگان به خاطر آن روح ويژه ‏اى بود كه خداوند در كالبد بشر دميد، و چنين روحى، به آدم لياقت داد تا نماينده خدا در زمين شود. 🌴آدم داراى دو بُعد بود: جسم و روح انسانى. جسم او به حكم مادى بودنش، او را به امور منفى دعوت مى ‏كرد و روح او به حكم ملكوتى بودنش او را به امور مثبت فرا مى‏ خواند. 🌴فرشتگان جنبه ‏هاى مثبت آدم عليه ‏السلام را بر اساس فرمان خدا، ديدند، و بدون چون و چرا آدم را سجده كردند، يعنى در حقيقت آدم را در راستاى تجليل از آدم سجده نمودند. 🌴ولى ابليس جنبه منفى آدم، يعنى جسم او را مورد مقايسه قرار داد، و از سجده كردن آدم خوددارى نمود، و فرمان خدا را انجام نداد. 🌴درست است كه سجده بر آدم عليه‏ السلام واقع شده و آدم عليه ‏السلام قبله اين سجده قرار گرفت، ولى همه انسان‏ها در اين افتخار شركت دارند، چرا كه لياقت و استعدادهاى ذاتى آدم موجب چنين تجليلى از مقامش گرديد، و چنين لياقتى در ساير انسان‏ها نيز وجود دارد. 🌴از اين رو در روايات معراج نقل شده: در يكى از آسمان‏ها، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به جبرئيل فرمود: جلو بايست تا همه ما و فرشتگان به تو اقتدا كنيم. 🌴جبرئيل پاسخ داد: از آن هنگام كه خداوند، به ما فرمان داد تا آدم را سجده كنيم، بر انسان‏ها پيشى نمى‏ گيريم، و امام جماعت آن‏ها نمى ‏شويم. 🌴و نيز هنگامى كه آدم عليه‏السلام از دنيا رفت، فرزندش هِبَةُ الله به جبرئيل گفت: جلو بايست و بر جنازه آدم عليه ‏السلام نماز بخوان. جبرئيل در پاسخ گفت: اى هبة الله! خداوند به ما فرمان داد تا آدم را در بهشت سجده كنيم، بنابراين براى ما روا نيست كه امام جماعت يكى از فرزندان آدم عليه ‏السلام قرار گيريم.(تفسير نور الثقلين، ج 1،ص 58) https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ادامه دارد....
رمضان... ✅ رســول الله ﷺ به اصحاب ڪرام رضی الله عنهم فرمودنــد: ای یاران من، در ماه مبارڪ رمضان مردگان خود را فراموش نڪنید. زیرا ارواح مردگان شما به درب منازل شما می آیند و با صدای حزین، هزار بار این جمله را تڪرار می ڪنند: " ای اهل خانواده، آیا ڪسی در میان شما هست ڪه دل ما را شاد ڪند به صدقه ای، به درهمی در راه خدا و یا به قطعه نانی در راه حق...و یا به قرائت آیه و یا سوره ای از قرآن و یا لباسی در راه خدا انفاق ڪند، تا خداوند هم شما را از جامه های بهشتی بپوشاند ". 📚 منبــع : تفسیر روح البیان شیخ اسماعیل حقی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
😎😎 دو تا توصیه مهم دارم براتون ؛😊 1.قبل از ازدواج خيلى خوب فكر كنيد . . 2.بعد از ازدواج ديگه اصلا فكر نكنيد چون اگر به توصيه اول خوب توجه ميكردى الان كارت به اينجا نميكشيد سرتو بنداز پائين زندگيتو بكن ديگه اتفاقيه كه افتاده 😐😂 شااااااااااااااآباااااااااااااااشین✋ یاعلی😁 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨💫✨💫✨💫✨ 💢سوال : 🙁کسی که می داند غذایی 🍲 که پدرش آورده از مال حرام 📛 بوده و خورده تکلیفش چیست؟ آیا باید رد مظالم 💰 بپردازد ؟ ✅ پاسخ: 👇👇 ✍امام خامنه ای: اگر صاحب مال را می شناسد یا با تفحّص می تواند مشخّص کند، قیمت غذا را به او برگرداند. در غیر این صورت آن را به فقیر صدقه دهد و در صدقه دادن بنا بر احتیاط از حاکم شرع اذن بگیرد. ✍ آیت الله مکارم شیرازی: در صورتي که مفسده اي ندارد به صاحبان مال برگرداند و الا بايد تمام آن را به فقرا بدهد و اگر خودش فقير باشد مي تواند به اندازه رفع فقر از آن استفاده کند. ✍ آیت الله وحید: اگر میداند آنچه خورده مال حرام بوده باید قیمت آن را به صاحبش برگرداند و اگر متمکّن از پیدا کردن صاحب آن نیست از طرف او به فقیر شیعه صدقه بدهد. ✍ آیت الله فاضل: اگر صد درصد یقین دارد که غذایی که پدر آورده عین مال حرام بوده و خورده است، اگر صاحب غذا و یا صاحب پولی را که با آن غذا خریده شده است، می شناسد باید قیمت غذایی را که خورده به صاحبش بدهد در غیر این صورت از طرف صاحبش به فقیر مستحق صدقه بدهد. اما اگر صد در صد یقین ندارد که با عین پول حرام غذا را خریداری کرده و احتمال میدهد از در آمد حلالش باشد یا به ذمه آن را خریداری کرده باشد، خوردن آن اشکال ندارد و تکلیفی ندارد. *ء*-----------------*ء* 📚 منبع: 💻 استفتاء‌از سایت مراجع عظام ---------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ⛔️ فقط کانال به اشتراک بگذارین🌺
✨💫✨💫✨💫✨ 📋 احکام طلاق... ⁉️ آیا می دانستید 🔽  اگر مردی 👨🏻 زنش 👩🏻 را سه بار طلاق بدهد((به این صورت که دوبار او را طلاق بدهد و بعد در ایام عده به او رجوع كند(در طلاق رجعی) يا دوبار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كنند(درطلاق بائن) آن زن بر او حرام می شود.😨 ☝️🏻راهکار برای اینکه این حرمت از بین برود و شوهر اول بتواند دوباره با او ازدواج کند 😎 این است که: 🔰باید اول این زن حتما با مرد دیگری با این پنج شرائط ازدواج کند: ✔️ 1- آن كه عقد شوهر دوم دائم باشد، و عقد موقت صحیح و کافی نیست. ✔️ 2- شوهر دوم باید بالغ باشد. ✔️ 3-شوهر باید با او نزديكي و دخول كند. ✔️ 4- شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد. ✔️ 5- عدّه طلاق يا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود. ---------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ⛔️ فقط کانال به اشتراک بگذارین🌺
شیخی پای منبر در مورد حلال و حرام صحبت میکرد و می گفت : روزی سه تا دزد به خونه یک تاجر دینداری زدند و کلی پول و سکه رو روی خر صاحبخونه گذاشتن و زدن بیرون!! تو مسیر دوتاشون دسیسه چیدن که سومی رو بکشن تا سهمشون بیشتر بشه و همین کارو هم کردن!! بعدش آب و غذایی خوردن و باز راه افتادن که یه دفعه یکیشون خنجر کشید و رفیق دومیش رو هم کشت!! شب که شد دزد آخر دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی که شریک قبلیش در غذایش ریخته بود ، مُرد!! الاغ که تنها مانده بود ، راه صاحبخونه را در پیش گرفت و بهمراه مال به خانه تاجر دیندار برگشت... این یعنی مال حلال به صاحبش برمیگردد!! مردم پای منبر صلواتی بلند فرستادند که ، معتادی بلند شد و گفت: ای شیخ! تمام دزدا که مردند، پس جریان رو کی واستون تعریف کرده!؟؟ خره؟! بعد از آنروز دیگر کسی شیخ را ندید!! 😄😅 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
احترام سوگند گویند: یکی از بزرگان شبی دو رکعت نماز گذارد و سپس از خدا با اشک و آه و الحاح درخواست نمود که بنده ای از عباد مقرّب الهی را ببیند. دعای وی به اجابت حق رسید و شب هنگام در خواب، قهوه چی محله خود را بخواب دید. وی غافل از اجابت دعایش روز بعد هم به درگاه حق مناجات نمود و درخواست دیدن بنده ای مقرّب نمود و شب دوم نیز همان قهوه چی را به خواب دید و این حالت سه بار تکرار شد. روز سوم برای کشف این راز سوی قهوه چی رفت و جریان مناجات سه شب خویش را مطرح کرد و از او خواست که از اعمال یا عملی که موجب این قرب به حق شده است، او را خبر دهد. قهوه چی هر چه بیشتر استنکاف می ورزید، او به اصرار خود می افزود، و به هر حال قهوه چی بیشتر از آن مقاومت ننمود و قبول کرد که ماجرائی که شاید همان باعث رسیدنش به این منصب باشد، بازگو کند، به شرطی که تا زنده است، مطرح نشود. وی گفت: در شب عروسی هنگامی که به حجله رفتم، متوجه شدم که همسرم دختر نیست و بکارت او زایل شده است. به شدّت عصبانی و مضطرب شدم، خودم را کنار کشیدم و خواستم از حجله خارج شده و مردم را به آن خبر دهم و طبعاً او را از منزل بیرون نمایم. در این حال بودم که همسرم دامن مرا گرفت و در حالی که می گریست، گفت: مرا رسوا مکن که خدا تو را در دنیا و آخرت آبرو دهد، قدری فکر کردم که این خبر اگر منتشر شود، چه می شود! به خاطر آن سوگند و احترام به اسم جلاله، بر آن مصیبت صبر کردم و تاکنون با او به خوبی زندگی کرده ام و البته هیچگاه خطائی از او ندیده و راضی از زندگی با او هستم.   منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 1، ص: 479 📗📘📕📙 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🙏🙏🙏🙏🙏 🌹نقل خاطره از جانباز قطع نخاع سردارناصری یک روز خانومم برای کاری منزل مادرشون رفتند و دختر سه سالمو در منزل پیش من گذاشتند.من هم گفتم ایراد نداره, کاری که نداره, با خودش بازی میکنه. مادرش هم زود برمیگرده. درادامه این سردار بزرگوار با بغض تعریف میکردند:دخترم از کمد قدیمیمون وسایل مادرشو درمیاورد و به صورت بازی مثلا به من می فروخت میگفت: بابا این کیف مثلا صد تومن میخری,منم خریداربودم. بازی که تموم شد وسایل را برداشت ببره در کِشو کمد بزاره. چون توان بستن کشو را نداشت, دو دستی با تمام توانش کشو را بست و چون خیلی با قدرت انجام داد متوجه نشد چهار تا انگشتش موند لای کشو. من متوجه شدم صدای جیغ دختر سه سالم داره میاد. دائم صدا میزد بابا انگشتام!بابا گیر کرده! منم که قطع نخاعی, فقط سرم را میتونستم بچرخونم. ازدور فقط گریه میکردم. دخترم از تو اطاق جیغ میزد و منم رو تخت فقط اشک میریختم. چون کاری از دستم برنمیومد. مدتی که دخترم با گریه صدام زد, متوجه شد از این بابا که یه روزی قهرمان تکواندو بوده در اردبیل الان کاری برنمیاد, به زور خودش با تقلا انگشتاشو بیرون کشید اومد کنار تختم. دیدم پوست انگشت کوچولوش کنده شده بود. یه نگاه به من کرد بعد با زبون کودکانش گفت:بابا! چرا هرچی صدات میزدم بابا کمکم کن نیومدی؟ بابا دیگه باهات قهرم! سردار پایان این خاطره بغضش را قورت داد وچشماش ……… پي نوشت : هرگز ننوشت آنچه برازنده ی توست تاریخ که تا همیشه شرمنده ی توست ایثار، وفا، عشق، عمل، آینه، صبر اینها همه محتوای پرونده ی توست شفای همه ی جانبازان صلوات https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان کوتاه تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند. "من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سیزدهم https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 شاید اگر این پیا
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش می‌خواست که جسم تقریباً بی‌جانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقه‌ام را رها کرد، روی زمین افتادم. گونه‌ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بی‌سر شهر ناامیدانه نگاه می‌کردم که دوباره سرم آتش گرفت. 💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!» پلک‌هایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگ‌های گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. 💠 عدنان با یک دست موهای مرا می‌کشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه‌های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده‌اش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم می‌لرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط حیدر می‌توانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای صبح در گوش جانم نشست. 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 ��دوست داری حافظه ات زیاد بشه؟؟ ۱-مسواک بزن ,۲-روزه بگیر, ۳- بخون. ��دوست داری گوش درد و دندون درد نگیری؟؟ بعد از هر عطسه ای که می کنی بگو:الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین ��می دونی خداوند از چه چیز هایی بیزاره؟ ۱-خوابیدن بدون نیاز ۲-خوردن در حال سیری ۳-خندیدن بی جا ��می دونی چه کسی ثواب شب زنده داران و عبادت کنندگان رو می بره؟ کسی که با وضو می خوابه ��دوست داری رزق و روزی ات زیاد بشه؟ ناخن هات رو روز جمعه بگیر . ��میدونی خوابگاه کجاست؟ زیر ناخن بلند ��می دونی روز قیامت چه کسی رو دست بسته میارن و جاش توی دوزخه؟ (هر مردی که با زن نامحرم دست بده.) ��می دونی چه کسی راه بهشت رو گم می کنه؟؟ کسی که وقتی نام پیامبر (ص)رو می شنوه،صلوات فرستادن رو فراموش می کنه.پیامبر اکرم (ص) ��دوست داری های چهل سالت محو بشه؟ا هر صبح۱۰بار بر پیامبر صلوات بفرست ��اللهم صل علی محمد و آل محمد .لااله الاالله محمدرسول الله این نکات را برای دوستانتون بفرستین تا هرکه انجام داد شما هم در ثواب آن شریک باشید -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d : کوچه های عاشقی ، شبگرد می خواهد رفیق طاقت و ظرفیتی پُر درد می خواهد رفیق چون شهیدان در جوانی دست از دنیا بشوی تَرک لذتهای دنیـا مَرد می خواهد رفیق -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨ ✅ پرده پوشی گناه دیگران ✍حضرت محمد صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام پرسیدند: اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی, گناهی دیدی چه می‌کنی؟ مولا امیرالمؤمنین پاسخ دادند: او را می‌پوشانم رسول الله پرسیدند: اگر دوباره او را در حال ارتکاب دیدی چه؟ مولا باز هم جواب دادند: او را می‌پوشانم. رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و مولا امیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: جوانمردی جز علی نیست. آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند: برای برادران خود پرده پوشی کنید 📚مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست.. ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌺🌺🌺🍃 📔حکایت آموزنده رنج یا موهبت! آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟ آهنگر سر به زیر آورد و گفت: زمانیکه که میخواهم وسیله آهنی بسازم، یک تکه آهن را در کوره آتش قرار می دهم. سپس آنرا روی سندان می گذارم و با تخصصی که دارم آنقدر می کوبمش تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آنرا کنار میگذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، آنقدر در کوره های رنج قرارم بده تا آن شکلی که میخواهی در آیم، اما هیچگاه مرا کنار نگذار... 🍃🌺🌺🌺🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*🦋🌹طرح پنج شنبه شب ها🌹🦋* *اهدایای زنده ها برای رفتگان* *هر پنج شنبه شب* *🦋ده صلوات🦋* *❤هفت سوره ی قدر❤* *🌸آیت الکرسی🌸* *🌹🍃و چهار قل🌹🍃* *هدیه میکنیم* *به روح عزیزانی که بین ما نیستند* *از اجداد ما تا همین پنج شنبه و تمام رفتگان* *🎁هر صدقه‌اي که براي مرده داده مي‌شود، فرشته‌اي آن را مي‌گيرد . در طبقي از نور مي‌گذارد . بر لب قبر مي‌ايستد . با صداي بلند مي‌گويد: اي اهل قبور، درود بر شما، بگيريد اين هديه را که بستگان تان براي شما فرستاده‌اند🎁* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💐اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *💓اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *🌹اللهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد* *🌹🦋بسم الله الرحمن الرحيم* *اﻟﻠّﻪ َﻻُ إِﻟَﻪ َ إِﻻ َّ ﻫُﻮ َ اﻟْﺤَﯽ ُّ اﻟْﻘَﯿُّﻮم َﻻُ ﺗَﺄْﺧُﺬُه ُ ﺳِﻨَﺔ َوٌ َﻻ ﻧَﻮْم ٌ ﻟَّﻪ ُ ﻣَﺎ ﻓِﯽ اﻟﺴَّﻤَﺎوَات ِ وَﻣَﺎ ﻓِﯽ اﻷَرْض من ذا الذي يشفعُ ﻋِﻨْﺪَه ُ إِﻻ َّ ﺑِﺈِذْﻧِﻪ* *ﯾَﻌْﻠَﻢ ُ ﻣَﺎ ﺑَﯿْﻦ َ أَﯾْﺪِﯾﻬِﻢ ْ وَﻣَﺎ ﺧَﻠْﻔَﻬُﻢ ْ ََو لا ﯾُﺤِﯿﻄُﻮن َ بشَئِِِِ ﻣِّﻦ ْ ﻋِﻠْﻤِﻪ ِ إِﻻ َّ ﺑِما شاءَ وَسِعَ ﮐُﺮْﺳِﯿُّﻪ ُ اﻟﺴَّﻤَﺎوَات َوِ اﻷَرْض َو لاَ ﯾَﯚُودُهُ ﺣِﻔْﻈُﻬُﻤَﺎ َو ﻫُﻮ َ اﻟْﻌَﻠِﯽ ُّ اﻟْﻌَﻈِﯿﻢ َُﻻ إِﮐْﺮَاه َ ﻓِﯽ اﻟﺪِّﯾﻦ ِ ﻗَﺪ ﺗَّﺒَﯿَّﻦ َ اﻟﺮُّﺷْﺪ ُ ﻣِﻦ َ اﻟْﻐَﯽ ِّ ﻓَﻤَﻦ ْ ﯾَﮑْﻔُﺮ ْ ﺑِﺎﻟﻄَّﺎﻏُﻮت َوِ ﯾُﯚْﻣِﻦ ﺑِﺎﻟﻠّﻪ ِ ﻓَﻘَﺪ ِاﺳْﺘَﻤْﺴكَ َ ﺑِﺎﻟْﻌُﺮْوَة ِ اﻟْﻮُﺛْﻘَﯽ َﻻَ اﻧﻔِﺼَﺎم َ ﻟَﻬَﺎ وَاﻟﻠّﻪ ُ ﺳَﻤِﯿﻊ ٌ ﻋَﻠِﯿﻢ ٌ* *اﻟﻠّﻪ ُ وَﻟِﯽ ُّ اﻟَّﺬِﯾﻦ َ آﻣَﻨُﻮا ْ ﯾُﺨْﺮِﺟُﻬُﻢ ﻣِّﻦ َ اﻟﻈُّﻠُﻤَﺎت ِ إِﻟَﯽ اﻟﻨُّﻮُر ِ وَاﻟَّﺬِﯾﻦ َ ﮐَﻔَﺮُوا* ْ *أَوْﻟِﯿَﺂۆُﻫُﻢ ُ اﻟﻄَّﺎﻏُﻮت ُ ﯾُﺨْﺮِﺟُﻮﻧَﻬُﻢ ﻣِّﻦ َ اﻟﻨُّﻮر ِ إِﻟَﯽ* *اﻟﻈُّﻠُﻤَﺎت ِ أُوْﻟَﺌِك َ أَﺻْﺤَﺎب ُ اﻟﻨَّﺎر ِ ﻫُﻢ ْ ﻓِﯿﻬَﺎ ﺧَﺎﻟِﺪُون* َ *ﺻﺪق اﻟﻠﻪ اﻟﻌّﻠﯽ* *اﻟﻌّﻈﯿﻢ🌹* *بسم الله الرحمن الرحيم🌼* *قل يآ ايُّها الكافرون🌼* *لآ اَعبُُد ما تَعبُدون🌼* *و لآ انتم عابِدونَ ما اَعبُد🌼* *و لآ انا عابِدُُ ما عَبَدتُم🌼* *و لآ انتم عابِدونَ ما اَعبُد🌼* *لَكُم دينُكُم و لِيَ دين🌼* *بسم الله الرحمن الرحيم🥀* *قل اُعوذُ بِرَبِّ الفَلَق🥀* *مِن شَرِّ ما خَلَق🥀* *و مِن شرِّ غاسِقِِ اذا* *وَقَب🥀* *و مِن شَرِّ النَّفاثاتِ فِي العُقَد🥀* *و مِن شَرِّ حاسِدِِ اِذا حَسَد🥀* *بسم الله الرحمن الرحیم❣* *قل اعوذ بِرَبِّ النّاس❣* *مَلِکِ النّاس❣* *اِلهِ النّاس❣* *مِن شَرِّ الوَسواسِ* *الخَنّاس❣* *الذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس❣* *مِنَ الجِنَّةِ و النّاس❣* *بسم الله الرحمن الرحيم🦋* *قل هو الله احد🦋* *الله الصمد🦋* *لم يلد و لم يولد🦋* *و لم يكن له كفوا احد🦋* *بسم الله الرحمن الرحيم🌹* *انّا انزلناهُ في ليلةِ القدر🌹* *وما ادراك ما ليلةُ القدر🌹* *ليلةُالقدرِ خَيرُُ مِن اَلفَ شهر🌹* *تَنَزَّلُ المَلآئِكَةِ وَ الرّوحُ فيها بِاِذنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ اَمر🌹* *سلامُُ هِيَ حَتِي مَطلَعِ الفَجر🌹* *🙏🏻التماس دعاےمخصوص ازهمگےدارمـ*🕯 💠💠💠💠💠 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍂🍁روز معلم است روز من، روز تو، روز تمام معلمان فداکاری که از آرامش سلامتی زندگی راحت گذشتند تا اندیشه و اندیشیدن در این خاک ریشه دوانده و تنومند شود. سوختند تا ایران و ایرانیان زنده و جاوید بمانند. 🍂روز استاد محسن خشخاشی بروجردی که با چاقوی ناجوانمردانه ی شاگردش در کلاس درس مظلومانه به شهادت رسید. 🍂روز حمید کنگو زهی معلم سیستانی که فداکارانه زیر آوار ماند تا شاگردانش را از حادثه ای دلخراش نجات دهد. 🍂روز اکبر عابدی که خود سوخت تا دانش آموزانش را نجات دهد. 🍂روزکاظم صفر زاده که در لرستان جان خود را در سیلاب از دست داد تا دانش آموزش زنده بماند. 🍂روز حسن امید زاده که در گیلان برای نجات دانش آموزانش از آتش زیبایی و جوانی چهره اش را هدیه کرد. 🍂روز حمیده ی دانش که در مشهد غرق شد تا دانش آموزش را نجات داده و درس ایثار را به دیگر دانش آموزانش بیاموزد. 🍂روز واعظی نسب که در اردو برای نجات دانش آموزان از سقوط تیر دروازه، خود را سپر بلا کرد. 🍂روز امیر صادقی معلم مشکین شهری که برای نجات دانش آموزان از ریزش سقف مدرسه کانکسی اش در زیر آوار ماند. 🍂روز محمدعلی محمدیان که موی خود را تراشید تا شاگرد بیمارش غم به چهره نیاورد. 🍂روز علی بهاری که بخشی از کبدش را به دانش آموزش اهدا کرد. 🍂روز معصومه خوش کام که با تخت بعد از عمل دیسک کمرش در کلاس حاضر شد تا فداکاری را کامل کند. 🍂 روز احسان موسوی و روز ثریا مطهر زاده که تمام دارایی خود را برای درمان دانش آموزشان هزینه کردند. 🍂روز تمام معلمهایی که ناشناخته همه هستیشان را دادند وکسی آنها را نشناخت و مدال افتخاری نگرفتند. روز تو، روز من، روز ما، که اگر عشق نبود هیچ نیازی هیچ نیازی... نمی توانست مجبورمان کند که با همه ی وجود، روح و جان و جوانیمان را فدای کودکان و نوجوانان این مرز و بوم کنیم. دوستان و همکاران فداکار، زحمتکش و خستگی ناپذیر روزتان مبارک باد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کدهاي بسيار خوب از قرآن 💦 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ ❤اگه فرزند صالح ميخواي: رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ 💙 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💛اگه ميترسي قلبت گمراه بشه: رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب��ُ ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 🌷اگه ميخواي شهيد از دنيا بري: رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ 🍁 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 😓☝اگه غم و غصه ي بزرگي داري: حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ 🍃 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 🌸 اگه ميخواي خودت و فرزندانت پايبند نماز باشيد: رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ 🍀 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💓اگه ميخواي همسر و فرزندانت بهت وفادار باشن: رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا 🌺 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💝 اگه خونه ي خوب ميخواي: رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِين��َ ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 😰👌 اگه ميخواي شيطان ازت دور باشه: رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ 💚 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💢اگه از عذاب جهنم ميترسي: رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا 💦 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 🌻اگه ميترسي خدا اعمالت رو قبول نکنه: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 🍂 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 😔👆اگه ناراحتي: إنما أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه 🍃 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ ☺☝دوستان و عزيزانت رو از اين دعاهاي قرآني مطلع کن ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 😊در پناه قرآن باشي👋👋 پخشش کنید برای رفقاتون🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
•🌸🌱• زنے ڪه خود را مے دانــد نباید دل رسول خدا(ص) را خون و قلب امام عصر (عج) را به درد آورد. مگــریڪ زن مسلمان نباید از حضرت زهرا و زینب الگو پذیرد؟! آیا و پوشش آنان اینگونه بوده است ؟! زینب ڪبرے در مجلس یزید ضمن اعتراض خود به یزید به مسئله اشاره مے ڪند و مے فرماید: چگونه اسٺ که ناموس خودرا پشت پرده از نامحرمان مصون نگه داشته اے و خاندان پیامبر را شهر به شهر مے گردانے تا هر نامردے به چهره ے آنان نگاه ڪند؟! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴 دوستانِ عزیز، چرا ظهورِ منجیِ الهی را همین امسال از خدا نخواهیم !؟ ‼️ مردم بحرین در اون گرفتاری که براشون اتفاق افتاده بود (در ماجرای محمد بن عیسی بحرینی و انارِ وزیرِ ناصبیِ حاکم بحرین) به امام زمان متوسل شدند و حضرت هم بعد از ۳ روز آمدند و نجاتشان دادند؛ ‼️ نکته مهم اینجاست که،‌ محمد بن عیسی بحرینی از امام زمان سوال میکند، آقا جان چرا همان روز اول نیامدید!؟ امام زمان فرمودند: چون خودتان ۳ روز مهلت خواستید، اگر همان روز اول میخواستید، من همان روز اول می آمدم و نجاتتان میدادم و ... ‼️ آری دوستان عزیز! عموم ما مردم میگیم خدایا در ظهور امام زمان تعجیل کن، اما توو فکرمون یا اینه که حالا حالاها ظهور نمیشه، یا حداکثر اینه که چند ساله دیگه میشه...!!! ✅ بیاییم به خدا و قدرت خدا و لطف و رحمت خدا اُمید داشته باشیم و از خدا همین الان و همین امسال ظهور منجی مان را بخواهیم و دعا کنیم(خود خداوند در قرآن فرموده وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ... و إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) 🤲 یا صاحب الزمان، بحق زینب کبری همین امسال بیا ➖➖➖➖➖ 🔚 او خــواهد آمــد ³¹³💚🍂 🌹یک حسین ع زنده داریم نامش مهدی راه یاری👈1ترک گناه2دعا فرج🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🎨 ✨ ✨ ازنماز شروع کنید بعد میخ دوم را بزنید احترام به پدرومادر ✅ اصلابا بی احترامی به پدرومادر به امام زمان نمیشه رسید هرکی لاف اینو زد که من به پدرومادر احترام نمیزارم ولی بانام عشق میکنم بهش بگو این عشق بازیت شیطانیه❌ میگن آقا چرا برا امام زمان اونجوری که باید دلم بشکنه ،نمیشکنه❗️ میدونی چرا⁉️ 🖇 یا لقمت مشکل داره ،بروسریع جورش کن 🖇 یابه پدرومادر احترام نمیزاری قرآن میگه فقط توی مسائل دینی اگه جلوت وایسادن میتونی بگی نه،درغیر اینصورت باید بگی مخلصیم😊 صدات بلند نشه ها🔕🗣 در احادیث امده است : حتی اگر تورا زدند تو حق نداری بگی (اف) 🎐وقتی احترام گزاشتی بعدتازه میفهمی (بابی انت وامی) یعنی چی😭 از امشب عهد به بند با امام زمانت،مطمئن باش دستاتو میگیره 🔚 او خــواهد آمــد ³¹³💚🍂 🌹یک حسین ع زنده داریم نامش مهدی راه یاری👈1ترک گناه2دعا فرج🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┄┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄┄ 💫طرف نماز نمی خونه ،میگه عبادت جز خدمت به خلق نیست 💫صدقه و زکات نمیده میگه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه 💫نگاه به نامحرم میکنه ،میگه یه نگاه ضرر نداره 💫حجاب رو رعایت نمیکنه،میگه یه تار مو عیبی نداره 💫امر به معروف و نهی از منکر نمیکنه میگه مراقب خودم باشم جونم سلامت 💫میگیم طلا برای مرد حرامه ،میگه دلت باید صاف باشه 💫جشن عروسی میگیره هزاران نفر عریان میبیننش میگه یه شب که هزار شب نمیشه ✅شاید اینجا بتونیم با این بازی ها از زیر خیلی از کاره شونه خالی کنیم و خودمون و گول بزنیم،، ✅اما امان از روزی که در محضر الهی حاضر بشیم و تمام اعضا و جوارحمون بر ضد ما شهادت بدن و پرونده تمام نمای افکار و گفتارمون رو جلوی چشمامون ورق بزنن،.عجب روزیه روز محشر،چه بد روزیه برای کسایی که یک عمر رو با دروغ و فریب گذرونده و به متاع دنیا دل خوش کرده.. اومده در محضر الهی و دستاش خالیه.هیچی با خودش نیاورده آبروش رفته و زمانو از دست داده. ✅مواظب باشیم به هرکی بتونیم دروغ بگیم به خودمون و خدامون نمیتونیم دروغ بگیم ✅مواظب قدم هایی که روی زمین بر میداری باش https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📌انسان ها به میزان حقارتشان توهین می کنند و به میزان کمبود هایشان،آزارت می دهند هر چه حقیرتر باشند بیشتر توهین میکنند تا حقارتشان را جبران کنند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام مولای خوبم🌹🍃 یک روز دیگر هم به انتها رسید و اما هنوز هم کلید واژه تمام دقایقش نبودن و نیامدن توست و چه انتظار غریبی ست که تو بین منتظرانت هم عجیب تنهایی و هنوز هم وجودمان آماده حضور پاکت نگشته.. یوسف زهرا🌹🍃 بی قرار توام و میان این دل تنگم هزاران دلواپسی نهفته است،انگار که تا تو نیایی این دل افسرده و پریشانیم سامان نمیگیرد اصلا اینجا هوای شهرمان بدون داشتنت عجیب آلوده و سنگین است.. خوبترینم🌹🍃 بیا و دلواپسی هایم را پناه باش و برای این همه دلتنگی ام کاری کن،من بیزارم از ساعت ها و ثانیه هایی که بدون حضورت این چنین بی محابا میگذرد و اما هنوز هم برایت آنی نشده ایم که تو میخواهی.. آقای من🌹🍃 اولین ماه مبارک است و چه تلفیق زیبایی ست وقتی که تو امشب میان صحن و سرای بین الحرمین برایمان دعا کنی و ما را به اجابت آرزوهایمان رهنمون سازی . امشب دلم میخواهد تمام غصه ها و حرفهایم را میان صندوقچه ای بگذارم و جاری به سمت شما روانه کنم به امید اینکه با نگاهی پدرانه دست و دلم را به کربلای ارباب گره زنی ان شاءالله.. 🌸شبتون و نگاه مهربان بدرقه لحظه لحظه هاتون ان شاءالله🌸 🌼وعده هر شب ما ترک یک گناه به نیت تعجیل در فرج مولا🌼 🌺سپاس از همراهی و حضور تک تک شما بزرگواران، تا فردا و روزی دیگر، در پناه خداوند مهربان، یا حق🌺 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🕊﷽🕊 🌙💫 بِـسْمِ اللهِ الـرَّحْمٰـنِ الـرَّحیم🍃 اَللّهُمَّ اَعِـنّی فیهِ عَلیٰ صیامِهِ وَ قیامِهِ وَ جَنِّـبْنی فیهِ مِنْ هَفَـواتِهِ وَ آثـامِهِ وَارْزُقْنی فیهِ ذِکْـرَکَ بِدَوامِهِ بِتَـوْفیقِـکَ یا هادیَ الْمُـظِلّینَ. 🚩(به نام خداوند بخشنده ی مهربان)🚩 خدایا در این روز مرا بر و یاری کن، و از لغزش ها و گناهان این روز مرا دور گردان و یاد خود را همیشه روزی ام کن. به سازگاریِ تو ، ای راهنمای گمراهان. التماس دعا 📿 🌙💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖🌙 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کدوماتون حس میکنید هیچ کس نمیتونه بهتون کمک کنه؟ کدوماتون از بقیه بریدید؟ میدونم کم نیست بینمون . یا عماد من لا عماد له ای تکیه گاهی که هیچ تکیه گاهی ندارد کیا تکیه گاهشونو از دست دادن و پشتشون خالی شده کیا حس میکنن تو مشکلاتشون تنهان؟ خیلیامون یا حبیب من لا حبیب له ای دوست کسی که هیچ دوستی ندارد بینمون هست کسی که نتونه با کسی درد دل کنه؟ نتونه راز سینه ش رو باز گو کنه؟ نتونه حرفش رو به کسی بزنه؟ یا اصلا داریم کسی که به سبب گناهاش بقیه ترکش کرده باشنو دوستی نداشته باشه؟ میدونیم که هست یا انیس من لا انیس له ای مونس کسی که هیچ مونسی ندارد کیا همدم ندارن؟ کیا کسی نیست دلداریشون بده؟ همه به مونس و همدم نیاز دارن تا تو مشکلات همراهشون باشه به دور از گناه دلداریش بده با هم با مشکلات بجنگن یا شفیق من لا شفیق له ای مهربان برای کسی که هیچ کس به او مهربانی نمیکند کیا از مهربونی بقیه محرومن؟ کیا دلشون مهربونی و عطوفت میخواد؟ کیا دلشون یه نوازش از سر محبت میخواد؟ یه جمله از سر ارامش و مهربونی؟ دارید چنین شخصی رو؟ که اینقدر باهاش راحت باشید همه چیز رو بگید اما مهربونیش نسبت بهتون ذره ای کم نشه😔 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d