#ولایت_اهل_بیت_علیهم_السلام
#با_اهلبیت_علیهم_السلام
#نکته_های_ناب
#قصه_عبرت
🔷🔶 #ولایت_اهل_بیت_علیهم_السلام_گنجی_بی_پایان
👈🏼👈🏼 أَبُومُحَمَّدٍ الفَحَّامُ، قَالَ: حَدَّثَنَا المَنْصُورِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمُّ أَبِي،
قَالَ: حَدَّثَنِي اَلْإِمَامُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ).
قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ.
قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى.
قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ).
قَالَ: إِنَّ رَجُلاً جَاءَ إِلَى سَيِّدِنَا اَلصَّادِقِ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) فَشَكَا إِلَيْهِ اَلْفَقْرَ، فَقَالَ:
لَيْسَ الْأَمْرُ كَمَا ذَكَرْتَ وَمَا أَعْرِفُكَ فَقِيراً.
قَالَ: وَالله يَا سَيِّدِي مَا اِسْتَبَيْتُ، وَذَكَرَ مِنَ اَلْفَقْرِ قِطْعَةً وَالصَّادِقُ يُكَذِّبُهُ، إِلَى أَنْ قَالَ لَهُ:
خَبِّرْنِي لَوْ أُعْطِيتَ بِالْبَرَاءَةِ مِنَّا مِائَةَ دِينَارٍ، كُنْتَ تَأْخُذُ؟!
قَالَ: لاَ. إِلَى أَنْ ذَكَرَ أُلُوفَ دَنَانِيرَ وَالرَّجُلُ يَحْلِفُ أَنَّهُ لاَ يَفْعَلُ، فَقَالَ لَهُ:
مَنْ مَعَهُ سِلْعَةٌ يُعْطَى بِهَا هَذَا المَالَ لاَ يَبِيعُهَا هُوَ فَقِيرٌ!
📝 حضرت امام کاظم علیهالسّلام فرمود: #مردی به نزد آقای ما امام صادق علیهالسّلام آمد و از نداری به او شکایت نمود.
امام علیهالسلام فرمود:
امر آنگونه که میگویی نیست و من تو را ندار برنمیشمرم.
مرد گفت: آقای من! بهخدا سوگند امر بر تو آشکار نگشته است[و پیوسته] از نداری خود بیان میکرد.
و امام صادق علیه السّلام سخن او را صحیح نمیشمرد. تا این که امام به او فرمود:
مرا آگاه کن که اگر برای بیزاری جستن از ما صد دینار به تو داده شود میپذیری؟
عرضه داشت: نه.
پس امام تا هزاران دینار پیش رفت ولی مرد قسم میخورد که چنین نمیکند [و در مقابل آن مقدار پول از امام بیزاری نمیجوید].
پس امام به او فرمود:
آیا کسی که چنین سرمایه و کالایی دارد که در برابرش این مقدار پول داده میشود و او آن کالا را نمی فروشد #فقیر است؟!
📚 امالی شیخ طوسی (عربی) ج۱، ص۲۹۷
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#شاد_کردن_مؤمن
#قصه_عبرت
#حق_مؤمن
#انفاق
🔷🔶 #در_سختی_ها_به_امام_زمانت_پناه_ببر
👈🏼👈🏼 مردی از اهالی #ری گفت:
یکی از نویسندگانِ #یحیی_بن_خالد فرماندار ما شد.
مقداری مالیات بر عهدهی من بود که اگر آن را میگرفتند ، #فقیر میشدم.
هنگامی که او به قدرت رسید، ترسیدم که مرا احضار و اجبار به پرداخت مالیات کند.
بعضی از دوستانم _ برای برطرف شدن نگرانیام _ گفتند : این فرماندار ادعای شیعه بودن دارد.
اما باز هم ترس داشتم که مبادا او شیعه نباشد و هنگامی که پیش او بروم مرا زندانی کند و مطالبهی مال کند.
بالأخره تصمیم گرفتم به خدا پناه ببرم و خدمت امام _ زمانم _ ، یعنی #امام_کاظم علیهالسلام مشرف شوم تا او مرا کمک کند.
🍃 برای همین به قصد انجام #حج حرکت کردم. خدمت حضرت رسیدم و از حال خویش شکایت نموده و درخواست چاره کردم.
آن حضرت نامه ای نوشت و فرمود: آن را به دست حاکم برسان. در آن نوشتند:
«بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اِعْلَمْ أَنَّ لِله تَحْتَ عَرْشِهِ ظِلاًّ - لاَ يَسْكُنُهُ إِلاَّ مَنْ أَسْدَى إِلَى أَخِيهِ مَعْرُوفاً أَوْ نَفَّسَ عَنْهُ كُرْبَةً أَوْ أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِهِ سُرُوراً وَهَذَا أَخُوكَ وَالسَّلاَمُ».
به نام خداى بخشنده ی مهربان. بدانكه در زیر عرش خدای متعال سايهای ست كه کسی زیر آن قرار نمیگیرد مگر آنکه كه به برادرش احسانى كند، یا او را از غم و غصه ای رها کن، يا دلش را شاد كند . و اين شخص برادر تو است والسلام.
🍃 از حج برگشتم. شبی به منزل حاکم رفتم و اجازهی ملاقات خواستم وگفتم: به اطلاع او برسانید که از جانب #حضرت_صابر ـ علیهالسلام ـ پیامی برایش دارم.
همین که به او خبر دادند، با پای برهنه بیرون آمد، در را باز کرد و مرا در آغوش گرفته و شروع به بوسیدن نمود. مکرر بین دو چشمم را میبوسید و از حال امام علیهالسلام سؤال میکرد.
هر چه من خبر سلامتی آن حضرت را میدادم او خوشحالتر میشد و شکر خدای متعال را میکرد.
تا اینکه مرا وارد منزل نمود و در بالای مجلس نشاند و خودش روبروی من نشست.
🍃 آنگاه نامه ی امام کاظم علیهالسلام را به او دادم. وقتی نامه را گرفت، ایستاد، نامه را بوسید و آن را خواند.
هنگامی که از مضمون آن اطلاع یافت، اموال و لباسهای خود را طلب کرد. هر چه درهم و دینار و پوشاک داشت، با من به طور مساوی تقسیم کرد. و هر مالی که قسمت پذیر نبود، معادل نصف آن به من پول میداد.
بعد از هر تقسیم به من میگفت: آیا تو را شاد کردم؟
من میگفتم: بهخدا قسم بسیار خوشحال شدم.
🍃 سپس دفتر مطالبات را خواست و آنچه به نام من بود را پاک کرد و نوشتهای به من داد که در آن گواهی کرده بود که دیگر مالیاتی بر عهدهی من نیست.
تا اینکه با او خداحافظی کردم و از خدمتش بیرون آمدم.
با خود گفتم این شخص به من بسیار نیکی کرد و من هرگز قدرت جبران آن را ندارم. بهتر آن است که حجّی مشرف شوم و در مراسم حج او را #دعا کنم و بعد به محضر مولای خود موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ مشرف شوم و نیکیِ او را عرض کنم.
🍃 به همین منظور عازم مکه شدم و بعد به محضر امام ـ علیهالسلام ـ شرفیاب شدم.
جریان را به عرض ایشان رساندم ؛ در آن بین که شرح داستان را میدادم ، پیوسته صورت مبارک آن حضرت از شادمانی برافروخته میشد.
عرض کردم : آیا کارهای او شما را مسرور کرد؟!
فرمود: بله به خدا قسم ! کارهایش مرا شاد نمود ، جدّم #امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ را خوشحال کرد، قسم به پروردگار که #پیغمبر ـ صلی الله علیه وآله ـ را شاد نمود، همانا خداوند متعال را نیز مسرور کرد.
📚 بحارالأنوار، ج۴۸، ص۱۷۴
🔆 کانال #محبانالزهراءعلیهاالسلام
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @mohebanozahra315