eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.3هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔶 👈🏼👈🏼 آیةالله العظمی (رحمه‌الله) نقل می‌کنند: شب اول قبر آيت‌‌الله برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم . 🍃 چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟! پرسيدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن... 🍃 وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به‌طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم. 🍃 ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم. گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم.... 🍃 همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم. صدايی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من مي‌آمد. 🍃 هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور ! نوری چشم نواز و آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند. 🍃 بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد. و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد. 📚 كرامات امام رضا عليه‌السلام از زبان بزرگان؛ ص۲۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔷🔶 👈🏼👈🏼 سُنی در کتاب ، قصه‌ی بازگشت رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از تبوک را این‌گونه نقل می‌کند: 🍃 فأقام رسول الله صلى الله عليه وسلم بتبوك، بضع عشرة ليلة ولم يجاوزها، ثمّ انصرف قافلاً إلى المدينة. فكان في الطريق ماء يخرج من وشل ما يروى الراكب والراكبين والثلاثة بواد يقال له: وادى المشقق. 🍃 فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من سبقنا إلى ذلك الماء فلا يستقين منه شيئاً حتّى نأتيه. قال: فسبقه إليه نفر من المنافقين، فاستقوا ما فيه، فلما أتاه رسول الله صلى الله عليه وسلم وقف عليه، فلم ير فيه شيئاً. 🍃 فقال: من سبقنا إلى هذا الماء؟! فقيل: يا رسول الله! فلان وفلان. فقال: أو لم ننههم أن يستقوا منه شيئاً حتّى نأتيه؟! ثمّ لعنهم رسول الله ودعا عليهم. 🍃 ثمّ نزل صلى الله عليه وسلم، فوضع يده تحت الوشل، فجعل يصب في يده ما شاء الله أن يصب، ثمّ نضحه به، ومسحه بيده، ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم بما شاء الله أن يدعو، فانخرق من الماء -كما يقول من سمعه- أنّ له حسّاً كحسّ الصواعق، فشرب الناس، واستقوا حاجتهم منه. 🍃 فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من بقى منكم ليسمعن بهذا الوادي. وهو أخصب ما بين يديه وما خلفه. 📚 تاريخ طبری، محمد بن جریر طبری، (چاپ دارالمعارف، مصر)، ج۳، ص۱۱۰ 📝 در راهب برگشت از غزوه تبوک در یکی از دره‌های راه، به نام وادی مشقق، آبی از سنگ خارج می‌شد که برای دو یا سه نفر بیشتر کفایت نمی‌کرد. پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌[وآله]وسلم به اصحاب‌شان فرمودند: هرکس زودتر به این آب رسید، صبر کند و از آن ننوشد تا ما برسیم. چند نفر از صحابه قبل از پیغمبر به آن آب رسیدند، و همه‌ی آبِ موجود را نوشیدند!! وقتی که پیامبر به آنجا رسید، آبی ندیدند، پس سوال فرمودند: چه کسی قبل از ما به اینجا رسیده؟! گفتند: فلانی و فلانی. فرمودند: مگر نگفتم که از آن آب ننوشند تا برسیم؟!! پس پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آنها را لعنت کرد. سپس حضرت پایین آمدند و دست مبارکشان را در زیر آب سنگ قرار دادند، پس به‌خواستِ خدا آب از دستان حضرت ریخت. آن‌حضرت خوردند و سیراب شدند و به‌صورت مبارکشان کشیدن، دعایی فرمودند. آن سنگ پاره شد و از هم شکافت -و آن‌ها که بودند و شنیدند، گفتند: - برای آن سنگ، حسی بود مانند صاعقه‌ای که با صدای مهیب می‌آید. سپس مردم از آن آب خوردند، و نیاز خود از آن برطرف کردند. پس از آن رسول‌خدا صلی‏الله‏علیه‏[و‏آله] وسلم فرمودند: هرکسی (بعدازمن) باقی‌ماند، معجزه‌ای که در این وادی بود را می‌شنود. آنجا (به برکت دعا و حضور حضرتش)، سرسبز و پُر آب گردید. 🔰 حال سؤال ما این است: ➖ مگر رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از خوردن آب نهی نفرمودند، چرا برخی از صحابه ازین آب خوردند؟! مگر آیات قرآن را نخوانده بودند که اطاعت از آن‌حضرت واجب است؟!! {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا الله وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَأُولِي الأَمرِ مِنكُم ۖ فَإِن تَنازَعتُم في شَيءٍ فَرُدّوهُ إِلَى الله وَالرَّسولِ إِن كُنتُم تُؤمِنونَ بِالله وَاليَومِ الآخِرِ ۚ ذٰلِكَ خَيرٌ وَأَحسَنُ تَأويلًا} نساء،۵۹ ➖ این صحابه‌ای که طبری آن‌ها را از منافقین می‌شمارد، کیانند؟! چرا نام نمی‌برد؟! مگر نباید منافقین شناخته شوند تا مسلمین از آن‌ها ‌دوری کنند؟!! ➖ لعن رسول‌خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سبب دوری از رحمت الهی است، و ما نمونه‌های بسیاری را در بين صحابه آن‌حضرت می‌بينيم: «لعن الله من تخلف عن جیش أسامة». «رسول الله لعن ابا مروان ومروان فی صلبه؛ پیامبر پدر مروان را لعن کرد در حالی‌که مروان در صلب او بود». مستدرک الصحيحین، ج۴، ص۵۲۸ ➖ و..... 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar