#شب_چهارم #جناب_حر ع #سبک_عباس_شیر_بیشه_شجاعت #مرحوم_حاج_اکبر_ناظم حر پشیمان توام حسین جان جان علی دل مرا نسوزان تویی تو حبیبم حبیب و طبیبم ای شاه دین تا زنده هستم از خواهرت شرمنده هستم به جان زهرا کن به من نگاهی امان بده عبد روسیاهی تویی سرنوشتم به قلبم نوشتم غلام آزاد تو هستم از عشق او به شور و شینم اذنم بده فدای اصغر شوم فدایی عباسو اکبر شوم تو را جان بتول توبه ام کن قبول حر آمده تا جان سپارد جان که تو را قابل ندارد حرم و یارب همه هستم بگیر ای پسر فاطمه دستم بگیر بیا ای امیرم به عشقت اسیرم بیا تو ای ماه منیرم تو را ببینم و بیمرم

#شب_چهارم #جناب_حر ع #سبک_منزل_مکن_اینجا #حاج_حیدر_توکلی امشب شب حر است هر کس رو سیاه است سوی حسین آید با حر چون پناه است گوید به صد افغان حر شده پشیمان سیدی حسین جان یابن الزهرا مولا حلالم کن جان زینب ره بستم و قلب زینب را شکستم برپایت افتادم دانم گیری دستم ای دلبر جانی مرا گر برانی من می شوم فانی یابن الزهرا مولا حلالم کن جان زینب تمام هستیم نذر چشم اصغر آوردم علی را فدیه بهر اکبر بده اذن میدان گردم بلا گردان یا ذبیح العطشان یابن الزهرا مولا حلالم کن جان زینب از صورت حر گریان می شوید خاک باطن و ظاهر او را می کند پاک وقتی خدایی شد رفت و فدایی شد حر کربلایی شد یابن الزهرا مولا حلالم کن جان زینب

#شب_چهارم #جناب_حر ع #سبک_این_منو_این_خیل_اسیران_تو آمدم ای شاه پناهم بده (۲) نامهٔ عفو گناهم حُر پشیمانم و راهم بده (۲) نامهٔ عفو گناهم بده من خجلم هستم اگر سر بزیر(۲) یا حسین دست مرا هم بگیر لطف کن و اذن نگاهم بده (۲) نامهٔ عفو گناهم بده ازهمهٔ خلق جهان خسته ام (۲) من فقط دل به شما بسته ام آبروی روی سیاهم بده(۲) نامهٔ عفو گناهم بده روی زمین می کشدم این غلام (۲) چون خجل ز زینبم ای امام آب بر این آتش آهم بده (۲) نامهٔ عفو گناهم بده گفتی اگر که حُر آزاده ام (۲) خُمار آن ازلی باده ام شهد شهادت زتو خواهم بده(۲) نامهٔ عفو گناهم بده این پسرم علی فدای سرت(۲) فدای خاک ره اکبرت منتظرم اذن سپاهم بده (۲) نامهٔ عفو گناهم بده حُر دل آزرده سر افراز شد (۲) بال جان دادن او باز شد مدال افتخار شاهم بده (۲) نامهٔ عفو گناهم بده

#شب_چهارم #زمزمه #جناب_حر ع #سبک_تن_زخم_یک_قناری می یاد از دور یه سیاهی به امید نیم نگاهی سر شکسته و پشیمون می کشه از سینه آهی میگه ای نور شب تار میگه ای سید و سالار کوله بار غصه ها رو از رودوش سینه وردار من همونم که تواین خاک اومدم راهتو بستم دل شکسته ام چراکه دل زینبو شکستم من بودم که قحط آبه خیمه ها در اضطرابه با همه اینا تو خیمه ات اگه رام بدی حسابه من یه قطره که روونم به امید وصل دریا یعنی میشه توبه ی من مورد قبول زهرا

#شب_چهارم #زمزمه #جناب_حر ع #سبک_تن_زخم_یک_قناری می یاد از دور یه سیاهی به امید نیم نگاهی سر شکسته و پشیمون می کشه از سینه آهی میگه ای نور شب تار میگه ای سید و سالار کوله بار غصه ها رو از رودوش سینه وردار من همونم که تواین خاک اومدم راهتو بستم دل شکسته ام چراکه دل زینبو شکستم من بودم که قحط آبه خیمه ها در اضطرابه با همه اینا تو خیمه ات اگه رام بدی حسابه من یه قطره که روونم به امید وصل دریا یعنی میشه توبه ی من مورد قبول زهرا سر؟؟؟؟ میخواهم امید شم پیش زهرا رو سفید شم همه ی آروزم اینه پارکاب تو شهید شم

#شب_چهارم #اصحاب #سبک_عصمت_کبریا_نقش_زمین_شد بزم خدایی است مهد عشق و آشنایی است هر دلی با حسین آشنا شد بیقرار غم کربلا شد ای حسین ای حسین ای حسین جان شب شب حر و حبیب است جون و عون غم نصیب است جان عابس به غم مبتلا شد بیقرار غم کربلا شد ای حسین ای حسین ای حسین جان حر دلی آشفته دارد راز دل ناگفته دارد عشق او را به حق رهنما شد بیقرار غم کربلا شد ای حسین ای حسین ای حسین جان بر زمین افتان و خیزان با نوای ای حسین جان رو سیاهی مرا ناخدا شد بیقرار غم کربلا شد ای حسین ای حسین ای حسین جان گر چه حرم رو سیاهم من ز زینب عذر خواهم راهم از کینه توزان جدا شد بیقرار غم کربلا شد ای حسین ای حسین ای حسین جان عاقبت ختم به خیر است حر به رتبت چون زهیر است دل نبازم که قبله نما شد بیقرار غم کربلا شد ای حسین ای حسین ای حسین جان ********

#شب_چهارم #اصحاب #سبک_شاه_گفتا #مرحوم_نظام_رشتی اول صبح است وقت یاری اصحاب بود(۲) فاطمه بی‌تاب بود میکشان صف بسته وقت اذن از ارباب بود (۲) فاطمه بی تاب بود عون و جعفر قاسم و عباس و اکبر یک طرف (۲) مثل حیدر بسته صف یک طرف فریاد واعما برای آب بود (۲) فاطمه بی تاب بود یک طرف حُر و حبیب و یک طرف جون و بُریر(۲) نعره زن باشد زهیر خصم هم آمادهٔ پیکار با احباب بود (۲) فاطمه بی تاب بود هم وهب آماده بود و هم عروس مضطرش (۲) آه از چشم ترش عیسی گردون نشین امروز در محراب بود (۲) فاطمه بی تاب بود حُر که میدان رفت می زد نعره های حیدری (۲) از حسین دل می بری مرحبا گویان برایش جمع شیخ وشاب شد(۲) فاطمه بی تاب شد تا حبیب افتاد بر سر زد عزیز فاطمه (۲) بر لبش این زمزمه گفت با زینب حبیبم رفت بختم خواب شد (۲) فاطمه بی تاب شد خیمه ها در ولوله شد تا زهیر شیررفت(۲) در تنش شمشیر رفت سهمش از میخانهٔ وحدت شراب ناب بود (۲) فاطمه بی تاب بود

#شب_چهارم #جناب_حر ع #سبک_شاه_گفتا #مرحوم_نظام_رشتی پشت من خم گشته از بار گناهانم حسین(۲) بین پشیمانم حسین سیدی العفو چون محتاج غفرانم حسین (۲) بین پشیمانم حسین راه بستم بر تو راه مغفرت را سد مکن (۲) قهر با این بد مکن دست این افتاده از پا گیر گریانم حسین (۲) بین پشیمانم حسین چون دل زینب شکستم شرمسارم تا ابد(۲) جان زهرا کن مدد بی‌قرارم زین عمل سر در گریبانم حسین (۲) بین پشیمانم حسین ریسمان بر گردنم بستم که پابست توام (۲) از ازل مست توام حُر آزاده مرا خواندی همانم یا حسین (۲) بین پشیمانم حسین من حسینم اوفتادی تو،بلندت می کنم (۲) در کمندت می کنم سوختم از این نوای ای حسین جانم حسین (۲) بین پشیمانم حسین یاعلی گفت و به میدان رفت با فرزند خویش (۲) تا نگردد بند خویش روز عاشورا ولی شد عید قربانم حسین (۲) بین پشیمانم حسین

#شب_پنجم #عبدالله_ابن_الحسن ع #سبک_اول_فدایی #مرحوم_حاج_اکبر_ناظم دلبند مجتبی من عبداللهم سرباز راه دین بر ثاراللهم عمو فدایت در کربلایت عمو حسین حسین عمو حسین جان هدیه آورده ام بهر تو دستم فدای راه تو جانانه هستم اذنم بفرما تا سازم اهدا عمو حسین حسین عمو حسین جان

#شب_پنجم #عبدالله_ابن_الحسن ع #سبک_سنتی #مرحوم_حاج_اکبر_ناظم باز شده باز دو دست محن خدای دل برس به داد حسن عزیز مجتبی شده حاجت روا عمو حسین جان(۲) طایر اقبال سویش پر کشید بی خبر از عمه به میدان دوید تا کند حمایت زشاه ولایت عمو حسین جان (۲) دید عمو را که شده بی معین فتاده مجروح بروی زمین خصم بداخترش نشسته برسرش عمو حسین جان (۲) هستی خود پای عمو باخته دست به جای سپر انداخته گرفت ازخون وضو شد فدای عمو عمو حسین جان(۲) امام مجتبی سلامت سرت تازه شده باز غم مادرت امام ممتحن کن مهیا کفن عمو حسین جان (۲) خدا دل زینب کبری شکست جدا زپور حسنش گشته دست می رود بر سما بانگ واعلیا عمو حسین جان (۲)

#شب_پنجم #عبدالله_ابن_الحسن ع #سبک_سنتی #مرحوم_حاج_اکبر_ناظم از خیمه تا مقتل دویده این طفل (والشمر جالس)….رسیده این طفل دست او شد سپر زد بخون بال و پر با حجه الله آجرک الله حرمله زد با تیر بر گلویش زد دست و پا به سینه ی عمویش شده محشر بپا زفریاد زهرا یا حجه الله آجرک الله

#شب_پنجم #عبدالله_ابن_الحسن ع #سبک_شب_جانبازی_مجاهدان #مرحوم_حاج_اکبر_ناظم آخرین برگه ی دفتر کرب و بلا مهر گشته به نام زاده مجتبی هر که مرد ره است عبد عبدالله است وای زینب یازده ساله جویای شهادت شده دست خالی مهیای شهادت شده بی خبر این هما پر زد از خیمه ها وای زینب بانگ بی یاری عمو به گوشش رسید عاشق بی قرار از می صافی چشید دید چون تیغ و سر کرد دستش سپـر وای زینب باده کربلا عطر جنون می دهد سینه در این سرا چه بوی خون می دهد نجمه شد رو سپید یوسفش شد شهید وای زینب