eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
طلعت جان آفرین، پرده ز رخ بر گرفت معنى «اللَّه نور» صورت دیگر گرفت جلوه ی وجه خدا، جهان سراسر گرفت خانه ی حق همچو جان، حق را در بر گرفت‏ مژده که صاحب حرم شد ز حرم آشکار فتاده بیرون مگر ز پرده ی غیب راز که چشم لاهوتیان هست به ناسوت باز مَلَک نهاد از فلک، به کعبه روى نیاز خوشا به حال حرم، که یافت این امتیاز خوشا به حال زمین، که یافت این افتخار وجه خداى قدیم چو در حرم دیده شد روشن از جلوه‏ اش مردمک دیده شد بساط اهریمنى ز دهر برچیده شد بهر طواف عباد، کعبه پسندیده شد پاى چو در آن نهاد، مظهر پروردگار امین وحى اله پیک خدا جبرئیل آمد و پیغام داد به امر ربّ جلیل‏ که خانه‏ اى بهر حق، بنا نماید خلیل خلیل آن خانه را ساخت براى خلیل‏ کیست مگر آن خلیل؟ حیدر والا تبار شد چو به دست خلیل خانه ی حق ساخته صاحب آن خانه را خانه چو نشناخته‏ می زد هر صبح و شام کوکو چون فاخته بنا و بانى ز شوق همچو دو دلباخته‏ در ره معشوق خود، هر دو در انتظار مژده که این انتظار دگر به پایان رسید خانه ی حق آن‏چه را خواسته بود، آن رسید یعنى صاحب حرم ز لطف یزدان رسید براى صاحبدلان، نوید جانان رسید که همچو روزى عیان شده است بی پرده یار خانه به روى على، دَرِ حرم را گشود کعبه ببرد از نیاز به خاک پایش سجود عاشق و معشوق را جذبه ی الفت ربود فاطمه شد واسطه، میان غیب و شهود که غیب مطلق بماند به پرده ی استتار درون کعبه چو شد مادر شاه نجف صوت «أنا اللّه» شنید، ز قائل «لا تخف» گوهر بحر وجود، بیرون شد از صدف گوهر یکدانه را بگرفت، آن گه به کف‏ بعد سه روز از حرم به خانه شد رهسپار آمد و آورد و داد به مصطفی آن گوهر نبى، على را گرفت چو جان شیرین به بر کرد به رخسار او، به چشم حق بین نظر چو دید نور خدا ز روى او جلوه‏ گر زبان به تکبیر حق گشود آن شهریار حبیب، محبوب را چو دید، چون گل شکفت دُرّ سخن را سپس، آن دُر ناسفته سُفت‏ غنچه ی لب را على، ز شوق بگشود و گفت: براى ختم رسل، ز رازهاى نهفت‏ سرّ نهان را عیان کرد، بَرِ رازدار چند زنى اى حکیم دم از حدوث و قِدَم وجه خداى قدیم جلوه نمود از حرم‏ زد به کتاب وجود، کلک مشیّت رقَم که شد عیان در جهان، وجود بخش عدم‏ به چشم حق بین، ببین صورت صورت نگار بیرون شد کاف و نون از لب گویاى او نُه فلک افراشته دست تواناى او نیست کسى در جهان همسر و همتاى او ما به وجود آمدیم بهر تماشاى او از پى زلف و رخش، گردد لیل و نهار چو شد صداى على بلند روز الست بهر ولایش خداى با همه میثاق بست‏ سعید شد هر که او، به عهد شد پاى بست گشت شقى آن که او، رشته ی پیمان گسست‏ قسمت این شد بهشت، نصیب آن گشت نار على خدا را بود مظهر ذات و صفات هم او بود دست حق، هم او بود عین ذات‏ بسته به زلفش بود سلسله ی کائنات هستى از او یافته تمامى ممکنات‏ بوده و باشد على، چرخ جهان را مدار قلزم هستى نمى از نم اعطاى اوست فروغ روى وجود، ز نور سیماى اوست‏ چه پرسى از جاى او، در همه جا، جاى اوست سرمه ی چشم مَلَک خاک کف پاى اوست‏ کرده ز جان اولیاء به بندگیش افتخار در صدف «کُنْتُ کَنْز» گوهر رخشنده بود در فلک «لَوْ کُشِف» أختر تابنده بود خواهى اگر وصف او، خداى را بنده بود بندگى حق نمود تا به جهان زنده بود ز بندگى عاقبت گشت خداوندگار بر همه اهل جهان سیّد و سرور على است در ره دین خدا هادى و رهبر على است‏ دشمن بیداد و جور فاتح خیبر على است یار ستمدیده و خصم ستمگر على است نبود او را به دهر غیر عدالت شعار سرور اهل سماء، رهبر اهل زمین أختر برج حیا، گوهر دُرج یقین‏ لنگر فُلک بقاء، معنى ماء مَعین داور روز جزا، مهیمن یوم دین‏ قسیم خلد و جحیم، شفیع روز شمار روز ازل دست او نقشه ی هستى کشید ز خامه ی قدرتش چه نقشها شد پدید مرا به لطف على است «قدسى» چشم امید که «یفعل ما یشاء و یحکُمُ ما یُرید» مشیّت او بود، مشیّت کردگار
روح الامین! به بام حرم رو، اذان بگو بعد از اذان، ثنای علی همچنان بگو اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو لب را بشو به زمزم و با حاجیان بگو کامشب شب ولادت صاحب حرم شده بیت الحرم به مقدم مولا حرم شده امشب به کعبه فاطمه پروانهٔ علی است دل دور کعبه گردد و دیوانهٔ علی است دست خدا به کعبه روی شانهٔ علی است امشب دل رسول خدا خانهٔ علی است باور کنید جان به تن کعبه آمده باور کنید بت شکن کعبه آمده امشب به‌لوح نقش‌قلم ذکر یا علی است آوای سنگ‌های حرم ذکر یا علی است بت‌های‌کعبه را همه‌دم ذکر یا علی است امشب دعای‌فاطمه هم ذکر یا علی است امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود امشب فلک ز بال ملک فرش می‌شود ای کعبه جلوۀ ازلی را نگاه کن مرآت حسن لم یزلی را نگاه کن عید ولایت است ولی را نگاه کن یا فاطمه جمال علی را نگاه کن آیینه از جمال جمیل خدا بگیر با چهرۀ علی زخدا رونما بگیر مادر، تمام هستی پیغمبر است این از انبیا به غیر محمد سر است این بر خلق آسمان و زمین رهبر است این دستش مبند بنت اسد، حیدر است این ای دخت شیر! بهر نبی شیر زاده‌ای شیری که هست صاحب شمشیر،زاده‌ای تو دخت شیری و اسدالله زاده‌ای بر جمله خلق، رهبر آگاه زاده‌ای بهر رسول، همدم و همراه زاده‌ای خوشتر ز آفتاب رجب، ماه زاده‌ای نوزاد تو کز او حرم الله منجلی است آیینۀ تمام نمای خدا، علی است نقش همیشه زندۀ لوح و قلم علی است در بین اولیا به دو عالم علم علی تصویری از حقیقت حُسن قِدم علی است سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علی است قرآن به وصف اوست که تکمیل می‌شود جـز او چـه کس معلم جبریل می‌شود روز نخست ارض و سما گفت یا علی روح الامین به وقت دعا گفت یا علی آدم به موج درد و بلا گفت یا علی در جنگ‌ها رسول خدا گفت یا علی در ذوالفقار زمزمۀ لافتی علی است بر روی هر که می‌نگرم نقش یاعلی است ای شهریار کشور جان یا علی مدد ای دستگیر خلق جهان یا علی مدد ای رهنمای گمشدگان یا علی مدد ای ذکر اهل دل به زبان یا علی مدد ما جان و دل به مهر تو آراستیم و بس روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست شیرین ترین ترانۀ روحم ثنای توست مُهر حلال زادگی من ولای توست هر سو که رو نهم حرم با صفای توست از لحظه‌ای که پای به دنیا گذاشتم دینی به جز ولای تو مولا نداشتم گل بی نسیم مهر تو پژمرده می‌شود دل بی شرار عشق تو افسرده می‌شود نام تو با کلام خدا برده می‌شود یاد دمت مسیحِ دل مرده می‌شود تـو کیستی؟ امام تمام امام‌ها بر حضرتت هماره درود و سلام‌ها بی مِهر تو قبول صلوة و صیام نیست تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست این مذهب و عقیده و ایمان"میثم"است حتی بهشت گـر تـو نباشی جهنم است
ذرّه ذرّه همه دنیا به جنون آمده بود روح از پیکرهٔ کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگی‌‌ِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی‌طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه‌اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته‌ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه‌زادِ پسر آمنه باید باشی همهٔ غائله‌ها گشت فراموشِ نبی کودکی‌های علی پر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دوچندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن‌پوش نبی تا بچیند رطب تازه‌ای از باغ بهشت رفته دردانهٔ کعبه به سر دوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی، آینه در آیینه حرف‌ها می‌زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو، ای محو تماشای تو من نگران می‌شوم از دور شدن‌های تو من من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن وحی می‌ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن می‌نشینم به تماشای تو تنها، آری هر زمان خسته‌ام از مردم دنیا، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همهٔ دهر اگر شعب ابی‌طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی‌همتایی بی‌تو هر آینه می‌مردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می‌بارد و من دوخته‌ام دیده به تو تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم از رسولان دگر با تو اولوالعزم‌ترم می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام...
🚨 🇮🇷دعوتید به مراسم وداع با پیکرهای مطهر ۵ شهید 💠مراسم وداع با پیکرهای مطهر ۵ شهید حمله تروریستی اسرائیل، امشب (یکشنبه_۱بهمن ماه) از ساعت ۲۲ در ستاد معراج شهدا برگزار خواهد شد. 🚇نزدیک‌ترین ایستگاه‌های مترو: ۱۵ خرداد و امام خمینی(ره) 💠 با توجه به شرایط ممکن هست مراسم با کمی تاخیر برگزار شود. 🌹اینجامعراج‌شهداست
AUD-20240114-WA0006.m4a
7.75M
‏فایل صوتی از طرف یاعلی مدد
AUD-20231230-WA0003.m4a
2.32M
‏فایل صوتی از طرف یاعلی مدد
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهل‌بیت 🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولایی‌سرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهم‌السلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی می‌پردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیش‌کسوتان شعر اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز دیده می‌شود. 🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته می‌شود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مدح و فضیلتی به شمار نمی‌رود. مدح واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر ساده‌تر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست. 🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیه‌السلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیه‌السلام) را بیان کرده است: جهان از بعد عیسی اولین‌بار است با حیرت درون قالب یک طفل می‌یابد مرادش را ✍🏻 🏷
نامه امام جواد به علی بن مهزیار.mp3
7.24M
💌 نامۀ پر از محبّت امام جواد علیه‌السّلام به علی بن مهزیار 🎙حجةالاسلام
صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب عالم همه گردیده محیط کرم امشب تکبیر بگوئید حرم شد حرم امشب بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب بت‌ها همه گشتند به تعظیم خَم امشب در سیزده ماه رجب ماه مبارک میلاد علی در حرم‌الله مبارک این جان جهان است فدا باد جهانش در قلب رسل چار کتاب است به شأنش داده است خداوند به هر عصر نشانش ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش پیوسته بود نام محمد به زبانش ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش گلبوسه بزن صورت الله صمد را تبریک بگو فاطمة بنت اسد را ارکان حرم راست به سر شور ولایت بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت کامشب به حرم نور علی گشته عنایت نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت کز نور الهی کند این نور حکایت این نور همان  است  که  پیش  از گِل آدم تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم این نور فروغ بصر آدم و حوّاست این نور همان راهبر نوح به دریاست این نور تجلای خدا در دل سیناست این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست این نور همان معجزه فیض مسیحاست این نور خطابی است که در طور به موساست این نور فروغی است که درغیب نهان بود این نور چراغی است که درعرش عیان بود ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست ای آدم پاکیزه سرشت این پدرتواست ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست بر روی دو دست تو یدالله مبارک دیدار جمال اسدالله مبارک آغوش گشوده است ز هم بیت‌الهش کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش ارکان حرم تشنة یک نیم نگاهش مادر شده محو شرف وعزّت و جاهش در پاکی و در زهد، خداوند گواهش پیغمبر اسلام بود چشم به راهش تا بار دگر روح شریفش به تن آید بر یاری او حیدر خیبر شکن آید افتاده نفس در دل خلقت به شماره از چشم سماوات روان گشته ستاره مَه خندد و خورشید شده محو نظاره جبریل به دیوار حرم کرده اشاره وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره تا جلوه کند روی خداوند دوباره ای اهل حرم باز حرم محترم آمد تکبیر بگوئید علی از حرم آمد این است که دیدندبه هرعصر عیانش این است که پیوسته زمانهاست زمانش این است که برترز مکانهاست مکانش آیات خدا ریخته از دُرج دهانش پیوسته بود نام محمد به زبانش بگرفته به بر خواجة لولاک چو جانش لبهاش گل انداخته از بوسة احمد انگار که قرآن شده نازل به محمد این است که سرتابه قدم جان رسول است شمشیرخدا، شیرخروشان رسول است چون خرمن گل زینت دامان رسول است از کودکی خویش نگهبان رسول است قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است قدرش بشناسید که قرآن رسول است قرآن که ز آغاز به احمد شده نازل بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل ای بندگی درگه تو روح سیادت ای مهر تو امضای قبولی عبادت خوبان جهان را به درت روی ارادت توحید به توحید تو داده است شهادت بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت تو شیر خدایی و محمد به تو نازد و الله قسم خالق سرمد به تو نازد ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر بی مهر تو ما را نبود روح به پیکر جایی که بود پای تو بر دوش پیمبر کس را نبود گفتن مدح تو میسّر اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر گیرم که ببارد ز دهان همه گوهر با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟
صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب عالم همه گردیده محیط کرم امشب تکبیر بگوئید حرم شد حرم امشب بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب بت‌ها همه گشتند به تعظیم خَم امشب در سیزده ماه رجب ماه مبارک میلاد علی در حرم‌الله مبارک این جان جهان است فدا باد جهانش در قلب رسل چار کتاب است به شأنش داده است خداوند به هر عصر نشانش ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش پیوسته بود نام محمد به زبانش ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش گلبوسه بزن صورت الله صمد را تبریک بگو فاطمة بنت اسد را ارکان حرم راست به سر شور ولایت بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت کامشب به حرم نور علی گشته عنایت نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت کز نور الهی کند این نور حکایت این نور همان  است  که  پیش  از گِل آدم تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم این نور فروغ بصر آدم و حوّاست این نور همان راهبر نوح به دریاست این نور تجلای خدا در دل سیناست این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست این نور همان معجزه فیض مسیحاست این نور خطابی است که در طور به موساست این نور فروغی است که درغیب نهان بود این نور چراغی است که درعرش عیان بود ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست ای آدم پاکیزه سرشت این پدرتواست ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست بر روی دو دست تو یدالله مبارک دیدار جمال اسدالله مبارک آغوش گشوده است ز هم بیت‌الهش کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش ارکان حرم تشنة یک نیم نگاهش مادر شده محو شرف وعزّت و جاهش در پاکی و در زهد، خداوند گواهش پیغمبر اسلام بود چشم به راهش تا بار دگر روح شریفش به تن آید بر یاری او حیدر خیبر شکن آید افتاده نفس در دل خلقت به شماره از چشم سماوات روان گشته ستاره مَه خندد و خورشید شده محو نظاره جبریل به دیوار حرم کرده اشاره وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره تا جلوه کند روی خداوند دوباره ای اهل حرم باز حرم محترم آمد تکبیر بگوئید علی از حرم آمد این است که دیدندبه هرعصر عیانش این است که پیوسته زمانهاست زمانش این است که برترز مکانهاست مکانش آیات خدا ریخته از دُرج دهانش پیوسته بود نام محمد به زبانش بگرفته به بر خواجة لولاک چو جانش لبهاش گل انداخته از بوسة احمد انگار که قرآن شده نازل به محمد این است که سرتابه قدم جان رسول است شمشیرخدا، شیرخروشان رسول است چون خرمن گل زینت دامان رسول است از کودکی خویش نگهبان رسول است قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است قدرش بشناسید که قرآن رسول است قرآن که ز آغاز به احمد شده نازل بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل ای بندگی درگه تو روح سیادت ای مهر تو امضای قبولی عبادت خوبان جهان را به درت روی ارادت توحید به توحید تو داده است شهادت بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت تو شیر خدایی و محمد به تو نازد و الله قسم خالق سرمد به تو نازد ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر بی مهر تو ما را نبود روح به پیکر جایی که بود پای تو بر دوش پیمبر کس را نبود گفتن مدح تو میسّر اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر گیرم که ببارد ز دهان همه گوهر با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟
خدا در کعبه مهمان دارد امشب حرم در سینه قرآن دارد امشب زمین خورشیدِ تابان دارد امشب محمد یک جهان جان دارد امشب درون بیت جانان دارد امشب فلک اسرار پنهان دارد امشب نوشته بر در و دیوار کعبه که امشب بخت گشته یار کعبه الا عیدت مبارک باد کعبه خدا امشب امامت داد کعبه علی در تو قدم بنهاد کعبه تولد یافت عدل و داد کعبه مبارک باد این میلاد کعبه چه شوری در وجود افتاد کعبه بتان هم با علی گفتند امشب سخن ها با علی گفتند امشب خداوند حرم را مظهر است این محمد را چو جان در پیکر است این تمام هستی پیغمبر است این زمین و آسمان را محور است این یم و طوفان و موج و لنگراست این چگویم حیدر است این حیدر است این تمام افتخار کعبه این است خدا گفته امیر المؤمنین است مه برج اسد امشب اسد زاد اسد، آری اسد، بنت اسد زاد ازل را جلوه ی حسن ابد زاد جمال قل هو الله احد زاد بگو مرآت الله الصمد زاد خدارا چشم وگوش و وجه و ید زاد رخ صاحب حرم تا شد هویدا حرم گمگشته اش را کرد پیدا جهان یک سایه از دیوار مولاست زمان هم مست و هم هشیار مولاست فضا لبریز از انوار مولاست حرم محو گل رخسار مولاست خدا در کعبه مهماندار مولاست محمد عاشق دیدار مولاست که دیده بزم الله الصّمد را؟ خدا و حیدر و بنت اسد را مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر امیر دادگستر کیست؟ حیدر امام عدل پرور کیست؟ حیدر محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود خدا داند که او هم حیدری بود علی مرآت ربّ العالمین است علی استاد جبریل امین است علی سرّ خداوند مبین است علی آیینۀ حقّ الیقین است علی مولای اصحاب الیمین است علی کلّ ولایت کلّ دین است همین است و همین است و جز این نیست کسی جز او امیرالمؤمنین نیست علی ذکر و علی حمد و علی دم علی بیت و مقام و رکن و زمزم علی یعنی صراط الله اعظم علی یعنی کتاب الله محکم علی یعنی تمام دین آدم علی یعنی امام کلّ عالم علی در عالم خلقت یکی بود محمّد  هم به مهرش متّکی بود تو در جسم نبی جانی علی جان تو اصل اصل ایمانی علی جان تو روح روح قرآنی علی جان تو نوحِ نوح طوفانی علی جان تو میزانی تو فرقانی علی جان تو روز حشر ساطانی علی جان لوای حمد در دست تو باشد تمام حشر پابست تو باشد تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی تو در از قلعۀ خیبر گرفتی تو از عَمر دلاور سر گرفتی تو چون جان مرگ مرگ را در بر گرفتی تو از ختم رسل کوثر گرفتی تو دل از انبیا یکسر گرفتی تو قاتل را ز رأفت شیر دادی تو خصم خویش را شمشیر دادی تو روی خاک، معراج نمازی تو بال طایر راز و نیازی تو درد عالمی را چاره سازی تو وقت جان فشانی پیشتازی تو دل بشکسته گان را دلنوازی تو بین انبیا نشکفته رازی اگر چه با خلایق زیستی تو خدا می داند و بس کیستی تو به جز تو کیست با آن اقتدارش زند وصله به کفش وصله دارش فلک خورشید گردون خاکسارش کند اشک یتیمی بی قرارش فدای لطف و احسانت علی جان که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان