eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
و «امّ‌کلثوم»! علی را دختر! زهره را انجمن ­آرا اختر میوه‌ی قلب رسول الله است چه کس از مرتبه‌اش، آگاه است؟ گر به مردیّ و شرف، خاتمه است پرورش یافته‌ی فاطمه است مجتبی فخریه دارد بر او نگرد چهره‌ی مادر در او همسرش «عون»، سرافراز از او جعفر از فخر به پرواز از او بعد زینب بُوَد او یار حسین با غم عشق، گرفتار حسین آفتاب از مژه اختر می‌سفت «امّ‌کلثوم» به مردم می‌گفت: ای میان حق و باطل شده مات! خود حرام است به ما این صدقات صدقه پیش کریمان ندهید نان و خرما به یتیمان ندهید دست در خون خدا آغشتید با معاویّه، علی را کشتید تا ابد شادیتان، ماتم باد! خنده و گریه‌ی‌تان توام باد! جنگ با دست شما راه افتاد یوسف فاطمه در چاه افتاد بود آن را که لبش، آب حیات تشنه کشتید لب آب فرات بعد کشتن، بدنش آزردید اهل بیتش به اسارت بردید بس که می‌سوخت ز پا تا به سرش شعله می‌ریخت ز چشمان ترش دل تنگ و غم عالم عجب است یک زن و این همه ماتم عجب است گر چو عبّاس، نه شمشیرزن است هم چو زینب، به خدا! شیرزن است خطبه‌اش شور برانگیز بُوَد ذوالفقاری شررانگیز بُوَد چون به توحید، لبش باز شود کفر را محکمه آغاز شود ریزد ارکان ستم را در هم زند آرامِ ستمگر بر هم وای! از آن دم که شد از کوفه روان به سوی شام بلا دل­نگران ای دل! از آتش غم خود تو بسوز من چه گویم که چه کردند آن روز؟ روز نامردمی مردم بود کینه پیدا و مروّت گم بود «رستگار» آتش غم ما را سوخت بس کن این شعر که جان‌ها را سوخت
✴️: عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النّجاة است، حسین ✴️: شیرازه‌ی دفتر حیات است، حسین محبوب قلوب کائنات است، حسین از قصّه‌ی فطرسِ مَلَک شد معلوم کوتاه‌ترین راه نجات است حسین ✴️: من نرد غم لیلی لیلا زده‌ام دل‌خونم و چون لاله به صحرا زده‌ام آن جا که سفینة النّجاة است، حسین دریا، دلِ عشق و من به دریا زده‌ام ✴️: ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات ✴️: محبوب تمام کائنات است حسین مصباح هدی، فُلک نجات است حسین دین نبوی زنده شد از کشتن او احیاگر ذکر صلوات است حسین ✴️: آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین ✴️ شاهنشه کلّ کائنات است حسین بر خلق خدا، پُر برکات است حسین در بحر وجود، شیعیان را ز کرم هم لنگر و کشتی نجات است حسین ✴️: مصباح هدی به کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین کان کرم و بحر عطا و احسان یعنی که سفینه‌ی نجات است حسین ✴️: شاهی که سفینة النّجاتش خوانند مصباح هدای کائناتش خوانند آلوده به خاک ماتم اوست هنوز آن آب که چشمه‌ی فراتش خوانند ✴️: خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین ✴️: حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین ✴️ (محمّدرضا کوزه‌گر کالجی): محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات ✴️: از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند ✴️: من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✴️: سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین ✴️: سالار جمیع ممکنات است حسین فرمانده دین، اصل حیات است حسین دنیا ز بلیات بود بحر عظیم بر دوست چو کشتی نجات است حسین ✴️: هر چند که چشمه‌ی حیات است، حسین لب‌تشنه، لب آب فرات است، حسین غم نیست اگر غرق گناهیم همه چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین ✴️: اسباب نجات کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین ✴️: در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر عنوانِ صحیفه‌ی نجات است، حسین
✴️: عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النّجاة است، حسین ✴️: شیرازه‌ی دفتر حیات است، حسین محبوب قلوب کائنات است، حسین از قصّه‌ی فطرسِ مَلَک شد معلوم کوتاه‌ترین راه نجات است حسین ✴️: من نرد غم لیلی لیلا زده‌ام دل‌خونم و چون لاله به صحرا زده‌ام آن جا که سفینة النّجاة است، حسین دریا، دلِ عشق و من به دریا زده‌ام ✴️: ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات ✴️: محبوب تمام کائنات است حسین مصباح هدی، فُلک نجات است حسین دین نبوی زنده شد از کشتن او احیاگر ذکر صلوات است حسین ✴️: آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین ✴️ شاهنشه کلّ کائنات است حسین بر خلق خدا، پُر برکات است حسین در بحر وجود، شیعیان را ز کرم هم لنگر و کشتی نجات است حسین ✴️: مصباح هدی به کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین کان کرم و بحر عطا و احسان یعنی که سفینه‌ی نجات است حسین ✴️: شاهی که سفینة النّجاتش خوانند مصباح هدای کائناتش خوانند آلوده به خاک ماتم اوست هنوز آن آب که چشمه‌ی فراتش خوانند ✴️: خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین ✴️: حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین ✴️ (محمّدرضا کوزه‌گر کالجی): محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات ✴️: از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند ✴️: من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✴️: سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین ✴️: سالار جمیع ممکنات است حسین فرمانده دین، اصل حیات است حسین دنیا ز بلیات بود بحر عظیم بر دوست چو کشتی نجات است حسین ✴️: هر چند که چشمه‌ی حیات است، حسین لب‌تشنه، لب آب فرات است، حسین غم نیست اگر غرق گناهیم همه چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین ✴️: اسباب نجات کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین ✴️: در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر عنوانِ صحیفه‌ی نجات است، حسین
علیه‌السلام سواره رفتی و من همرهت پیاده دویدم چگونه دل ببرم از تو ای تمام امیدم؟ نفس به‌سینه فروماند و سوخت‌حنجرخشکم ز پشت سر به تو کردم نگاه و آه کشیدم همین که پیرهن کهنه را ز من طلبیدی هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم هنوز اشک وداعم به دیده بود که ناگه صدای نالۀ "هل من معین" به گوش شنیدم به‌حیرتم که نهم رو به‌خیمه یا که به میدان؟ فقط ستادم و با گریه پشت دست گزیدم به جان مادرم ای یادگار مادر زینب! تو جان به دست گرفتی،من از تو دل نبریدم ستاده‌ام سر راه و دلم قرار ندارد بیا دوباره نگاهت کنم حسین شهیدم! اگر چه بی تو گریبان صبر، پاره نکردم هزار مرتبه دل را به جای جامه دریدم مگر نه «میثم» آلوده ام، خدا! نظری کن به مهرِ آل، به روی سیاه و موی سپیدم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» علیه‌السلام اگر دشمن‌زند بعدازتو‌سیلی، دخترت را هم عجب نبوَد زدند این قوم، بابا! مادرت را هم گرفتی پیرهن از عمّه، پوشیدیّ و دانستم که غارت می‌کند دشمن، لباس پیکرت را هم اگر چه خوب می‌دانست، دیگر برنمی گردی چسان‌آرام‌کردی وقت‌رفتن،خواهرت را هم؟ همه وقت وداع از مهر، روی یک دگر بوسند نمی‌دانم چرا بوسید، عمّه حنجرت را هم نگردد زین‌مصیبت خشک،چشم‌اشک بار من که دادی با لب‌تشنه ز کف، آب آورت را هم من از دستان خون آلوده ات دانستم، ای بابا! که‌کشتند ازعداوت،شیرخوارمضطرت را هم توپشت‌خیمه‌پنهان کردی آن‌قنداقۀ‌خونین ولی دشمن زند برنیزه، رأس‌اصغرت را هم تواز رخسارمن‌خواندی‌اسارت‌را و خوشحالم از این‌مطلب که‌خواندم من‌نگاه‌آخرت را هم تو که با دختر مسلم، محبّت آن چنان کردی بیا بنشین و بنشان در برِ خود، دخترت را هم به‌جان‌مادرت زهرا! که‌خیلی دوستش داری مبَر از یاد در روز قیامت، نوکرت را هم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
نفس به سینه‌ی من زخم‌دار می‌آید چها به روز من از روزگار می‌آید تعجّبی نبود گر نفس شمرده زنم به سینه‌ام ز نفس هم فشار می‌آید کجایی؟ ای اجل! ای حسرتِ خزان‌زدگان بیا که گر تو بیایی، بهار می‌آید ز گریه منع کنندم، مگر نمی‌دانند؟ ز شمع، گریه‌ی بی‌اختیار می‌آید به سختی اشک علی را ز چهره پاک کنم هنوز دست شکسته به کار می‌آید علی ز فاطمه بوی فراق می‌شنود قرار من به برم بی‌قرار می‌آید   به حیرتم که علی (رستگار)، بعد از این چگونه با غم زهرا کنار می‌آید