🐦شکایت گنجشک به خدا
#متن_تلنگری #داستانک
گنجشکی به خدا گفت:
لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بیکسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تورا گرفته بودم؟؟؟
خدا درجواب گفت: ماری در راه لانهات بود؛ تو خواب بودی... باد را گفتم لانهات را واژگون کند؛ آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
💎 چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی... 💔
یارب ز تو الطاف فراوان دیدم
نعمت ز تو بیشتر ز باران دیدم
تا دیدهای ازمن، همه عصیان دیدی
تا دیدهام از تو، همه احسان دیدم
@matnestan | مَتنـِــــــستان
😬🎈کمی خنده
#طنز
با سپاس از آقایانی که روز زن با کادو، شام و گل، لطف و محبت خودشونو ابراز کردن، به اطلاع میرساند:
مراسم روز مرد 15 بهمن ، صرف امور خیریه میشود!🤭😜😂
@matnestan | مَتنـِــــــستان
🍔وقتی غذامو قورت میدم،
#متن_تلنگری #شکرگزاری
وقتی غذامو قورت میدم،
نگهبانانی در مسیر دستگاه گوارش من، قرار دارند که هدایت غذا در مسیر درستش بعهده اوناست!
※ غذای جویده شده از حلق وارد لوله مری میشه، و بعد نگهبانانی که عضلات حلقوی شکلی هستند، دروازه بین مری و معده رو باز میکنند و اجازه میدن غذا به معدهام وارد بشه.
※ بعد از اون بلافاصله بسته میشن تا محتویات معدهام وارد مری نشه و به اون آسیب نزنه.
※ وقتی معده در حال هضم غذاست، برای اینکه دل درد نگیرم، دوباره اون عضلات باز میشن تا گازهای اضافی از راه مری تخلیه بشه.
※ تو، این باز و بسته کردن به موقع نگهبانان غذا (عضلهها) رو بدون اینکه متوجه بشم، برام انجام میدی تا من به دردسر نیفتم.
ممنونم ازت خدا... 🙏
برگرفته از کانال @Ostad_Shojae
@matnestan | مَتنـِــــــستان
🛶قایق تو به کجا بسته شده؟
#داستانک #متن_تلنگری
نیمهشبی چند دوست به قایقسواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.
وقتی سپیده زد، گفتند:
چقدر رفتهایم؟ تمام شب را پارو زدهایم!
اما دیدند درست در همانجایی هستند که شب پیش بودند!
😟آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!
🔰در اقیانوﺱ بیپایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد، هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید!
⚠️قایق تو به کجا بسته شده است؟
آیا به بدنت بسته شده؟
به افکارت؟
به ناامیدیهایت؟
به ترسها و نگرانیهایت؟
به گذشتهات؟
یا به عواطفت؟
❇️اینها ساحلهای تو هستند.
@matnestan | مَتنـِــــــستان
⚜️ مواردی که در زندگی طبیعیه!
#متن_تلنگری #متن_مجری
👈نیاز داشتن به فضای شخصی: زمانی رو برای خود صرف کردن.
👈ایجاد مرزبندی: مشخص کردن اینکه از چه چیزی ناراحت میشوید.
👈داشتن روزهای بد در زندگی: قرارنیست همیشه اوضاع اونطوری که میخوایم باشه.
👈حرف زدن راجب ترسها و نگرانیها: این نشونه ضعف نیست.
👈کامل نبودن در همه چیز: به یاد داشته باشید هیچکس کامل نیست و همه نقصهایی دارن.
✍️محمد قربانی | روانشناس
@matnestan | مَتنـِــــــستان
🇮🇷🌹یاد شهدا
#نماز #یادشهدا
بچــههـٰارو با شوخـے بیدار مےکرد
تا نمـٰاز شـب بخونـن...
مثلـا یکـے رو بیـدار مےکـرد و مےگفت:
بابا پـاشو من میخوام نماز شب بخونم،
هیـچ کس نیست نگام کنـه😂
یا مےگفت:
پاشـو جونِ مـن؛
اسـم سـه چھـٰارتا مومـن رو بگو
تو قنوت نماز شب کـم آوردم😅!
#شھـید_مسعـود_احمـدیـٰان🌹
🤫🤭جواب ابلهان خاموشی است
#حکایت #ضرب_المثل
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد.
مردی سوار بر خرش آنجا رسید. از خر فرود آمد و خرِ خود را کنار اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود رو به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند.
مرد آن سخن نشنید و با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد.
مرد گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.😤
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. مرد او را کشان کشان نزد قاضی برد.
قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود.
قاضی به مرد شاکی گفت: این مرد لال است!؟
مرد گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد پیش از این با من سخن گفته...
قاضی پرسید: با تو سخن گفت!؟
او جواب داد که: گفت "خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند..."
قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: “جواب ابلهان خاموشی ست”
📚 امثال و حکم_علیاکبر دهخدا
@matnestan | مَتنـِــــــستان
☃❄️صبح...
#صبح #نیایش
خدایا!
دستانم خالی و دلم پر از
آرزوست...
به قدرت بیکرانت یا دستانم را
توانا گردان یا دلم را از آرزوهای
دست نیافتنی خالی کن...
خدایا!
آنگونه زنده ام بدار که
نشکند دلی از زنده بودنم.
و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید
کسی از نبودنم.
برگرفته از کانال سوگخند
@matnestan | مَتنـِــــــستان