eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
685 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
رسانه الهی
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_یڪ مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران
...🌲🍃 به دخترها اجازه کوچه رفتن نمیدادم، میگفتم :خودتان چهار تا هستید، بنشینید و با هم بازی کنید . آنها هم توی حیاط کنار باغچه خاله بازی میکردند. مهری که از همه بزرگتر بود مثل مادرشان بود برای بچه ها دمپخت گوجه درست میکرد و میخوردند. ریگ بازی میکردند صدایشان درنمی آمد. بچه ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ما نمیرسید که چیزهای گران بخریم . دخترها با کاغذ عروسک کاغذی درست میکردند و رنگش میکردند . خیلی از همسایه ها نمیدانستند که من چهارتا دختر دارم. گاهی زینب و شهلا را دیده بودند اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمی رفتند. من هر روز از ایستگاه 6به ایستگاه7میرفتم . بازار ایستگاه 7همه چیز داشت .حقوقمان کارگری بود و زندگی ای داشتیم، اما سعی میکرم به بچه ها غذای خوب بدهم هر روز بازار میرفتم و زنبیل را پر می کردم از جنس هایی که در حد توانم بود. زنبیل را روی کولم می گذاشتم و به خانه بر میگشتم زمستان و تابستان بار سنگین را به کولم می کشیدم. سیر کردن هفت تا بچه که شوخی نیست. هر روز بازار می رفتم اما تا شب هر چی بود و نبود می خوردند و تمام می شد و شب دنبال غذا می گشتند. بین بچه هایم از همه بود. از هیچ چیز ایراد نمی گرفت. هر غذایی که را می خورد. کمتر پیش می آمد که از من چیزی بخواهد. کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت، تمام بدنش له شده بود با همه ی دردی که داشت گریه نمی کرد. زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم. دکتر چند تا آمپول برایش نوشت و من هر روز صبح و بعد از ظهر او را به درمانگاه میبردم و آمپول ها را برایش میزدند. دراز میکشید و سرش را روی پاهایم می گذاشت. وقتی بلند میشدم که به درمانگاه ببرمش زودتر از من پا میشد. او بدون هیچ گریه و اعتراضی درد آمپول ها را تحمل میکرد. در مدتی که مریض بود ، دوای عطاری توی آتش می ریختم و خانه را بو میدادم. دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و بدون روغن به اش بدهید. چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و زینب غذایش را می خورد و دم نمیزد به خاطر شدت بیماری اش اصلا خوابش نمی برد ولی صدایش در نمی آمد. .... 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک زندگی شاد🌈🌈🌈🌈 برای اینکه بتونیم یک فرد مفید برای جامعه،خانواده واطرافیانمون باشیم بایدوباید کتابخوان بشیم 📚 🕌 @mediumelahi
کسی که بعد از غسل بفهمد به قسمتی از بدنش آب نرسیده 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
بسم الحبیب #قسمت_چهاردهم 🎵سلامی به همه ی طرفداران موسیقی در این قسمت قراره اثراتی که جسم انسان رو
بسم الحبیب 🍁عمر کوتاه سلامی به زیبایی نغمه گنجشک ها به هنگام نماز ظهر🌷 آقا کرونا هم واس خودش یه پا موسیقیه، موسیقی خس خس سینه و سرفه‌های مکرر...😢 و البته حالا که سلامتی برای همه گرون شده میخوایم درمورد آثار سوء موسیقی بر سلامتی انسان بیشتر صحبت کنیم👇 گفته می‌شه عمر متوسّط انسان، حدود ۱۲۰ ساله ولی علل و عوامل مختلفی در کاهش یا افزایش این مقدار مؤثره،عواملی مثل تغذیه ، تفریح، خنده، گناه و غیره. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «بَیتُ الغِنا لا تؤمنُ فیهِ الفَجیعه وَ لاتُجابُ فیه الدَّعوَه وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ؛  خانه‌ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی‌رسد و فرشتگان وارد آن نمی‌شوند.» طبق یافته‌های دانشمندان هم از جمله عوامل کاهش طول عمر انسان، سر و صداها و اصوات موسیقی هست به طوری که اکثر موسیقی‌دان‌ها به نصف عمر طبیعی هم نرسیدن و بعضاً با عوارض و مرگ ناگهانی از دنیا رفتن، حتّی در قرون قبل هم که مردم از این آلودگی‌ها به دور بوده و دارای عمرهای طولانی بودن، کارگزاران موسیقی از عمر طبیعی محروم بودن. آمارهایی که در این زمینه اعلام شده مؤیّد این مطلبه که موسیقی‌دانان، دارای عمرهای کوتاهی بودن.... به هر حال درسته کرونا هست ولی هنوزم با تغذیه سالم و آرامش و نکاتی که ما گفتیم😄 میشه ۱۲۰ سال عمر کرد😉 عمرتون با برکت،تن تون سالم👋🏼 🕌 @mediumelahi
دختر با حیا یعنی: زیبا باشی،ولی نه با آرایش🧕🏻خوش اخلاق و جذاب باشی،اما نه برای نامحرم هنر این است که زهرایی باشی?🌸 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_دو به دخترها اجازه کوچه رفتن نمیدادم، میگفتم :خودتان چهار تا ه
...🌲🍃 از همه ی بچه هایم به خودم شبیه تر بود. اما فعال بود. از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد. مثل خودم زیاد خواب میدید؛ خوابهای خیلی قشنگ. همه ی مردم خواب میبینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت. انگار به یک جایی وصل بودیم. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال و و بود. همیشه میگفتم از هفت تا بچه جعفر زینب سهم من است. انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. از بچگی دور و بر من میچرخید. همه ی خواهرها و برادرها و دوست و همسایه ها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بدجنسی و حسادت و خودخواهی را نمیشناخت. حتی با آدم های خارج از خانه هم همین طور بود. چهار یا پنج ساله بود که اولین خواب عجیب زندگی اش را دید. از همان موقع فهمیدم که زینب مثل خودم اهل دل است. خواب دید که همه ی ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: مامان من فهمیدم که آن ستاره ی منور که همه به او تعظیم می کردند، کی بود. تعجب کردم پرسیدم: کی بود؟ گفت: (س) بود. هنوز هم بعد از سالها وقتی به یاد آن خواب می افتم، تمام بدنم میلرزد. زینب از بچگی راحت حرفهایش را میزد و ارتباط با افراد خانواده داشت. با مهرداد خیلی جور بود. مهرداد اهل تئاتر و نمایش بود و همیشه گروه نمایش داشت. چند تا نمایش در آبادان راه انداخت. زینب از کلاس سوم دبستان در خانه با مهرداد تمرین میکرد. مهردا نقش مقابل خودش را به زینب میداد و زینب خیلی خوب با او تمرین می کرد. مهرداد که اهل فوتبال و تئاتر بود، بیشتر بیرون خانه بود، ولی مهران اهل مطالعه بود و اکثرا در خانه بود. مهران پیکها و کتابهایش را جمع کرد و یک کتابخانه درست کرد و چهارتا خواهرش را عضو کتابخانه کرد و 2 ریال هم حق عضویت از آن‌ها گرفت. دخترها د کتابخانه مهران می‌نشستند و در سکوت و آرامش کتاب می‌خواندند. مهران گاهی دخترها را نوبتی به سینما میبرد. مهری و مینا با هم و شهلا و زینب با هم. مهران اول خودش میرفت و فیلم را می‌دید و اگر تشخیص می داد که فیلم مشکلی ندارد دخترها را می‌برد. علاقه زینب به تئاتر و اجرای نمایش در مدرسه، از همان بچگی اش که با مهرداد تمرین میکرد و با مهران به سینما می‌رفت شکل گرفت. .... نویسنده : معصومه رامهرمز ی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک زندگی شاد🌈🌈🌈 موفقیت های شمادرزندگی بستگی به عادتهای مثبتی داردکه درزندگی ایجادمیکنید.....👌 وظیفه شماایجادعادتهای مثبت وغلبه برتنبلی است.....✅ 🕌 @mediumelahi