eitaa logo
مرکز فقهی امام محمدباقر علیه‌السلام
535 دنبال‌کننده
437 عکس
52 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در باب برخی از ان قلت و قلت‌های رسائل شیخ انصاری(ره) نسخه کم حجم --- مرکز فقهی امام محمدباقر علیه‌السلام @mfeqhi
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی : در موقوفه‌ای برای عالیات وقف شده بود، به این صورت که پول آن باید توسط به مصرفش برسد. برای این کار، به سراغ می‌آیند. با توجه به اینکه این در زمان شیخ به دست بود، شیخ متوجه می‌شوند که در این مسأله بی‌طمع نیستند و توقع دارند؛ و بنابراین پذیرش این پول، بدون اثر سوء نیست. از همین رو شیخ انصاری از پذیرش این پول، می‌کنند. البته بعد، برخی دیگر از علما آن را قبول می‌کنند. شیخ در این جهات بسیار مراقب بوده است که مبادا پذیرش این باعث لطمه به جامعه شود و اثر منفی داشته باشد. --- @mfeqhi
🔰 یادداشت محقق 🔆شرط تاجیل ثمن شرط تأجیل ثمن زیر مجموعه بحث معاملات و در قسمت نقد و نسیه مورد بحث قرار می‌گیرد. باتوجه به شیوع و گستردگی معاملات نسیه، ضرورت دارد ابعاد مختلف این مسئله روشن و واضح گردد. عدم تعیین مدت در شرط تأجیل، سبب بطلان بیع خواهد شد. همچنین در شرط تأجیل ثمن فرقی بین مدت زمان کوتاه و مدت زمان طولانی نیست. در رابطه با افراط در شرط تأجیل ثمن، می‌توان حکم به صحت نمود. ✳️بیان مسئله 1.جواز شرط تأجیل در صورت تعیین مدت اگر عوضین هر دو نقدی باشند، بیع نقد است. اگر هر دو نسیه‌ای باشند، بیع کالی به کالی خواهد بود. اگر ثمن نقد باشد و مثمن نسیه‌ای باشد، بیع سلم است، و اگر عکس ان باشد بیع نسیه‌ای خواهد بود. در بیع نسیه‌ای شرط تأجیل جایز است، اما باید مدت مشخص شود؛ در غیر این صورت موجب بطلان این بیع می‌شود. این مدت نباید نه از جهت مفهوم و نه از جهت مصداق، احتمال کم و زیاد شدن، در آن داده شود. بنابراین جایز است شرط تأجیل ثمن در مدت معینی انجام شود، و الا اگر مدت مشخص نشود، بدون خلاف بیع باطل می‌شود. 🔸2. ادله بطلان شرط تأجیل در صورت عدم تعیین مدت شیخ انصاری دو دلیل برای بطلان معرفی می‌نماید: دلیل اول شیخ انصاری، غرری بودن است. غرر طبق نص و اجماع منهی است. مراد از نص روایتی است که منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله است. آیت الله زنجانی، روایت ناهی از بیع غرری را از جهت سندی معتبر می‌دانند. ایشان می‌فرمایند: «صدوق به سه طريق اين روايت را در عيون اخبار الرضا نقل كرده كه به اشخاص مختلف ختم مى‌شوند و همه آنها اين حديث را از امام رضا شنيده‌اند كه «نهى رسول الله صلى الله عليه و آله عن بيع المضطر و عن بيع الغرر» و طبيعتاً اگر راجع به يك موضوع، سه نفر مختلف، يك جور نقل كنند، براى متعارف اشخاص اطمينان حاصل مى‌شود كه اين روايت از حضرت صادر شده است. اين سه نفر عبارتند از احمد بن عامر بن سليمان طائى، احمد بنعبد الله هروى شيبانى و داود بن سليمان غازى.» دلالت این حدیث متوقف بر ارشاد بودن نهی به فساد بوده و در صورت نهی تکلیفی، نمی توان به این روایت بر بطلان بیع غرری استدلال کرد. لغوی‌ها و بیشتر فقها مانند مرحوم آقای خویی، غرر را به خطر ترجمه می‌کنند؛ این بر خلاف برخی دیگر از فقها مانند مرحوم امام است که غرر را به معنای جهالت دانسته و این معنا را به معروف بین فریقین نسبت داده‌اند. 🔹اما دلیل دومی که شیخ برای بطلان مطرح می‌نماید، روایاتی است که در باب سلم آمده است؛ مانند روایت سلیمان بن خالد. مرحوم خویی اشکال می‌کند که تنها در صورتی می‌توان به اخبار سلم استدلال کرد که بین سلم و نسیه ملازمه وجود داشته و تنقیح مناط قطعی شود، زیرا که نسیه و سلم دو مطلب جدا و مستقل هستند و ارتباطی به یکدیگر ندارند. برخلاف مرحوم خوئی که تلازم بین سلم و نسیه را قبول ندارند، مرحوم امام این روایات را، موید و یا حتی دلیل بر لزوم تعیین می‌دانند. از نظر مرحوم امام، مستفاد از روایات باب سلم، این است که برای دفع غرر باید اجل معلوم باشد، و جهالت به این مقدار نسبت به صحت بیع مضر است، مشکل غرر است؛ لذا می‌توان از مثمن در بیع سلم، الغای خصوصیت نمود. به عبارت دیگر.... ادامه این مقاله را اینجا بخوانید: 👉https://bit.ly/2UZ6phl —— مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
🔰آثار پژوهشی ✅ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی ابوالقاسم کوفی یکی از رواتی است که به غلو معروف است و توثیق شده نیست. بنابر گزارش نجاشی، شیخ طوسی، وی ابتدا از غلات نبوده است ولی بعد از آن غالی شده است و بسیاری از کتابهایش را بر اساس غلو تألیف کرده است.[1] ابن غضائری نیز او را غالی شمرده است.[2] البته حاجی نوری اصرار دارد که وی را توثیق کند.[3] —— [1] . رجال نجاشی ص : ۲۶۶: علی بن أحمد أبو القاسم الکوفی رجل من أهل الکوفة کان یقول: إنه من آل أبی طالب و غلا فی آخر أمره و فسد مذهبه و صنف کتبا کثیرة أکثرها علی الفساد ... توفی فی جمادی الأولی سنة اثنتین و خمسین و ثلاثمائة. فهرست‏الطوسی ص : ۲۷۱؛ علی بن أحمد الکوفی یکنی أبا القاسم کان إمامیا مستقیم الطریقة و صنف کتبا کثیرة سدیدة منها: کتاب الأوصیاء و کتاب فی الفقه علی ترتیب کتاب المزنی. ثم خلط و أظهر مذهب المخمسة و صنف کتبا فی الغلو و التخلیط و له مقالة تنسب إلیه. [2] . ابن ‏الغضائری ج : ۱ ص : ۸۳؛ علی بن أحمد أبو القاسم الکوفی المدعی العلویة. کذاب غال صاحب بدعة و مقالة. رأیت له کتبا کثیرة لا یلتفت إلیه. [3] . خاتمة المستدرک، ج۱، ص: ۱۶۳. —— این مقاله را اینجا بخوانید: 👉https://bit.ly/2yBqkeW —— مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
✅کانال دروس «مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام» 🔅با توجه به لزوم پیگیری مباحث علمی در تعطیلات جاری، «مدرس فقهی امام محمد باقر علیه السلام»، اقدام به ضبط و انتشار دروس، به صورت مجازی نموده است. 👈برای دسترسی به صوت استادان مدرس فقهی امام محمد باقر علیه السلام به آدرس زیر مراجعه نمایید: @dars_madras_emb 💠دسترسی سریع و آسان به صوت دروس: استاد استاد استاد استاد استاد استاد استاد استاد استاد استاد استاد —— مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت_الله_العظمی_شبیری_زنجانی: از مسائلی که راجع به سلوک شیخ است و نشان می‌دهد که جایگاه شیخ انصاری از نظر معارفی در چه پایه‌ای است، این است که در بعضی از کتب، درباره نوشته‌اند که او می‌گفته است من در به صلوات الله علیه متوسّل شدم برای اینکه یک نفر را به من ارائه دهند پیش که با ارشادات آن شخص پیدا کنم. در همان عالم به او القا می‌کنند که مرشد تو در است. او خیال می‌کند که مقصود از این کلام، یکی از صوفی‌های بکتاشی است که در نجف دستگاهی پهن کرده بود. جودی وارد نجف می‌شود و  سحر به حمام می‌رود و غسل می‌کند تا به رفته و بعد پیش برود تا پیدا کند. بین الطلوعین، و کمی بعد از ، از مقابل منزل آقا سید علی می‌گذرد؛ در همین حین درب منزل ایشان باز می‌شود و خادم منزل ایشان، در را باز می‌کند و به ایشان می‌گوید شما به داخل بیایید که آقا با شما کار دارند. وقتی او به خدمت می‌رود، ایشان به او می‌گوید مرشد تو، است. او (در اثر همین کلام ایشان)، می‌رود و به شیخ انصاری اتصال پیدا می‌کند. --- @mfeqhi
🔰نقد و نظر 🔆اکثار روایت اجلاء در مقام قرب الاسناد یکی از اموری که در مقام نقل روایت، مستحسن بوده، نقل روایت با وسائط کم است. بنا بر پذیرش مبنای دلالت روایت اکثار اجلاء بر وثاقت، این سوال طرح می‌شود که آیا اکثار در چنین روایاتی، دلالت بر وثاقت واسطه دارد؟ 🔹مثلا در کتاب قرب الاسناد عبد الله بن جعفر حمیری، احادیث فراوانی با این سند نقل شده است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَام‏...» عبد الله بن حسن علوی که در صدر این سند قرار گرفته، توثیق صریحی ندارد. آیا می‌توان اکثار روایت حمیری از او را دلیل بر وثاقت وی دانست؟ 🔸ممکن است گفته شود که نقل روایت حمیری از عبد الله بن حسن علوی، به جهت اعتماد بر او نبوده تا بتوان وثاقت او را نتیجه گرفت؛ بلکه از آن‌جا که عبد الله بن حسن علوی، نوه‌ی علی بن جعفر بوده و حمیری می‌توانسته است از این طریق، تنها با یک واسطه از علی بن جعفر نقل حدیث کند، به همین جهت، احادیث علی بن جعفر را از عبد الله بن حسن علوی نقل کرده که سندی بسیار کم واسطه است. 🔹بنا بر این، در چنین مواردی که اکثار روایت از یک راوی، می‌تواند به انگیزه‌ی دست یابی به اسنادی کم واسطه باشد، دلالت اکثار بر وثاقت مشکل می‌شود؛ چنانکه مثلا در اجازه نامه‌ای که مرحوم شرف الدین با نام «ثبت الاثبات» داشته‌اند، از شیخ محمد عبد الحی کتانی از طریق معمّرین، با ده واسطه صحیح بخاری را نقل کرده و از قول او، این طریق را اعلی طریقی که در نواحی زمین یافت می‌شود، معرفی می‌کنند. پس از این می نویسند: «قال: وأرويه من طريق الجنّ عن الشيخ محمّد ابن المدني الشرفي، عن محمّد بن دحّ، عن عمر بن المكّي، عن شمهروش‏، عن البخاري.» 🔸مشاهده می شود که برای کم واسطگی، حتی از شمهروش جنی هم نقل کرده‌اند! تقریب جریان دلیل اکثار در موارد قرب الاسناد اما به نظر می‌رسد که برخی تقریبات دلالت اکثار روایت اجلاء بر وثاقت، در این مقام نیز جریان دارد. این که ادعا شود از فردی که وثاقتش را احراز نکرده بودند و حتی ظاهر حالی که دلالت بر وثاقت او بکند هم وجود نداشته، صرفا به انگیزه‌ی قرب الاسناد، روایت می کرده‌اند، بسیار مستبعد است. همچنین مذموم بودن روایت از ضعفاء، در این موارد نیز وجود داشته و دست یابی به سند کم واسطه، عذری برای این امر محسوب نمی‌شده است. 🔹البته ممکن است در مواردی، تمایل به دست یابی به سند کم واسطه، به حدی باشد که باعث شود شخص، حالت زودباوری پیدا کرده و زود تر از متعارف، باور به وثاقت راوی پیدا کند؛ یا در مثل شمهروش جنی، ممکن است گفته شود که شهادت به وثاقت او، از آن جا که نسبت به امری است که از طرق متعارف عقلائی، قابل احراز نیست، حجیتی برای دیگران ندارد. اما در مثل اکثار حمیری از عبد الله بن حسن علوی، وجهی ندارد تا اعتبار دلالت آن بر وثاقت را نپذیریم. ✳️تقریبی دیگر برای اعتبار بخشی به روایات قرب الاسناد آیۀ الله شبیری، اشکال پیش گفته نسبت به دلالت اکثار در موارد قرب الاسناد را وارد دانسته و از طریق چنین اکثاری، وثاقت راویان را اثبات نمی‌کنند. با این حال، استدلالی را مطرح می‌کنند که گرچه وثاقت این راویان را نتیجه نمی‌دهد، اما اعتبار این روایات را ثابت می‌کند. برای توضیح این استدلال، ابتدا باید به این نکته توجه کرد که دست یابی به سند کم واسطه تا یک کتاب، تنها در صورتی مطلوبیت داشته که آن کتاب، شناخته شده و دارای نسخ معتبر و در دسترس باشد. در چنین فرضی که سند تا کتاب، تنها جنبه‌ی تشریفات دارد و اعتبار کتاب از جهتی غیر از سند، محرز بوده، دست یابی به سندی کم واسطه مستحسن بوده است. 🔸بر این اساس، در همان مثال قرب الاسناد حمیری، می توان گفت که: یا رجوع حمیری به عبد الله به حسن علوی و نقل روایات علی بن جعفر از طریق او، به انگیزه ی دست یابی به سند کم واسطه تا کتاب علی بن جعفر بوده و حمیری، در نقل از کتاب علی بن جعفر، در واقع به عبد الله بن حسن علوی اعتماد نداشته؛ بلکه به اتکاء معروف و مسلم بودن این کتاب، از آن نقل کرده و طریق عبد الله را به جهت تشریفات ذکر کرده، و یا این کتاب، مستقل از طریق عبد الله، برای حمیری ثابت نبوده و حمیری به اتکاء عبد الله، این احادیث را روایت کرده است. 🔹در صورت اول، نیازی به اثبات وثاقت عبد الله نیست و همان معروف و مسلم بودن کتاب علی بن جعفر برای اثبات اعتبار منقولات حمیری از آن کفایت می‌کند. در صورت دوم هم دلیل اکثار، بی اشکال جاری است و وثاقت عبد الله بن حسن و به تبع، اعتبار این روایات، ثابت می‌شود. بنا بر این، در هر صورت، اعتبار این روایات، ثابت است. البته وثاقت عبد الله بن حسن ثابت نمی‌شود و اگر روایتی از غیر کتاب علی بن جعفر داشت، اثبات اعتبار آن روایت از این جهت ممکن نبود.
🔺نتیجه تطبیق دلیل اکثار بر روایات در مقام قرب الاسناد، با تاملاتی همراه است؛ اما به نظر می‌رسد که برخی تقریبات دلیل اکثار در این موارد نیز جاری است. بر فرض عدم جریان هم می‌توان اعتبار این روایات را اثبات کرد؛ گرچه وثاقت راوی واسطه، ثابت نمی‌شود. 👈متن کامل مقاله را اینجا بخوانید: https://bit.ly/2xcxoOU —— مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
🌟نکات و اشارات🌟 🔰نقل اقوال علماء (با توجه به ندرت حجيّت اجماع در مسائل فقهى) چه فائده‌اى دارد؟ آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی: 🔹نقل اقوال علماء در چگونگى حمل روايات و نحوه جمع عرفى كردن بين آنها مؤثر است. از لابلاى كلمات علماء وجوهى براى حل تعارضات روايات بدست مى‌آيد. 🔆از سوى ديگر يكى از مرجحات باب تعارض شهرت مى‌باشد. دانستن مشهور بودن يا نبودن يكى از‌ فتاوى، مى‌تواند منشأ ترجيح يا عدم ترجيح روايت موافق با آن بشمار آيد. 🔸از سوى ديگر اگر كسى مقدمات انسداد را تمام دانسته، قائل به حجيّت مطلق ظن يا ظن قوى باشد، كيفيت فتاواى علماء و ميزان مفتيان به يك نظر، مى‌تواند در تقويت و تضعيف ظن حاصل نسبت به آن مؤثر باشد. ▪️خارج فقه آیت‌الله شبیری زنجانی، کتاب النکاح، جلسه ۲۰۱، به تاریخ ۷ فرورودین ۱۳۷۹ ____ 🌐کانال مرکز فقهی امام محمدباقر علیه السلام 👉@mfeqhi
🔰یادداشت محقق ✅اعتبار رشد در ولیّ 🔸فقها در ولایت اولیاء شروطی را معتبر دانسته‌اند که بلوغ، عقل، حریت و اسلام در صورت مسلمان‌بودن مولی‌علیه از موارد اتفاقی است، ولی برخی از شرایط مانند رشد و اسلام در صورت کفر مولّی‌علیه اختلافی است. در این نوشتار اعتبار رشد بررسی می‌شود. 🔹سوال اصلی در مسأله این است که آیا سفیه به مجنون ملحق بوده و صلاحیت ولایت را ندارد یا تنها از تصرّفات مالی منع می شود تا صلاحیت ولایت در امور مالی را نداشته باشد؟ ✅مرحوم سید عقل را از جمله شرائط ولایت ولی برشمرده، امّا حرفی از رشد نزده است. فقهای سابق نیز معمولاً در این مسئله اسمی از سفیه و حكم آن ذکر نکرده‌اند. تنها كسی كه سفه را مانند جنون، مانع ولایت دانسته، علّامه در تذكره و محقق ثانی در جامع المقاصد است. علامه فرموده است: «و امّا المحجور علیه للسفه فالاقرب زوال ولایته لان الحجر علیه لنقصانه فلا یحس ان یفوض الیه امر غیره.» و محقق ثانی فرموده:«و السفه مانع لأنّه سبب فی ثبوت الولایة على السفیه فوجب أن لا تكون له ولایة على غیره على الأقرب» . كاشف‌اللثام نیز به صورت احتمال، آن را مطرح كرده و در اینكه آیا سفیه ولایت دارد یا نه، تردید کرده است. 🔸دلیل اعتبار رشد از صحیحه هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) که می‌فرماید: «انْقِطَاعُ یتْمِ الْیتِیمِ الِاحْتِلَامُ وَ هُوَ أَشُدُّهُ وَ إِنِ احْتَلَمَ وَ لَمْ یؤْنَسْ مِنْهُ رُشْدٌ وَ كَانَ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً فَلْیمْسِكْ عَنْهُ وَلِیهُ مَالَهُ.» و برخی روایات دیگر استفاده می شود كه سفیه شرعاً از تصرّف در امور مالی خود ممنوع است، پس به اولویت عرفی، از تصرّف در امور دیگران نیز ممنوع است. 🔹اشکال به دلیل مذکور اولویت مذکور اگر هم صحیح باشد اختصاص به تصرفات مالی دارد، در حالی‌که إعمال ولایت در أمر ازدواج، ربطی به تصرّفات مالی ندارد. توضیح اینکه سفیه به‌خاطر اینكه رشد مالی ندارد، از تصرّفات مالی ممنوع شده و شاید عقلش در تشخیص امور دیگری مثل ازدواج و تمییز زوج و زوجه خوب و بد از یكدیگر، و شناخت ویژگی‌های زوج و زوجه صالح، كامل باشد؛ بنابراین دلیلی ندارد كه به‌خاطر نداشتن خبرویت نسبت به امور مالی، از امور دیگری كه به خوبی تشخیص می‌دهد، منع شود. و شاید فقهایی كه این مسأله را عنوان نكرده و از شرطیت رشد یا مانعیت سفه إسمی نبرده‌اند، به لحاظ فقدان دلیل و منع اولویت بوده است. 🔸بنابراین به‌خاطر فقدان دلیل بر ممنوعیت سفیه از تصرفات غیر مالی و صحیح نبودن تعدّی از امور مالی به غیر مالی، شاید ولایت سفیه در امور غیرمالی خود و دیگران، مانند تزویج، صحیح باشد. البته مسأله مهریه كه از امور مالی محسوب می‌شود مخصوصاً در عقد موقّت كه مهریه از اركان مهم آن است، مشمول جواز ولایت و صحّت عقد نیست و چنانچه سفیه مهری تعیین کرده باشد معتبر نیست و به مهرالمثل رجوع می شود و یا کسی که در عرض یا طول سفیه-در صورت فقدان ولیّ هم‌عرض- ولایت دارد باید اجازه دهد. این مقاله را اینجا بخوانید: 👉https://bit.ly/2ys16PP —— مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
🔰آثار پژوهشی ✅ابو جعفر مردعه در کتب حدیثی ما، عنوان ابو جعفر مردعة تنها در یک سند به چشم می‌خورد و آن سند روایتی است که در «من لایحضره الفقیه» آمده است: «رَوَی صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مِرْدَعَة قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ...». 🔹ضبط عنوان راوی مرحوم مجلسی اول در «روضة المتقین» طبق نسخه دیگری «بمردعه» هم نقل کرده است و می‏‌گوید این عنوان تصحیف شده است. این احتمال هم وجود دارد که اصل تعبیر، «ببزرعه» باشد؛ بزرعه شهر مهمی بوده است و معنا این می‏‌شود که صفوان از ابی جعفر در بزرعه روایت را شنیده است؛ اما چون بزرعه از بلاد آذربایجان است، بعید است که صفوان به آنجا رفته باشد و چنین چیزی در شرح حال او نقل نشده است. 🔸در عده‏‌ای از کتب مانند «وافی» ، «وسائل الشیعة» ، «کفایه» سبزواری ، «حدائق» و «جواهر» اصلاً تعبیر «مردعه» یا «بمردعة» وجود ندارد و در بعضی هم خود مؤلف ابی جعفر را به احول که مومن طاق است، تفسیر نموده است. ✳️وثاقت راوی با توجه به اینکه، راوی ابو جعفر مردعة، صفوان بن یحیی است، حتی اگر نتوانیم او را بشناسیم، بنابر مختار در مورد مشایخ ثلاث، چون صفوان از او نقل حدیث نموده است، حکم به اعتبارش می‏‌شود. 🔅متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید: 👉https://bit.ly/2RMVJS8 ___ 🌐کانال مرکز فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام @mfeqhi
🔰آثار پژوهشی ✅احمد بن موسی بن جعفر بن ابی العباس؛ مجهولٌ 💠علامه مجلسی در جلد دهم بحار، صفحه ۲۴۹، بابی را با عنوان «ماوصل الینا من اخبار علی بن جعفر عن اخیه موسی ‏علیه السلام بغیر روایة الحمیری...» گشوده و با این سند احادیثی را نقل می‏کند: «أخبرنا احمد بن موسی بن جعفر بن ابی العبّاس قال حدّثنا ابوجعفر بن یزید بن النضر الخراسانی من کتابه فی جمادی الآخرة سنة احدی و ثمانین و مائتین قال حدّثنا علی بن الحسن بن علی بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب عن علی بن جعفر بن محمد عن اخیه موسی بن جعفر قال سألتُ ابی جعفر بن محمد عن رجل...». 👈هیچ یک از افراد واقع در این سند توثیق نشده‏اند، بلکه به جز «علی بن الحسن» که علی عسگری است و در کتاب انساب ذکر شده است، نام سایر افراد این سلسله در هیچ جای دیگری دیده نشده است. گوینده یعنی «احمد بن موسی بن جعفر بن ابی العباس» هم ناشناس و مجهول است و در نتیجه، این نسخه‌ای است که مجهولی آن را از مجهولی دیگر نقل کرده است. 🔅متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید: 👉https://bit.ly/3cZOS0b ___ 🌐کانال مرکز فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام @mfeqhi