eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمدهادی خالق‌زاده
⭕️ فراخوان جشنواره ملی شعر مهدوی اقوام🇹🇯 از سری برنامه‌های سومین جشنواره علمی، فرهنگی و هنری امامت و مهدویت. 🔹دانشگاه آزاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد 🔹 پذیرای اشعار مرتبط با فرهنگ انتظار و مهدویت از تمامی قومیت‌ها و گویش‌های ایران‌زمین هستیم. شرکت در جشنواره برای عموم آزاد است. ✅ مهلت ارسال آثار: ۵ بهمن ۱۴۰۲ ✅ تاریخ اختتامیه جشنواره: ۸ اسفند ۱۴۰۲ ✳️ سامانه همایش و ارسال اشعار: https://emamat.iau.ir/fa/form/303 🔹شماره هماهنگی: ۰۹۳۶۷۱۴۹۹۷۹ 🔹🔹🔹 ⭕️ مزایای شرکت در جشنواره: ۱. دریافت گواهینامه معتبر. ۲. چاپ اشعار در مجموعه اشعار برگزیده جشنواره. ۳. کسب جوایز. 🏆 جوایز جشنواره: به ۵ شعر برگزیده اول هر نفر: تندیس جشنواره + ۳۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده دوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۲۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده سوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۱۰ میلیون ریال. ♦️نشانی دبیرخانه: یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت فرهنگی و دانشجویی. 🔹🔹🔹
"شعر فلسطینی نیمه‌ی دوم قرن بیستم" در دهه‌های پس از میانه‌ی سده‌ی بیستم، نسل جدید شعر فلسطین با روحیه‏‌ای حماسی‌تر ظهور کرد. سرآغاز این تحول را می‌توان در انقلاب مردم مصر در ژوئیه‌ی 1952 دید که سبب گسترش روحیه‌ی اعتراض در مقابل سازش و سکوت اعراب در مساله‌ی فلسطین شد. در این سال‌ها، مردم فلسطین با برگزاری شب‌های شعر روستایی شعر مقاومت را زنده نگاه داشتند. این روحیه‌ی مقاومت‌مندانه با هجوم هم‌زمان اسرائیل، انگلیس و فرانسه در سال 1956 به مصر گسترش یافت و موجی جدید از مقاومت را در ادبیات اعراب پدید آورد. در سال 1967 رژیم صهیونیستی با زندانی‌کردن بسیاری از روشن‌فکران، نویسندگان و شاعران فلسطینی، به وسیله‌ای جدید برای خاموش‌کردن مقاومت دست زد. این اقدام، شعر وطنی فلسطین را باشکوه‌تر کرد. جنگ ژوئن این سال نیز که به شکست اعراب از اسرائیل انجامید روحیه‌ی مقاومت را فرو نریخت. هم‌زمان با این واقعه‌ها، از اواخر دهه‌ی 60 و در سراسر دهه‌ی هفتاد میلادی در اردن، لبنان و دیگر کشورهای مجاور، توده‌های رانده‌شده‌ی فلسطینی سازمان‌های چریکی و مقاوم تشکیل دادند و این نکته نیز بر گسترش جریان شعر مقاومت تأثیر نهاد. در این دوره (دورۀ چهارم شعر فلسطینی)، پیوند بین شعر فلسطین اشغالی و فلسطین وطنی بیشتر نمود دارد. در این سال‌ها، شاعران سعی کردند پیوندی بین وطن و عشق در شعرهاشان ایجاد کنند. برجسته‌ترین این شاعران محمود درویش بود. «در شعر درویش... آن آمیزه‌ی ژرف و آرام و جوشان از زن و میهن را خواهیم دید که این دو باهم مساله‌ی یگانه و گسستگی‌ناپذیر عشق را می‌سازد. ادبیات تبعید از این دست پدیده‌ها-پس آن‌گاه-به خود دید؛ اما ادب مقاومت در سرزمین اشغال‌شده آن‌ها را با سادگی ژرف‌تر و اقناعی توانمند‌تر و قرابتی بیشتر به زن و زمین بیان کرد.» (کنفانی، 25: 1362-24) این توجه دوجانبه، پیوندی عمیق بین شعر ملّی و شعر تغزلی کهن عرب ایجاد و موسیقی سنتی عربی را به‌گونه‌ای حماسی وارد شعر‌های آزاد و نو وطنی کرد؛ به‌طوری‌که در سال‌های بعد و در شعر نزار قبانی اوج این شیوه را می‌بینیم. در دهه‌‌ی شصت همچنین با روی کار آمدن روزنامه‌ی «الاتحاد» در فلسطین و اختصاص صفحه به ادبیات عربی، شعر فلسطین رونقی دیگر گرفت. همچنین در کنار آثار چاپ شده‌ی اندک، برگزاری جشنواره‌ها و شب‌شعرها در روستاها و روایت شفاهی اشعار کارآمدتر بود. در کل دو نکته‌ی بنیادین در شعر این دوره می‌توان دید: «یک: شعر در سرزمین اشغال پ‌شده، برخلاف شعر تبعید، مویه و زاری و نومیدی نیست؛ بلکه تابشی است انقلابی و پیوسته و امیدی است شگفت‌انگیز. دو: شعر عرب در سرزمین اشغال شده با شتابی حیرت‌زا و هماهنگی کامل، از رخدادهای سیاسی در جهان عرب اثر می‌پذیرد و آن را متمم مسأله و موضوع خود و پرداختن به آن‌ها را بخشی از مسئولیت‌های خویش می‌داند.» (همان، 28) در سال‌های بعد (نزدیک 1975)، هجوم اسرائیان به جنوب لبنان و تصرف بخش‌هایی از سوریه، مسأله‌ی فلسطین را کاملاً جهانی کرد. این جهانی‌شدن ادبیات فلسطینی، به قالب‌های جهانی نیاز داشت و این نکته سبب شد، قالب‌های سنتی تقریباً به کنار روند و جریان‌های نوگرایانه به‏‌وضوح در آثار شاعران این دوره به‏‌ویژه محمود سلیم درویش و سمیح‌القاسم جلوه یابند. از فلسطین‌‌سرایان عرب در این دوره شاعرانی از نسل‏‌های مختلف چون: محمود درویش، نزیه خیر، فوزی‏‌الاسمر، راشد حسین، سمیح‏‌القاسم، سالم جبران، حنّا ابوحنا، توفیق زیاد، مریدالبرغوثی، احمد دحبور، محمد القیسی، عزالدین المناصره، هارون هاشم، حسن‏‌البحیری و... در این مسیر از دیگران پیشی گرفتند که شیوه‌ای نو در شعر مقاومت در افکندند. فاجعه، آنچنان نگران‌کننده بود که شاعر زن و شراب و عشق، نزار قبانی را هم به میدان کشید و او نیز آثاری شکوهمند با موضوع فلسطین آفرید. شعر فلسطین، از این دوره در مناطق اشغالی محدود نماند. بدر شاکرالسّیاب، عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نازک‏‌الملائکه، سعدی یوسف، جواد جمیل، احمد مطر و بسیاری از شاعران عراق هم به این جریان پیوستند؛ تاآنجا که در بیشتر کشورهای اسلامی این جریان، شکل گرفت. در طول این جریان، شاعرانی دیگر از فلسطین و کشورهای عربی چون: صلاح عبدالصبور، کمال عبدالحلیم، احمد فؤادنجم، کمال ناصر، معین شلبیه، یوسف‏‌الدیک، موسی حوامده، محمود مفلح، احمد عبدالمعطی، احمد رامی، خلیل حاوی و... با سرودن اشعاری در پیوند با پایداری ملّت فلسطین این جریان ادبی - اسلامی را گسترش دادند. در بین شاعران ایرانی نیز، اگرچه دیر، معدودی از سرایندگان دوران پهلوی، مصادف با شکست اعراب از اسرائیل و از اواخر دهه‌ی 40 شمسی، اشعاری در ستایش مقاومت فلسطین سرودند که از آن میان باید به شاعرانی چون: محمدعلی سپانلو، حمید سبزواری و حسن اجتهادی اشاره کرد. https://eitaa.com/mmparvizan
20171128091507-9966-22.pdf
591.6K
مقاله‌ی مفاهیم، نمادها و تلمیحات مشترک در اشعار شاعران انقلاب اسلامی با موضوع مجله‌ی https://eitaa.com/mmparvizan
«فلسطین در شعر شاعران فارسی/ بخش اول» در خلال سروده‏‌های شاعران عرب، توصیف‏‌های موجود از فلسطین سرشار از سرزندگی، جلوه‏‌های بومی و در بردارندۀ مفاهیمی چون: تبعید، آوارگی و حتّی عشق است. (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 80و91) خلاف شاعران فارسی که عینیت وطن فلسطینی در سروده‏‌هاشان چندان انعکاسی نیافته و بیشتر به توصیف حسّ خود از فلسطین پرداخته‏‌اند. این نوع نگاه حماسی و انقلابی را از سروده‏‌های نخستین فارسی با موضوع فلسطین و در اشعار شاعرانی چون: مهرداد اوستا به‏‌خوبی می‏‎توان دید: ای هرکجا دام / وی هر زمین کین / بشکوه‌ای خاک "فلسطین" /‌ای سرزمین چشم بر هر سو گشاده... /‌ای خانۀ متروک غمگین / آه ‌ای "فلسطین"؛‌ ای"فلسطین" (صداقتگوی کیاسری، 13-1372: 15) از شاعران دهۀ 60 فارسی، در فلسطینیات آرش باران‏‌پور جلوه‏‌هایی حماسی و درونی از توصیف و ستایش فلسطین نمود دارد. او از معدود شاعران نسل اوّل و دوم است که در توصیف فلسطین، گاه لحنی شبیه شاعران عرب انتخاب کرده و به گونه‌ای بومی و عینی، از ویرانی‌های فلسطین سخن می‌گوید: بر آوازهای روستایی من / فلسطین جای دیگری دارد / نه سرزمینی‏ ا‌ست / که بتوان در نقشۀ جهان انگشت بر آن نهاد و گفت / - اینجاست - (همان: 36) در شعر دهۀ 60، فلسطین نه میهن شاعر که نمادی از مقاومت و مظلومیت جهان اسلام است. این نوع نگاه را در اشعار شاعرانی چون: ضیاءالدین ترابی و در کارکردی نمادین به‏‌وضوح می‏‌توان دید. از دیگر ویژگی‏‌های نخستین فلسطینیات فارسی، استفاده از واژۀ فلسطین در جایگاه ردیف است. حسن اجتهادی در شعر چریکی خود که به سال 1349 سروده از این ردیف بهره‌برده است: چریک غم از سرزمین فلسطین عقاب حضور حزین فلسطین (اجتهادی، 1381: 98) از دیگر شاعران نسل اوّل انقلاب، محمدعلی مردانی هم، «فلسطین» را در جایگاه ردیف به کاربرده است. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 137) در توصیف‏‌های شاعران انقلاب، همچنین فلسطین به‌عنوان مهبط پیغمبران و قبلۀ نخست بارها ستوده شده است. مفاهیمی که ویژۀ شاعران دهۀ 60 نیست و در اشعار شاعران جوان پس از جنگ هم به‌فراوانی دیده می‌شود؛ چون توصیف زیر از بابک عارفی: ای هق‌هق شکسته به حجم صدای من ای قبلۀ قبیلۀ دردآشنای من ... ای ‌مهبط مطهر پیغمبران پاک ‌ ای تکیه‌گاه قامت دردآشنای خاک (محمدی، 1377: 100) انعکاس مفاهیم مربوط به فلسطین در شعر فارسی در سال‌های پس از جنگ و به‌ویژه در شعر شاعران نوسرا، تحت‌تأثیر ترجمۀ اشعار عربی، تاحدودی دگرگون شده؛ به‏‌طوری که در آثار محمدمهدی محمدی، تیمور آقامحمدی، هاشم کرونی و علی‌محمد مودب و از شاعران نسل قبل، علی‏‌رضا قزوه، توصیف‏‌ها و تصاویری تازه در ستایش فلسطین می‏‌توان دید: فلسطین شکوفه می‌کند درباران خون‌ونمک / عروس می‌شود در طوفان نیزه و خنجر / خیمه می‌زند چون سایه در شب (قزوه، 1384: 149-150) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم « ماه آخر » رونمایی شد. 🔹 چهارمین مجموعه شعر شاعر اهل‌بیت توسط انتشارات عصر صادق قم به زیور طبع آراسته شد. این مجموعه که شامل چهل‌غزل مهدوی از این شاعر است، در تیراژ هزارنسخه چاپ و در پنجمین نشست شاعرانه مدح امیر رونمایی شد. 🔹در این مراسم که باحضور حضرت آیت‌الله‌العظمی میلانی، استاد محمدعلی مجاهدی، استاد جوادمحدثی، استاد بندانی‌نیشابوری‌وحجت‌الاسلام میرزامحمدی در محل موسسه امامت قم برگزار شد، از این اثر تازه منتشر شده رونمایی شد. 🔹برای سفارش کتاب و دریافت آن با در سراسر کشور با آیدی زیر در تماس باشید؛ @Mahe_Akhar1 🔹کانال اشعار مجتبی خرسندی؛ @Mojtaba_khorsandi
"نسیم غدیر: دهمین کنگره‌ی ملی شعر غدیر" در دو بخش شعر سنتی و قالب‌های نو مهلت ارسال آثار دهم دی‌‌ماه ۱۴۰۲ نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال. نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال. نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال. نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال. آثار خود را از طریق شماره‌ی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید: ghadirfars395@gmail.com ۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵ *فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید. https://eitaa.com/mmparvizan
"امید به پیروزی آینده" در شعر شاعران فارسی، امید به پیروزی مردم فلسطین و آزادی قدس یکی از مفاهیم اصلی سروده‌هاست. در شعر تمام دوره‌های پس‌ازانقلاب، بارها و به شیوه‌های مختلف به پیروزی نهایی نهضت فلسطین اشاره شده است. این مفهوم را در شعر شاعران دوران جنگ چون: عباس براتی‏‌پور، محمدرضا سهرابی‏‌نژاد و فرامرز محمدی‏پور آشکارا می‏‌توان دید. شیوۀ پرداخت این امید، در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب معمولاً با استفاده از واژه‌های نمادین است. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 28، 85، 132و148) هرچند برخی شاعران چون تیمور ترنج تحت‌تأثیر ترجمۀ شعر شاعران عرب، تاحدودی متمایز و غیرمستقیم به این مفهوم اشاره کرده‏‌اند: این صدا / صدای مردمانی است / که در هزارتوی دهلیزهای تیرگی / خانه دارند /...اما، امید / همچون ستاره‌ای / در اعماق قلب‌هایشان / می‌درخشد. (ترنج، 1379: 12) در اشعار سنتی شاعران نسل سوم انقلاب چون: علی سلیمانی، مهران رنجبر و...، شهرهای فلسطین تولدی تازه را در سال‏‌هایی نه‌چندان دور تجربه خواهند کرد. (نک: سیب و زیتون، 1388: 50 و54 و قزوه، 1385: 24) آنچنان که در ابیات زیر از علی سعادت شایسه می‏‌توان دید، فردای قدس فردایی امیدبخش خواهد بود که از دل نماد‌های فلسطین: «سنگ و زیتون» خواهد رویید: ...فردا حقیقتی است در آغوش چنگ تو فردا جوانه می‌زند از پای سنگ تو فردا پراست از گل زیتون دست‌هات فردا نشسته در رگ و در خون دست‌هات (اسرافیلی، 96: 1384-97): امید به آینده و پیروزی، در شعر فارسی‏‌زبانان، تاحدودی با شعر عربی متفاوت است. در شعر عربی، پیروزی آینده، زیر سایۀ وحدت و مقاومت قومی - ملّی شکل می‌گیرد؛ درحالی‌که از منظر شاعران فارسی، این پیروزی که قطعاً جنبه‌ای دینی دارد، بیشتر با ظهور منجی و مفهوم انتظار همراه است.(نک: انصاری‏‌نژاد، 1386: 57و59، عمرانی، 1382: 17 و سیب و زیتون، 1388: 28، 48و52) البته ارتباط منجی و فلسطین حتّی در اشعار دهۀ 60 فارسی نمود داشته، چنانکه در سطرهای زیر از سلمان هراتی دیده می‏‌شود: باور کنید اگر او یک روز / خودش را از ما دریغ کند / تاریک می‌شویم / در اردوگاه‌های فلسطین حضور دارد / و خیمه‌ها را می‌نگرد. (هراتی، 107: 1383-106) "در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم: محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
"قصیده‌ای تقدیم به آستان امام یازدهم علیه‌السلام" اگر در شاعری، انگشت‌های جوهری دارم؛ تو همراه منی، با تو سرِ شعر دری دارم لبانت واشده در دفترم، ای یوسف مصری! اگر در وصف نامت واژه‌های شکّری دارم قوافی را به بادِ شرم باید داد در مدح‌ات که من چندی‌است ننگی بی‌امان از شاعری دارم شبیهِ ساحرانِ بزم فرعونم که بی‌مهرت عذابی بی‌کران از معجزاتِ ساحری دارم تو موسای درونم را به "طور"ت، سامرایی کن که بی‌تو تکیه بر گوساله‌های سامری دارم * سلام ای خاکیِ عرشی! سلام ای قدسیِ فرشی! که با عشق تو بر خیل ملایک سروری دارم سلام ای وزنِ جاری در رگِ خون‌بسته‌ی تاریخ! که با شور تو روز و شب سرِ شعرآوری دارم درود! ای شعر گیسویت پر از منظومه‌ی شمسی که در وصفت هزاران ماه و صدها مشتری دارم درود! ای عزم بازویت همه فتح و جهانداری که با یاد تو ننگ از لشکر اسکندری دارم تویی بابِ م_ح_مّ_د آن ظهور غیبی ممتد که در دوران فرزندت، سرِ پیغمبری دارم به یاد تیغ ابرویت، به نام سوره‌ی رویت تبار از هل‌اتی جویم، نژاد حیدری دارم به افسون نگاهی رخنه کن در قلعه‌ی جانم که با تو چشم و دل بر لافتای خیبری دارم لبت را تر کن ای زهرانسب از جام توحیدی که در میخانه‌ی نامت شراب کوثری دارم به قربانگاه آغوشت، حسینی می‌شوم در شعر حسن‌سیرت به سویت، جام تلخ صابری دارم به مهر توست تا سجاد و باقر را هواخواهم به شوق توست تا باور به دین جعفری دارم تو آن ابن‌الرضایی که طواف بارگاهت را خراسان در خراسان افتخار زائری دارم تو آن کاظم‌ورع، عباس‌دل، هادی‌مناجاتی که از دریای جودت گوهرِ جان‌پروری دارم * منم آن شاعرِ سائل که با سِحر ولای تو مضامینی گران از تحفه‌ی انگشتری دارم ضریح انورت را تاکه دیدم با خودم گفتم: پس از این در دلم صدچامه شعر انوری دارم منم آن شاعر یمگانی در خویش پیچیده که بی‌تو ناله‌ها از چرخه‌ی نیلوفری دارم ستاره در ستاره، اشک‌هایم کهکشانِ توست اگر در وقتِ شِکوه، حسرتِ نیک‌اختری دارم منم زیر کسایت، آن کسایی‌خو که با چشمت گریز از غمزه‌های نرگسان عبهری دارم به میدانِ ثنایت، آن سنایی‌دردِ مسکینم که افغان از تبار ظالمان سنجری دارم به‌سانِ رودکی من از نژادِ "سرخ‌رویانم" که بر منشور مدحت مُهر "مِهر حیدری" دارم به شوق کوی تو، ای مولیانی میر و ماهِ من! خروش از بادغیس و داد از انگورِ هری دارم تو گنجِ شایگانم باش و با خود بی‌نیازم کن که من در انتخابِ شایگان، صنعتگری دارم من آن مسعودِ سلمانم که در زندان گیسویت فراغ از "نای" و "سوی" و زحمتِ "چالندری" دارم منم آن حاضرِ غائب، به یاد تو که چون سعدی خودم‌در جمعم و دل در هوای دیگری دارم "طفیل هستی عشق تو ام" شاید که چون حافظ نسب از آدمی و سوز، از جنّ و پری دارم غبارآلوده‌ی این خاک غم‌خیزم که دور از تو شکایت از زمان و این زمینِ اغبری دارم * تو نوح روزگارم شو در این دریای موجاموج کنار تو چه باک از غصه‌ی بی‌لنگری دارم؟ تو بر جانم بتاب ای شمس نورانی! که با مهرت چه حاجت بعد از این دیگر به مهر خاوری دارم؟ تو در جسمم بدَم روحی که با احیای تاثیرت به جان، لیلی‌وشانه درد قیس عامری دارم تو با دارالشفای خنده‌ات درمان دردم شو که رنجی بی‌شمار از دستِ جانِ بستری دارم اگر در چشم‌هایم جویبارِ لعل یاقوتی است نگاهم کن! که آتش‌ها به قلب اخگری دارم به مژگان، نفثه‌المصدورها از دوری‌ات جاری است شباهت‌ها به نثر پیچ‌پیچِ زیدری دارم * منم بونصر مشکان، بیهقیّ صاحبِ دیوان که در ایوان الطاف تو شغل دفتری دارم شبیه مالکِ دینار در هنگامه‌ی زهدت چکاچاکِ دعا چون مالکان اشتری دارم من آن عزلت‌نشینم که شکسته اعتزالش را اگرچه اهل شعرم، نقدها بر اشعری دارم نه سامِ پهلوانم لیک در رزم وصال تو در آتش می‌تپم، گویی تبِ سامندری دارم جدا از جذبه‌ی فردوس دستانت، چو فردوسی غم ضحاکی و اندوهِ جان نوذری دارم سیاوش_آتشم، سهراب_سوگم، تهم‌تن_داغم به خونِ درد، رنگین جامه‌ی نوشاذری دارم تمام خویش را کُشتم به قربانگاه چشمانت کنون در کعبه‌ی کویت، مقامِ "وَانحر"ی دارم از انگور نگاهت، جام‌ها در سینه‌ام جوشید چنان مستم که پروا از شراب خلّری دارم زبانی سرخ: پیشِ دشمنانت، نزدِ یارانت؛ رخی شرمنده چون انگورهای عسکری دارم تو سعی مروه‌ام را با صفای خویش کامل کن که در حجّ ولای تو مقام هاجری دارم به عشق خود بسوزانم که گِرد شمع رخسارت منم پروانه‌ای که جامه‌ی خاکستری دارم شبیه ماه در سِیرت لباس نقره‌گون بر تن شبیه مهر در اوج‌ات، قبای زرزری دارم به آتشگاه مدح‌ات گرم کن این جان عاشق را که در دل برفِ دیماهی و سوز آذری دارم 👇👇👇 https://eitaa.com/mmparvizan
☝️☝️☝️ تو با اخلاق محمودت نگاهم کن که دور از تو ملال از فرخی و عسجدی و عنصری دارم به میلادت گُل لبخند بر لب‌هام می‌روید به سوگت در دو چشمم لاله‌های احمری دارم ربیع‌الاول از داغت لباس شب به تن دوزم ربیع‌الثانی از شوقت، سرِ خنیاگری دارم پر از وزنِ تو ام همچون قلم وقت غزل گفتن اگرچه در خیال و وهم، عزم لاغری دارم * بگو فضل بن شاذان یک روایت از تو بنویسد که در دینِ نگاهت منصبِ پامنبری دارم دعایم کن به آهنگِ حدیثی، آیه‌ای، حرفی که من هم آرزوها مثلِ اِبنِ حمیَری دارم سرم را پر کن از اسرار افکارت که چل سال است سری سرریز، از، اندیشه‌های سرسری دارم تو دستم را بگیر از خاک نومیدی بلندم کن که در غم‌ها فقط از تو امید یاوری دارم به روز رستخیز ای آیه‌ی رحمت! شفیعم باش به دامان تو، دست عجز، روز داوری دارم قبولم کن در این ایام پر عسرت، بگو تا کی بدون تو، پر از غم روز و شب را اِسپری دارم؟ دلم را زنده کن با نورت ای روح مسیحایی که وحشت از هجوم مردگان عاذری دارم * کمیلی_مسلکم در ربّنای اشک‌های تو میان شاعرانت، آرزوی قنبری دارم به وصف‌ات میثم تمّارِ نخل شروه و شورم به مدح‌ات، ذوق سلمانی و شوق بوذری دارم تو شاهِ کشورِ جانم شدی، ای گل! که بعد از آن هراس از حاکمان کسروی و قیصری دارم تو با پروانه‌ی لطفت به من سوزِ سخن دادی که در تعبیر تو انگشت‌های جوهری دارم به عرض عشق تو، طول جهان را پابه‌پا گشتم اگر امروز در وصف تو طبع گوهری دارم میان خیلِ این میناگران کور، با یادت من از میناگری‌ها نیّت بیناگری دارم تو رازِ سوزیانم بوده‌ای ای شعله‌ی سوزان! ببخشایم اگر با تو سرِ سوداگری دارم تورا در دیگران می‌جویم از حیرت، مکن منع‌ام اگر گاهی دلی با تو سری با دیگری دارم زبان بیت‌هایم پارسی شد در ثنای تو که من با پارسایان، وعده‌‌ی شعر دری دارم اسیر جذبه‌ی آن لهجه‌ی مکّی شدم، یک‌روز اگر در نظمِ تازی دعوی طبع‌آوری دارم تو دنیای من و عقبای من شو، بی‌تولایت نه میل هشت خلد و نه هوای ایدری دارم تمام باب‌ها بر روی من بسته‌است، کاری کن کلیدی دِه که ترس از این جهان ششدری دارم بیا و دیده‌ام را رو به شهر علم بیناکن که در بازار علمت، حسرتِ دانشوری دارم تو راه آسمانم باش ای دروازه‌ی افلاک! که در هفت‌آسمانت آرزوی شهپری دارم بزرگِ شاعرانم بی‌شک و بی‌شبهه وقتی‌که میان دستگاهت جایگاه کمتری دارم تو بت‌های درونم را شکستی ای خلیل‌آیین! که دیدی در دلم بتخانه‌های آزری دارم تو در قلب من ای عشق خروشان، موجی افکندی که دریاسان به سویت دعوی پهناوری دارم تو عطر گیسوانت را به جان شعر باریدی که بین بیت‌بیتم واژه‌های عنبری دارم کتابت می‌کنم تا نسخه‌ی خال سیاهت را شبیه کاتبان در ختم، لفظ احقری دارم اگر آن یازده نور مجسم قسمت ما نیست پس از تو انتظارِ آن امیدِ آخری دارم تو ای جانِ جهان! جانی بدم در من که بعد از این اگر جانی است در تن از امام عسکری دارم پ.ن. آغاز این قصیده هدیه‌ی چشم گشودن از بستر بیماری در شب میلاد امام یازدهم(ع) و نذری پس از حیاتی دوباره بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"امام یازدهم(ع) و شاعران فارسی" آنچه از ابیات دیوان‌ها برداشت می‌شود، تا سده‌ی پنجم اشاره‌ای مستقیم به امام حسن عسکری(ع) در دیوان‌ها ثبت نشده است. البته در برخی منظومه‌ها و اشعار منسوب، عنوان دوازده‌امام را می‌توان دید که به‌صورت ضمنی آن حضرت را نیز در بر می‌گیرد. در اشعار منسوب به ابوسعید هم از ایشان یادشده؛ هرچند قطعه‌ی شیخ محتملا مربوط به سده‌های متاخر است و در جُنگ‌های اخیر نقل شده است. شاید نخستین اشاره‌ی مستند به آن حضرت، بیت زیر از حدیقه‌ی سنایی باشد که حکیم پس از ستایش امام حسین، گویا به امامان آمده از نسل او(ع) اشاره کرده است: هم تقی اصل و هم نقی فرع است هم زکی تخم و هم بهی زرع است (حدیقه، ص ۲۶۷) در فاصله‌ی سده‌های ششم تا هشتم، اشارات موجود درباره‌ی امام حسن عسکری(ع)، معدود و عمدتا پنهان است؛ اما از سده‌ی هشتم به دلیل استوارشدن پایه‌های فرهنگ شیعی و افزایش تمایلات دوازده‌امامی در ایران، بر اشارات شاعران به ائمه‌ی پس از امام رضا(ع) افزوده شده است. برای مثال ابن‌یمین در قصیده‌ای "در ستایش پیامبر(ص) و دوازده‌امام (ع) از امامت ایشان یاد کرده است: چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست (دیوان ابن‌یمین، ص ۳۹) در دیوان عضد، دیگر شاعر قرن هشتم هم اشاره‌ای این‌گونه ثبت شده است: به آب چشم نقی و حسن، دو بحر ثبات که با تحملشان کوه بود بی‌بنیاد (دیوان عضد، ص ۱۱) از دیگر شاعران شیعی شاخص سده‌های هشتم و اوایل قرن نهم، در دیوان‌های لطف‌الله نیشابوری(ف ۸۱۲) و کمال غیاث شیرازی(ف حدود ۸۳۸) و شاه نعمت‌الله ولی و ...، اشاراتی متعدد به آن امام دیده می‌شود. با این‌حال نخستین شعر تقریبا مستقل فارسی در ستایش آن حضرت (تا آنجا که این نگارنده دیده)، ابیاتی است از خواجوی کرمانی(ف ۷۵۰) که مقّدم بر بسیاری از گریزهای یادشده است. خواجو در خلال ترکیب‏‌بندی که در نعت پیامبر و ستایش امامان دوازده‏‌گانه(علیهم‌السلام) سروده، ابیاتی شکوهمند در منقبت امام یازدهم(ع) به‌نظم در آورده که در پایان این یادداشت از نظر می‌گذرد: به لذت سخن عسکری به گاه سخن که بود طوطی بلبل‏‌نوای هشت‌چمن سراچه‏‌ای است ز بستان‏‌سرای تعظیمش چهارصفّه‏‌ی هفت‏‌آشکوی شش‏‌روزن سواد صفحه‏‌ی اوراق روزنامه‏‌ی غیب به نور خاطر او خوانده قدسیان روشن شده است بحر ز جام تبحّرش سرمست وگرنه از چه چنان کف برآورد ز دهن به روی شاه بساط امامت از کونین اگر چنانک رخ آرند هم به وجه حسن خلیفه گر به خلافش فصول کلّی خواند بشد خلیفه به کلّی وزو خلافی ماند (دیوان خواجو، ص ۶۱۸) https://eitaa.com/mmparvizan
"دعوت به مقاومت در شعر فلسطینی" از مهم‌ترین مفاهیم مشترک در اغلب فلسطین‌سروده‌ها، دعوت مخاطب به مقاومت است. این مفهوم از اوّلین دوره‌های شعر فلسطین در شعر عربی نمود داشته (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 83) و از پربسامدترین مؤلفه‏‌های معنایی فلسطینیات فارسی نیز هست. در شعر شاعران دهۀ اوّل انقلاب مثل حمید سبزواری، این مؤلفه بسیار پررنگ، و برآمده از شرایط اجتماعی سال‏‌های آغازین انقلاب و روحیۀ حماسی مردم جامعه است: ...تنگ است ما را خانه تنگ است ای ‌برادر برخاک ما بیگانه ننگ است ای ‌برادر ...فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید تخت ونگین از دست اهریمن بگیرید ...تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار مقصد دیار قدس هم‌پای جلودار (صداقتگوی کیاسری، 82: 1372 -79) دیگر شاعران نسل اوّل دوران جنگ چون: محمود شاهرخی و عباس براتی‏‌پور(نک: همان، 89 و 30) از شگردی مشابه برای بیان این مفهوم بهره برده‏‌اند. از نظر واژگانی، آرکائیسم و اشاره به قهرمانان ملّی و دینی از ابزار غنی‌کردن اشعار آنان است. در این‌گونه شعرها که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده‌، به پیروی از شعر حمید سبزواری از وزن حماسی«مستفعلن مستفعلن مستفعلاتن» در بحر «رجز»‌استفاده شده است. در غزل‌های پایداری زمان جنگ نیز این نگاه پویا و مقاوم در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب به‌وضوح دیده می‌شود: می‌شکافد سینۀ شب شعلۀ شمشیر فجر ای برادر تا پگاه قدس با رهبر به‌پیش (مردانی، 1374: 18) گاه دعوت به مقاومت به‌علت نزدیکی شاعر با فضای معناگرای شعر جنگ، چارچوبی کاملاً نمادین گرفته که تنها با اشارۀ شاعر می‌توان شعر را مربوط به مقاومت فلسطین دانست. در این دست اشعار، شاعر به صورتی نمادین مقاومت را تنها چارۀ بهبود شرایط موجود معرفی می‌کند: تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره (امین‌پور، 1386: 14) هرچند در شعرهای مربوط به دهۀ هشتاد، از میزان دعوت به مقاومت در فلسطینیات فارسی کاسته شده، برخی شاعران نسل سوم، به‏‌ویژه با استفاده از نماد «سنگ» مخاطب را مقاومت دعوت می‏‌کنند. ابیات زیر از حسین هدایتی از این نمونه است: سنگ بردار و بزن این شب آویزان را تا که برهم بزنی خواب خوش شیطان را سنگ قانون دهان‌کوب زمین است بزن آه موسیقی خشم تو همین است بزن (اسرافیلی، 1385: 414) https://eitaa.com/mmparvizan
"کورشِ پادشاه یا کورش پیامبر؟" کورش را به عنوان یک واقعیت تاریخی، باید به رسمیت شناخت. پادشاهی قدرتمند که در تاریخ جهان باستان یکی از گسترده‌ترین امپراتوری‌ها را تشکیل داده و ویژگی‌های حکمرانی‌اش، مثبت و منفی در تاریخ تمدن ثبت شده است. آنچه در این گفتار به آن اشاره می‌شود؛ نقد روایت‌گونه‌ای متاخر است که کورش را تا مقام پیامبری برکشیده؛ تا آنجا که برخی کلمات "کورش" و "قریش" را از یک ریشه دانسته و پیامبر آخرین(ص) را از نسل او معرفی کرده‌اند. ریشه‌ی این توصیف را باید در تطبیق شخصیت کورش و ذوالقرنینِ قرآنی جستجو کرد (بنگرید به سوره‌ی کهف)، تاویلی که نخستین بار ابوالکلام آزاد آن را مطرح کرده و به آرای مفسران بزرگی چون علامه طباطبایی نیز راه یافته است. باید افزود که از دیرباز درباره‌ی شخصیت ذوالقرنین، مباحثی بین مفسران مطرح بوده؛ چنانکه در قرون نخستین اسلامی، اغلب او را با اسکندر مقدونی تطبیق داده‌اند. حال آنکه شباهت‌های موجود بین ذوالقرنین و اسکندر یا کورش، صرفا محدود به قرائن لشکرکشی‌ها و برخی توصیف‌های ظاهری بوده و جنبه‌های باطنی این تطبیق در نظر گرفته نشده است؛ مگر که بپذیریم، در کلام‌الله، داستان او فارغ از اعتقادات آیینی‌اش، صرفا در جایگاه پادشاهی فاتح نقل شده است. (وَ یسئلونَکَ عَن ذی القَرنینِ قُل سَاَتلوا عَلَیکم منه ذکرا) از مهمترین منابعی که می‌توان از طریق آن، باورهای کورش و احتمال همانندی آن به ادیان توحیدی را بررسی کرد متن دقیق و تحریف‌نشده‌ی "منشور کورش" است و اطلاعاتی که محققان بر اساس آن نوشته‌اند: ابراهیم پور داوود، در کتاب فرهنگ ایران باستان، نشر دنیای کتاب، ص 117_118، بر اساس متن منشور، از کورش نقل می‌کند: "و خداوندان شومر و اکد را که نبوءنید به بابل آورده، خشم مردوک، بزرگ خدایان را برانگیخته بود، من به فرمان مردوک، بزرگ خدایان، هر یک را دیگرباره آرام و خشنود در پرستشگاهان بر جاهای خودشان نشاندم". مهرداد بهار در کتاب اسطوره تا تاریخ، نشر چشمه ص 158_159، اینگونه آورده که  نبوءنید، بت خدایان شهرها را به بابل آورده بود و معابد را ویران کرده بود. کورش بت‌های شهرها را به معابد خود بازگرداند و در زمان او بت‌های شوش و عاشور هم به جایگاه خود بازگشت. این مباحث، با متن خود منشور هم سازگاری دارد. چه در ترجمه‌ی دکتر عبدالمجید ارفعی استاد زبان‌های اکدی و ایلامی و چه در ترجمه‌ی دکتر شاهرخ رزمجو، نشر فرزان، در بندهای 32تا 34 این مضمون آمده است: " خدایانی را که درون آن‌ها ساکن بودند، به جایگاه‌هایشان بازگرداندم و در جایگاه ابدی خودشان نهادم. همه‌ی مردم آنان را گرد آوردم و به سکونتگاه‌هایشان بازگرداندم و خدایان سومر و اکد را که نبونیید در میان خشم سرور خدایان به شوانّه آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت به جایگاهشان بازگرداندم".    نکته‌ی تامل برانگیز و مورد تایید کتاب‌های تاریخی و خود منشور  این است که کورش بت‌های مردم را به معابد آنان باز گردانده و از این طریق آنان را خرسند کرده است. سوال مهم این است که اگر کورش همانگونه که برخی معتقدند، پیامبر است، با در نظر گرفتن آیات متعدد قرآن که رسالت پیامبران را واحد دانسته(لا نفرّق بین احد من رسله) و همچنین بارها در آیات مستقل یا داستان‌ها، بت‌پرستی و چندخدایی را نقد و نهی کرده( اَ ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار)، باز هم می‌توان کورش را موحد و  پیمبر دانست؟ البته، باید در نظر داشت که نقد تقدّس و موحد بودن کورش، به معنای فراموش کردن جایگاه تاریخی و نوع حکمرانی‌اش در تاریخ تمدن ایرانی، نیست؛ بلکه نوعی پرهیز از افراط در توصیف شخصیت اوست. https://eitaa.com/mmparvizan
"عشق و درد در شعر قیصر امین‌پور" اگر در نگاهی کلی بخواهیم دو مفهوم اصلی اشعار قیصر را معرفی کنیم به "عشق و درد" می‌رسیم. در 103 شعر امین‏‌پور، می‏‌توان عشق را در جایگاه کلیدی‏‌ترین محتوا یا واژه دید. مفهوم عشق در ادوار مختلف شاعری او تحولاتی خاص یافته است. این مفهوم ابتدا در کنار ارزش‏‌های انقلابی شعر او در دفترهای «در کوچۀ آفتاب» و «تنفس صبح»، بیشتر در حاشیه است و در بسیاری از اشعار جنگ، کمک‏‌کنندۀ شاعر برای جذابیت بخشیدن به کلام حماسی یا مرثیه‏‌های پایداری اوست. عرفان این دوره از شاعری او هم به‌موازات عشق، راهی برای عروج است و به مفهوم شهادت نزدیکی‌ای خاص دارد. در این دوران، عشق، گونه‏‌ای مقدس است و در این اشعار بیشتر خود مفهوم عشق مهم است و شاعر چندان اشاره‏‌ای به معشوق ندارد. در دفتر آینه‏‌های ناگهان دوم، چون اشعار آن در اوج زمان جنگ سروده شده، عشق کمترین حضور را دارد. شیوۀ حضور عشق نیز هنوز به‌صورت قبل است. در دفتر اوّل آینه‏‌های ناگهان اول، اگرچه حضور عشق پررنگ‏‌تر شده، چندان چشم‌گیر نیست و عشق، تنها کمکی برای بیان دردها و حسرت‏‌های شاعر و غم‏‌ها و اندوه‏‌های اوست. در دو دفتر آخر امین‏‌پور، این مفهوم حضوری چشم‏گیر می‌یابد؛ به‌ویژه در گل‏ها همه آفتاب گردانند که بیش از نیمی از دفتر به مفهوم عشق اختصاص داده شده است. در این دفتر، عشق، هویت پایدارانۀ خود را از دست می‏‌دهد و بُعدی فردی می‏‌یابد. در دفتر آخر هم، عشق پربسامد ترین مفهوم شعر شاعر است. در این دفتر، معشوق حضور خود را به‌وضوح نشان می‏‌دهد؛ البته در کنار آن، خود مفهوم کلی عشق هم مطرح است. گاه هم شاعر به مفهوم‏‌های پیچیده‏‌تر عرفانی در توصیف عشق روی می‏‌آورد؛ بااین‌حال، عشق دیگر زمینۀ پایداری اشعار اولیه‌ی قیصر را از دست داده است. پس از عشق، مفاهیم درد، حسرت، شکایت و غم، از منظری کلیدی‏‌ترین و متفاوت‌ترین شعر‏های امین‏‌پور را تشکیل داده است؛ نوعی بیان احساسی به درد و اندوه که او را با دیگر شاعران انقلاب متفاوت کرده است؛ به‏‌طوری که جدا از حضور پراکندۀ درد و حسرت در شعرهای جنگ و عاشقانه، می‌توان 42 شعر امین‏‌پور را برگزید که درد در آن‏ها کلیدی‏ترین مفهوم است. از رباعی‏‎های در کوچۀ آفتاب که در گذریم – که به نوعی درد و حسرت خاص با نگرش پایداری و انقلابی اشاره دارند - باید اوج استفاده از این مفهوم را – چه از منظر محتوا و چه هنری - در شعر‏های سال‏‌های آغازین پس از جنگ امین‌‍‌‌پور دانست. دفتر اوّل آینه‏‌های ناگهان، به‏‌ویژه با شعرهای دردواره‏‌ها (1و2)، مهم‏ترین جلوه‏‌گاه این مفهوم در اشعار امی‌ن‏پور است. قیصر که خود را از بازماندگان میراث جنگ می‏‌داند، از یک‏سو دلتنگ یاران سفر کرده است و از دیگرسو نگران ارزش‏‌هایی است که سخت به آن‏‌ها وابسته بوده است. از نظر او، سال‏‌های پس از جنگ، دوران فراموشی آن ارزش‏‌هاست. در دفتر گل‏ها همه آفتاب گردانند هم، درد و حسرت هنوز حضوری چشم‏گیر دارد؛ اما نوع نگاه امین‏‌پور به درد در سروده‏‌های دو دفتر آخر، متفاوت با اشعار دوران جنگ و دهۀ 70 است. "کتاب منشور دوم/ محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی این روزها" صبح شد، باز از تشک برخیز، از سکون معاصران بنویس غُر، بزن بر سر جهان یک چند، از شب وحشیِ "گِران" بنویس باز کن با غرور پنجره را، زل بزن کوچه‌کوچه دلهره را بعدهم با امید روزی خوش، از تکاپوی عابران بنویس طعم صبحانه؛ چایِ بی‌قند است، مِلک امروز قیمتش چند است؟ برج عاجی برای خویش بساز، از حقوق مشاوران بنویس پُک بزن خاطرات دیشب را، به غمی فلسفی بگز لب را بعد از آن صفحه‌ای دکارت بخوان، از کرامات شاعران بنویس باز کن پیج اینستا را یا...، لایک کن عکس‌های زیبا را هشتگ منع سگ‌کشی بگذار، از هیاهوی حاضران بنویس # ساعت ده: پر از کیاست شو، وارد عرصه‌ی سیاست شو لم بده روی مبل و نقدی بر خیلِ آسوده‌خاطران بنویس # عصر، تغییر ده عبارت را، بازکن منطق تجارت را از فلسطین سخن مگو، عیب است، از غم و درد تاجران بنویس یک‌بغل سینما تماشاکن، گره از زلف یار خود واکن وصفی از آن لبان خونین را، به گروه "معاشران" بنویس پرس و جو کن که وضع مطلوب است؟ حال همجنس‌بازها خوب است؟ مثل احمد شهید تحلیلی، بر حقوق معاصران بنویس تیترکن، دادهای کی‌روش را، بورس بازان ظاهرا خوش را داوران را به انتقاد بگیر، از تبانیّ ناظران بنویس شمّه‌ای از فواید فمنیسم، راه حلّی برای جذب توریسم از گرانی نرخ ارز بگو، از هجوم مسافران بنویس نقدکن سینمای داخل را، حصر را، حکم مرگ قاتل را نامه‌ای هم برای دلجویی، به حضور مهاجران بنویس در هوای غروب، دل‌دل کن، یمن و شام و غزه را ول کن جای آن چند جرعه چای بنوش، از سلوک مجاوران بنویس # دیگران را به دیگران بسپار، هشتگ قلب من، زمین، بگذار از فلسطین نوشتن آشوب است، حال همجنس‌بازها خوب است https://eitaa.com/mmparvizan
"فراخوان جشنواره‌ی شعر دانایی" پویش شعر با محوریت کتاب و کتاب‌خوانی - با همکاری اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز. به برگزیدگان جشنواره جوایزی نفیس اهدا خواهد شد. حداکثر ۳ اثر از طریق بارگذاری در yun.ir/wisdom_poetry 📚🖋️ -سنتی https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"چیزی میان جوشش و کوشش" شعر آمیخته‌ای از ظرفیت‌های جوششی و کوششی است. ساختار شعر و جنبه‌های فرمی و شکلی و برخی ویژگی‌های زبانی و ادبی آن با ممارست و کوشش و تمرین به دست می‌آید و حس و حال عمیق شاعرانه و بسیاری از کشف‌ها و نوآوری‌های مضمونی و ساحت‌های تخیل شاعرانه، زاییده‌ی جوشش است. جهان کیهانی شعر محصول کوشش است و آنِ "جان"ی شعر، بر آمده از جوشش. شاعران بزرگ آمیخته‌ای از این دوساحت را به مخاطبان عرضه کرده‌اند؛ هرچند برخی چون فردوسی بر ساحت کوششی و نظم‌گونه‌ی شعر متمرکزشده و مولوی، غرقه‌ی اقیانوس شور و جوشش درونی است و حافظ از این دو ساحت، در لباس معجونی شگفت‌انگیز بهره برده است. شاعران خراسانی و بازگشتی فارسی و شاعران یونان و روم و پیروان مکتب کلاسیسیم بیشتر به کوشش توجه داشته‌اند و در شعر عراقی و اصفهانی و هندی و در آثار بسیاری از پیروان نیما و در مکاتب رمانتیسیسم و سمبولیسم و سوررئالیسم، شاعران و منتقدان بیشتر بر زاویه‌ی جوشش و ناخودآگاه انسانی تمرکز کرده‌اند. ساحت جوششی شعر برآمده از نوع نگاه فلسفی _عرفانی شاعر به جهان و شوریدگی و جنون و عاشقی است؛ ویژگی‌ای که در بسیاری از اشعار معاصران سنتی‌سرا و زبان‌گرا یا شاعران محتوامحور روزگار ما دیده نمی‌شود. فیلم کوتاه بالا از حیدر یغما خشتمال نیشابوری(۱۳۰۲تا ۱۳۶۶) غزل‌سرای معاصر و نوع بیان و زندگی و صدای شورانگیزش، نشانه‌ای از برخی جنبه‌های شعر جوششی است که دیدنش به دوستان شاعر توصیه می‌شود؛ اگر تا کنون ندیده‌اند. https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای پایداری در فلسطین‌سروده‌ها» در سنت اشعار فارسی سروده شده با موضوع فلسطین، واژه‏‌هایی می‏‌توان دید که القاگر حس مقاوت مخاطبند. از میان این کلیدواژه‏‌ها، سنگ، خون، زخم و شهید، بیشترین کاربرد را در اشعار یافته‏‌اند. سنگ، پرکاربردترین نماد در فلسطینیات و نماینده‌ای هم‌وزن زیتون در ادبیات جهانی مقاومت است؛ البته این واژه در سنت شعر فارسی بروزی بیش از ادبیات عرب دارد. در میان شاعران فارسی، علی‏‌رضا قزوه بیش از دیگران از این نماد بهره برده است. (نک: قزوه، 1384: 89، 94، 137، 138و151) در شعر او زمان و مکان مقاومت تنها با «سنگ» قابل‌محاسبه است؛ او «سنگ» را نماد بیداری، حرکت و رمی شیطان‌های جهانی می‏‌داند: حالا ساعت به‌وقت سنگ چنداست؟ / و من تا ساعت چند باید شعر خشم و سنگ بگویم؟ / باران سنگ تا ساعت چند باید ببارد. (همان، 148) دیگر شاعران فارسی نیز از دوران جنگ، از سنگ به‌عنوان شناسنامۀ شعر پایداری فلسطین و برای تشجیع مخاطب به مقاومت، استفاده کرده‏‌اند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 70و141) البته در غزل‏ها و اشعار سپید شاعران جوان دهۀ 80، بیشترین توجه به این واژه دیده می‏شود. (نک: عمرانی، 22: 1382، اسرافیلی، 359: 1385، 89، 376و377) اهمیت این واژه در فلسطینیات شاعران جوان به‏‌حدی است که شاعرانی چون: علی دولتیان، عبدالحمید رحمانیان و غلامرضا کافی، غزل‏ه‌ایی با ردیف سنگ در ستایش مقاومت فلسطین سروده‏‌اند: شتاب داشت و پیدا نکرد آنجا سنگ هجوم برد به دستش نبود حتّی سنگ (اسرافیلی، 1384: 81) این نماد حتّی در شعر‌های کودک و نوجوان با موضوع مقاومت نیز کاربرد یافته است. (همان، 85) از دیگر واژه‏‌های نمادین در فلسطنیات که پایداری و مبارزه را به مخاطب القا می‏‌کند، واژه‏‌هایی چون: زخم، خون، شهادت و شهید را باید نام برد. این کلمات در اشعار دفاع مقدس فراوانی دارند و در ادامۀ سنت شعر جنگ به فلسطنیات فارسی راه یافته‏‌اند. فراوانی این واژه‏‌ها در فلسطین‌سروده‌های فارسی به‌حدی است که نمی‏‌توان به‌تفصیل از آن سخن گفت. این نمادها، بیش از همه در سروده‏‌های شاعران فارسی دهۀ 60 و آغاز دهۀ هفتاد دیده می‏‌شود و شاعران نسل سوم چندان توجهی به آن‏‌ها ندارند. در سطرهای زیر از ضیاءالدین ترابی نمودهایی را از این نمادها می‏‌‌توان دید: گل‌های سرخ / مثل زخم / مثل سیاه‌زخم / زخم دل شکستۀ لبنان / وقتی‌که سرو ساده / چون کوه ایستاده بود و-تاریخ / بازانوان خسته / چون شتری پیر / می‌گذشت / در فصل بی‌تفاوت / بی‌تقویم / در فصل زخمی من / زخم ذهن من. (ترابی، 1369: 128-129) در فلسطینات علی‏‌رضا قزوه، تیمور ترنج، محمدتقی تقی‏پور، رباب تمدن، عزیزاللّه زیاد، حبیبه جعفریان، محمدحسین جعفریان و... کاربرد این نمادها را می‏‌توان دید؛ البته در شعر شاعران نسل سوم، تبدیل واژه‏‌های زخم و خون، به شهادت، انتحار و انتفاضه بیشتر نمود یافته است. https://eitaa.com/mmparvizan
«دیگر نمادهای پایداری در شعر فلسطینی» یکی دیگر از مجموعه‌واژه‌هایی که زیر عنوان نمادهای پایداری در شعر فلسطین قرار می‏‌گیرد، متشکل از کلماتی است که به‌صورت مستقیم و یا نمادین، ویران‌گری نیروهای صهیونیست را در سرزمین‌های اشغالی توصیف می‏‌کند. در اشعار فارسی، واژه‏‌های بمب، مسلسل، تانک و موشک و... از این دسته است. نمادهایی که در سال‌های اخیر و به‏‌موازات اشعار عربی در شعر فارسی هم کاربردی وسیع یافته‏‌است. در نمونه‏‌های فارسی، «بمب» پرکاربردترین نشانه از ویران‌گری است که بیشتر در اشعار آزاد دیده می‌شود. کاربرد این واژه را در سروده‏‌هایی از علی‌رضا قزوه، محمدرضا ترکی، محمدمهدی سیار، علی‏‌رضا رجب‏‌علی‏‌زاده و... می‏ توان دید: شبت را / از بمب‌های خوشه‌ای پر دیدم / آن‌گاه که زیر سرت / بالشی از سنگ و ستاره بود. (قزوه، 1386: 69) واژه‏‌های مسلسل، نارنجک، تانک، تفنگ و... نیز به‌صورت پراکنده در اشعار شاعران نسل سوم، نمود دارد. (نک: اسرافیلی، 319: 1385، 336، 406، 408 وقزوه، 1385: 21) علاوه بر نمادهای یادشده، اشاره به آوارگی در کشورهای حاشیه، توصیف اردوگاه‌ها، توجه به مفهوم محاصره و در کنار آن استفاده از واژه‌هایی چون: «دیوار»، «تبعید»، «حصار»، «آزادی» و... در شعر مقاومت فلسطین همواره کاربرد داشته؛ چنانکه این مفهوم یکی از بن‏مایه‏‌های اصلی اشعار معین بسیسو شاعر فلسطینی است. (محمدی روزبهانی، 1389: 79) در مقایسه با شاعران عرب، شاعران فارسی ازآنجا که تنها از دور با مفهوم آوارگی و پیامدهای آن آشنا بوده‌اند؛ چندان نتوانسته‏‌اند این مفاهیم را در اشعارشان توصیف کنند و با استفاده از برخی واژه‏‌ها و نمادها، کوشیده‏ اند آن را در اشعارشان القا کنند. برای مثال مهرداد اوستا و تیمور ترنج از میان شاعران دوران جنگ، به‌صورت ضمنی به آوارگی فلسطینیان اشاره کرده‏‌اند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 16: 1372و45) در شعر شاعران دهۀ هشتاد، علاوه‌بر توصیف آوارگی، مسالۀ دیوارهای حائل بیشترین نمود را یافته و شاعرانی چون علی‏‌رضا قزوه، اصغر عظیمی‏‌مهر و تیمور آقامحمدی، از این نماد در سروده‏‌هاشان استفاده کرده‏‌اند: ...من از ساکنین رهاشدۀ لبنانم / ولی دلم پشت این سیم‌های خاردار و / دیوارهای بتنی / در محلۀ هرگز ندیدۀ رام‌اللّه / می‌تپد. (اسرافیلی، 32: 1384-34) علاوه‌بر واژه‏‌های یادشده، نمودهایی پراکنده از اردوگا‏های فلسطنیان، به‏‌ویژه صبرا، شتیلا و جنین را در برخی اشعار فارسی می‏‌توان دید. https://eitaa.com/mmparvizan
4_956330822720293004.pdf
3.33M
"نقد نیما: عبدالعلی دستغیب" عبدالعلی دستغیب، متولد ۱۸ آبان ۱۳۱۰ شیراز، از شاعران و نویسندگان و منتقدان و مترجمان روزگار ماست که بیش از همه به دلیل نقدهایش در حوزه‌های گوناگون ادبیات معاصر و کهن شناخته شده است. بسیاری او را به همراه براهنی و شفیعی کدکنی، سه منتقد نامی شعر معاصر فارسی در عصر پهلوی می‌دانند. کتاب نقد و بررسی آثار نیمایوشیج یکی از آثار اوست. https://eitaa.com/mmparvizan
«سمبولیسم حماسی- اسطوره‏‌ای نیما» یکی از شاخه‏‌های سمبولیسم نیمایی که بر جریان‏‌های پس از او تاثیری شگرف نهاده، سمبولیسم اسطوره‏ ای- حماسی اوست. این دست از اشعار نیما عمدتا در نقطه‌ی گره‌خودگی شاعرانگی سمبولیسمِ در حال افول نیما و اندیشه‌ی سیاسی چپ نزدیک به سال‏‌های کودتا شکل گرفته و تا حدودی می‌توان آن را مکمّل سمبولیسم اجتماعی نیما دانست. پادشاه فتح نیما، از نمونه‏‌های کامل این نوع است که تاثیر شیوه‏‌ی آن را بر بسیاری از آثار شاخص اخوان ثالث و حتی شاملو می‏‌توان دید. از مشخصه‏‌های اصلی این دست از اشعار نیما، باید به موارد زیر اشاره کرد: -استفاده از زبانی حماسی و نمایش‏نامه‏‌ای و نزدیک‌شدن به ساخت یک حماسه‏‌ی دراماتیک. -نزدیکی به زبان و نوع واژه‏‌گزینی سبک خراسانی و بهره‏‌گیری از آرکائیسم واژگانی و دستوری. - بلندی و کوتاهی سطرها بیش از اشعار سمبولیسم فردی؛ همچنین طول بیش‏تر اشعار. - وضوح بیش‏تر معنا در مقایسه با اشعار فردی به دلیل کم شدن حذف‏‌ها؛ همچنین تبدیل سمبول‏‌های عبارتی مبهم به سمبول‏‌های واژگانی تکرار شونده و قابل فهم. - غلبه‏‌ی نگاه جمعی، توجه به خلق و توده‏‌ی مردم و دعوت به مبارزه. -استفاده‏‌ی بیش‏تر از قافیه در مقایسه با اشعار سمبولیسم فردی. -جابه‏‌جایی‌های دستوری مکرر در ساخت سطرها؛ همچنین تعدد جمله‏‌ها و عبارات موقوف‌المعانی. در ادامه، بخش‏‌هایی از «مرغ آمین» نیما که از موفق‏‌ترین شعرهای این جریان در ادبیات معاصر است، از نظر می‌گذرد: "مرغ آمین" مرغ آمین دردآلودی است کآواره بمانده. رفته تا آن‏‌سوی این بیدادخانه بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده. … او نشان از روز بیدار ظفرمندی است. با نهان تنگنای زندگانی دست دارد. از عروق زخمدار این غبار آلوده ره تصویر بگرفته. از درون استغاثه‏‌های رنجوران. در شبانگاهی چنین دلتنگ، می‏‌آید نمایان. وندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی که ندارد لحظه‏‌ای از آن رهایی می‏‌دهد پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی. رنگ می‏‌بندد شکل می‏‌گیرد گرم می‏‌خندد بال‏‌های پهن خود را بر سر دیوارشان می‏‌گستراند.. https://eitaa.com/mmparvizan
Mohite_Zendegiye_Roodaki.pdf
14.53M
"محیط زندگی، احوال و اشعار رودکی" به کوشش سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴/ ۲۳ آبان ۱۳۴۵) https://eitaa.com/mmparvizan
"پروین و مناظره‌های سیاسی" از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپ‌ها و شخصیت‌های تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد. این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویل‌پذیر، زمان‌مند نبودن اشارات و نمادها، کلی‌بودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همه‌ی زمان‌ها مخاطب را به خود جلب می‌کند. مناظره‌ها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و..‌.، از نمونه‌های موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر می‌رسد، این اشعار او صورت تکامل‌یافته‌ و آمیخته‌ی مناظره‌های انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است. شکایت "پیرزن به قباد"، نمونه‌ای متمایز از این سروده‌هاست که در ادامه از نظر می‌گذرد: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت: که‌از آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست روزی بیا به کلبه‌ی ما از ره شکار تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست هنگام چاشت، سفره‌ی بی‌نان ما ببین تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد آب قنات بردی و آبی به‌چاه نیست سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید بر عیب‌های روشن خویشت، نگاه نیست حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است کار تباه کردی و گفتی تباه نیست صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست مُردی در آن‌زمان که شدی صید گرگ آز از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست یک‌دوست از برای تو نگذاشت دشمنی یک مرد رزم‌جوی، تورا در سپاه نیست جمعی سیاه‌روزِ سیه‌کاری تو اَند باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست مزدور خفته را ندهد مزد، هیچ‌کس میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست تقویم عمر ماست جهان، هر چه می‌کنیم بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو ای آبروی بهار، باران! باران! آیینه‌ی موج‌دار، باران! باران! نم‌نم دل کوچه‌های ما را بردی با حوصله‌تر ببار، باران! باران! https://eitaa.com/mmparvizan
📚 | به مناسبت هفته کتاب و کتاب‌خوانی هرروز معرفی یک کتاب از نویسنده‌های شیرازی 📖کتاب دوم: به رنگ درنگ 🖋نویسنده: محمد مرادی •┈┈••••✾•●•✾•••┈┈• ⭕️ 🔺سروش+🔻بله🔺روبیکا