هدایت شده از مجتبی خرسندی
🔻کانال اشعار و نوشتههای
✔️#مجتبی_خرسندی
🔹#شعر #سرود #داستان
🔸#افتخارات #مرور_خاطرات
🔹#معرفی_کتابها #مصاحبهها
🔸#نقدها_تحلیلها #وقایع_روزمرّه
🔹#توییتها #درد_دل #هنر_گفتوگو
🔻آدرس در ایتا؛
https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از باشگاه کتاب سیب نارنجی
امام گلها عنوان مجموعه شعری عاشورایی از محمود پوروهاب است. پوروهاب در این مجموعه، در ۱۳ قطعه شعر که قالب همه آنها غزلمثنوی است و در شعر کودک و نوجوان کمتر استفاده شده است، به توصیف وقایع عاشورا و برخی از قهرمانان این رویداد مهم تاریخی پرداخته است.
زبان اشعار ساده و روان است و همراهی آنها با تصاویر میتواند آن ها را برای نوجوانان گروههای سنی د و ه مناسب کند؛ اگرچه بزرگسالان هم دیگر مخاطبان این مجموعهاند.
تشنه و تشنگی، رود، لاله، مشک، آب،اسب، سقا و ...از کلیدواژههای این مجموعهاند که در دیگر شعرهای عاشورایی نیز دیده میشوند. نگاه شاعر به واقعهی عاشورا در این دفتر چون بسیاری از سرودههای دیگر شاعران، نو و تازه نیست با این حال شاعر کوشیده است با خلق تصاویری متفاوت و ملموس سرودهای عاطفی ارائه کند و به مضمون رنگ و بویی تازه ببخشد. استفاده از ردیف برای تمام اشعار موسیقی شعرها را تقویت کرده است و زبان ساده و واژهها و ترکیبهایی چون سنجاقک، قمری، شکوفه، گلدان، خورشید، ترانهی رود، ماهی سرخ کوچک، آهوی سبزهزار، گل خشک و شاخه سبز صنوبر بر صمیمت کلام افزوده است.
از دیگر نقاط قوت این کتاب، ذکر منابع مورد استفاده است.
انتشاران مدرسه این مجموعه را اولین بار در سال ۱۳۷۵ منتشر کرده است.
شعر زیر از این دفتر انتخاب شده است:
گفتی ای نوبهار من برگرد
کوچک بیقرار من برگرد
داغ و اندوه تازهای نگذار
بر دل داغدار من، برگرد
آه از خون سرخ یارانم
دشت شد لالهزار من، برگرد
منم آن رود تشنه کو آبی؟
خشک شد چشمهسار من برگرد
در دل کوفیان زمستان است
دور شو از کنار من، برگرد
تیغ و شمشیر تشنه خونند
آهوی سبزهزار من برگرد
ای گل کوچک برادر من
یادگار بهار من برگرد
کودک اما عمو عمو میکرد
گل خود را دوباره بو میکرد
غصهها داشت در دلش خانه
دور گل گشت مثل پروانه
بال پروانه را جدا کردند
چه ستمها که بر شما کردند
باشگاه کتاب کودک و نوجوان سیب نارنجی
#شعر_نوجوان
#سیب_نارنجی
#محمود_پوروهاب
#معصومه_مرادی
#شعر
#شعر_آیینی
#شعر_عاشورایی
https://eitaa.com/sibbook
"جلال و شعر: به بهانهی سالروز درگذشت"
جلال آل احمد از نویسندگان شاخص و صاحبسبک و تاثیرگذار روزگار ماست که میتوان به دلیل اهمیت جایگاه ادبیاش، بین او و شعر معاصر نیز در چند گزاره، پیوند برقرار کرد.
گزارهی اول: آشنایی و همسایگی جلال با نیما، نقشی متمایز برای او و سیمین در شعر معاصر باز کرده است. روایتهایی از او و سیمین دربارهی زندگی و مرگ و مرام نیما نقل شده که اسنادی مهم در نیماشناسی است.
گزارهی دوم: زبان داستان جلال محاورهای، روزنامهنگارانه و واقعگراست؛ پس به ضرورت، بافتی مغایر با زبان شاعرانه دارد؛ حال آنکه حتی زبان دانشور در مقایسه با او ظرفیتی سازگارتر با شعر دارد.
گزارهی سوم: جلال در سخنانش قضاوتها و نقدهایی دربارهی شعر مطرح کرده است. اصرار او بر محتواگرایی در داستان، سببشده نقدهایش بر اشعار نیز کمتر از منظر فرم و زبان شاعرانه اهمیت داشته باشد. بعید نیست که ادعا کنیم او فرم شاعرانه و موسیقی زبان را بهدرستی نمیشناخته؛ نکتهای که در برخی اظهار نظرهای او نیز مشهود است. برای مثال در دستخط جلال روی شعری از سپانلو (در حاشیهی کتاب تبعید در وطن)، پیشنهادهایی ثبت شده که وزن و فرم شعر را دچار خطا کرده؛ گویا او صرفا به بهسازی معنای شعر در نقدش توجه داشته است.
گزارهی چهارم: زندگی و مرگ جلال هم بر شعر معاصر تاثیر نهاده و شاعرانی را بر انگیخته که اشعاری در سوگ او بسرایند. از مشهورترین این اشعار سپیدسرودهای از احمد شاملو با مطلع زیر است:
قناعتوار تکیده بود/ باریک و بلند...
جز او اخوان و سیمین بهبهانی و منزوی و... هم اشعاری برای او سرودهاند.
#شعر
@mmparvizan
"شهر مقدس قم و شاعران"
شهر قم در سدهها و قرون متمادی، از مراکز مهم علوم دینی و شاخههای فرهنگ و تاریخ شیعی بوده است؛ بهطوری که بسیاری از نامآوران تمدن شیعی در این دیار زیسته یا تحصیل کرده یا در بخشی از خاک آن آرمیدهاند.
هرچند این دیار اغلب جایگاه علوم مربوط به حوزههای علمیه و زبان و ادبیات عربی بوده؛ شاعران فارسیزبان نیز با این دیار پیوندهای گوناگون داشتهاند.
از جمله شاعران کهن، رکنالدین دعویدار قمی (درگذشته به آغاز سدهی هفتم) احتمالا سرآغاز رسمی شعر فارسی (از میان شاعران صاحب دیوان) در این دیار بوده است. در تذکرههای مربوط به این دیار نامهایی چون: ملک قمی و هجری قمی و شاطر عباس و دهها شاعر دیگر را میتوان سراغ گرفت که کمتر شناخته شدهاند و در سالهای اخیر نیز شاعرانی نامآور چون: علی موسوی گرمارودی و محمدعلی مجاهدی (پروانه) و بسیاری از شاعران جوان، پرچم شعر دینی را در این دیار بر افراشتهاند.
شهر قم از منظر پیوند با جریان شاعران حوزوی نیز جایگاهی درخشان دارد و حضور روحانیانی شاعر و مجتهدانی سخنور چون: فیض و فیاض و بسیاری دیگر از معاصران موید این جایگاه تاریخی است.
از منظری دیگر، حضور کریمهی اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(س) در این شهر، از قرون قبل شاعران را برانگیخته تا اشعاری در ستایش ایشان و مرقد شریفشان بسرایند که علاوه بر اشارات پراکنده، از کهنترین سرودهها میتوان به شعری از فیاض لاهیجی داماد ملاصدرا اشاره کرد. البته شاعران عصر قاجار بیش از دیگر ادوار به ستایش آن حضرت توجه کردهاند که برخی چون: طرب اصفهانی سرودههایی درخشان در این حوزه دارند.
#قم
#شعر
@mmparvizan
هدایت شده از مجتبی خرسندی
🔻کانال اشعار و نوشتههای
✔️#مجتبی_خرسندی
🔹#شعر #سرود #داستان
🔸#افتخارات #مرور_خاطرات
🔹#معرفی_کتابها #مصاحبهها
🔸#نقدها_تحلیلها #وقایع_روزمرّه
🔹#توییتها #درد_دل #هنر_گفتوگو
🔻آدرس در ایتا؛
https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi
"نظم و شعر و حافظ"
یکی از مباحثی که در سدههای اخیر به صورت جدی وارد مباحث نقد و تعریف شعر شده و در بسیاری از داوریها و انتقادها از آن سخن به میان میآید، تقسیمبندی آثار به دو دستهی شعر و نظم است. این مرزبندی، در نقد کهن نیز مطرح بوده، چه در ادب یونان، چه در ادب عرب و چه در نقدالشعر فارسی که به این مساله گاه توجه شده؛ شاید موید همین نکته است که حافظ می
گوید:
به سلک درّ خوشاب است شعر نغز تو حافظ
که گاه لطف سبق میبرد ز نظم نظامی
چنان که در این بیت دیده میشود، حافظ اثر خود را شعر و سرودههای نظامی را نظم خوانده که این نکته با تقسیمبندی یادشده سازگار است؛ اما در نقد شعر کهن فارسی، دامنزدن به این مرزبندی چندان فراگیر نبوده است.
اگر بر تعریفهایی که شاعران مکتب کلاسیسیم اروپا از شعر و اصول آن ارائه کرده پاند نظر بیفکنیم، خطکشیهای منطقی و واضحی برای تشخیص اثر ادبی میتوان یافت که کاملا از پیش تعیین شده، کوششی و حتی قابل آموزش است و از این منظر با تعریف پهای موجود از نظم سازگاری دارد.
بنابراین تعریفهای موجود از شعر به معنی چیزی متفاوت با نظم در نقد جدید، نوعی اعتراض به ادب اشرافی دوران کلاسیسیم است که رمانتیکها با جهانبینی آزادیمحور و در تقابل کلاسیکها ارائه کرده اند و همین سنتشکنی، پس از آنها به آرای سمبولیستها و سوررئالیست ها و دیگران نیز راه یافته است. از این زاویه، یکی از تمایلات سبکی حافظ حرکت از بنیانهای نظمی شعر سدههای قبل به تعریفی جدید از شعر در سدهی هفتم است.
از زاویهای دیگر و در ادامهی تلاشهای زبانشناسانی چون سوسور و اهمیت دادن به زبان گفتار و تبیین محورهای جانشینی و همنشینی زبان و در ادامه با نظرات ساختارگرایانی چون شکلوفسکی، مباحثی دیگر بر پیشینهی این شیوهی نقد افزوده شده که ادب فارسی هم از این تغییرات بر کنار نبوده است.
اینکه در آستانه ی مشروطه کسانی چون ملکم خان، آخوندزاده، و پس از آنان رفعت در مجله ی آزادیستان در برابر ادبیات بازگشتی جبهه گرفتهاند و این که نیما و پیروانش ، بسیاری از اصول شعر کهن و شاعرانی چون فردوسی و سعدی را زیر ویژگی نظم مطرح کردهاند و حافظ را برکشیدهاند، بسیاری ریشه در این تلقیهای پسارمانتیک یا ساختارگرایانه دارد.
#نظم
#شعر
#حافظ
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"فراخوان جشنوارهی شعر دانایی"
پویش شعر با محوریت کتاب و کتابخوانی - با همکاری ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز.
به برگزیدگان جشنواره جوایزی نفیس اهدا خواهد شد. حداکثر ۳ اثر از طریق بارگذاری در
yun.ir/wisdom_poetry 📚🖋️ #پویش_شعر #هفته_کتاب #جشنواره_شعر_دانایی #جوایز_نفیس #فراخوان_جشنواره_شعر #شعر-سنتی #شعر_سپید #شعر #شعر_بومی #کتاب #کتابخوانی #کتابدار #کتابخانه
https://eitaa.com/mmparvizan
"چرا ابوالفضل زرویی؟/ به بهانهی سالروز درگذشت"
در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه #ادبیات_انقلاب_اسلامی، ابوالفضل زرویی را موفقتر از دیگران میدانم؟
۱_ اغلب طنزپردازان دو دههی اخیر؛ صرفا در یک شاخهی #نثر یا #شعر آثاری ارجمند خلق کردهاند؛ حال آنکه او طنزپردازی ذوفنون بوده است. این ویژگی را از همعصران او در #یوسفعلی_میرشکاک هم میتوان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است.
۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگیهای هنر اوست. از میان قالبهای شعری هرچند ابوالفضل زرویی مثنویهایی درخشانتر در طنز دارد؛ تجربههایش در غزل، نیمایی و ... هم از زاویهی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونههای آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی و ... تا گونههای فردی طنز را تجربه کرده است.
۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. #نقیضه، #اغراق و #چندمعنایی از اصلیترین آنهاست؛ با این حال در کاربستهای ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است.
۴_ او در طنز سیاسی و #مطبوعاتی، صاحب سبکی ویژهی خود است. این ویژگی را بیش از همه در #تذکره_المقامات میتوان دید. طنز سیاسی او خلاف اغلب معاصران، مصادرهشده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نامهای جریانها و تفکرها را در این دست آثارش میتوان دید.
۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به #لودگی و #فکاهه_گویی، روی آوردهاند؛ در اشعار و نوشتههای او، در کنار زبان ساده و #سهل که نخست جلب نظر میکند؛ توجه به عمق و معنای مورد نظر مخاطب #خاص نیز دیده میشود؛ بهطوری که با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را میتوان خواند و محظوظ شد.
۶_ با این حال خلاف فضای #سیاه و اعتراضی طنز #جریان_روشنفکری، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینهی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنتهای طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است.
۷_ در نقیضههای او، متنهای اساس؛ اغلب مناسب #محتوا و #شناخت مخاطب انتخاب شده است. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از #ادبیات_عامه است.
۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبههایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا #مرامنامهای برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاشهای او ارجمند است.
۹_ بیهیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی بهویژه #حوزه_هنری و #صدا_و_سیما، علی الخصوص در #شعر_طنز؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند.
مخلص کلام، مناجاتنامهای از او، به روایت #گل_آقا میآورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب میکنم:
خدایا! دل شکستهای داریم و بار و بندیل گسستهای داریم.
الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمیپرسد که این بندهی بیچارهی تو، آدم است یا منار جمجم؟
الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ...
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
#نقد_طنز
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانهی آغاز زمستان"
در ادبیات فارسی، از دیرباز به فصلها و جلوههای آنها بسیار توجه شده است. شاعران سنتی، بیش از همه به تصویر بهار رنگارنگ و گلهای آن پرداختهاند و پس از آن، فصل پاییز(خزان) به دلیل پیوندش با مهرگان و یادکرد از انگور بهویژه در اشعار مدحی و خمریات، بازنمودی فراوان در ادب کهن داشته است.
زمستان(دی) از منظر انعکاس وصفی، کمتر مطمح نظر شاعران بوده و در آثار سدههای چهارم تا آغاز هفتم، گاه در وصف آتش و جشن سده و گاه در تصویر آبگیرها و فضای یخزده یا برفی به آن اشاره شده است.
زمستان در شعر عراقی، بیش از بازنمود عینی، انعکاسگر جهان درون شاعران است و فقر انسان را در برابر خداوند نمایندگی میکند؛ چنانکه در اشعار مولوی و سعدی میتوان دید یا یادآور اندوه روزگار فراق از معشوق یا دشواری حوادث روزگار است.
در شعر معاصر، برخی شاعران با نگاهی تغزلی و رمانتیک به زمستان نگریستهاند. این زاویه را نخستبار در چارپارهی "زمستان" از جعفر خامنهای میتوان رد گرفت؛ اما زمستان و فضای سرد و بورانیاش در اشعار نیما چون "در شب سرد زمستانی"، رنگی چندلایه یافته و سرآغاز تلقیای متمایز از آن شده است.
زمستان در شعر نیما، مولّد نمادهایی پیکرهای و اندامواره است؛ اما بهمرور در شعر پیروانش، کاربردی واضحتر یافته است؛ تجربهای که اشعاری چون: زمستان اخوان و ایمان بیاوریم فروغ و آرش کمانگیر کسرایی و... آن را نمایندگی میکند.
پ.ن. تصویر جنگ گنجبخش پاکستان، حدود سال۷۰۰، فصل ۱۳ در وصف زمستان.
#زمستان
#وصف
#شعر
https://eitaa.com/mmparvizan
"پرواز"
بپر تا اوج، اینحجم از شگفتی را نمیبینی؟
شب زیبای شیراز است، از بالا نمیبینی؟
بپر بالاتر از بالاتر از بالاتر از بالا
که زیباتر، ازین معراج جانافزا نمیبینی
ببندی چشم اگر اینجا، سلیمان میشوی روزی
شبیه شهر موران است این دنیا، نمیبینی؟
اگر با چشم سِرّ یکسر بخوانی دفتر دل را
به غیر از آیهی تطهیر در آنجا نمیبینی
در اینجا "لا الهی" نیست، چشم روح را واکن
که غیر از خندهی اللّه در الّا نمیبینی
به کوهستان نظرکن، مهبط وحی است هر سنگش
شبیه رحلِ سیجزء است گل، آیا نمیبینی؟
به آن کل متّصل کن پارههای جزء جزءت را
که جز آیات عقل کل، در این اجزا نمیبینی
اگر دیروزها را در مسیر آسمان بودی
غم امروز را جز توشهی فردا، نمیبینی
اگر یکموج، چون قطره دچار رودها باشی
سلوک ابر را جز قصّهی دریا نمیبینی
*
دمی در قابِ باران زل بزن، خود را تماشا کن
به سمت اطلسیها خیره شو، اورا نمیبینی؟
پ.ن. در پرواز شیراز_تهران.
#شعر
#محمد_مرادی
#پرواز
#مرگ_سبز
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از یہکم حرفِ دلــC᭄
#شعــر☕️🎼
ای روزگار! جنگ من و تو تمام شد...
موی سپید، پرچم صلح است بر سرم
#مجتبی_خرسندی
@yekam_harf_del
سومین رویداد فرهنگی ادبی *آیینهها*
آشنایی با شاعران قرن نهم تا
معاصر
"بررسی آراء و آثار: منصور حافظ شیرازی"
مجری: دکتر مهدی فاموری
سخنران: دکتر محمد مرادی
🕓زمان: یکشنبه 8 بهمن ماه 1402 ساعت 16
🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – سالن غزل تالار حافظ ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس
ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
مؤسسهی فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا #آیینه-ها #منصور-حافظ-شیرازی #شعر #اداره-کل-فرهنگ-و-ارشاد-اسلامی-فارس #شاعران-دیار-
فارس
#شعر_فارس
#شعر_دینی
#شاهچراغ
#مهدی_فاموری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
سومین رویداد فرهنگی ادبی *آیینهها*
آشنایی با شاعران قرن نهم تا
معاصر
"بررسی آراء و آثار: منصور حافظ شیرازی"
مجری: دکتر مهدی فاموری
سخنران: دکتر محمد مرادی
🕓زمان: یکشنبه 8 بهمن ماه 1402 ساعت 16
🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – سالن غزل تالار حافظ ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس
ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
مؤسسهی فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا #آیینه-ها #منصور-حافظ-شیرازی #شعر #اداره-کل-فرهنگ-و-ارشاد-اسلامی-فارس #شاعران-دیار-
فارس
#شعر_فارس
#شعر_دینی
#شاهچراغ
#مهدی_فاموری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانهی روز هنر انقلاب اسلامی: شکایتی از خود و آنان که میدانند"
اینعزیزکان که بیشتر، تاجرند و گاه شاعرند
گاه یار شیخ و میر و گاه... مانده در صف اکابرند
بزم را... شراب و بنگ را... عارفِ همیشه عاکفاند
رزم را... خروش و جنگ را... چون پرندهی مهاجرند
لفظهای کهنهسودشان... خاک خورده بین دودشان
شاعرانِ عصر نیستند، گرچه شاعر معاصرند
خرسهای ظاهرا بشر... گرگهای یوسفِ هنر
با منافقان موافقاند با مهاجران مجاورند
این دغلدلان که در زبان، پیرو امام صادق(ع)اند
این سبکسران که وقت نان، شیعهی امام باقر(ع)اند
هرزههای از هنر بَری، گرم در تب سخنوری
مثل فرّخی و عنصری، سستهای بیعناصِرند
گاه مست شمس و مولوی، گاه جیرهخوار منزوی
در جوار حضرتِ "رَوی"، رکن اوّل منابرند
در غزل اگرچه کاملاند، جرعهجرعه زهر قاتلاند
وقت جنگ باطنیمرام... روز صلح اهل ظاهرند
گاه: بیتبیت صائباند... گاه: کشفکشف طالباند
داغ را... هماره غائباند... باغ را... همیشه حاضرند
ما: تبار فضلمان: کبار... خطّ سرخ شعرمان: غبار
این حرامیانِ بیتبار... شعر را غبارِ خاطرند
خون: بهارِ آستین ماست... درد: زینت جبین ماست
ما حبیبِ بِنمظاهریم... این حبابها مُظاهرند
شاعری به کشفِ نغز نیست... شیعه اشک و شال سبز نیست
لاف میزنیم شیعهایم، فکر میکنند شاعرند
*
شعر: ساحت طهارت است، هان! کجای خاک خفتهاند
آن "شریف"ها که لایقاند... آن "کُمیت"ها که طاهرند
*به شاعران مشهور تاریخ ادب شیعی: کمیت بن زید اسدی و سیّد شریف رضی.
#شعر
#اعتراض
#شکایت
#غزل
#روز_هنر_انقلاب
#آوینی
#محمد_مرادی
#به_رنگ_درنگ
https://eitaa.com/mmparvizan
ششمین رویداد فرهنگی ادبی *آیینهها*
آشنایی با شاعران قرن نهم تا
معاصر
"بررسی آراء و آثار: اهلی شیرازی"
مجری: دکتر مهدی فاموری
سخنران: دکتر غلامرضا کافی
🕓زمان: یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶
🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – سالن غزل تالار حافظ ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس
ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
مؤسسهی فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا #آیینه_ها
#اهلی_شیرازی
#شعر #اداره_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
#شاعران_دیار_فارس
#شعر_فارس
#شعر_دینی
#شاهچراغ
#مهدی_فاموری
#غلام_رضا_کافی
https://eitaa.com/mmparvizan
برگزاری نشست "سعدی و هنری شاعری" خانهی شعر و ادبیات خاتم
خلاصهی سخنرانی را در پیوند زیر بخوانید:
https://fars.anjom.ir/fa/news/2841
#سعدی
#شعر
#محمد_مرادی
#خانه_شعر_و_ادبیات_خاتم
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
هفتمین رویداد فرهنگی ادبی *آیینهها*
آشنایی با شاعران قرن نهم تا معاصر
بررسی آراء و آثار: "بابا فغانی شیرازی"
مجری: دکتر مهدی فاموری
سخنران: دکتر محمد حسین حبیب آگهی
🕓زمان: یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶
🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – سالن غزل تالار حافظ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
مؤسسه فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا قرارگاه شهید آوینی
#آیینه-ها #بابافغانی-شیرازی #شعر #اداره-کل-فرهنگ-و-ارشاد-اسلامی-فارس #شاعران-دیار-فارس
دهمین رویداد فرهنگی ادبی *آیینهها*
آشنایی با شاعران قرن نهم تا
معاصر
"بررسی آرا و آثار: عبدیبیگ نویدی شیرازی"
مجری: دکتر مهدی فاموری
سخنران: دکتر محمد مرادی
🕓زمان: یکشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۷
🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – سالن گفتگو_ ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس
ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
مؤسسهی فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا #آیینه_ها
#نویدی_شیرازی
#شعر #اداره_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
#شاعران_دیار_فارس
#شعر_فارس
#شعر_ابنیه
#مهدی_فاموری
#محمد_مرادی
#شعر_دینی
#شعر_اخلاقی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"جلال و شعر: به بهانهی سالروز درگذشت"
جلال آل احمد از نویسندگان شاخص و صاحبسبک و تاثیرگذار روزگار ماست که میتوان به دلیل اهمیت جایگاه ادبیاش، بین او و شعر معاصر نیز در چند گزاره، پیوند برقرار کرد.
گزارهی اول: آشنایی و همسایگی جلال با نیما، نقشی متمایز برای او و سیمین در شعر معاصر باز کرده است. روایتهایی از او و سیمین دربارهی زندگی و مرگ و مرام نیما نقل شده که اسنادی مهم در نیماشناسی است.
گزارهی دوم: زبان داستان جلال محاورهای، روزنامهنگارانه و واقعگراست؛ پس به ضرورت، بافتی مغایر با زبان شاعرانه دارد؛ حال آنکه حتی زبان دانشور در مقایسه با او ظرفیتی سازگارتر با شعر دارد.
گزارهی سوم: جلال در سخنانش قضاوتها و نقدهایی دربارهی شعر مطرح کرده است. اصرار او بر محتواگرایی در داستان، سببشده نقدهایش بر اشعار نیز کمتر از منظر فرم و زبان شاعرانه اهمیت داشته باشد. بعید نیست که ادعا کنیم او فرم شاعرانه و موسیقی زبان را بهدرستی نمیشناخته؛ نکتهای که در برخی اظهار نظرهای او نیز مشهود است. برای مثال در دستخط جلال روی شعری از سپانلو (در حاشیهی کتاب تبعید در وطن)، پیشنهادهایی ثبت شده که وزن و فرم شعر را دچار خطا کرده؛ گویا او صرفا به بهسازی معنای شعر در نقدش توجه داشته است.
گزارهی چهارم: زندگی و مرگ جلال هم بر شعر معاصر تاثیر نهاده و شاعرانی را بر انگیخته که اشعاری در سوگ او بسرایند. از مشهورترین این اشعار سپیدسرودهای از احمد شاملو با مطلع زیر است:
قناعتوار تکیده بود/ باریک و بلند...
جز او اخوان و سیمین بهبهانی و منزوی و... هم اشعاری برای او سرودهاند.
#شعر
@mmparvizan
"بداههای برای شعر، دوستِ همیشگی: به بهانهی روز شعر و ادب فارسی"
شعر گفتن، برای من ساده است
وزن در واژههام آماده است
مثلِ جفتی که طاق میافتد:
شعر هم اتفاق میافتد
...
شعر: حرف من است و برگ و نسیم
دوستانِ زلالِ عهد قدیم
حرف یک پنجره است در باران
شعر: یک خاطره است در باران
شمعدانیست کنج دنج حیاط
یا که عطر غریب یک صلوات
شعر: آوای قلقل چایی است
خلسهی لحظههای تنهایی است
گر درست است یا غلط: شعر است
شعر مثلِ خودش، فقط شعر است
پنجهی یک چنار، رو به گل است
حسرت عابران روی پل است
سنگ قبری است با خطی ساده
پیرمردی است از قد افتاده
یاکه نقاشیای سیاه و سفید
کودکانه، شبیه بیم و امید
گاه زِبر است و گاه هم نرم است
هست هرچه ولی دمش گرم است
مثل روزه در اوّل رمضان
حسّ خوبی که در شگفتم ازآن
مثل شبهای گنگ سربازی است
یا که ظرفی گلاب شیرازی است
گاه مانند خلوت کوچه است
گاه هم ترش مثل آلوچه است
گاه فردی و گاه مشترک است
ای فدایش! که یار بیکلک است
*
شعر: یک آشنای صدساله است
قندی از کوچههای بنگاله است
قصهی نظم رودکیّ و من است
شعر: افسون کودکیّ و من است
عطر گلهای کنج ایوان است
حیرت پشت راهبندان است
سبزهای در میان سفرهی عید
خندهای بر لبان یارِ شهید
آتشی از تبار خوشدردان
زهرخندی به روی نامردان
شعر: درد است... شعر: آشوب است
شعر حتی بدِ بدش خوب است
داستان مگوی انسانهاست
انعکاس شکوه دورانهاست
لهجهی قدسی خداوند است
که بر اهل زمین پراکنده است
...
گاه سرسبز مثل تبریزی است
گاه چون سیب زرد پاییزی است
گاه مانند باغ و بستان است
گاه، برف شب زمستان است
گاه آرام و گاه طوفانی است
گه حماسی است گاه عرفانی است
گاه کوهیّ و گاه صحرایی است
گاه ابریّ و گاه دریایی است
حاصل جمعِ کشف و تکرار است
مثل گلهای روی دیوار است
...
آی! ای یار آشنا ای شعر!
ای صمیمیّ بیریا! ای شعر!
گرچه مارا قرارِ دیرین است
تازگیها سر تو سنگین است
مدتی میشود که سر نزدی
منتظر ماندهایم و در نزدی
مدتی میشود زمینگيريم
بیتو داریم زنده میميريم
بیتو پربستهام بيا ای شعر!
خستهام خستهام بيا ای شعر!
#شعر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"تفاوت نقد ادبی و خلق ادبی"
همواره در تاریخ ادبیات جهان، بین منتقدان و ادیبان در اینسو و خالقان ادبی(نویسندگان و شاعران) در آنسو، اختلاف نظر و جدال بوده است. چخوف منتقدان را به خرمگس تشبیه میکند و رنه ولک در کتاب تاریخ نقد جدید، صدها نظر گوناگون و گاه متضاد در این حوزه مطرح کرده است.
باید منصفانه گفت که متناسب با مکاتب ادبی مختلف و بوطیقاهای گوناگون، وضعیت و جایگاه نقد و آفرینش با هم متفاوت است. برای مثال در مکتب کلاسیسیم یا ادبیات بازگشت یا بر اساس تعریف کسانی چون: نظامی عروضی و شمس قیس رازی و دیگران، خلق ادبی با آموزش و آگاهی صورت میگیرد، بر این اساس منتقد ادیب میتواند پس از آموزش آیین و مقدمات نویسندگی و شاعری، خالقی توانمند باشد. نشانههای این نگره را در اشارات ابن سینا و اساس الاقتباس خواجه نصیر توسی و حدائق السحر رشید وطواط و کتابهای آیین دبیری و حتی بوطیقای ارسطو نیز میتوان دید.
اگر از نظر رمانتیکها و سمبولیستها و مکاتب ادبیِ انتزاعگرا بنگریم، فاصلهی نقد و خلق ادبی بسیار زیاد و بهاندازهی درههایی عمیق و تودرتوست.
فارغ از تایید یا تکذیب اين نگاههای مختلف در این یادداشت، باید گفت که قطعا جهان نقد و خلق تفاوتهایی جدی با هم دارد. هرچه به خلق ادبی اصیل نزدیک میشویم زمینههای ناخودآگاه و استعداد و جوشش افزونی مییابد و هرچه به ساحت نقد و ارزیابی و آموزش هنر وارد میشویم، دانش و کوشش و خودآگاه جدی میشود.
پس در غالب موارد میتوان گفت که منتقد دقیق و موفق حتما نباید خالق ادبی باشد و خالق نیز نباید نقد بداند. البته آفرینشگری منتقد برخی زوایای پنهان نقد را بر او گشوده میکند، همچنانکه دانش نویسنده یا شاعر میتواند برخی کاستیها و آسیبهای شعر یا داستان او را برطرف کند.
از این منظر باید گفت که اغلب خالقان ادبی منتقد نیستند و اغلب منتقدان خالق. مگر اینکه بتوانند ساحت و مرزهای جداگانهی هریک را بشناسند؛ چنانکه در مواردی استثنا از ادبیات معاصر چون: رضا براهنی و شفیعی کدکنی و تاحدودی میرصادقی و قیصر امینپور و دیگرانی هر دو سویه را با تفاوت اهمیت و موفقیت میتوان دید.
جز این باید گفت که عمق سویههای خودآگاه و ناخودآگاه در ادبیات داستانی و شعر متفاوت است. اگر هنر را آمیختهای از فن و خلاقیت بدانیم، بُعد "فنی" اثر را منتقد میتواند بیاموزد و بیاموزاند اما بُعد خلقی اثر درونی و غیر آموختنی است. به قول سنایی:
"عشق آمدنی بود نه آموختنی"
تفاوت شعر و داستان نیز در همین است که شعر بُعد جوششی و درونی بیشتری دارد، پس کمتر آموزشی است و داستان بعد فنون و صناعتی غالبی دارد، پس آموزشپذیرتر است. بر این اساس هرچه آموزشپذیری در هنری برجستهتر شود، جایگاه نقد و اعتماد به منتقد در آن افزونی مییابد.
گزارهی پایانی آنکه در نقد ادبی تخصص و تکثر دیدگاه دو سویهی جدی است. همچنین معنامندی و تعهد چیزی متفاوت با دانش ادبی و نقد و قوت اثر و فرم صحیح آن است. پس هر نویسنده یا شاعری نمیتواند در ساحت نقد و آموزش هنر صاحب صلاحیت باشد.
#محمد_مرادی
#شعر
#داستان
#نقد
https://eitaa.com/mmparvizan
"مجموعهبرنامههای کنگرهی ملی شعر و داستان ایثار"
شب شعر ایثار
باحضور شاعران شمال فارس
چهارشنبه، سیام آبانماه، ساعت ۱۸ و سی
اقلید
#بنیاد_شهید_و_امور_ایثارگران
#بنیاد_شهید_استان_فارس
#شعر
#شعر_ایثار
#ادبیات_انقلاب
https://eitaa.com/navideshahedfars
https://eitaa.com/mmparvizan
"مجموعهبرنامههای کنگرهی ملی شعر و داستان ایثار"
شب شعر ایثار
باحضور شاعران غرب فارس
چهارشنبه، هفتم آذرماه، ساعت ۱۸
نورآباد
#بنیاد_شهید_و_امور_ایثارگران
#بنیاد_شهید_استان_فارس
#شعر
#شعر_ایثار
#ادبیات_انقلاب
https://eitaa.com/navideshahedfars
https://eitaa.com/mmparvizan
"رابطهی خلق ادبی و رانندگی"
واضح است که هیچ پیوند مستقیمی میان آفرینش ادبی و رانندگی وجود ندارد؛ هرچند مضمون و تصویر رانندگی بارها در اشعار و داستانها نمود یافته یا ممکن است شاعر یا نویسندهای شعر یا بخشی از داستان خود را در حال رانندگی نوشته باشد. با اینحال، تمثیلِ رانندگی میتواند راهگشای بسیاری از مباحث نقد ادبی باشد.
دربارهی رابطهی فرم و محتوا و جدایی یا یگانگی ایندو، در نقد ادبی بسیار سخن گفته شده است. مباحثی شبیه این را در گفتگوهای مربوط به دوگانهی ذهن و زبان نیز میتوان دید. اگر فرم را به خودرو و محتوا/معنا را به سرنشین(راننده و ارادهی او) تشبیه کنیم؛ خواهیم دید که در زمان خلق ادبی، بههیچ عنوان نمیتوان/یا نباید حائلی میان فرم و محتوا در نظر گرفت.
همانگونه که در زمان رانندگی، جدا شدن راننده از خودرو به سانحه یا توقف میانجامد؛ جدادانستن این دو ساحت در زمان نوشتن داستان یا شعر نیز محصولی موفق نخواهد داشت.
اما از زاویهی آموزش و نقد شعر و داستان، لازم است و گاه باید، این دو ساحت را از هم گسست. اگر آموزش را حالت ماقبلی و نقد و نظارت را حالت مابعدی در تمثیل خلق ادبی_رانندگی، در نظر بگیرم، مشخص است که همانگونه که راننده یا مکانیک یا متخصص سختافزاری خودرو، در خودآگاه آموزش میبیند، شاعر و نویسنده نیز در ساحتی جدا از معنا، برای فرم آموزش میپذیرد و همانگونه که آموزش ذهنیت و مهارت رانندگی جدا از مسئلهی شناخت خودرو است، در آموزش نیز این ساحت جدا از هم تعریف میشود. البته ممکن است، فردی توانایی آموزش در ساحتهای مختلف رانندگی/خلق ادبی را داشته باشد؛ اما آموزشگر داستان/شعر بهویژه در ساحت فرم، ضرورتا نمیتواند شاعر یا نویسنده باشد.
منتقد ادبی نیز چون مامور راهنمایی و رانندگی یا متخصصان رانندگی، مسئول نظارت بر رانندگی/خلق ادبی است. چهبسا ناظران رانندگی که خود رانندگان خوبی نباشند یا اصلا رانندگی عملی ندانند یا بسیارند طراحان خودرو که خود گواهینامه نگرفتهاند.
هرچند حالت آرمانی، همراهی این ساحتهاست، در اغلب موارد این اتفاق نمیافتد و ایننکته، به دلیل تفاوت ماهیتی خلق ادبی/نقد_آموزش ادبی است. منتقد رفتار و مهارت خالق(راننده) یا وضعیت خودرو را (در جایگاه متخصص) بررسی میکند و آن را برای بهبود به خالق اطلاع میدهد یا دست به تعمیر آن میزند.
نکتهی پایانی دربارهی جداناپذیری فرم و محتوا در زمان خلق ادبی(نه آموزش و نقد آن)، این است که شعر چون رانندگی سرعت است. سریع آغاز میشود و زود به پایان میرسد. شاعر در طول رانندگی مجال ندارد از ماشین پیاده شود یا برای بررسی فرم دست به کار شود که در این صورت دیر به خط پایان میرسد و بازنده خواهد بود. اما داستان حالت بسط بیشتری دارد و شبیه رانندگی استقامت بیابان یا رانندگی چندمرحلهای و طولانی است. پس نویسندهی داستان، در طول مسیر خلق ادبی، بهنیاز، گاه خودرو را متوقف میکند و پس از معاینهی آن(فرم) و شنیدن نظر متخصصان، به مسیر ادامه میدهد.
#نقد_ادبی
#داستان
#شعر
پرویزن(نقدها و اشعار محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan