هدایت شده از روح الله راسل
هدایت شده از مهران پور
دوستان عزیز طلبه
فیش برداری و تحقیق
یکی از مهم ترین کارهای ماست
آن را جدی بگیریم
و حتماً #وان_نوت را بیاموزیم و استفاده کنیم
تا پس از سالها کار علمی، محصول کار ما هدر نرود.
🚨پیام رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسه در پی اقدام توهینآمیز رئیسجمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص)
🔻اظهارات امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در تأیید کاریکاتور توهینآمیز به پیامبر اسلام صلواتاللهعلیهوآله، باعث خشم مسلمانان در سرتاسر جهان شده است. به همین علت حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسوی پیامی کوتاه صادر کردند. متن این پیام که به زبان فرانسوی در شبکههای اجتماعی منتشر شد، به شرح زیر است:
🏳بسمه تعالی
🔰جوانان فرانسه !
🔹️از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت میکند و آن را آزادی بیان میشمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهرههای درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
🔹️سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در اینباره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟
سیدعلی خامنهای
۷ آبان ۱۳۹۹
@Khamenei_ir
سلام بر دوستان
امروز پنجشنبه ۸ آبان
کلاس مغنی و بلاغت
برگزار می شود✅
#مهما
#جمع_بندی
یکی از کارهای بسیار خوب آن است که بعد از اتمام هر باب، یک جمع بندی از آن برای خود بنویسید.
به عنوان نمونه برای #مهما در #مغنی_الادیب
شاید بتوان اینطور نوشت:
جمع بندی
1. معنای مهما: «هرچه» و «هر زمان». این دو معنا را زمخشری در «مقدمة الادب» تصریح کرده لذا مقبول ماست. مغنی معنای سومی هم نقل کرده: «چیست»؟(معادل مای استفهام). مغنی فقط معنای «هرچه» را پذیرفته و دو معنای دیگر را رد می کند.
2. مهما در قرآن یکبار آمده: 132 اعراف: وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنينَ. در این آیه شریفه «مهما» به معنای «هرچه» است که مصداقش «آیه» است که با «مِن» بیانیه تفسیر شده. ضمناً «مهما» در این آیه مبتداست و خبرش طبق قول مختار جواب شرط(فما نحن لک بمؤمنین) است.
البته مغنی احتمال مرجوح را هم ذکر کرده: مفعول به باب اشتغال به این تقدیر: مهما تُحضِرنا تأتِنا به(شبیه «زیداً مررتُ به» أی «جاوَزتُ»).
3. در حکمت 422 نهج البلاغه(فمهما ترکتموه) و برخی روایات هم آمده. عبارت معروف «شیعتی مهما شربتُم ماءَ عذبٍ فاذکرونی» در روایات یافت نشد، ولی جمله معروفی شده. اصل آن ظاهراً «شیعتی ما إن شربتم ماءَ عذبٍ فاذکرونی» است که در مصباح مرحوم کفعمی آمده.
4. مهما اسم است چون به آن ضمیر برگشته، مثل آیه 132 اعراف: مهما تأتنا به.
5. مهما ادات شرط جازم است.
6. سهیلی ادعا کرده که مهما در برخی مواضع، حرف است چراکه برای آن اعرابی یافت نکرده. مغنی پاسخ سهیلی را داده است و اعراب مهما را مشخص کرده.
7. «مهما» بسیطه است ولی گاه «مهما» به صورت مرکبه در شعر به کار رفته ولی چون خط شعر قیاسی نیست، آن را متصل نوشته اند: مَه(: اسم فعل به معنای «اُکفُف»: بس کن) + «ما»ی استفهام.
این کار فوائد بسیاری دارد که بر اهل فضل و طالب علم، فوائد آن پوشیده نیست.
سلام بر عزیزانم
فردا شنبه در درس #بلاغت
یک چالش مهم داریم
اختلاف نظرات جواهر با مغنی
در ادوات ندا
که تأثیراتی در مباحث بلاغی هم دارد.
برای اینکه بتوانیم در درس فردا، سرعت مناسب برای تدریس داشته باشیم
مطالب ذیل را قبل از کلاس پیش مطالعه بفرمایید.
با سپاس
المبحث الخامس: في النداء
النّداءُ: هو طلبُ المتكلِّم إقبالَ المخاطبِ عليهِ بحرفٍ نائبٍ مَنابَ «أنادي» المنقولِ من الخبرِ إلى الإنشاء.
و أدواتُه ثمانٍ: الهمزةُ و اَي و يا و آي و آ و اَيا و هَيا و وا.
سخنی در تعداد ادوات ندا
الفیه
و لِلمنادَي النّاءِ أو كَالنّاءِ «يا» و «أي» و «ءا» كذا «أيا» ثمّ «هَيا»
و الهمزُ لِلدّانِ و «وا» لِمَن نُدِبَ أو «يا» و غيرُ «وا» لَدَي اللَّبسِ اجتُنِبَ
منادا بر دو قسم است
1. بعید یا در حکم بعید: حرف ندائش: یا، اَی، آ، اَیا، هَیا.
2. قریب: حرف ندائش: اَ.
3. مندوب: وا، یا(یا: در جایی برای مندوب می آید که ایمنی از التباس باشد)
تفاوت الفیه و جواهر
روشن شد که الفیه حروف ندا را 7 می شمرد ولی جواهر آن را 8 شمرده. در جواهر «آی» هست که در الفیه نیامده ولی باید دانست که این حرف نداء مستقلی نیست بلکه همان «اَی» است که به قول مغنی الادیب در بحث «اَی»: «قَد تُمَدُّ هَمزَتُها».
جمع بندی
مغنی قاعدتاً ادات ندا را 6 تا می شمرد چراکه معتقد است که «آی» لغت دیگری در «اَی» است و «هَیا» لغت دیگری در «اَیا».
الفیه ادات ندا را 7 تا شمرده چراکه ظاهراً معتقد است که «آی» لغت دیگری در «اَی» است ولی ظاهراً «هَیا» را دارای وضع مستقل از «اَیا» می داند.
جواهر معتقد است که ادات ندا 8 تا هستند و البته روشن نیست که آیا مبنای الفیه یا مغنی را دارد یا اینکه هر 8 مورد را دارای وضع مستقل می داند، چراکه صرفاً در مقام بیان «ادات ندا» است، و کتاب اجتهادی نحوی هم نیست. صرفاً گفته که در مقام استعمال 8 تا هستند تا استفادات بلاغی را -که غرض اصلی جواهر است- پی گیرد.
وأدواتُ النّداءِ في كَيفيَّةِ الاستعمالِ نَوعانِ:
1. الهمزةُ و اَي لنداء القريب.
شرح و نقد جواهر: «اَی» برای نداء بعید است
همزه
مغنی: در اینکه «همزه» برای نداء قریب است اجماع است فقط ابن خباز از قول شیخ خود(ابی حفص) نقل کرده که همزه برای ندای متوسط است که این خرق اجماع است.
اَی
مغنی: حرفٌ لِنداءِ البعيد[: قول مختار] أو القريب أو المتوسط، على خلاف فى ذلك ... و قَد تُمَدُّ هَمزتُها[: آی].
اقوال در «أی»
شرح الخطیب
نداء بعید: ابن مالک(تسهیل) مرادی(جنی الدانی) سیبویه(کتاب)
نداء قریب: رضی ره(شرح کافیه) و ابن حاجب، مالقی(رصف المبانی) ابن خشّاب(مرتجل) مبرّد(مقتضب) و جَزولی
نداء متوسط: قائل مشخصی برایش نیافتم.
اقول
ای بسا مقدم کردن «نداء بعید» توسط ابن هشام مشعر به این باشد که این قول، اقوی است.
آی
دسوقی: در این فرض دیگر تردیدی نیست که برای «نداء بعید» است[ظاهراً آمدن الف مدی در صدر این کلمه این را می رساند که برای بعید استعمال شده].
جمع بندی
طبعاً اگر قول مغنی درست باشد که «آی» لغت دیگری است در «اَی»[که قول خوبی است چون اساساً الفیه هم «آی» را به عنوان حرف ندا اصلاً ذکر نکرد] و اگر قول دسوقی درست باشد که در «آی» هیچ تردیدی نیست که برای نداء بعید است، جای شک نمی ماند که «اَی» هم برای ندای بعید است.
ثمره این بحث
مثلاً در دعای سحر رمضان «اَی ربِّ» آمده است. اگر کسی قول جواهر را برگزیند می گوید: «أی» برای ندای قریب است لذا در ماه رمضان از آنجا که انسان به خدا خیلی نزدیک شده جای استعمال «أی ربّ» است.
به خلاف بقیه ماه ها که در سخن از «یا ربّ» است(مثل دعای کمیل).
ولی آن کس که مثل ما قائل شود که «اَی» برای ندای بعید است خواهد گفت: در ماه رمضان هم شخص دارد اعتراف می کند که خدایا با آنکه تو به من نزدیکی، ولی من همچنان از تو دورم.
البته چنین کسی باید غرض بلاغی عدم استفاده از اصل ادوات ندا(یا) را هم بیان کند که اگر مبنایش با ما یکی باشد(یا: هم برای قریب و هم برای بعید) روشن است: در ایام دیگر سخن از «یا» است به حسب گوینده: اگر گوینده ای است نزدیک به خدا اراده نزدیک می کند و اگر دور است دور. ولی در رمضان دارد ضجّه می زند که خدایا دورم، نزدیکم کن.
2. باقي الأدوات لنداء البعيد.
مقایسه نظر جواهر با مغنی
آ
مغنی در توضیح آن گفت: حرفٌ لنداء البعید. هیچ اختلاف قولی را هم در آن ذکر نکرد. جواهر هم در اینجا می گوید: «آ» برای نداء بعید است.
آی
دسوقی ذیل مغنی گفت: هیچ شکی نیست که برای نداء بعید است. خود مغنی هم که «آی» را لغت دیگری در «أی» شمرد و ظاهراً قائل بود که «أی» هم برای نداء بعید است.
اَیا، هَیا
مغنی در «اَیا» گفت: قد تُبدَلُ همزَتُها هاءً، فیقال «هَیا».
لذا این دو کلمه در اصل یک کلمه اند.
مغنی درباره معنای این کلمه گفت: حرفُ النِّداءِ البَعیدِ؛ و فِی الصّحاحِ[: جوهری]: «اَنّه حَرفٌ لِنداءِ القَریبِ و البعیدِ» و لَیسَ کذلک.
لذا ظاهراً تردیدی نیست که این دو لفظ نیز برای نداء بعید هستند همانطور که جواهر گفت.
وا
مختص باب ندبه است(الفیه هم همین را گفت). بعد مغنی گفته: بعضی اجازه داده اند که «وا» در نداء حقیقی هم به کار رود.
ای بسا جواهر که گفته «وا» برای بعید است از این جهت که وقتی بر کسی ندبه می کنیم که او را از دست داده باشیم و از ما دور باشد. شاید هم جواهر از آنهایی است که قائل است که «وا» برای ندای حقیقی می آید ولی برای ندای بعید.
ولی از آنجا که می بینیم جواهر در ادامه «ندبه» را خروج از حالت ندا می داند(رک: غرض سوم خروج از ندای حقیقی) لذا معلوم می شود که جواهر معتقد شده که «وا» برای ندای حقیقی(غیر ندبه) هم به کار می رود. که به نظر می رسد قول ضعیفی است و مغنی آن را ردّ کرده.
نقد جواهر: «یا» برای قریب و بعید با هم است نه فقط برای «بعید»
«یا» برای قریب و بعید با هم استعمال می شود. علت این امر را مفصلاً در بحث از «یا» در مغنی آورده ام.
اهم دلائل ما چنین است:
1. نحات گفته اند که «یا» اصل ادوات نداء است. پس وقتی اصل است قاعدتاً باید حاوی معنای سایر ادوات باشد لذا هم مفید دور است و هم نزدیک.
2. نحات گفته اند که اگر جایی حرف ندا در تقدیر رفت حتماً تقدیر را «یا» بدانید چراکه اصل ادوات نداست. یعنی شرط نکرده اند که اگر نداء بعید بود «یا» و اگر قریب بود «همزه». پس روشن می شود که «یا» برای قریب و بعید است.
3. در قرآن که 361 بار حرف ندا مذکور است همواره «یا» استعمال شده و این با ذوق ادبی جور در نمی آید که گفته شود که در تمام موارد قرآن کریم «حرف نداء بعید» آورده اگرچه منادا قریب بوده باشد و در تمام مواردی که منادا قریب بوده در قرآن یک غرض بلاغی برای استعمال ادات نداء بعید وجود داشته!
هامش جواهر هم در اینجا گفته: «و مِنهُم مَن جَعَلَ «یا» للاَعمِّ».
این کسانی که «یا» را برای «قریب و بعید» با هم شمرده اند عبارتند از:
صمدیه، 34
الثالثُ: المنادی و هو المدعُوُّ بـ «أیا» أو «هَیا» أو «أی» أو «وا» مع البُعد و بالهمزة مع القرب و بـ «یا» مطلقاً.
مقاییس اللغه
مقاییس در بحث «یا» گفته: حرف ندا(مطلقاً).
ابوحیان
حدائق، 425 نیز گفته: ابوحیان هم می گوید که «یا» برای مطلق نداست: و هو الذی یظهر من استقراء کلامِ العرب.
دوستان کلاس #مغنی هم بدانند که به یاری خدا
فردا یک بحث خارج از #مغنی_الادیب را مطرح خواهیم کرد، و آن هم عبارت است از بحث بسیار مهمی که #مغنی_اللبیب مطرح کرده و متأسفانه از #مغنی_الادیب حذف شده.
لذا قبلاً روی این نظر ابن هشام خیلی خوب بیندیشید که چه می گوید و نیز آن را نقدی عالمانه کنید چراکه حمله سختی به شیعیان کرده:
مغنی اللبیب، ج1، ص319
و فى كتاب المصاحف لابن الأنبارى أن بعضَ الزنادقة، تمسّك بقوله تعالى (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً)(29 فتح) فى الطعنِ على بعض الصحابة
و الحقُّ أن مِن فيها للتبيين لا للتبعيض، أى الذين آمنوا هم هؤلاء
و مثله: 1. (الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ)(172 آل عمران) و كلهم محسن و متّق
2. (وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)(73 مائده) فالمقول فيهم ذلك كلهم كفار.
#ابن_هشام
#مغنی
#من_بیانیه
#فتح29
#زندیق
#زنادقه
مغنی و بلاغت - تدریس 99 راسل
دوستان کلاس #مغنی هم بدانند که به یاری خدا فردا یک بحث خارج از #مغنی_الادیب را مطرح خواهیم کرد، و آن
خلاصه پاسخ به این اشکال مغنی این شد:
المیزان: «من» البيانيةَ لا تَدخُلُ على الضّمير مطلقًا في كلامهم
اما استدلال به نفع مرحوم علامه چنین می تواند باشد:
1️⃣ شرح رضی بر کافیه، 4، 218 در توضیح «مِن» بیانیه نکته مهمی دارد: «و الذی بعدَ «مِن» عطفُ بیانٍ له».
پس روشن شد که ما بعد «من» بیانیه در حکم «عطف بیان» است و احکام عطف بیان را دارد. چراکه قرار است با وضوح بیشتری نسبت به «مُبَیَّنِ خود» قصد از آن را بیان کند.
2️⃣ تعریف عطف بیان در الفیه این بود:
فذو البیانِ تابعٌ شبهُ الصفة حقیقة القصدِ به منکشفة
بنابراین ذو البیان آن است که حقیقت قصد را به وضوح روشن کند؛ و عطف بیان در جوامد همان نعت است در مشتقات.
3️⃣ قاعده ضمیر: الضمیرُ(المضمر) لا یوصفُ و لا یوصف به.
این قاعده را تصریح کرده اند: اشمونی، 4، 77(اخبار به الذی) ابن عقیل، 2، 401؛ اوضح المسالک(ابن هشام صاحب مغنی)، 4، 217؛ شرح رضی بر کافیه، 2، 301 هم قاعده را آورده هم علت آن را بیان کرده.
و خود مغنی اللبیب، 2، 453 این قاعده را آورده. ضمن آنکه مغنی در ابتدای باب رابع، در تفاوت عطف بیان و بدل، اولین تفاوت را همین قرار داده که ضمیر نمی تواند عطف بیان یا متبوعش باشد به خلاف بدل.
لذا ضمیر نمی تواند عطف بیان باشد خاصّه اگر ضمیر غائب باشد چراکه در خود ضمیر هم ضمیر متکلم اعرف از مخاطب اعرف از غائب است و عمده مشکل در فهم متون عربی این است که مرجع ضمایر یافت شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
میلاد رسول خدا
صلی الله علیه و آله
و امام صادق
علیه آلاف التحیه و الثنا
بر همه مسلمین
بالاخص بر پیروان مذهب حق جعفری اثناعشری
فراوان مبارک باد.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
جالب است که در روز میلاد رسول خدا ص
امام صادق ع به زیارت امیرمومنان ع رفتند که "جان پیغمبر" است
زیارتنامه مهمی است و مشحون از ذکر فضائل حضرت مولی علی ع👇
متن زیارت در #ایتا
کانال #قرآن_و_نهج_البلاغه
@masoumieh_qoran