□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□کسانی که سالها عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان میگفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانیها کلافهاند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ اینها مقدّمهی ظهور است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بیتابی و بیقراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند.
□بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگتر است. در آخرالزّمان شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضاً: گروهی گروه دیگر را تکفیر میکند و جمعی جمع دیگر را لعنت میکند.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●درقران کریم سوره محمد,ایه شانزده, آمده است:
مَثَل بهشتی که وعده داده شده به متقیان که در آنست نهرها از آب نا متغیر و نهرها از شیری که نگشته طعم آن و نهرهاست از خمری که لذت است برای آشامندگان و نهری است از شهد بی غش و مرا ایشان را است در آن از همه میوه ها و آمرزشی از پروردگارشان چون کسی است که او جاودانی است در آتش و آشامانیده شدند آبی جوشان پس پاره پاره کرد روده هاشان را.
□●در این آیه نیز به صراحت سخن از مَثَل را به میان آورده و فرموده است مَثَل بهشت چنین است و چنان.
□●معلوم می شود حقیقت واقع بهشت رفیع تر و درجه اش اعلای از آن است که بتوان با زبان و کلام اینچنین، حدی برایش معین کرده و توصیفش نمود.
□●همچنان که آیه (فشلا تَعلَم نَفسٌ مَا أُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعیُنٍ.سجده/هجده)نیز به این معنا اشاره کرده است.
□●و لذا جناب ابن عربی در تفسیرش این چهار نهر را چهار مرتبه از مراتب بهشت مطلقه معرفی نموده و فرموده است:
مراد از #نهرِ_آب علوم و معارف حقیقیه است که قلبها بواسطه ی آن حیات یافته و غرائز بواسطه ی آن سیراب می شوند. آنچنان که زمین با آب، حیات یافته و دیگر موجودات بدان سیراب می شوند.
و نیز مراد از #نهرِ_شیر، علوم نافعه ای است که به افعال و اخلاق تعلّق گرفته و مخصوص ناقصین مستعدینِ صالحینِ به ریاضات و سلوک در منازل نفس است. این گروه که در قبل از وصول به مقام قلب قرار دارند، بواسطه ی علوم شرایع و حکمت عملیه ای که به مثابه شیرِ مخصوصِ اطفال ناقص است، از معاصی و رذائل پرهیز می نمایند.
□●و نیز مراد از #خمر تجلّیات و محبّت ذاتی و صفاتی حق است که به کاملین و بالغینِ به مقام مشاهده حسنِ تجلیات صفات و شهود جمال ذات و به عاشقین و مشتاقین جمال مطلق یار در مقام روح ارزانی شده است.
□●و نیز مراد از #عسل شیرینی ها و حلاوات وارد قدسی و بارقه های نوریه و لذات وجدانیه در احوال و مقامات است که به سالکینِ واجدینِ اذواق و مریدین متوجهین به کمال که در قبل از وصول به مقام محبّت ذاتی و صفاتی حق قرار دارند عطاء می شوند
□●و لذا جناب ابن عربی در این بیان، چهار نهر مذکور بهشتی را مظاهر چهار رتبه از مراتب بهشتیان معرفی کرده و نهر شیر را انزل مراتب بهشت و پس از آن نهر آب و بعد از آن نهر عسل و در آخر نهر خمر را بالاترین مرتبه ی بهشتی دانسته است.
□●اما این چیزی نیست که همگان از عهده ی فهم آن برآیند و لذا قرآن از این حقیقت فقط به بیان مثل آن اکتفا کرده و تعقل و تفکر در این مثل را به ما واگذار نموده است.
□●اما حکما و عرفای الهی چون در مکتوبات خود عوام الناس را مخاطب خویش ندانسته و به خواص که نفوس مستعده ی شاقیه ی به کمالات انسانی اند اهتمام بسیار دارند، از نقل مَثَل ها و حکایات و قصص دوری جسته و دائماً عزم و جزم آن دارند که حقیقت و لبّ محفوفِ در این پیمانه ها را القاء نمایند. و لذا در غزلیات عرفانی بزرگانی چون جناب حافظ و حضرت امام و حضرت استاد از این الفاظ و اصطلاحات که ریشه ی قرآنی و روایی دارند، بسیار است.
#یاعلی
□●رابطه علم ودین
#استادصمدی_آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●ورود پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به قُبا - دوازدهم ربیع الاوّل●■
■●پنجاه و سه سال بعد از عامالفیل، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در حالی که پنجاه و سه ساله بودند، در جریان هجرت از مکّه به مدینه، روز دوازدهم ماه ربیع الاوّل سال یکم هجری قمری وارد قُبا شدند. قُبا در بیرون مدینه قرار داشت.
■●پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، امیرالمؤمنین علیه السّلام را در بستر به جای خود خوابانده بودند و بعد هم به ایشان مأموریت داده بودند که اماناتی را که از مردم نزد من است به آنها برگردان و بعد فواطم را همراه خودت بیاور.
■●فواطم یعنی فاطمه زهرا سلام الله علیها و فاطمه بِنتِ اَسَد مادر حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام و همینطور فاطمهای که دختر عمویشان بود؛ این سه تا فاطمه را بعد از اینکه اماناتی که مردم نزد من داشتند را به آنها برگرداندی، به همراه خودت به مدینه بیاور.
■●امیرالمؤمنین عليه السّلام سه روز در مکّه ماندند برای اینکه این مأموریت را انجام دهند و بعد همراه با فواطم علیهم السّلام حرکت کردند. دشمنان آمدند جلوی حضرت را بگیرند. حضرت دست به اسلحه بردند و فرمودند: اگر میخواهید همهی شما را از پای در آورم جلوی مرا بگیرید و آنها هم محاسبه کردند دیدند زورشان به امیرالمؤمنین علیه السّلام نمیرسد؛ لذا از درِ سازش در آمدند و از جلوگیری از حرکت ایشان منصرف شدند.
■●امیرالمؤمنین علیه السّلام در مسیری که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم طی کرده بودند حرکت کردند. پیغمبر دوازدهم ربیع الاوّل وارد قُبا شده بودند و امیرالمؤمنین علیه السّلام به همراه فواطم علیهم السّلام، سه روز بعد که روز پانزدهم ماه ربیع الاوّل است به قُبا آمدند.
■●امیرالمؤمنین علیه السّلام حالشان به شدّت وخیم بود. نقل شده است پاهای ایشان از این پیاده رویِ به شدّت طولانی و زمینهای پر از خار و خاشاک و سنگ و ریگهایی که زیر آفتاب داغ تفتیده شده بودند، به شدّت زخم شده بود.
■●وقتی خبرِ رسیدن امیرالمؤمنین علیه السّلام را به پیامبر دادند، پیامبر بسیار شادمان شدند و منتظر بودند حضرت امیر خدمت ایشان بیایند.
■●به پیغمبر عرض کردند: امیرالمؤمنین حالشان به گونهای نیست که خدمت شما بیایند. لذا پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نزد امیرالمؤمنین علیه السّلام آمدند و وقتی چشمشان به پاهای وَرَم کردهی امیرالمؤمنین علیه السّلام و تاوَلهای به شدّت مجروح پای ایشان افتاد، اشک از چشمهای رسول الله جاری شد و امیرالمؤمنین علیه السّلام را در آغوش فشردند و در آن روز که روز نیمه ماه ربیع الاوّل میشود به اتّفاق امیرالمؤمنین علیه السّلام وارد شهر مدینه شدند...
■●استاد مهدی طیّب ۸۷/۱۲/۱۵●■
#مناسبتهای_ماه_ربیع_الاول
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت اول بخش پنجم1⃣ ● نيرنگ نمرود در محاجه با ابراهيم وقتى كلام به اينجا رسيد
آیات 260-258 بقره قسمت اول
بخش پنجم2⃣
●نیرنگ نمرود در محاجه با ابراهیم
ليكن در عين حال خود آنان قبول دارند كه خورشيد و طلوع و غروب آن مستند به خدا است ، كه در نظر آنان رب الارباب است ، و معلوم است كه هر فاعل مختار و با اراده وقتى عملى را با اراده خود اختيار مى كند خلاف آن را هم مى تواند انجام دهد، براى اينكه انجام دادن آن عمل و ترك آن دائر مدار اراده است .
كوتاه سخن اينكه وقتى ابراهيم (عليه السلام ) اين پيشنهاد را كرد، نمرود مبهوت شد و ديگر نتوانست پاسخى بدهد، چون نمى توانست بگويد: مساله طلوع و غروب خورشيد كه امرى است مستمر و يكنواخت ، مساله اى است تصادفى ، و در اختيار كسى نيست ، تا تغييرش هم به دست كسى باشد، و نيز نمى توانست بگويد اين عمل مستند به خود خورشيد است ، نه به خداى تعالى ، چون خودش خلاف اين را ملتزم بود، و باز نمى توانست بگويد اين خود من هستم كه خورشيد را از مشرق مى آورم و به مغرب مى برم ، چون اگر اين ادعا را مى كرد فورا از او مى خواستند كه براى يك بار هم كه شده قضيه را به عكس كند، و لذا خداى تعالى سنگ به دهان او گذاشت و لالش كرد. آرى خدا مردم ستمگر را هدايت نمى كند.
أَنْ ءَاتَاهُ اللَّهُ الْمُلْك
از ظاهر سياق بر مى آيد كه اين جمله از قبيل اين است كه كسى بگويد: ((فلانى به من بدى كرد، چون من به او خوبى كرده بودم )) و منظور از اين سخن اينست كه احسان من اقتضاء مى كرد او هم به من احسان كند، وليكن احسان را به بدى مبدل كرد، در نتيجه به من بدى كرد، و به همين جهت است كه روايت شده ((اتق شر من احسنت اليه ))، بپرهيز از شر كسى كه به او احسان كرده اى )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 538
شاعر هم گفته :
جزى بنوه ابا الغيلان عن كبر
و حسن فعل كما يجزى سنمار
پس جمله ((ان آتيه الله الملك )) حرف لازم در تقدير دارد كه محاجه و بگومگوى نمرود را تعليل مى كند.
پس اين جمله از باب به كار بردن چيزى در جاى ضد آن است ، تا شكوه و گله مندى را بهتر برساند، و مى فرمايد نمرود با فرستاده خدا درباره خدا محاجه و بگومگو كرد، و خدا را منكر شد، براى اينكه خدا به او احسان كرده بود، و ملك و دولتش داده بود در حالى كه اگر خدا به او چنين احسانى نكرده بود، جا داشت نمرود احتجاج كند، و خدا هم بفرمايد: نمرود در باب خدائى خدا، با رسول وى احتجاج كرد، چون خدا به او احسانى نكرده بود در حالى كه خدا درباره نمرود به جز احسان هيچ كارى نكرده بود، پس جمله نامبرده ، كفران نعمت نمرود را مى رساند، و نظير آيه ((فالتقطه آل فرعون ليكون لهم عدوا و حزنا)) است ، كه مى فرمايد: ((فرعونيان صندوقچه را از آب گرفتند، و موسى را نجات دادند، تا دشمن و مايه دردسرشان باشد))، پس نكته آوردن مساله سلطنت ، روشن شد.
در اينجا نكته اى ديگر نيز هست و آن اين است كه با ذكر اين احسان ، سخافت و نادرستى اصل ادعاى نمرود روشن مى شود، چون ادعاى خدائى نمرود به خاطر ملك و دولتى بود كه خدا به او داده بود، و خودش آن را به دست نياورده بود، و مالك آن نبود پس نمرود به وسيله نعمت پروردگارش پادشاه و داراى سطوت و سلطنت شد، وگرنه او خودش هيچ تفاوتى با مردم عادى نداشت ، و كسى براى او امتيازى قائل نمى شد، و از نظر نعمت انگشت نما نمى گشت ،و به همين جهت است كه قرآن از ذكر نامش خوددارى كرد، و از او تعبير كرد به آن كس كه درباره پروردگارش با ابراهيم محاجه و بگومگو كرد، تا بر حقارت شخص او و پستى و بى مقداريش اشاره كرده باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 539
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■●ابتدای حرکت انسان در مسیر کمال و معرفت، استعداد است که میتواند از هیچ به همه چیز برسد، و طرف و مقصد او خداست.
■●ربوبیت خدا هم اقتضا میکند که در مسیر حرکت تکاملی انسان تا سر منزل مقصود به او کمک و از او دستگیری کند. در دعای ابوحمزه آمده است: «مِنْ أَینَ لِی الْخَیرُ یا رَب، وَ لا یوجَدُ إلا مِنْ عِنْدِک؛ پروردگارا، از کجا خیر به من برسد، درحالیکه خیر جز از نزد تو سرچشمه نمیگیرد». حافظ، ولیّ، راهبر و همراه راه ما خداست،
■●چنانکه خود میفرماید: «اللهُ وَلِی الذِینَ ءَامَنُواْ یخْرِجُهُم مِنَ الظـلُمَاتِ إِلَی النورِ؛ خداوند، سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میآورد»؛(بقره: ۲۵۷) یعنی از ظلماتِ سرگردانی به سوی نور رهسپار میکند.
■●ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم، دستگیری ولی خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم، باید به ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.
■●در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۱۰●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●اصولا انسان با حفظ موضوع و عنوان انسان ، همان علوم و معارف و شوق و عشق به آنها و اعمال صالحه و اخلاق حسنه است ، و گرنه سرمايه مادى خاك است كه بر باد است چه خود طفل خاكباز است كه "التراب ربيع الصبيان "
□●عاقل مستسقى آب حيات كمال مطلق است ، چنانكه عارف ، محو در مطالعه جمال حق .
□●وحدت ازدیدگاه عارف و حکیم
علامه حسن زاده ی آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●هفدهم ربیع الاوّل روز نزول بزرگترین رحمت الهی - بخش اوّل●■
■●میلاد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم حادثهی بسیار عظیمی است و هفدهم ربیع الاوّل روز نزول بزرگترین رحمت الهی است، چراکه روز تولّد بزرگترین آفریدهی خداست؛ یعنی خدای متعال در تاریخ آفرینش، آفریدهای به عظمت رسول الله خلق نکرده و نخواهد کرد. بنابراین بزرگترین رحمت الهی در چنین روزی نازل شد.
■●هفدهم ربیع الاوّل روز میلاد محبوبترین عبدِ خداست و لذا نزد خدا محبوبترین روز شمرده میشود. همهی برکاتی هم که ما از اسلام، ایمان و ولایت داریم، از رهگذر این مولود و میلاد به دست ما آمد. بنابراین جا دارد انسان در روز هفدهم ربیع الاوّل، روز این حادثهی خجسته، شاکر این نعمت عظیم باشد.
■●از آنجا که شکر همواره باید متناسب با نعمت باشد؛ در برابر چنین نعمتی، یقیناً هیچکس توان ادای شکر متناسب را نخواهد داشت؛ نه به این اعتبار که مُعطیِ نعمت، خداست؛ چرا که آن در رابطه با همهی نِعَم مطرح است و نه به این اعتبار که هر نعمت شکری میطلبد و خود شکر نعمت هم شکر جدیدی میطلبد؛ در نتیجه حقّ شکر قابل ادا شدن نیست.
■●علاوه بر اینها، به اعتبار عظمت این نعمت، که در تاریخ خلقت، اعظم نِعَم الهیه وجود مقدّس پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ هیچکس توانایی شکر این میلاد و مولود را ندارد.
■●منتها انسان باید در چنین روزی روحیهی سپاسگزاری و تشکّر از خدای متعال را برای این عطیهی بزرگ در سر حدّ توان داشته باشد؛ تا آنجا که میتواند، شاکر باشد و برای فراتر از آن حدّ در پیشگاه الهی اقرار به عجز و شرمندگی کند؛ که نمیتوانیم آنگونه که شایسته است آن شکر را ادا کنیم. تا آنجا که در توان است باید تلاش کرد؛ نه اینکه چون عاجزیم، هیچ تلاشی نکنیم.
■●در عبادات ظاهری اعتدال مورد تأکید است؛ یعنی انسان در اعمال ظاهریه زیاده روی نکند و اعمال را معتدل انجام دهد؛ ولی در عبادات قلبیه اینگونه نیست؛ در عبادات قلبیه هیچ حدّی وجود ندارد؛ هر چه بیشتر باشد، بهتر است.
■●عبادات قلبیه مانند معرفت، ذکر، یاد و توجّه به خدا، شکر و روح سپاسگزاری داشتن در پیشگاه الهی است. حکمی که درمورد عبادات قالبیه است، درمورد عبادات قلبیه وجود ندارد.
■●عبادات قالبیه باید در حدّ متعادل باشد و انسان افراط نکند؛ زیرا خسته و زده میشود و عمل او در اثر افراط در میزان عمل، بی روح و خالی از محتوا میشود؛ امّا در عبادات قلبیه اینگونه نیست؛ هرچه عمل بیشتر؛ بهتر.
■●لذا چون شکر هم از عبادات قلبیه است؛ تا آنجا که در توان انسان است، باید شاکر باشد؛ ولی در کنار آن هم به عجز از شکر نعمت میلاد پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مُقّر باشد...
#ادامه_دارد....
■●استاد مهدی طیّب ۸۷/۱۲/۲۲●■
#مناسبات_ماه_ربیعالاول
@mohamad_hosein_tabatabaei