eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□○۲۹ خرداد سالروز درگذشت زنده ياد دكتر علی ○□ □خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. □آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم. □○برگرفته از کتاب پدر مادر ما متهمیم مرحوم دکتر علی شریعتی○□
□●توبه تا چه زمانی قبول ميشود؟●□ : □می‌فرمایند: مادامی که علائم حتمیه ی مرگ برای انسان ظاهر نشده، توبه او قبول است. □اما اگر علائم حتمیه مرگ ظاهر شد و یا یک وقت ملک الموت را دید ، دیگر توبه قبول نیست! □فرعون زمانی كه علائم هلاكت خود را ديد گفت: من الآن ایمان آوردم! "حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ" خطاب رسید: "آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ" الآن می‌خواهی توبه کنی؟ دیگر گذشته است! □●برگرفته از جلسه ١٠٢ سيری در صحيفه سجاديه●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
: ۵۳۸ - قال ابو عبدالله عليه السلام : اوحى الله عزوجل الى بعض انبيا ئه يا ابن آدم اذكرنى فى غضبك اذكرك فى غضبى لا امحقك فيمن امحق و ارض بى منتصرا فان انتصارى لك خير من انتصارك لنفسك . ترجمه : ۵۳۸ - امام صادق عليه السلام فرمود: خداى عزوجل به يكى از پيامبرانش وحى فرستاد كه : اى فرزند آدم ! مرا در هنگام خشمت ياد كن تا من نيز تو را در هنگام خشمم ياد كنم و تو را در زمره كسانى كه نابودشان مى سازم نابود نگردانم و به اينكه من انتقامت را از دشمنت بستانم راضى و خوشنود باشد زيرا انتقام گيرى من براى تو بهتر است از اينكه خودت دست بكار شوى و انتقام خود از وى بستانى . حديث : ۵۳۹ - و فى حديث آخر زاد: و اذا ظلمت بمظلمه فارض بانتصارى لك فان انتصارى لك خير من انتصارك لنفسك . ترجمه : ۵۳۹ - و در حديث ديگرى اضافه نموده است كه : و هرگاه مورد ستمى قرار گرفتى به انتقام گيرى من از آن ستمكار خوشنود باش زيرا انتقامى كه من به نفع تو مى گيرم بهتر از انتقامى است كه تو خود مى گيرى . حديث : ۵۴۰ - عن اسحاق بن عمار قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : ان فى التوراه مكتوبا يا ابن آدم اذكرنى حين تغضب اذكرك عند غضبى فلا امحقك فيمن امحق و اذا ظلمت بمظلمه فارض بانتصارى لك فان انتصارى لك خير من انتصارك لنفسك . ترجمه : ۵۴۰ - اسحاق بن عمار گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: همانا در تورات نوشته شده است كه : اى فرزند آدم ! مرا در هنگام خشمت به ياد آور تا تو را در هنگام خشمم به ياد آورم پس تو را در زمره هلاك شوندگان به هلاكت نمى رسانم و هرگاه مورد ستمى قرار گرفتى به انتقام من از دشمنت خوشنود باش زيرا انتقامى كه من به نفع تو از وى مى كشم بهتر از انتقامى است كه تو خود مى گيرى . □○۵۵ - باب تحريم الحسد و وجوب الجتنابه دون الغبطه جهاد نفس شیخ حر عاملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" زبان عشق "○□ □○اگر آدمی در آب سرد ریاضت که نفس را سخت ناگوار می آید، فرو رود و از آلودگی و کدورت نفس بدر آید نور معرفت بر آینه دل او می تابد و حقایق را درمی یابد و این ریاضت ممکن است گاه سال ها به طول انجامد و گاه به نفس قدسی یک انسان الهی یا با وقوع حادثه ای عبرت آموز به یک شب سپری شود و سالک شایسته وصال گردد و گوید: مرا اندر بَرِ خود تنگ بفشار به آب سرد هجران شسته ام تن " از ادبیات پشتو " □○و چه بسیار بوده اند و خواهند بود آدمیانی که شب به زبانی سخن می گویند و بامداد به زبانی دیگر، از آنکه در عالم باطن تنها دو زبان وجود دارد یکی زبان نفس و یکی زبان عشق و گاه باشد که آدمی شب در عالم نفس و تعلّقات نفسانی است و بامداد به سبب دیدن یک رویای شبانه یا به مصاحبت انسانی کامل یا عاملی دیگر به یک دم از تنگنای نفس به فراخنای عشق می رسد و آنجا هم زبان عشق را می فهمد و هم خود بدین زبان سخن می گوید و مایه اعجاب همگان می شود و این به حقیقت عجیب تر است از آن کسی که شب به زبان کردی تکلم کند و صبح به زبان عربی فصیح زبان گشاید. □○برگرفته از پیشگفتار کتاب " ترانه های باباطاهر عریان " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●علامه طباطبایی: راضی نیستم به استناد حرف من، به شریعتی توهین شود●■ ■با توجه به سوال برخی از کاربران درباره موضع علامه طباطبایی (ره) نسبت به اندیشه و آراء دکتر شریعتی، برآن شدیم تا نظر صریح مرحوم علامه را منتشر کنیم : بسمه تعالی دهم ذی الحجه ۱۳۹۷ حضرت مبارک استادناالاکرم حضرت آیةالله مدظله العالی فضلا و محصلین حوزه های علمیه پیوسته خود را مدیون افکار و آثار گرانقدر آن استاد معظم میدانند و نظر حضرتعالی را در مسائل و معارف اسلامی قاطع می‌شمارند. ■اخیرا از حضرتعالی درباره نوشته های فقید پرسش شده، مرقوم فرموده اید: " مطالب ایشان نوعاً اشتباه است" نظر بر اینکه این جمله دو گونه تفسیر می‌شود، خواهشمند است توضیح بفرمایید که آیا مقصود این است که ایشان گرایش انحرافی داشته و یا صرفاً مقصود آنکه اشتباهاتی داشته است و نظر به سوء نیت و یا گرایش انحرافی نیست؛ خصوصاً با توجه به این که ایشان قبل از مسافرت اخیرش، به بعضی از دوستان نزدیک خود وکالت تام برای اصلاح و رفع اشتباه کتاب هایش داده است و طبق اطلاع موثق چندروز قبل از فوتشان به دوستانشان در اروپا گفته است که تا یک سال کاری جز اصلاح نوشته جاتم ندارم، به هرحال مستدعی است، نظر مبارک را درباره جمله ای که مرقوم فرموده اید، توضیح دهید! والسلام علیکم ، ادام الله ظلکم سیدمنیرالدین حسینی شیرازی : بسمه تعالی نظر این جانب تنها به اشتباه بودن مطالبی است که مربوط به و که در کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد و به چیز دیگر نظری ندارم. ■نظر من معطوف به سخن است، نه صاحب سخن و هرگز راضی نیستم با استناد به سخن و نوشته من به کسی و بشود و آنچه نوشته ام، پاسخ یکی از نامه هایی است که روزانه به وسیله پست می‌رسد و پاسخ می‌دهم، حتی شناسایی سابقی نسبت به سوال کننده نداشته و ندارم. ■و این که نوشته اید خود ایشان اخیراً متوجه اشتباهات خود شده و به بعضی از دوستانش وکالت داده بود که آنها را اصلاح کنند، موجب مسرت شد. امیدوارم این کار به دست افراد ذی صلاحیت انجام یابد. ■●کتاب سیر و سلوک سبز ص ۱۴۶ - انتشارات بوستان کتاب، به کوشش سید هادی خسروشاهی حفظه الله●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□فقره شریف □بحث ملائکةالله از مباحث بسیار مهم و ریشه‌ای ماست. اگر موضوع ملائکةالله را بفهمیم، خیلی از مباحث حکمی و دینی مان را خواهیم فهمید لذا بعضی از علماء، به حق، اعتقاد به ملائکةالله را جزو اصول و ضروریات دین قلمداد کرده‌اند. این ملائکةالله چه موجوداتی هستند که در آیات و روایات، مکرر به آنها اشاره شده است؟ حقیقتاً این حقایق در تدبیر نظام وجود نقش برجسته‌ای دارند. ملائکةالله حقایق امری هستند، امری الوجود اند. «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف/۵۴). ما یک عالم خلق داریم و یک عالم امر. عالم خلق، عالم حدود است. در معنی خلق، مفهوم اندازه نهفته است. خلق یعنی هر چیزی که اندازه و حد معینی دارد. عالم امر اما عالم حدود نیست بلکه عالم مجردات بلکه فوق تجرد است. آنجا حدّ وجود ندارد. عالم امر برای خداست، عالم حق متعال است.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □بحث ملائکةالله از
□فقره شریف □ملائکةالله امری الوجودند و برای عالم اله هستند. برای عالم خلق و نشئه طبیعت نیستند، البته در عالم خلقانی حد ماهوی و ظهور و بروز دارند اما اصلشان همان اسماء الله و صورتهای علیمه حاصل از تناکح آنهاست لذا می‌گویند که ملائکةالله عاری از ماده و احکام ماده و جسم و جسمانیات هستند. ما اکنون در عالم طبیعت و در عالم ماده به سر می‌بریم. احکام عالم ماده و خود ماده چیست؟ ماده یک حقیقت  دارای جرم، وزن، رنگ، شکل، کثیف (در مقابل لطیف) و انزل مراتب وجود است. البته نمی‌خواهیم وارد بحث فلسفی ماده و جسم و تعریف آنها شویم. ما از نظر فلسفی کثیف هستیم و بُعد داریم. دارای رنگ، وزن، حجم و... هستیم. عالم امر عالمی است که مجرد از ماده و همه احکام آن است. بین این عالم خلق و امر برزخی وجود دارد که در آنجا ماده وجود ندارد اما برخی از احکام ماده را داراست. برای این مورد، ما همیشه خواب را مثال می‌زنیم. این صورت‌های خیالی که شما در خواب می‌بینید همان عالم برزخ است. این صورتها، جرم و وزن ندارند اما شکل و رنگ دارند. برزخ هم شبیه دنیا است و هم شبیه آخرت است. بُعد مجرد آن شبیه به آخرت و بُعد مادی آن شبیه به دنیاست.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □ملائکةالله امری ال
□فقره شریف □از ملائکةالله به مفارقات نوریه و مجردات تعبیر می‌شود. مفارق یعنی جدا، مجرد یعنی پاک شده و عاری. عاری از چه چیزی؟ عاری از ماده و احکام آن. از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام سوال می‌کردند که این حقایق عِلوی چه حقایقی هستند؟ فرمودند که صُوَر عاریة عَن المواد و عاریة (خالیة) عن القوة و الاستعداد. آقا جان این ملائکةالله و مجردات چه حقایقی هستند؟ آقا فرمودند که اینها صورت‌هایی هستند که عاری از ماده هستند و از قوه و استعداد خالی هستند. قوه برای من و شماست. قوه یعنی قابلیت و استعداد. عالم ماده، عالم قابلیت و استعداد است. این جناب تخم مرغ سرشار از استعداد و قابلیت مرغ شدن است. دانه‌ی گیاه قابلیت گیاه و درخت شدن دارد. قابلیت و استعداد و قوه، خاص عالم ماده است لذا من و شما چون در عالم طبیعت هستیم و این قوه و قابلیت را داریم، می‌توانیم به کمال برسیم. اینکه گفته‌اند این دنیا محل تجارت اولیاء الله است، دنیا مزرعه است و اگر قرار است کاری کنی باید اینجا انجام دهی، دلیلش این است که در آخرت دیگر ماده‌ای وجود ندارد که حامل استعداد باشد تاشما قابلیت رشد داشته باشی. آنجا دیگر از رشد خبری نیست. بحث تکامل برزخی جدا از بحث کنونی ما است.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □از ملائکةالله به م
□فقره شریف □خلاصه اینکه فقط در این عالم طبیعت قوه و استعداد و به کمال رساندن آن مطرح است. حق متعال در هر مخلوقی قوه‌ای قرار داده است که آن مخلوق می‌تواند آن قوه‌ را به کمال ممکنه‌اش برساند‌. مثلا جناب دانه‌ی درخت سیب قابلیت این را دارد که به کمال ممکنه‌اش که سیب شدن است برسد. لذا درخت می‌شود، شکوفه می‌دهد و سیب می‌‌دهد. انسان هم قابلیت این را دارد که به کمال مطلقه‌ی خود برسد. کمال مطلقه‌ی انسان این است که انسان کامل شود. همه‌ی انسان‌ها، قوه و قابلیت این را دارند که امام بشوند. انسان کامل به مرتبه‌ی امامت می‌رسد که آنجا، بالاترین مرتبه‌ی ممکنه‌ی بشری است. در روایت، فرمود که کل مولد یولد علی الفطرة. امام صادق علیه‌السلام این فطرت را به توحید تفسیر نمودند، یعنی همه‌‌ی آحاد بشر که به دنیا می‌آیند بر مبنای توحید به دنیا می‌آیند و قابلیت این را دارند که موحد شوند. عقل می‌گوید که این نوعِ انسان، این قابلیت را دارد که به کمال ممکنه‌ی خودش برسد. این که می‌رسد یا نمی‌رسد بحث دیگری است. اینکه به جز حضرات چهارده معصوم علیهم السلام، کسان دیگری نیز به این مقام رسیده‌اند، عقل می‌گوید که امکان آن وجود دارد. عقل کاری به مصادیق ندارد، می‌گوید که امکان رسیدن بشر به این مراتب وجود دارد اما نقل می‌گوید که منِ حق متعال، این قابلیت را در بشر قرار داده‌ام اما نمی‌بینم که کسی بتواند به این مقام برسد به جز این چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین...(۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت پنجم بخش چهارم ● معناى حكمت و روايتى در بيان اهميت و منزلت عقل انسان و در تفسير عياشى از ابى جعفر (عليه السلام ) روايتى نقل كرده كه در ذيل جمله : ((و من يوت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا فرمود: منظور از ((حكمت )) معرفت است . و در همان كتاب از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: منظور از ((حكمت ))، معرفت و بصيرت و آگاهى در دين است . و در كتاب كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در ذيل همين آيه فرمود: حكمت اطاعت خدا و شناختن امام است . مؤلف : در اين معنا رواياتى ديگر نيز هست ، ولى همه اينها از باب شمردن افراد يك معناى جامع و كلى است ، و مراد اين است كه : اطاعت خدا يكى از معانى حكمت است ، و شناخت امام هم معناى ديگرى از آن است ، نه اينكه حكمت در آيه همين دو معنا باشد و بس . و در كافى از عده اى از اصحاب ، يعنى از راويان شيعه ، از احمد بن محمد بن خالد، از بعضى از اصحاب ما، روايت آورده كه وى بدون ذكر بقيه سند، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى هيچ نعمتى را بين بندگانش تقسيم نكرده كه گرانمايه تر از عقل باشد، بهمين جهت خواب عاقل از شب زنده دارى بى عقل ، بهتر و خانه نشستن عاقل از به جنگ رفتن جاهل بهتر است ، و خداى تعالى هيچ پيامبرى را مبعوث نفرمود مگر بعد از آنكه عقل او را به كمال رسانيد، و عقل هر پيامبرى بيشتر از عقل همه افراد امت او است ، و آنچه يك پيامبر از كمالات معنوى در خود دارد، گرانقدرتر از همه تلاشهائى است كه ساير مردم در راه به دست آوردن كمال انجام مى دهند، و هيچ بنده اى واجبات خدا را آنطور كه بايد بجا نمى آورد مگر وقتى كه بخواهد بدون انديشه و تفكر آن را انجام ندهد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 621 و اگر ثواب و فضيلت و ارزش عبادت همه عابدان را يك جا حساب كنيم ، به ارزش عبادت عاقل نمى رسد، و عقلا همان صاحبان الباب هستند كه خداى تعالى در باره شان فرمود: ((و ما يذكر الا اولو الالباب - پند نمى گيرند مگر خردمندان )). مؤلف : در تفسير آيه : ((و ما انفقتم ...)) روايات زيادى در معناى صدقه و نذر و ظلم وارد شده است كه ان شاء الله آنها را در موارد خودش نقل خواهيم كرد. و در الدرالمنثور به چند طريق از ابن عباس و ابن جبير و اسما دختر ابى بكر و ديگران روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اوائل اسلام اجازه نمى داد كه مسلمانان به غير مسلمين صدقه دهند، و مسلمانان هم كراهت داشتند از اينكه به خويشاوندان كافر خود انفاق كنند، ولى وقتى آيه : ((ليس عليك هديهم ...)) نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اجازه داد كه به فقراى كفار هم صدقه بدهند. مؤلف : قبلا گفتيم : جمله ((هديهم )) تنها در مورد هدايت مسلمانان است ، و شامل كفار نمى شود، بنابراين آيه شريفه بيگانه از مطلبى است كه در روايات شأن نزول آمده است ، علاوه بر اينكه در خود آيه وقتى مى خواهد، مورد انفاق را ذكر كند جمله : ((فقراء الذين احصروا...)) را به عنوان نمونه مى آورد، كه همه مى دانيم منظور، فقراى مسلمين است ، كه در راه خدا دچار تنگدستى شده اند، و با در نظر گرفتن اين نمونه ، آيه شريفه آنطور كه بايد با روایات شاُن نزول سازگاری ندارد ، و اما مساله انفاق به غیر مسلمان را -در صورتی که برای رضای خدا ( مثلابه دست آوردن قلوب آنان ) انجام شود. می توان از اطلاق آیات استفاده کرد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □اگر بفرمایید: به آن حضرت (امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است. □○در محضر بهجت، ج۱، ص۳۶۱○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○خاطره مورخ شهیر، استاد دوانی از علامه طباطبایی○□ □○مرحوم استاد علی دوانی در سخنانی که در اجلاس دو سالانه «بررسی ابعاد وجودی حضرت در عصر حاضر» در شهریور ۱۳۴۸ ایراد کرد گفت: وقتی که این کتاب به چاپ دوم رسیده بود، استاد فقیه و فیلسوف نامی شرق، علامه طباطبایی، من را خواستند و گفتند: می دانی که ما با پروفسور هانری کُربَن فرانسوی، در تهران بحث‌هایی داریم. او شش ماه در تهران است و شش ماه به فرانسه باز می‌گردد. □○بین بحث‌هایی که داریم او مکرر راجع به امام زمان می‌پرسد و من به او گفته‌ام: «یکی از دوستان ما کتابی به نام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد. من ایشان را نزد شما می آورم و شما هر سؤالی دارید، از ایشان بکنید. همه مباحث مربوط به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را که علامه مجلسی و خود ایشان به آن افزوده است در این کتاب آمده است». □○من همان موقع گفتم: «با بودن شما، من چه بگویم؟ ایشان گفتند: «من در باره عجل الله تعالی فرجه الشریف تتبع نکرده ام، اما شما کار کرده‌اید و کتابی به این خوبی نوشته‌اید. شما بیایید!». □○بعداً علامه طباطبایی در جلسه دیگری فرمودند: «کُربَن، کتابی به نام امام منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف به زبان فرانسوی نوشته که دو مقاله آن را دکتر عیسی سپهبدی به فارسی بر گردانده است و در یکی از مجلات دانشکده ادبیات تهران چاپ شده و من آن را برای شما می آورم». □○استاد، مطلب را آوردند و من آن را در مقدمه چاپ چهارم یا پنجم مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف که تا به حال به چاپ سی‌ام رسیده، آورده‌ام. این مطلب سخنرانی کُربَن در رادیو پاریس، در شب نیمه شعبان بوده که بعد، آن را نوشته و به صورت کتاب در آورده است. او در ادامه می‌گوید: «با من به تهران بیایید و شب نیمه شعبان را ببینید. شیعیان جشنی به پا می کنند که شب را همچون روز روشن می کند». توجه کنید که پروفسور کُربَن، طی سخنرانی در رادیو پاریس می گوید: «عدالت خدای عادل اقتضا دارد تا هنگامی که بشر در روی زمین وجود دارد این فیض الهی ادامه پیدا کند». □○موعود، اسفند۱۳۸۵، شماره۷۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □چون ما از دامان #طبیعت به #تدریج برخاسته ایم، این است که به عالم خو کرده ایم
□برای اینکه به کمالاتِ انسانی برسیم که به تعبیر شریفِ حضرت آقا در پایانِ درس ششم، چیزهائی عایدمان شود و ان شاءالله بر جانِ ما تجلّی پیدا کند، □لازمه اش این است که یک دومی هم داشته باشیم؛ □که این تولد و ولادتِ دوّمی را آقا چنین تعبیر می فرمایند که «اینک از بدرآئیم»؛ □که این تولّدِ دوّمی، همان خروجِ از عادت است‌، از عادت در آمدن است، از عادت متولد شدن است که رَحم یک رَحِمی است که ما الان در این رَحم هستیم و باید از رحِمِ طبیعت زاییده شویم، و از این رَحِم خارج شویم و در بیفتیم که اگر عوالِمِ وجودی داشته باشد، هر برای ، رحِم است؛ □نشئه طبیعت رحِم است و باید از این رحِم زاییده شویم و از این عادات طبیعی در بیاییم، از این خُلق و در بیاییم و به نشئه ماوراء طبیعت که عالمِ انسانی ست قدم بگذاریم، □منتها اکثری قریب به اتّفاقِ مردم باید حتماً با مرگِ طبیعی بمیرند تا متولّد شوند. □○شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، سپردن راه نجات از تو بود، و سپردن راه هلاک هم از تو بدان قدر که شناخته‌ای و دانسته‌ای؛ اگر شناخت و دانش تو تا بمحسوسات بود و بس، پس با آن گردی که دانسته‌ای، و روی تودران بود، و بدان باز بسته شوی؛ و اگر شناخت و دانش تو بمعقولات رسید، و آن را بر هر چه جز از وی گزیدی، پس بدان روی نهادی، و باز آن گردیدی، و بدان باز بسته شدی. □○ ، اینست سرای محسوسات و سرای معقولات، هر دو پیش تو و هر دو را آزمودی، برگزین هر کدام که خواهی بی‌دفعی و منعی، و برو سوی آنکه سودمندتر ترا؛ اگر درنگ در سرای حس دوست می‌داری، پس مقیم شو و استادگی نمای برآنچه شناختی و آزمودی، □○و اگر بودن در سرایِ عقل دوست‌تر داری، پس باید که بهنگام جدائی جستن از سرای حس راه رفتن سوی عقل بدانی، و منازل و مراتب آن را بشناسی یک‌یک پس از دیگر، تا آنگه که بآرام گاه اصل رسی، پس اگر ز آنست که تو این راه را دریافتی و دانستی پس یاد دار و فراموش مکن، و بر یاد داشتنش یاری جوی از روندگان این راه و آزمایندگان این کار، که ایشان باشند رهبران رهنمایان بدُرست و چراغ در تاریکی. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○معنای درست قناعت استاد علی صفایی حائری○□ □اگر ما دنيا را و زيبايى‌اش را ببينيم ولى خودمان را نبينيم و محبوبى به نام خدا را نبينيم و دنيايى را كه يوم الآخر ماست، غيب ماست، نبينيم براى ما معنا ندارد بگوييم ولش كن. مى‌گويد ولش كنم كه چه‌؟ ولش كنم كه تو بردارى‌؟! يا ولش كنيم تا آنها بردارند و بيايند سوار ما شوند؟ نه. محكم بگير و با آن كار كن. ما معتقد نيستيم كه امكانات چه وسوسه قدرت و چه فتنه علم اگر در دل متوجهى قرار گرفت، فساد به بار مى‌آورد. ما اين را نمى‌گوييم كه در اين رابطه قناعت كنيم. نه. قناعت برداشت كم است نه رها كردن. قناعت اين نيست كه تو دنيا را رها كنى و اين نيست كه دنيا را ولش كنى، نه. برداشتت را كم كن، كوششت را زياد كن. با اين ديد آن موقع ديگر تو مى‌توانى به شوهرت خدمت كنى، به همسرت محبّت كنى ولى بر اساس حساب و كتاب. □و اين نگاهى كه دارى، نه به خاطر محبت‌هاى اوست، نه. حتى وقتى كه همسر تو به تو بدى مى‌كند تو مى‌توانى به او خوبى كنى. ببينيد، تفاوت از اينجاست. □من يك موقع فقط‍‌ اين را در نظر مى‌گيرم و مى‌خواهم به خاطر اينكه كسى به من خوبى كرده به او خوبى كنم، اين يك معامله است، سوداگرى است. يك موقع من خوبى مى‌كنم تا او خوبى كردن را ياد بگيرد، حتى اگر به من بدى كرده باشد. اين درس است اين فهم است. □○ ، ص ۱۲۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" مشتاقی به که ملولی "○□ □یکی، دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بوده ام! گفت: مشتاقی بِه که ملولی. ○دیر آمدی ای نگار سرمست ○زودت ندهیم دامن از دست ○معشوقه که دیر دیر بینند ○آخر کَم از آنکه سیر بینند □○برگرفته از کتاب " در صحبت سعدی " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ □●طبقات یاران خاصّ امام عصر ارواحنا‌فداه - بخش دوّم●□ □●بعضی از اهل‌ معنا و عارفان‌ بالله معتقدن
‍ □●طبقات یاران خاصّ امام عصر ارواحنا‌فداه - بخش سوّم●□ □●گرچه ديدار حضرت مهدی‌ ارواحنا‌فداه حتّی در پايين‌ترين و نازل‌ترين مرتبه‌ی ديدار كه همان رؤياست، بسیار دوست‌داشتنی و زيباست؛ امّا بايد بدانيم ديدن وقتی ارزشمند است كه توأم با شايستگی‌های شخص باشد. به‌تعبير ديگر ديدن ظاهری وقتی ارزش واقعی دارد كه توأم با ديدن باطنی باشد. □●در دوران ظهور عمومی حجّت‌ خدا ارواحنا‌فداه هم کسی از آن حضرت بهره‌ی کامل می‌برد که به ظهور فردی و باطنی رسيده باشد؛ کما اینکه از يازده امام قبل علیهم السّلام که ظاهر بودند و مردم به ايشان راه داشتند؛ همه‌ بهره نبردند و چه‌بسا جمعیّت زيادی در اثر جهل، جهالت، سست‌ عهدی یا مخالفت، از دیدن و بودن در کنار آن بزرگواران ضرر کردند. □●امام حقيقت قرآن است. در مورد قرآن آمده است: يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِی بِهِ كَثِيراً (سوره‌ بقره، آیه‌ ۲۶) عدّه‌ی زيادی با قرآن به ضلالت و گمراهی می‌افتند و عدّه‌ی زيادی نیز هدايت می‌شوند. □●و نیز آمده است: لٰا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (سوره‌ واقعه، آیه‌ ۷۹) جز پاکان با آن تماس پیدا نمی‌کنند. □●در زمان ائمّه‌ی پیشین کسانی حقّ بهره‌مندی نصیبشان شد که اهل معرفت بودند و به شناخت و معرفت امام به نورانيّت راه یافته بودند. □●در مورد زیارت مرقد ائمّه علیهم السّلام نیز در روایات بر زیارت امام عارِفاً بِحَقِّهِ تأکید شده و ذکر گردیده است که کسی بهره‌ی کامل می‌برد که به امامی که زیارت می‌کند معرفت داشته باشد. □●در ظهور عمومی حضرت بقیه‌الله علیه السّلام هم کسانی بهره‌ی اصلی را می‌برند که اهل معرفت بوده و به ظهور باطنی راه‌ یافته باشند. آنها حلقه‌ی نزديک و یاران خاصّ حجّت‌خدا ارواحنا‌فداه می‌باشند. ادامه دارد.... □●جانِ جهان تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت وصی امام اميرالمؤمنین علی علیه السلام●■ ■مخالفان حق [خلفای غاصب] بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند ، و آب فريب پاى آن ريختند ، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمد -درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‌توان مقايسه كرد ، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‌ شود همپايه آنان دانست. ■آنان پايه دين و ستون يقين‌ اند. افراط گرايان به آنان باز گردند ، و عقب مانده‌ ها به ايشان رسند [تا هدايت شوند] ، ويژگی‌ هاى حق ولايت مخصوص آنان ، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون [با قبول ولايت من] حق به حق‌دار رسيده ، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است. ■●منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه جلد ۲ صفحه ۳۲۳ میرزا حبیب الله هاشمی خویی شارح استاد علامه حسن زاده آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
ح‌ســـــیݩ‌جــ‌آݩ🚩 ○بی‌خود از خویشم و دور از تو کسی نیست مرا ○به تو ای عشق از این فاصلۀ دور سلام 🚩صلی‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله‌🚩 @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□○‍خداوند بالاترین معلم است؛عالم فعلِ حقّ است که به بهترین نحوه پیاده شده است چونکه نبی شاگرد خداوند است؛ پس درحرف زدن؛ معاشرت کردن؛ زن وفرزند داشتن؛ حتی درخندیدن باید از او یاد بگیریم. انسان باید تمام کارها و افعال و اعمال خودش را سؤال کند تا مؤدّب شود. □○ادب مع الله استادصمدی آملی حفظه الله○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●فقره شریف ●□ □● مظهر خداست. او مظهر حضرت است اما همه به دنبال جبرئیل شبحی هستند. این شبح ها و چیزهایی که در ذهن داری را بیرون بریز! اینکه عرفای ما را حجت نمی‌دانند به این دلیل است که اینها بدجوری هستند و انسان را می‌کنند، مضافاً اینکه خواب تعبیر و تأویل می‌خواهد که فن پیچیده‌ای است و کار اوحدی از افراد است. عرفا گفته‌اند وقتی خداوند نمی‌خواهد کسی در سلوک رشد کند، او را مشغول به خواب و تمثل می‌کند. آن شخص مثل می‌شود. چنین شخصی همانند بلعم باعور که در مقابل حضرت موسی ایستاد، در مقابل موسای عقل می‌ایستد، بدجوری هم می‌ایستد! غرض اینکه تا جبرئیل گفته شد او را فقط در صورت و خلاصه نکن بلکه او مظهر تعلیم است و افاضه علم الهی از مجرای اوست.(۱)  
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□ #شرافت_علم □● #معلم مظهر خداست. او م
□●فقره شریف ●□ □●مثال دیگر، زنان یا به اصطلاح امروزی‌تر، هستند که مظهر جناب عزرائیل هستند. اینان می‌میرانند، را از عالمی می‌میرانند و به عالمی دیگر می‌برند لذا مظهر حضرت هستند. جبرائیل و عزرائیل را اینگونه ببین! اینقدر به دنبال شبح نباش! اینها قوای عالَم هستند و در عالَم حضور دارند. من و شما دم به دم در حال و هستیم. دم به دم در حال مردنیم. به تعبیر جناب مولوی، از جــمــادی مـــردم و نــامی شدم وز نمــا مـــردم به حــیــوان برزدم(۲)