eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 ■در بین حضرات معصومین علیهم السلام اجمعین، تنها امام حسین علیه‌السلام است که اربعین دارد. اربعین، ویژه‌ی امام حسین و حضرت زینب است. اربعین عدد کمال است. حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ... (احقاف/۱۵) وقتی که انسان به مقام بلوغ عقلی رسید، می‌تواند بگوید که پروردگارا! به من یاد بده که چطور بر نعمتهایی که به من و والدینم دادی شاکر باشم. مقام شاکرین جزو مقامات بالایی است که مختص اولیاء خدا است... انسان اگر در مسیر الهی باشد و اهل علم و عمل باشد، در چهل سالگی انسان بالفعل می‌شود. چه بسا شخص هشتاد ساله که یک ساله است! اربعین عدد سال نیست بلکه کمال است. باید در مسیر عمرمان به اربعین برسیم. اربعین شما ممکن است در هر زمانی پیش بیاید یعنی اینکه شما به کمال برسی. امام از شما بلوغ می‌خواهد. نقطه اوج زیارت اربعین این است که یا اباعبدالله، شما خون قلبت را دادی تا خلق از جهل خارج شوند. هر زمانی که از جهل خارج شدی زائر امام حسین شده‌ای‌. ■چرا در عالَم تشیع، اربعین مهم تر از عاشوراست؟ چون عاشورا آن دانه ای است که توسط اباعبدالله الحسین کاشته شد و اگر حضرت سید الساجدین و حضرت زینب و این خاندان نبودند، این دانه به هدر می‌رفت. همین خدایی که می‌خواهد حسین کشته شود، می‌خواهد که زینب نیز اسیر شود. چرا؟ چون اگر زینب اسیر نشود، کشته شدن حسین در محاق می‌رود. در آن زمان که هیچ ابزار ارتباطی مثل امروز وجود نداشت، ۷۲ نفر در برابر ۱۲۰ هزار نفر کشته شدند. این جریان به مرور زمان از حافظه تاریخ پاک می‌شد اما حضرت زینب سلام الله علیها از همان عصر عاشورا این حادثه را تبیین کرد. عاشورا در اربعین به کمال خود رسید...
■از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد عالَم عِلوی که عالم معنی است سوال کردند، حضرت فرمود: صُورٌ عارِيَةٌ عنِ المَوادِّ، عالِيَةٌ عنِ القُوَّةِ و الاسْتِعدادِ... یعنی عالم معنی از ماده عریان است و فعلیت محض بوده و دارای قوه و استعداد نیست چون قوه و استعداد جایی مطرح است که ماده و استکمال مطرح باشد درحالیکه معنی فعلیت محضه و کمال صرف است. هر چیزی که مجرد از ماده باشد صورت علمیه است. پس معنی صورت علمیه است. صور علمیه در صقع ذات ربوبی هستند. نفس ناطقه‌ی انسانی نیز چون مجرد است صورت علمیه و معنی است لذا نفس ناطقه و معانی در صقع ذات ربوبی اند؛ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا. ■نفس ناطقه اباعبدالله الحسین علیه السلام محل تجمیع صور علمی و معانی بی منتهای الهی است و او بر جمیع ممکنات ربوبیت دارد. ببین جان تو بر کدامین پرده آویخته شده است و مربوب که هستی، بر در او باش. زیارت اتحاد زائر با مزور است و این اتحاد، اتحاد اندکاکی است یعنی این همانی و هم مکانی!! زائر کسی است که با مزور یکی شود نه اینکه امام اش را در مکان و زمان و جهات زیارت کند. امام حقیقتی است که نفوس، اشراقات نفس کلی اویند. پس حجابِ تن و تعلقات آن را کنار بزن تا آفتاب عالم تاب امام را در جان خود بیابی که او از رگ گردن به تو نزدیکتراست. ●گــر صـــورت بی صـورت معشـوق ببینید ●هم خانه و هم خواجه و هم کعبه شمایید ■وهب نصرانی وقتی که به خدمت امام رسید حضرت از او سوال کرد، مَا إسمُك یا شَاب؟ اسمت چیست ای جوان؟ وهب عرض کرد؛ ألآن حسین. یعنی فنای زائر در مزور. اگر زیارت اربعین نشانه ایمان است دلیل اش این است که نفس در چهل سالگی به کمال می رسد البته به شرطی که در مسیر الهی باشد. اگر در این اربعین جان انسان با جان امام یکی شد یعنی اتحاد بین زائر و مزور برقرار شد، چنین زائری مؤمن است. به همین خاطر طلیعه زیارت اربعین با سلام بر مقام ولایتی امام شروع شده است: السلام علیک یا ولی الله.‌‌.. مؤمن کسی است که ولایت امام حسین علیه السلام را داشته باشد. ولایت چسبندگی اعتقادی و رفتاری بین ولی و عبد می باشد. ●سالـها دل طلب جـام جم از ما می کرد ●آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد ■زیارت زدودن غبار حجاب تن و تعلقات آن از چهره دل آرای نفس ناطقه است. نفس انسان شعبه و شعاعی از نفس کلی امام است و اگر این حجاب دریده شود اسقاط اضافات صورت پذیرد و غبار ره فرو نشیند، نفس امام ظاهر می شود و انانیت فرد را مضمحل می کند، عین اضمحلال سایه توسط خورشید. مستی دهد زیارت خاک جم ای عجب گویی هنــوز، زیر لحد جــام می کشد ☑️امام‌ را درخودت دریاب بلکه خودت را در امام پیدا کن...
■●‍آيه الحق و العرفان، ميرزا علی قاضی طباطبائب رضوان الله تعالی عليه●■ ❗️انسان هيچ وقت نبايد مأيوس شود؛‌ و از ديركرد نتيجه نبايد دست از كار سير و سلوك بردارد زيرا ممكن است كسی با ناخن زمين را به تدريج بخراشد و سپس ناگهان به اندازه گردن شتر، آب زلال و روان جاری شود. «من كان هَمُّهُ الله ، كفاهُ اللهُ في جميع هُموُمِهِ» ، كسی كه اهتمام او در مقصدش خدا باشد، خداوند كفايت امر او را در جميع مقاصد و شئونش خواهد نمود. ■●وصيّت نامه مرحوم علی قاضی طباطبايی رحمة الله علیه. ص ۳۲●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■سیر تمام ممکنات و موجودات من الامام الی الامام است لذا انسان کامل همه را به سوی خویش دعوت کرده است، «وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شوری/۵۲) ■صراط مستقیم ولایت الهیه است و پیامبر خاتم همه را بدان صراط دعوت کرده است. داعی مدعو را به سوی خویش دعوت می‌کند و معنی ندارد به غیر خود دعوت کند مگر آنکه از غیر نیابت بگیرد. ■امام، مطلق موجودات خاصه انسانها را به سوی قله‌ای که خود بر آن ایستاده می‌خواند و آن طود اعظمی است که ورای آن عبادانی نیست مگر ذات غیبی. چون مبداء صدور همان کوه اعظم است و همه‌ی ممکنات چون سیل از او جاری شده‌اند صیرورت و غایت همه به همان سو می‌باشد فهم مبداء الوجود و غایته. ■امام اما احدی را به ذات غیبی دعوت نکرده است چون چنین دعوتی محال است، «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» (آل‌عمران/۳۰) حق متعال به پیامبر خاتمش صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ» (قصص/۵۶)... تو نمی‌توانی هر کس را که دوست داری به ذات غیبی لابشرط مقسمی هدایت کنی اما به سبب مظهریت اسم جامع الله، هر که را بخواهی به مرتبه‌ی تعین اول و جلوات او دعوت کن. ■پیامبر صلی الله علیه و آله هم فرمود: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» یعنی تعین اول اللهِ احد است لذا او همگان را به سوی حقیقت انسانی محمدیه صلی الله علیه و آله دعوت فرموده است. ■تعین اول یا صادر نخستین، جلوه‌ی اول ذات است و همه‌ی کثرات به سبب تجلی مقدس او در مرتبه‌ی واحدیت و الوهیت از وحدت صادر می‌شوند. «کُلُّکُمْ راعٍ، وَ کُلُّکُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» ( بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸). این مسئولیت در قبال رعایا مظهریت امام مر اسم جامع راست که باذن الله ممکنات را ربوبیت می‌کند. ■پس اربعین حسینی که سیر من الحسین الی الحسین علیه السلام است ناظر به این معنای بلند است، فاغتنم. یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد اربعین ۱۴۴۲ ه ق  
■امام حسین علیه السّلام در آن فضای اختناق آنقدر شفّاف، حقّ و باطل را روشن و رسالت سنگین انسان‌های اهل ایمان را تبیین کردند که دیگر برای کسی عذر و بهانه‌ای نماند ... _حسینی @mohamad_hosein_tabatabaei
■اربعین حسینی، جلوه‌گاه حقیقت توحید و ولایت ■ظهور آفاقی و انفسی حجت خدا ... ۹۳/۰۹/۲۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
■شخصی نزد امام صادق علیه‌السلام رفت و پرسید: ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟ ■فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود... ■امام علیه السلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود: حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند . ■هر جای عالم و هر کس در قالب این کلماتی که من گفتم یعنی زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیه‌السلام می برند. و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند... ■امام صادق علیه‌السلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی،آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش چهارم2⃣ ●3 - تأويل چه معنا دارد؟ در اينجا قول چهارمى نيز هست ،
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش پنجم1⃣ ● دو دليل (اجمالى و تفصيلى ) بر سستى اقوالى كه درباره مراد از تأويل گفته شده است و بهر حال به دو دليل ، نه به آن چهار قول مى توان تكيه كرد و نه به اين هفت قولى كه از آنها منشعب مى شود. يكى دليل اجمالى است ، كه اشكالى است متوجه همه آن وجوه ، و دومى تفصيلى . اما اجمالى كه خواننده عزيز توجه نمود: مراد از تأويل آيات قرآن مفهومى نيست كه آيه بر آن دلالت دارد، چه اينكه آن مفهوم مطابق ظاهر باشد، و چه مخالف آن ، بلكه تأويل از قبيل امور خارجى است ، البته نه هر امر خارجى تا توهم شود كه مصداق خارجى يك آيه هم تأويل آن آيه است ، بلكه امر خارجى مخصوصى كه نسبت آن به كلام نسبت ممثل به مثل و نسبت باطن به ظاهر باشد. و اما تفصيلا يعنى اشكالاتى كه متوجه يك يك آن وجوه مى شود اين است ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 72 كه وجه اول لوازم غلطى دارد، كه كمترين آن اين است كه بايد ملتزم شويم كه بعضى از آيات قرآنى آياتى باشد كه فهم عامه مردم به درك تأويل يعنى تفسير آن نرسد، و نتواند مدلول و معناى لفظى آنها را بفهمد. و نمى توانيم به چنين چيزى ملتزم شويم ، چون خود قرآن گوياى اين مطلب است كه به منظور فهم همه مردم نازل شده ، و صاحب اين قول هيچ چاره اى جز اين ندارد كه بگويد در قرآن تنها حروف مقطعه اول بعضى سوره ها متشابه است . چون تنها آنها است كه عموم مردم معنايش را نمى فهمند، تازه اگر به همين معنا هم ملتزم شود باز اشكال ديگرى بر او وارد است ، و آن اين است كه دليلى بر چنين توجيه ندارد، و صرف اينكه كلمه ((تأويل )) مانند كلمه ((تفسير)) مشتمل بر معناى رجوع است ، دليل نمى شود بر اين كه اين دو كلمه به يك معنا است ، ما مى دانيم كه كلمه ((ام )) نيز مشتمل بر معناى رجوع هست و مادر، مرجع فرزندان هست ولى تأويل فرزندان نيست ، كلمه ((رئيس )) مشتمل بر معناى رجوع هست و مرئوس به رئيس مراجعه مى كند، ولى رئيس تأويل مرئوس نيست . علاوه بر اين گفتار، فتنه جوئى اى كه در آيه شريفه صفت مخصوص ‍ متشابه ذكر شده در غير حروف مقطعه هست ، نه در آنها، بيشتر فتنه هايى كه در اسلام پديد آمده از ناحيه پيروى آيات متشابه يعنى از ناحيه پيروى علل احكام و آيات مربوط به صفات خدا و امثال آن پديد آمده است . اشكال قول دوم : اين است كه لازمه آن وجود آياتى است در قرآن كه خلاف معناى ظاهرى آن اراده شده باشد، و باعث معارضه آنها با آيات محكمات و در نتيجه ، پديد آمدن فتنه در دين باشد، و برگشت اين سخن به اين است كه در بين آيات قرآن اختلافى هست ، كه برطرف نمى شود مگر آنكه از ظاهر بعضى از آنها چشم پوشيد، و آنها را بر خلاف ظاهرشان بر معنايى حمل كرد كه فهم عامه مردم از درك آن عاجز باشد. و اين سخن احتجاجى را كه در آيه : ((افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا)) است ، باطل مى كنند، زيرا اين آيه دلالت دارد بر اينكه در قرآن هيچ اختلافى نيست ، و اگر معناى اختلاف نداشتن اين باشد كه هر جا به ظاهر اختلافى ديديد آن را بر خلاف آنچه ظاهر كلام دلالت دارد حمل كنيد، به معنايى كه غير از خداى سبحان ، كسى آن را از ظاهر كلام نفهمد، حجيت آيه از بين مى رود چون اختلاف نداشتن به اين معنا اختصاص به قرآن ندارد، بلكه هر كتابى را هر چند هم صفحه به صفحه اش با هم نسازد و حتى سراپا دروغ باشد مى شود با حمل بر خلاف ظاهر، رفع اختلاف از آن كرد، و ديگر اختلاف نداشتن قرآن به اين معنا هيچ دلالتى ندارد بر اينكه اين كتاب از ناحيه خداست و هيچ بشرى نمى تواند چنين كتابى درست كند. بلكه درست كردن چنين كتابى براى هر كسى ممكن است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 73 پس اختلاف نداشتن به اين معنا، يعنى رفع اختلاف از كتابى به وسيله حمل بر خلاف ظاهر، نمى تواند دليل باشد كه اين كتاب از ناحيه كسى است كه مانند انسانها هر دم بر سر يك مزاج نيست ، و دچار تناقض در آراء و سهو و نسيان و خطا و تكامل تدريجى در مرور زمان نمى شود، در حالى كه آيه نامبرده مى خواست همين را بگويد، و بفرمايد نبودن اختلاف در قرآن دليل است بر اينكه خداى عزوجل فرستنده آن است . پس آيه شريفه با لسان استدلال و احتجاجى كه دارد صريح است در اينكه قرآن در معرض فهم عامه مردم است ، و عموم مى توانند پيرامون آياتش بحث و تاءمل و تدبر كنند، و هيچ آيه اى در آن نيست كه معنايى از آن منظور باشد كه بر خلاف ظاهر يك كلام عربى است و يا جنبه معما گويى و لغز سرايى داشته باشد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■شخصی از حضرت سؤال کرد: «آقا، من فرصت نمی‌کنم که هر روز این زیارت(عاشورا) را با صد لعن و صد سلام بخوانم، چه کنم؟» ■ایشان راه چاره‌ای به او نشان دادند و فرموند: «زیارت عاشورای مختصره» را بخوانید. [منظور زیارتی است که در فضیلت و ثواب مانند زیارت عاشورا است، ولی صد لعن و سلام را ندارد. این زیارت در مفاتیح‌الجنان، پس از زیارت عاشورا با نام «زیارت عاشورای غیرمعروفه» آمده است. ..] ■●رحمت واسعه، ص٢٢(مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره پیرامون حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت)●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
❓■●چرا قرآن، مال و فرزند را "فتنه" خوانده؟ ( إِنَّمَا أَمْوَلُکُمْ وَ أَوْلَدُکمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ) تغابن:۱۵●■ : ■«کلمه "فتنه" به معناى گرفتاری‌هایى است که جنبه آزمایش دارد، و آزمایش بودن اموال و فرزندان به خاطر این است که این دو نعمت دنیوى از زینت‌هاى جذاب زندگى دنیا است، نفس آدمى به سوى آن دو آن چنان جذب مى‌شود که از نظر اهمیت، هم‌پایه آخرت و اطاعت پروردگارش قرار داده، رسما در سر دو راهى قرار مى‌گیرد، و بلکه جانب آن دو را مى‌چرباند، و از آخرت غافل مى‌شود، همچنان که در جاى دیگر فرمود: "المال و البنون زینه الحیوه الدنیا" و تعبیر آیه مورد بحث، کنایه از نهى است، مى‌خواهد از غفلت از خدا به وسیله مال و اولاد نهى کند، و بفرماید: با شیفتگى در برابر مال و اولاد، جانب خدا را رها نکنید! با اینکه نزد او اجرى عظیم هست.» ■●ترجمه المیزان، ج۱۹، ص۵۱۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■همه مقاطع زندگی انسانهای کامل، الهی و قابل زیارت است. اما برخی مقاطع گنجایش بیشتری برای ظهور توحید داشته است. □اکنون حضرت سیدالشهدا علیه السلام را در سه مقطع مورد توجه قرار دهید: روز عرفه، روز عاشورا و روز اربعین. ■در ، حضرتْ یک تقاضای توحیدی والایی را مطرح می‌نماید و در فقرات دعای عرفه به نمایش می‌گذارد. این فعلا دعا و درخواست است. اما دعایی برخواسته از جان مبارک حضرت، که اقتضای وجودی اوست. ■در این دعا استجابت می‌شود و حوادثی پیش می‌آید که حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به اوج تجلی توحیدی می‌رساند. در اینجا، آنچه پیشتر دعا بود، ظهور نموده و حضرت مظهر آن واقع شده است. ■در این تجلی توحیدی به مقام ختمیت می‌رسد؛ زیرا پس از عاشورا حوادث و بلایای تلخ‌تری رخ داد که همان اسارت آل الله بود. و سر مبارک حضرت که همراه این قافله بود، ناظر این قضایا بود. لذا این ابتلائات جدید، یک تجلیات عمیق‌تری می‌آورد که همان ختم تجلی توحیدی است. ■لذا زیارت ایشان در روز اربعین اهمیت ویژه‌ای دارد و از نشانه‌های مومن شناخته می‌شود. چراکه یوم اربعین روزی است که اوج توحید در حضرت نمودار شده است. لذا زیارت حضرت در این حال، آثار ویژه‌ای خواهد داشت. ■اینکه بیش از بیست میلیون نفر در چنین روزی، جذب این ساحت مقدس می‌شوند بخاطر همین ختم در تجلی است که دل‌ها را شیدا نموده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت_۱۴ ■پس ما نمی‌توانیم خدا را بشناسیم. خدا واحد و بسیط است. پس اینهم
☑️قسمت ۱۵ ■امام صادق علیه‌السلام فرمود: نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی. الاسماء الحسنی باهم می‌شود اسم اعظم. این ما که مبدا خلقت هستیم منظور جسم ما نیست بلکه آن مرتبه نورانیت ما است. انسان که مکان و زمان نمی‌شناسد! ●لامکانی که بود نور خدا ●ماضی و مستقبل و حالش کجا؟! ■انسان که حال و آینده و گذشته ندارد! من و شما چون در قید عالم طبیعت هستیم فکر می‌کنیم عالَم یعنی همین. آن انسان کاملی که افق اندیشه‌اش افق اعلی شده است. وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (تکویر/۲۳). وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ (نجم/۷).‌او از افق رهیده است. همه‌ی مکان و زمان تحت احاطه اوست. وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ (یس/۱۲). آن نورانیت هزار هزار سال قبل از خلقت بوده است که این هزار هم عدد کثرت است نه عدد تعیینی. تا خدا بوده، نور بوده و خدا به واسطه این نور خلق می‌کند. واسطه است دیگر... امام یعنی واسطه. اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الاَرْضِ وَالسَّماءِ؟! و خدا "از" و "تا" ندارد. خدا قدیم است. قدیم یعنی ازلی. خدا ازلی و ابدی است. نور اهل بیت علیهم‌السلام نیز ازلی و ابدی است. الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ. نور انسان کامل خاموش شدنی نیست. وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (صف/۸). نور حق متعال تمام و تام است. به هیچ وجه خاموشی در این نور راه پیدا نخواهد کرد. ■این نور واسطه خلقت است. به واسطه‌ی این نور و این حقیقت، خدا به همه‌ی مخلوقاتش افاضه‌ی فیض می‌کند. در این مقام، کُلّنا نُورٌ واحِد. همه‌ی ما یک نوریم. مگر نور کثیر هم داریم؟! اصلا نور واحد و احد است. چون نور، واحد و احد است؛ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. اگر واحد نباشد چطور می‌تواند نور همه‌ی آسمان‌ها و زمین باشد؟! کثیر می‌تواند نور آسمان‌ها و زمین باشد؟! آنگاه کدام نور برای کدام مخلوق است؟! نور غیر واحد، تجلیات این نور است. این می‌شود نحوه‌ی صدور کثرت از وحدت. این نور واحد جلوات دارد و جلوات آن، همین آسمان و زمین و هرکه و هرچه که در آن ها هستند است. همگی از آن نور واحد هستند. خودشان نورند. ■ما چون همواره نور را به شکل خورشید و پروژکتور ها و نیروگاه‌های حرارتی می‌دانیم، فکر می‌کنیم نور یعنی این‌ها. نه! این یکی از ظهورات نور است. شما هم نورید. سنگ و آسمان و زمین هم نورند. ملائکةالله هم نورند. هرچیزی که قدم به عرصه‌ی خلقت گذاشته است نور است. این نور از کُلّنا نُورٌ واحِد منشعب شده است لذا چهارده معصوم علیهم‌السلام در مرتبه‌ی مقام واحدیت و احدیت یک حقیقت هستند. آنجا دیگر فقط حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ نیست. آنجا امام حسین با امام حسن، با امام صادق و با دیگر حضرات ائمه علیهم‌السلام فرقی ندارد. یک نورند. هر چهارده نفر به این مرتبه رسیده‌اند.
■●علامه طباطبایی(ره)●■ ■وقت خواب، چهار - پنج دقیقه‌ای در کارهایی که روز انجام داده‌اید، فکر کرده و یکی یکی از نظر بگذرانید. ■هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته، شکر کنید و هر کدام، تخلف شده استغفار بکنید و این رویه را هر روز ادامه دهید. ■این روش اگر چه سخت و در ذائقه نفس تلخ می‌باشد، ولی کلید نجات و رستگاری است. @mohamad_hosein_tabatabaei
●رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس ●گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت ●در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا ●سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □قرآن هم که اومد «اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم» را در اول سوره
□امّا وقتی انسان، «الهی» می گوید، این «الهی» به وفق آن لحظه، در شب، در روز، بر اساس حوادث و وقایع و چیز هایی که در امور زندگی برای شخص پیش می آید، در معاشرت با دیگران، در محیط زن و فرزند، در دوستی و دشمنی با غیر، در این گونه امور می باشد، مثل آن چه محّدث قمی در «مفاتیح الجنان» در بخش زیارت های هفتگی نقل کرد: در ایّام هفته، روز شنبه متعلّق به خاتم الانبیاء محمد مصطفی «صَلَّی اللّه عَلیَه وَ اله وَ سَلّمَ» است، روز یکشنبه متعلّق به امیر الموءمنین «علیهِ السّلام» و فاطمه ی زهرا «عَلیها السّلامَ» است، روز دوشنبه مربوط به امام حسن و امام حسین «علیهماِ السّلام» است، روز سه شنبه مربوط به امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق «علیهِم السَّلامُ» است، روز چهارشنبه مربوط به امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادی «علیهمِ السَّلامُ»است، روز پنج شنبه مربوط به امام حسن عسگری «علیهِ السّلام» است و روز جمعه مربوط به حضرت بقیّه اللّه «عَجَل اللّه تَعالی فَرَجهُ الشَریفَ» است. که آن جا راوی از امام حسن عسگری «علیهِ السّلام» سوءال می کند: «من معنای این حدیث جناب رسول اللّه را که فرمود: «با ایام دشمنی نکنید که ایام با شما دشمنی می کنند»، نفهمیدم. حضرت در آن محدوده ی زمانی که آن صحابه به دیدارشان رفت، از ناحیه ی متوکّل عباسی در حبس و تحت نظر بودند،لذا پس از اتمام جواب، به او فرمودند: «فلانی بلند شو از این جا برو که هم تو زیر نظری و هم من منظورم، هر دو در تحت نظریم.»(۶۶) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش پنجم1⃣ ● دو دليل (اجمالى و تفصيلى ) بر سستى اقوالى كه درباره مرا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش پنجم2⃣ ● دو دلیل ( اجمالی و تفصیلی ) بر سستی اقوالی که در باره مراد از تاویل گفته شده است و اما قول سوم : که نادرستى آن براى اين است كه هر چند آيات قرآن داراى معانى مترتب بر يكديگر است ، معانيى كه بعضى ما فوق بعض ‍ ديگر است ، و بجز كسى كه از نعمت تدبر محروم است نمى تواند آن را انكار كند، و ليكن بايد دانست كه همه آن معانى - و مخصوصا آن معانى كه از لوازم معناى تحت اللفظى است معانى الفاظ قرآن هستند، چيزى كه هست مراتب مختلفى كه در فهم و ذكاء و هوش و كم هوشى شنونده است ، باعث مى شود كه همه مردم ، همه آن معانى را نفهمند، و اين چه ربطى به معناى تأويل دارد؟ تأويلى كه قرآن چنين معرفيش كرده كه به جز خدا و راسخين در علم كسى آن را نمى فهمد، رسوخ در علم كه از آثار طهارت و تقواى نفس است ، ربطى و تأثيرى در تيز فهمى و كند فهمى در مسائل عاليه و معارف دقيقه ندارد گرچه در فهم معارف طاهره الهيه تأثير دارد، اما بطور دوران و عليت ، يعنى هر جا و در هركس ‍ طهارت نفس بود، آن معارف دقيقه نيز در آنجا باشد، و هر دلى كه چنين طهارت را نداشت محال باشد آن معارف را بفهمد، و ظاهر آيه نامبرده درباره تأويل همين است ، كه جز نفوس طاهره كسى راهى بفهميدن آن ندارد. و اما قول چهارم : اين اشكال بر آن وارد است هر چند صاحب اين وجه در بعضى از سخنانش راه صحيحى رفته ، ولى در قسمت ديگر آن خطا رفته است ، او هر چند درست گفته كه تاءويل اختصاصى به آيات متشابه ندارد، بلكه تمامى قرآن تأويل دارد، و تأويل هم از سنخ ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 74 مدلول لفظى نيست ، بلكه امر خارجى است ، كه مبناى كلام قرار مى گيرد ليكن در اين نظريه خطا رفته كه هر امر خارجى را مرتبط به مضمون كلام دانسته ، حتى مصاديق و تك تك اخبارى را كه از حوادث گذشته و آينده خبر مى دهد مصداق تأويل شمرده ، و نيز خطا رفته كه متشابه را منحصر در آيات مربوط به صفات خداى تعالى ، و در آيات مربوط به قيامت دانسته است . توضيح اينكه بنا به گفته وى مراد از تأويل در جمله : ((و ابتغاء تاءويله ...)) يا تأويل قرآن است ، و ضمير ((ها)) در آن به كتاب برمى گردد، كه در اين صورت جمله : ((و ما يعلم تاءويله الا اللّه )) با آن نمى سازد، براى اين كه بسيارى از تأويلهاى قرآن از قبيل تاويلات قصص و بلكه احكام و نيز تأويل آيات اخلاق ، تأويلهايى است كه ممكن است غير خداى تعالى و هم غير راسخين در علم ، و حتى بيماردلان نيز از آن آگاه بشوند، چون حوادثى كه آيات قصص از آن خبر مى دهد چيزى نيست كه دركش مختص به خدا و راسخين در علم باشد، بلكه همه مردم در درك آن شريك هستند، و همچنين حقايق خلقى و مصالحى كه از عمل به احكام عبادات و معاملات و ساير امور تشريع شده ، ناشى مى گردد. و اگر مراد از تأويل در آيه شريفه ، تأويل خصوص متشابه باشد، در اين صورت حصر مستفاد از جمله : ((و ما يعلم تأويله الا اللّه )) درست مى شود، و مى فهماند كه غير از خداى تعالى و راسخين در علم مثلا كسى را نمى رسد كه دنبال تأويل متشابهات قرآن را بگيرد، براى اينكه منجر به فتنه و گمراهى مردم مى شود، ولى منحصر كردن صاحب اين قول ، آيات متشابه را در آيات مربوطه به صفات خدا و اوصاف قيامت درست نيست ، چون همانطور كه پى گيرى اين آيات منجر به فتنه و ضلالت مى شود، پى گيرى ساير آيات متشابه نيز چنين است . گفتن اينكه بطور كلى آيات متشابه بايد از زندگى مسلمين حذف شود مثل اين مى ماند كه كسى بگويد (همچنان كه گفته اند) منظور از اصل دين و تشريع احكام اين است كه اجتماع انسانى صالح گردد، و در نتيجه ، اجتماعى زنده ، تشكيل شود و چون غرض اين است ، اگر فرض ‍ كنيم كه صلاح حال مجتمع با پيروى از احكامى ديگر غير احكام دينى تامين مى شود، بايد احكام دينى لغو گردد، چون در اين فرض و در اين زمان ديگر احكام دينى به درد اصلاح جامعه نمى خورد، بلكه صلاح مجتمع در پيروى احكام ديگر است . و يا مثل اين مى ماند كه كسى بگويد (همچنان كه گفته اند) مراد از كراماتى كه در قرآن از انبيا نقل شده - از قبيل يد بيضاء، و نفس عيسى ، و امثال آن امور عادى است - كه با عباراتى تعبير شده كه ظاهرش معجزه و كرامت را مى رساند، و منظور آن اين بوده كه دلهاى عوام ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 75 را به دست آورد، و از اين راه دلهاى آنان را مجذوب ، و قلوبشان را در برابر قرآن شيفته كند، و خلاصه امور عادى را به زبانى تعبيركند كه عوام خيال كنند انبيا كارهايى خارق العاده و شكننده قوانين طبيعت داشته اند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■استاد فاطمی نیا نقل می کند: «یکی از آقایان درباره علامه طباطبائی گف ته بود: «آقای طباطبائی خوب است، اما نورانیت ندارد(!)» شخص ساده ای این نکته را در کاغذی نوشته به مرحوم علامه عرضه کرد. ایشان وقتی این مطلب را خواند، بسیار خندید به گونه ای که شاید در عمرش به آن شکل نخندیده بود. اهل معرفتی که آن جا شاهد این داستان بود، گفت: «علامه، غریب است و خوش!» @mohamad_hosein_tabatabaei
■نظر علامه در مورد معاد■ ■علامه درباره قیامت و معاد چیزی نمی گفت و تنها می فرمود: «کیفیت معاد برای علما هم قابل طرح و بیان نیست!» و گاه در پاسخ از همین موضوع، تنها می فرمود: «قیامت، قیامت است!» و در پاسخ درخواست تدریس و بحث آیات معاد می فرمود: «هنوز وقت طرح مباحث معاد نرسیده است.» @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □امام «علیهِ السّلام» در پاسخش فرمودند: «مراد از این ایّام
□درست است علی الظاهر در یک بیان آمد که روز شنبه، برای پیامبر اکرم «صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَ اله وَ سَلمَ» است. امّا متن روایت را نگاه بفرمایید،بعد از این که حضرت فرمودند: «نحن ایّام اللّه» سپس می فرمایند: شنبه به اسم رسول اللّه است... تا آخر روایت. لذا شنبه تجلّی پیغمبر اکرم «صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَ اله وَ سَلمَ» است، یکشنبه ظهور علی و فاطمه «علیهِما السَّلام»است، دوشنبه تجلّی امام حسن و امام حسین «علیهِما السَّلام» است. سه شنبه ظهور سه امام بعدی «علیهِم السَّلامُ» است و... همین طور جمعه ظهور بقیه اللّه «عَجَل اللّه تعالی فَرَجَهُ الشَریفَ» است، یعنی وقتی که بخواهی حضرت پیغمبر اکرم «صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَ اله وَ سَلمَ» را از آن مقام شامخ خاتم انبیا بودنش، تنزّل بدهی، بیاوری در نشئه ی طبیعت، روی مرتبه ی زمان پیاده کنی، روز شنبه پیاده می شود، و روز شنبه را بگیری و این روز را بالا بروی، به حقیقت پیامبر اکرم «صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَ اله وَ سَلمَ» اتصال پیدا کنی، این است که حضرت استادمان در شرح کتاب «فصّ حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه» درباره ی یکی از مراتب انسان کامل فرموده است: «انسان کامل هم لیله القدر است و هم یوم اللّه است.»(۶۸) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □درست است علی الظاهر در یک بیان آمد که روز شنبه، برای پیام
□یوم، به معنای متعارف نیست، بلکه «یوم» به معنای اتمّ ظهور انسان کامل است، این ها یوم اند، ظهور پیغمبر اکرم «صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَ اله وَ سَلمَ» و یوم الرسول است، ظهور علی و فاطمه «علیهِما السَّلام»، یوم علی و فاطمه «علیهِما السَّلام» است.(۶۹) @mohamad_hosein_tabatabaei
■●شاخصه‌های پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش اوّل●■ ☑️حقیقت و مراتب همراه بودن ■در این آیۀ شریفه، قرآن کریم سیمای پیروان حقیقی پیامبر اسلام را در تورات و انجیل ترسیم کرده است: ■محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿فتح-۲۹﴾ ■فرمود: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله » پیغمبر اسلام، رسول خداست. « وَالَّذِينَ مَعَهُ » و کسانی که با او هستند؛ معیّت حقیقت بسیار عمیقی است. همراه بودن و با کسی بودن مراتبی دارد؛ یک مرتبه این است که ظاهراً در کنار او باشد؛ مثل اصحاب رسول الله که در کنار پیامبر و مصاحب رسول الله بودند؛ امّا این اصحاب چقدر با پیغمبر بودند؟ تا کجای راه همراه پیامبر بودند؟ این قابل تأمّل است. ■همراه بودن مراتبی دارد. یک مرتبه‌اش، مرتبۀ ظاهری است؛ امّا افرادی سال‌ها در کنار پیامبر زندگی کردند؛ اصلاً پیغمبر را ندیدند، تجربه نکردند و حقیقت پیامبر را لمس نکردند؛ کسانی هم بودند که اصلاً پیامبر را صورت ظاهر ندیدند؛ مثل اویس قرنی؛ امّا یک لحظه از پیامبر جدا نبودند. پس معیّت معانی عمیق‌تری هم دارد. کسی که به حقیقت وجودی رسول الله نزدیک شود و کم کم در او فانی شود، یعنی با او همراه باشد و یک لحظه هم از او جدا نباشد. ■« والَّذِينَ مَعَهُ » کسانی که در همه ابعاد وجودشان با او هستند، در رفتارهای ظاهری، احساسات، اندیشه‌ها، خلقیّات، روحیّات، بینش، نگرش، ایمان و یقین خود، در مراتب مختلف وجودشان با او هستند. ■قرآن سه خصوصیّت را از تورات برای یاران رسول الله نقل کرده است... ادامه دارد . . . ■●استاد مهدی طیّب ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آثار عدد اربعین و چله در مفاهیم عرفانی و شرح حدیث نبوی(صلی الله علیه وآله)●■ ■مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعينَ صَباحا، جرت يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ؛ هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند، چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۵ ■امام صادق علیه‌السلام فرمود: نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی. ا
☑️قسمت ۱۶ ■این ۱۴ نفر نور واحدی شده‌اند که مبدأ افاضه فیض به عالم هستند. این مقام رحمانیت حق متعال است. رحمان یعنی چه؟ یعنی خدا تمام مخلوقاتش را از این نور ایجاد کرده است. معصوم فرموده است که أنا مِن الله وَ الخلقُ مِنّي. در روایت داریم که همچنین گفته است و الکُلُّ مِنّی!! خلق و نه مخلوق!! اصل خلقت از من است و من خلقت را ایجاد می‌کنم. گاهی می‌گوییم من مخلوق را خلق می‌کنم، این خود بحثی است اما وقتی دیگر می‌گوییم که اصلِ خالقیت را خلق می کنم! این می‌شود اسم حسنای "یا خالق". این اسم نورانی الخالق را من ایجاد می‌کنم. به واسطه این خالق است که مخلوقات ایجاد می‌شوند. بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء. این همان مرتبه ی رحمانیت است و در این مرتبه ی رحمانیت؛ ●ادیــم زمــیـــن، ســفــرهٔ عـــام اوســت ●بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست ■هر چیزی که در عالَم خلق شده است، از این نور واحد منشعب شده است. اینجا دیگر بحث شیعه و یا دیگر مذاهب مطرح نیست که مثلا بگوییم شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَِتِنا بلکه اینجا کُلُّ الخَلقَ خُلِقُوا مِنْ نورنا. در اینجا کل نظام هستی از ما صادر شده است و کل موجودات را ما خلق کرده‌ایم. ما در عالم خالقیت و ربوبیت داریم. عده ای از این مباحث می‌ترسند؛ وقتی که می‌گوییم انسان کامل ربوبیت دارد، می‌گویند کفر می‌گویی! نه! کفر نیست! امام زمان علیه السلام نیز در زیارت آل یس فرمود السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ. ای مربی آیات! اینان رب العالمین هستند منتها نه رب العالمین مستقل، اینان خودشان مربوب هستند. إِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا (نهج‌البلاغه/نامه ۲۸) ■به حیث رحمانیت، حسینٌ مِنّی، حسنٌ مِنّی، علیٌّ مِنّی، فاطمةٌ مِنّی، علی بن الحسین مِنّی، بقیة الله منّی... چون پیغمبر صلی الله علیه و آله اول شخص عالَم است، به حیث این مقام، همه از اویند. تمام مخلوقات دون مقام نور واحد هستند. امام حسین علیه السلام در این مقام نور واحد با پیغمبر یکی است و با او اتحاد وجودی دارد، (و نه تنها امام حسین بلکه همه ی معصومین در این مقام هستند) اما خودش شئوناتی همچون عقل و نفس و جسم مبارک و... دارد که همه ی اینها مادون مقام نور واحد هستند لذا حسینٌ مِنّی. در اینجا لازم است تذکری مطرح شود. درست است که ائمه علیهم السلام همگی در این مقام نور واحد مشترک هستند اما در بین تمامی ائمه علیهم السلام، حضرت اباعبدالله الحسین یک اضافه ی تشریفیه به این نور واحد دارد. والله اعلم من حقیقته... این چیست؟! نمی دانیم... لذا وقتی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن مجتبی علیه السلام را باردار بود، در روایت نداریم که از پیشانی ایشان نور خاصی دیده می شد. چرا؟ چون نور حضرت فاطمه با نور امام حسن یکی است. اما وقتی به اباعبدالله باردار بود یک نور خاصی در چهره ی حضرت فاطمه می‌درخشید. این همان اضافه ی تشریفیه است... شخصی به امام رضا علیه السلام فرمود که آقا جان، ما همگیِ شما را دوست داریم اما امام حسین را جور دیگری دوست داریم. امام رضا فرمود: راستش را بخواهید، ما ائمه هم امام حسین را جور دیگری دوست داریم!! این نور چیست که علاوه بر نور واحد است؟! این نور واحد، مرتبه ی اتمّ نورانیت عالم است. از این بالاتر فقط خداست...
■●استاد سید محمدمهدی میرباقری●■ ■"اربعین تجلی‌ای از اقامه حقیقت توحید و ولایت به وسیله زیارت است; همان طور که در حج داریم که تا وقتی این حج برپاست شما محفوظ هستید و وقتی حج تعطیل شد، دین تان در معرض خطر قرار می گیرد. حج فقط عمل نیست بلکه اقامه توحید است. در روایت داریم که اگر پول نبود، امام باید پول بدهد تا عده ای به حج بروند تا حج تعطیل نشود. چون اقامه است و فرق این دو مثل نماز خواندن و مسجد ساختن است. مسجد ساختن اقامه نماز است. ■زیارت، اقامه ولایت است. هم در خود انسان هم در محیط اجتماعی و هم در جامعه بشری. زیارت اربعین بستر اقامه حقیقت ولایت در جامعه شیعه و جوامع پیرامون است؛ حتی در مقیاس جامعه جهانی. و شما این را با کارناوال های جریان باطل مقایسه کنید و فرق اینها را دریابید." @mohamad_hosein_tabatabaei