کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □می بینید وقتی که می آید در جداول وجودی، تمام اشیای عالم ه
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□من آن «اله» ای را صدا می زنم که «اله من» است، آقای من! آقاجان من! «الهی» این «الهی» را بخواهیم به لفظ فارسی معنا کنیم: «آقای من!» یک معنای لطیفی دارد، غیر از این است که بگوییم: «ای آقا»، آقا، مطلق است، وقتی می گوییم: «آقای من!» در این «الهی» تجلی فقر این عبد در جدول وجودی خودش است، و ظهور تجلّیات رب در جدول وجودی اوست، منتها در تعلّق به او.(۷۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □من آن «اله» ای را صدا می زنم که «اله من» است، آقای من! آق
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□یعنی چون به من تعلّق داری صدایت می زنم: «الهی...»(۷۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●شاخصههای پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش اوّل●■ ☑️حقیقت
■●شاخصههای پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش دوّم●■
☑️مقاوم و تسلیم ناپذیر
■میدانید که بشارت ظهور پیامبر اکرم در تورات و انجیل آمده است. قرآن کریم به صراحت فرمود:
●الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ●
#حالا_می_فرماید: « وَالَّذِينَ مَعَهُ »
■ویژگی کسانی که با او هستند در تورات اینگونه ترسیم شده است:
#ویژگی_اوّل: « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ »
■در برابر کافران شدید و سازش ناپذیر هستند؛ مقاوم و تسلیم ناپذیرند؛ ستیزنده و جهادگرند. اوّلین ویژگی یاران پیغمبر و اوّلین آثار همراه بودن با پیامبر این است که انسان با ضدّ پیغمبر اسلام همراهی و همدلی نداشته باشد؛ سازش، پذیرش، سکوت و مماشات نداشته باشد. لازمۀ اثبات نفی است؛ نفییی که بر آن اثبات مقدّم نیز هست.
■جملۀ لا إِلَهَ إِلا اللَّه که پیغمبر اکرم فرمودند: « قُولُوا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ تُفْلِحُوا » قائل شوید به این حقیقت که جز الله هیچ معبود و الهی وجود ندارد؛ قُولُوا به معنی قائل شدن است نه اینکه فقط به زبان قُولُوا بگویید؛ با همه وجودتان قائل به این حقیقت باشید که الا إِلَهَ إِلا اللَّه. لا اله مقدّم بر الله است. اینجا هم در آیۀ شریفه موضع گیری در برابر مخالفان پیامبر اکرم و دشمنان و منکران رسول الله مقدّم بر دوستی با یاران پیغمبر آمده است؛ فرموده است: « وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ » اوّلین ویژگی کسانی که با رسول الله هستند این است که با کافران دشمن هستند و با آنان میستیزند. در برابر کافران سکوت، تسلیم و بی تفاوتی پیشه نمیکنند؛ مستحکم و مقاوم در برابر آنها میایستند. این اوّلین ویژگی، اگر بخواهیم خودمان را محک بزنیم که جزء « وَالَّذِينَ مَعَهُ » هستیم یا نه این ویژگیها را در خودمان جستجو کنیم.
ادامه دارد . . .
■●استاد مهدی طیّب
#پیامبر_اکرم●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#المیزان | چرا دعای کافر، مستجاب نمیشود؟
■وَ مَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ
دعای کافران (به جایی نمیرسد و) جز در ضلالت نیست!»
#غافر:۵۰
#سیّد_مفسران:
«هر چند خداى سبحان وعده قطعى داده كه دعاى هر كس از بندگانش را كه او را بخواند مستجاب كند، و فرموده : ((اجيب دعوة الداع اذا دعان (( و دعا در صورتى كه حقيقتا دعا باشد، به هيچ وجه رد نمى شود. و ليكن آنچه كه در متن اين وعده به عنوان قيد آمده اين است كه اولا دعا، دعا و طلب حقيقى باشد، نه بازى و شوخى ، و ثانيا ارتباط آن حقيقتا به خدا باشد، يعنى دعا كننده تنها از خدا حاجت بخواهد و در اين خواستنش از تمامى اسبابهايى كه به نظرش سبب هستند منقطع گردد. و كسى كه به عذاب آخرت كفر مى ورزد و آن را انكار مى كند، و حقيقت آن را مى پوشاند، نمى تواند رفع آن را به طور جدى از خدا بخواهد، چون اين خواستنش يا در دنيا است كه جدى نبودن آن خيلى روشن است و يا در آخرت است ، در آنجا هم هر چند عذاب را به چشم مى بيند، (و با همه ظاهر و باطنش لمس مى كند)، و از شدت آن به ناچار از هر سبب ديگر منقطع شده ، تنها متوسل به خداى سبحان مى شود و ليكن آن ملكه انكارى كه از دنيا به همراه خود آورده ، و بال و طوق لعنتى شده كه هرگز از او جدا نمى شود، و آتشى كه در آن است جزاى همان انكار است ، در نتيجه نمى گذارد رفع چيزى را كه منكرش بوده به طور جدى از خدا بخواهد. علاوه بر اين ، سخن درباره انقطاعش از سببها و توسلش به خداى تعالى ، همان سخنى است كه در طلب جدى اش گفتيم ، همانطور كه او نمى تواند بطور جدى دعا كند همچنين نمى تواند بطور جدى از سببهاى ديگر بريده و متوسل به خداى عزيز گردد و چگونه مى تواند چنين توسلى جدى داشته باشد؟ با اينكه در دنيا آن را كسب نكرده بود - دقت بفرماييد.»
■●ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷،ص : ۵۱۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۱)●■
■دل شکسته ای داریم، قلب محزونی داریم، هم به مناسبت مصائب آل الله در اربعین حسینی عليه السّلام و هم به مناسبت محرومیّت از زیارت اربعین اباعبدالله الحسین عليه السّلام که فضیلت فوق العاده عظیمی دارد. به این مناسبت دو سه نکته اي را اشاره می كنم. گمان می كنم گره از این مشکل در ذهن ما باز كند.
■ #نکته_اول: چرا از دید منفی نگاه کنیم و بگوییم حضرت عنایتش را از ما دریغ کرده؛ ما اینگونه دلمان پر می زند برای اینکه در اربعین به آستان حسینی عليه السّلام مشرّف باشیم و حضرت این توفیق را به ما ندادند؟! چرا نگاه منفی داشته باشیم؟ ! تمام این محبّتی که ما نسبت به اباعبدالله الحسین عليه السّلام داریم، و اینکه دلمان پر می كشد برای تشرّف به آستان اباعبدالله الحسین عليه السّلام، همه ي اینها بازتابی است از محبّتی که اباعبدالله الحسین عليه السّلام به ما دارند. می دانيم که از جانب بزرگ محبّت آغاز می شود. و آنچه که در قلب کوچک از محبّت احساس می شود بازتاب شاه محبّتی است که ابتدا از آن بزرگ تابیده و آغاز شده بر آینه دل مؤمن و حالا به سوی آن مبدا دارد برمی گردد. قطعا محبّتی که ما به اباعبدالله الحسین عليه السّلام داریم، قابل مقایسه با محبّتی که آن حضرت نسبت به دوستانشان دارند، نیست. آن محبّت اعظم است. او حبّ حقیقی است و از ما تحبّب است. بنابراین چنین تعبیر تلخی نکنیم.
■آیا نمی توان اینگونه نگاه کرد؟ که خوب سال ها دوستان حضرت با پای پیاده با آن عشق و صفا، با آن شور و سوز، در اربعین به محضر اباعبدالله الحسین عليه السّلام مشرّف می شدند. و حالا امسال حضرت فرموده باشند که من قصد دارم به بازدید شما بیایم. امسال دیگر شما نیایید، من به دیدار شما خواهم آمد. آیا تشرّف ما و زیارت ما بزرگتر است یا عنایت اباعبدالله؟ و اینکه آن حضرت به ما بفرمایند که بر جای خودتان بنشینید و منتظر باشید که من به دیدار شما بیایم. و واقعیّت همین است. اینگونه اگر نگاه کنیم، دیگر آن معنای تلخ را نخواهد داشت. اگر موفّق به تشرّف نشديم، بدانیم که کار دست خدا و اولیای خداست. این عوامل ظاهری اي که در این عالم اسباب و مسبّبات هست، با دید توحیدی هیچ کاره اند. این را بارها با هم بحث کردیم، گفت و گو كرده ايم که در این عالم غیر خدا احدی کاره اي نیست. احدی مؤثّر نیست. بنابراین هیچ کدام از عواملی که در جنبه هاي عالم کثرت، ذهن ما را به خود مشغول می كند، در عالم وحدت اصلاً وجود ندارد. اگر بدانیم که این خدا بود و این ولیّ اعظم خدا بود که رفتن ما را مانع شد، آن وقت با آن حسن ظن که نسبت به خدا و اولیای خدا داریم، این عدم موفقیّت در رفتن را تعبیر مثبت خواهیم کرد. و همان تعبیری که عرض کردم. فرمودند این همه شما به دیدار ما آمدید، حالا شما بنشینید تا ما به دیدار شما بیاییم؛ بازدید شما را پس دهیم.
■گاهی اوقات عبد چنان مشغول فعل، عبادات، طاعات، ریاضات و زیارات خودش می شود، که حواسش از آن مقصد و مقصود پرت می شود. از آن مقصد و مقصود غافل می شود. درواقع فاعلیّت عبد، حجابی می شود که خدا و اولیای خدا را دیگر نمی تواند ببیند. اینجاست که خدا و اولیای خدا برای اینکه این عبد را از این محرومیّت نجات دهند، امکان فعل را از او سلب می كنند. به او می گويند این همه تقلّا کردي، این همه هر سال بلند شدی به سرزمین عراق آمدی و از نجف تا کربلا با پای پیاده راه را طی کردی و به زیارت اربعین آمدی، خیلی غرق فعل خودتی. خیلی داري این کار خودت را می بيني. ما را دیگر نمی بيني. خود پیاده روي اربعین برایت موضوعیّت پیدا کرده است. فاعلیّت ما را در این کار خودت نمی بيني. خودت را فاعل می بيني. خودت را مؤثّر می بيني. اینجاست که حالا احادیث قدسی هم هست، که خدای متعال فرمود که من توفیق این عمل را به صورت ظاهر از این عبد می گيرم تا این عبد از حجاب فاعلیّت خودش نجات پیدا کند. و بتواند من را ببیند، بتواند اولیای من را ببیند. فاعلیّت من را در عالم ببیند. فاعلیّت خودش حجاب شده برای دیدن فاعلیّت من. اگر او فاعل است من فعّال هستم. فاعلیّتش او را از فعّال بودن من غافل کرده است. و برای اینکه این غفلت را از او بگیرم، و او را از این حجاب نجات دهم، برای مدّتی امکان فعل را برای او سلب می كنم. و آن وقت هست که من را خواهد دید. بنابراین اگر از این منظر هم نگاه کنیم، می بينيم که عنایت ویژه اي است.
ادامه دارد....
■●استاد مهدی طیب ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹ - شب اربعین●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه
قسمت1⃣
■روایتی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است که میفرمایند: « كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ»، من پیغمبر بودم وقتی که آدم بین آب و خاک بود. تصدیق میفرمایید که مراد از آب و خاک در این روایت، آب و خاک ظاهری نیست. نبوت همهی انبیاء مربوط به نشئهی ظاهر است اما نبوت حضرت ختمی مرتبت اینگونه نیست. او نبی بوده است. از چه زمانی؟ زمانی که آدم بین آب و خاک بود. این یعنی که بر همهی مخلوقات تقدم رتبی و عِلّی دارد. حال که شما نبی بودید، نبی بایستی انباء کند، شما در آن مقام که نبی بودید، به چه کسی انباء میکردید؟! خدا انبیاء را برای خلق و مردم مبعوث میکند تا ناس را به حقیقت توحید دعوت کنند. از آنجا که او تقدم رتبی و علّی دارد لذا ممدّ انبیاء است چون نبوت او، نبوت اطلاقی است. در تمام عوالم او نبی است. او واقِفُ المَواقِفِ الشُّهُود است. او در هر موقفی از مواقف هستی حضور دارد و نبوتش در آنجا ساری و جاری است. همهی انبیاء عظام که در این عالَم مبعوث شدهاند، چون نبوت مقیده داشته اند، همگی از مجرای حضرت ختمی مرتبت فیض دریافت میکنند و نور نبوتشان را از او میگیرند. پیغمبر ما، مددکننده و یاری رسان هر انسان کامل و هر صاحب نبوت و رسالتی در عالم طبیعت است.
■اگر بخواهیم این را کمی لطیف تر بیان کنیم، باید بگوییم که این نبوت اوست که در عالم طبیعت در صُوَر مختلفی ظهور میکند. اولین ظهور نبوت ایشان در عالَم طبیعت در صورت حضرت آدم بوده است. ایشان دارای نبوت مطلقه است و همهی انبیاء دارای نبوت مقیده بودهاند. معلم آدم که بوده است؟ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره/۳۱) معلم او حضرت ختمی مرتبت بوده است. آدَم وَمَن دُونِهِ تَحتَ لِوائي. این مِن دُونِهِ یعنی آدم و غیر آدم. و تَحتَ لِوائي یعنی اینها همگی خلیفهی من هستند. در عالَم یک خلیفه بیشتر نداریم و انبیاء دیگر همگی خلفای حضرت ختمی مرتبت بودهاند. نبی مقید خلیفهی نبی مطلق است.
■در روز ۱۷ ربیعالاول، آن حقیقتی که در عالم ساری و جاری بوده است در هیکل و صورت جسمیه حضرت محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله به منصهی ظهور رسید تا ایشان، هر دو نشئه را به صورت اتمّ در خودش جمع کرده باشد. این صورت مظهر آن نبوت مطلقه شد. پیش از این، موسی و عیسی و... نتوانسته بودند مظهریت نبوت مطلقه را داشته باشند اما این آقا، توانست آن نبوت مطلقه را در خودش که استعداد و قابلیتش در او بود به صورت اتمّ ظاهر کند. چون ظاهر کرد، پس امت او، خیر امت شدند البته هر امتی، امت پیغمبر است چون او دارای نبوت مطلقه است. این است که داریم وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء/۱۰۷).
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش پنجم3⃣ ● دو دلیل (اجمالی و تفصیلی ) بر سستی اقوالی که در باره مرا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم
بخش ششم
●4 - آيا كسى جز خدا تأويل قرآن را مى داند؟
اين مسأله هم مانند مساءله قبلى از موارد اختلاف شديد بين مفسرين است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 76
و منشاء اختلاف تفسيرهاى مختلفى است كه درباره جمله : ((و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا)) كرده اند.
بعضى گفته اند ((واو)) در اول جمله ، عاطفه است ، كه نتيجه اش چنين مى شود كه تأويل متشابهات را، هم خدا مى داند و هم راسخين در علم .
اين رأى بعضى از قدما و همه مفسرين شافعى مذهب و بيشتر مفسرين شيعه است .
عده اى ديگر گفته اند: ((واو)) مذكور، استينافى است ، كه جمله را از نو شروع مى كند، و مربوط بما قبل نيست ، و نتيجه اين نظريه آن است كه تأويل متشابهات را تنها خدا بداند، و راسخين در علم با اينكه آن را نمى دانند به همه قرآن ايمان دارند، و اين نظريه بيشتر قدما و همه حنفى مذهبان از اهل سنت است .
طايفه اول به چند وجه بر مسلك خود استدلال كرده اند، و رواياتى را بر گفتار خود شاهد آورده اند.
طايفه دوم نيز به وجوهى و رواياتى استدلال كرده اند، آن رواياتى كه مى گويد علم تأويل متشابهات از علومى است كه خدا به خودش اختصاص داده ، و اين دو طايفه قرنها اختلاف خود را ادامه داده اند، و ادله يكديگر را با دليل مخالفش باطل ساخته اند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■آیت الله بهجت■
■مقید بودن به نماز اول وقت
زمینه ساز توفیق الهی در کامل شدن نماز است
و هرچه نماز انسان کامل تر باشد،
دستیابی به قله یقین و شهود، آسان تر خواهد شد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●نظر علامه طباطبایی درباره تداوم #ولایت_در_عصر_غیبت●■
■آیا ولایت از آن همه مسلمین است یا عدول مسلمین یا متعلق است به فقیه «به اصطلاح امروزی»؟ در صدر اسلام فقیه به کسی گفته می شد که به همه علوم دینی در اصول و فروع و اخلاق مجهز باشد، نه تنها مسایل فروع دین، چنانکه اکنون مصطلح است. در صورت سوم آیا متعلق به هر فقیه است که در صورت تعدد و کثرت هر کدام از آنها به هر اندازه اقتدار پیدا کند تصرفاتش نافذ و غیرقابل نقض می باشد؟ یا متعلق است به فقیه اعلم؟ اینها مسایلی است که از طرز بحث فعلی ما بیرون است و در فقه باید حل شود.
آنچه از نقطه نظر بحث این مقاله می توان نتیجه گیری نمود، این است که حکم فطرت به لزوم وجود مقام ولایت در هر جامعه ای بر اساس حفظ مصالح عالیه جامعه مبتنی است، اسلام نیز پا به پای فطرت پیش می رود. نتیجه این دو مقدمه این است که فردی که در #تقوای_دینی و #حسن_تدبیر و #اطلاع_بر_اوضاع از همه مقدم است برای این مقام تعیین می شود و در اینکه اولیای حکومت باید زبده ترین و برجسته ترین افراد جامعه بوده باشند کسی تردید به خود راه نمی دهد.
■●معنویت تشیع، تالیف علامه طباطبایی، صفحه ۸۶-۸۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □یعنی چون به من تعلّق داری صدایت می زنم: «الهی...»(۷۲) @
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□وگرنه اگر به من تعلّق نداشتی و من نعوذ باللّه از تو استقلال وجودی داشتم، تو را ربّ خودم صدا نمی زنم، اصلاً خود صدا زدن «الهی»، یا «ربّ»، دالّ بر ظهور عبد است در فقر و دالّ بر تجلّی ربّ است در ارتباط به عبد در غنا، امّا نه غنای (عَنِ العالَمینَ)که هیچ ارتباطی با بنده نداشته باشد که آن موضوع بحث نیست، بلکه موضوع بحث این است که در جدول وجودی هر یک از موجودات، تجلّی کرده باشد، که هر فردی یک رابطه ی بسیار تار مویی ظریف لطیف با خدای عالم دارد و آن رابطه ی ارتباطی خاص خود اوست، این هم از اسماء مستاثره ی الهی برای شخص است.(۷۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □وگرنه اگر به من تعلّق نداشتی و من نعوذ باللّه از تو استقل
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
لذا وقتی شخص می گوید: «یا ربّ»، اسم اعظم خودش را صدا می زند؛ «ای ربّ من»(۷۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●شاخصههای پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش دوّم●■ ☑️مقاوم
■●شاخصههای پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش سوّم●■
☑️کانون محبّت و معنویت گرایی
#ویژگی_دوّم: « رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ »
■کسانی که با رسول الله هستند در جمع خود، قلبهایشان کانون مهر، محبّت، عطوفت و دوستی نسبت به یکدیگر است. نسبت به همدیگر رحمت، عطوفت و مهربانی دارند؛ قلبهایشان کانون عشق ورزیدن به یکدیگر است. این هم ویژگی دوم کسانی است که مَع رَسُولُ اللّه هستند؛ یعنی در این مبعث پذیرای این مبعث و مؤمن به این مبعوث شدند
#ویژگی_سوّم: « تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ »
■بسیار آنها را میبینی در حال رکوع و سجود؛ « رُكَّعًا سُجَّدًا » یعنی بسیار رکوع کننده و بسیار سجده کننده هستند « تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا » در رکوع و سجود و عبادتهایشان چه چیزی طلب میکنند؟
■« يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا » از رهگذر این عبادتها، رکوع و سجودها، فضیلت و شایستگیها و نیل به رضوان الهی را از خدا میطلبند؛ اینکه به گونهای شوند که مورد رضایت خدا باشند و رضایت خدا را جلب کنند. با رفتارشان، با گفتارشان و حالاتشان به مرضات الله برسند؛ مایۀ خرسندی و خشنودی خدای متعال شوند. هدفشان از عبادت این است؛ نه دنیا میطلبند نه آخرت؛ بلکه رضایت الهی را طالبند. « يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ » در چهرۀ آنها اثر سجده در پیشگاه الهی مشاهده میشود؛ نور بندگی حضرت حق در جبین آنها میدرخشد. پس سوّمین ویژگی کسانی که همراه رسول الله هستند به بیان این آیۀ شریفه معنویت گرایی است؛ اهل عبادت، عرفان، معنویت و سلوک الی الله بودن است. این سه خصوصیت است که در تورات آمده است.
ادامه دارد . . .
■●استاد مهدی طیّب
#پیامبر_اکرم●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۶ ■این ۱۴ نفر نور واحدی شدهاند که مبدأ افاضه فیض به عالم هستند.
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۱۷
■ثارالله یعنی چه؟ علامه شعرانی در دمع السجون در باب یازدهم نقل میکند که جناب ابن عباس میفرماید: در خواب دیدم که اباعبدالله الحسین علیهالسلام در کنار کعبه است و آهنگ عراق کرده است و میخواهد به سوی عراق رفته و حج را نیمه تمام بگذارد (که همین هم شد. در یوم الترویه حج واجبش را تبدیل به عمرهی مفرده کرد و مکه را ترک کرد. به آقا گفتند که فردا عرفه است و پس فردا عید قربان است! اکنون به سمت عراق میروید؟! آقا فرمودند به سمت سرزمینی به نام کربلا میروم. آنجا برای من محبوب تر است از اینکه در کنار کعبه باشم. کربلا، محبوب انسان کامل است.) جبرئیل دست حسین را گرفته و به مردم خطاب میکند که ای مردم! بیایید و با خدا بیعت کنید... یعنی چه؟! ما نمیفهمیم... نزدیک است که فهم مقام امامت، عدهای را گرفتار کفر کند لذا شافعی گفت: شافعی مُرد و آخر هم نفهمید که علی خداست یا خدا علی است. نمیفهمیم!
■پس حُسَيْنٌ مِنِّي یعنی مرتبهی نورانیت انسان کامل و مرتبهی نور واحد، مبدأ همهی خلایق است و چون مبدأ است لذا همه عالَم بر او گریه میکنند. بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا... هرچه در آسمان و زمین است بر حسین گریسته است. در محضر بزرگی بودم. فرمود که گفتم خدایا... هر مخلوقی ذکری دارد. يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ. ذکر زمین چیست؟ گفت که سرم را بر روی زمین گذاشتم تا بخوابم که صدای زمین آمد که میگفت حسین... حسین... هیچ چیزی در نظام وجود نیست که بر اباعبدالله الحسین گریه نکرده باشد. بهشت، ملائکه، اجنه، شیطان! جهنم! دشمنان اباعبدالله الحسین، همه و همه بر او گریه کردهاند. اینان تا غفلت میکردند سر میبریدند اما توجه که میکردند میگریستند. لذا عمر سعد گریه کرد. یزید وقتی آن وضعیت حضرت زینب را دید گفت قبیح باد پسر مرجانه... یزید هم لعنت الله علیه تکان خورد! باید این گریه را دید... بهشت بر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام گریه کرده است. اصل بهشت حزن است لذا هرکه وارد بهشت میشود مسرور میشود. من و شما نیز اینجا گریه میکنیم مسرور میشویم...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۱)●■ ■دل شکسته ای داریم، قلب
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۲)●■
■توفیق بزرگی بود، خیلی هم لذّت بخش بود که هر سال دوستان حضرت، عاشقانه راه سفر عتبات را در پیش می گرفتند و با شیدایی و شور از نجف تا به کربلا با پای پیاده می رفتند، گرما را تحمّل می كردند، راه طولانی دشوار را بر خود هموار می كردند، با پاهای پر آبله، با سختی و خستگی خودشان را برای روز اربعین به کربلا می رساندند و خدمت حضرت عرض سلامی داشتند.امّا خود این فعل برخی را غافل کرد و خدای متعال برای اینکه این غفلت را از بین ببرد و آن حقیقت را نشان دهد، این عنایت را کرد، این امکان تشرّف را به طور موقّت گرفت و بعد ان شاءالله بعد از اینکه انسان از این غفلت نجات پیدا کرد، فاعلیّت خدا و اولیای خدا را دید، دوباره خدای متعال راه را باز خواهد کرد. قبلاً هم برایتان اشاره کرده ام که در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجّاد عليه السّلام به خدای متعال عرضه می دارند که خدایا! تو بر خود حجابی نکشیده اي که خلق تو را نبینند. و مانعی بین تو و خلق وجود ندارد. انّک لا تحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک. جز این نیست که عمل آنها حجاب شده است برای دیدار تو. آنها چنان غرق عمل، ذکر، خلوت نشيني، عبادات، چهلّه نشيني، ریاضات و ... شده اند که غافل شدند. ان تحجبهم الاعمال دونک. و خدا این امکان عمل را می گيرد و در این چه عنایت بزرگی است. انسان را از حجاب فاعلیّت نجات می دهد تا خود خدا و اولیای خدا را ببیند.
ادامه دارد....
■●استاد مهدی طیب ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹ - شب اربعین●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت1⃣ ■روایتی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد ش
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه
قسمت2⃣
■امتی که در عصر پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم بودند، به واسطه اینکه ایشان در صورت جسمیه هم ظاهر شد، بهترینِ امتها هستند زیرا شما جسم این آقا را درک کردید؛ كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس (آل عمران/۱۱۰). حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله کسی است که در سرّ همهی انبیاء وجود داشت و در ۱۷ ربیعالاول به جهر نیز آشکار شد. ایشان خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود که یا علی! «كُنْتَ مَعَ الأنْبِياءِ سِرًّاً وَ مَعِي جَهْراً» شما این كُنْتَ را بگو كُنْتُ. صحیح است. با انبیاء دیگر در سر بودم و با خود در جهر. این که به امیرالمؤمنین علیهالسلام این سخن را گفته [كُنْتَ...] معنایش این نیست که مقام امیرالمؤمنین از پیغمبر بالاتر باشد، نه! پیغمبر ما هم صاحب مقام ولایت مطلقه است و هم نبوت مطلقه!اول شخص پس از حق متعال در نظام وجود او است اما چون امیرالمؤمنین علی علیهالسلام کسی است که در همهی مقامات با او اشتراک دارد؛ یا علی! إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَتَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ. مطلقا هرچه من میشنوم تو نیز میشنوی و آنچه که من میبینم تو هم میبینی.
■چون امیرالمؤمنین، منهای این مقام نبوت تشریعی، همهی مقامات پیغمبر ما را دارد و در همهی مقامات با پیغمبر ما اتحاد و اشتراک وجودی دارد، پیغمبر گفت که شما نفس و جان من هستید. من و علی از یک نور واحد هستیم. چون امیرالمؤمنین مظهر ولایت مطلقهی پیغمبر است، ایشان میفرماید كُنْتَ. فرقی که ندارند! بحث جسم که نیست... و البته جسم اینها نیز حسابشان اندکی متفاوت است! ما که خیلی از ظواهر حضرات اهلبیت علیهمالسلام اطلاع نداریم. جابر ابن عبدالله انصاری میگوید: نزد پیغمبر نشسته بودیم که امیرالمؤمنین بر ما وارد شد. نزدیک پیغمبر شد و با وی معانقه کرد تا اینکه علی به درون پیغمبر رفت و شخص واحدی شدند و ما فقط پیغمبر را دیدیم! هرچه دنبال امیرالمؤمنین گشتیم او را نیافتیم و بر تعجب ما افزوده شد. به پیغمبر عرض کردیم که آقاجان! ابن عمّ شما کجا رفت؟! چه اتفاقی برای او افتاد؟! پیغمبر فرمود آیا شما نشنیدهاید که من و علی از یک نور واحد هستیم؟! میفرماید وقتی ایشان به من نزدیک شد، مشتاق به منزل اول شد... در منزل اول، ما یکی هستیم... آن منزل اول کجاست؟! اینجاست که «كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» البته كُنْتُ وَلیّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ مقامش بالاتر از كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ است...
#ح_م
#سجده_به_مثابه_یک_عبادت_مستقل
■در شبانه روز بهخصوص در دل شب حداقل یک سجدۀ طولانی داشته باشید.
■هرگاه در سیر و سلوک دچار قبضهای روحی شدید، از سجده بهره ببرید.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش ششم ●4 - آيا كسى جز خدا تأويل قرآن را مى داند؟ اين مسأله هم م
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم
بخش هفتم1⃣
● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بوده و ادله طرفين قاصر استاثبات مدعاى آنها است
آنچه لازم است كه يك دانشمند اهل تحقيق در اين مقام مورد توجه قرار دهد اينست كه اين مسأله از همان ابتدا كه مورد اختلاف قرار گرفته ، خالى از خلط و اشتباه نبوده ، يعنى بين مسأله رجوع متشابه به محكم (و يا به عبارت ديگر، بين مراد از متشابه ،) و مسأله تأويل ، خلط شده است . همان طور كه اين مطلب از ملاحظه موضوع بحثى كه عنوان كرديم و محل نزاع و مورد اختلاف را ذكر نموديم ، نيز، روشن مى شود. (آنچه طايفه اول براى راسخين در علم اثبات مى كنند غير آن چيزى است كه طايفه دوم انكارش مى كنند، طايفه اول مى گويند راسخين در علم با ارجاع متشابهات به محكمات مى توانند معناى متشابهات را بفهمند، و طايفه دوم مى گويند علم به متشابهات از علومى است كه خدا به خودش اختصاص داده ، نه آن ، منكر گفته اين است ، و نه اين منكر گفته او ((مترجم )))).
و به همين جهت ما متعرض نقل ادله طرفين نشديم زيرا فايده اى در نقل آنها و اثبات و نفى شان نبود.
و اما روايات طرفين بدان جهت كه مخالف ظاهر كتاب است دردى را براى هيچ يك دوا نمى كند، براى اينكه رواياتى كه علم به تأويل را براى راسخين در علم اثبات مى كند منظورش از تأويل ، معنايى است مرادف با لفظ متشابه ، و ما، در قرآن هيچ جايى تأويل به اين
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 77
معنا نداريم ، مانند روا يتى كه از طرق اهل سنت نقل شده از يكسو مى گويد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دعا كرد به ابن عباس ، و عرضه داشت پروردگارا او را فقيه در دين كن ، و علم تأويلش بياموز. و نيز مى گويد ابن عباس خودش در حديثى ديگر گفته : من از راسخين در علمم ، و من تأويل قرآن را مى دانم .
و از سوى ديگر روايتى ديگر مى گويد ابن عباس گفت : محكمات عبارتند از آيات ناسخه ، و متشابهات عبارتند از آيات منسوخه ، كه از مجموع آن دو دسته روايات برمى آيد كه ابن عباس معناى آيات محكمه را تأويل آيات متشابهه مى دانسته ، و اين همان است كه گفتيم تأويل به اين معنا در قرآن نداريم ، و منظور قرآن از تأويل چنين معنايى نيست .
اما رواياتى كه طايفه دوم به آن استدلال كرده اند (يعنى رواياتى كه دلالت دارد بر اينكه غير خدا كسى تأويل متشابهات را نمى داند) مانند رواياتى كه مى گويد ابى بن كعب و ابن عباس آيه مورد بحث را به اين صورت قرائت مى كرده اند: ((و ما يعلم تأويله الا اللّه و يقول الراسخون فى العلم آمنا به ))، و نيز رواياتى كه مى گويد: ابن مسعود آيه را به صورت ((و ان تأويله الا عند اللّه و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به )) قرائت كرده ، هيچ يك ازاين روايات چيزى را اثبات نمى كند، بدين دليل كه .
اولا: اين دو قرائت حجيت ندارد.
ثانيا: نهايت درجه دلالت آنها همين است كه آيه دلالت ندارد كه راسخين در علم نيز عالم به تأويل باشند، و دلالت نداشتن ، غير از دلالت داشتن بر عدم علم است ، كه طايفه دوم ادعايش را مى كنند، زيرا ممكن است دليل ديگرى پيدا شود و دلالت بر آن بكند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●نکته لطیف علامه طباطبایی در باب برونرفت از مشکلات●■
#حجت_الاسلام_میرباقری:
■یک لطیفهای را در مورد «یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» در تفسیر گرانسنگ المیزان علامه طباطبایی فرمودند که یک معنای ظاهری دارد: انسانی که میخواست دروغ بگوید کارش حل بشود، دروغ نمیگوید و خدا بدون دروغ کارش را حل میکند و به او نشان میدهد که دروغ هم نگویی یا مال حرام و شبههناک هم نخوری یا تسلیم دشمن هم نشوی مشکلت حل میشود و به مقصد هم میرسی. مشکلات فردی و اجتماعی هم حل میشود؛ اما معنی لطیفترش این است که:
■ما بنبستهایی که میبینیم به دلیل شرک خودمان است. خدا میگوید: دروغ نگو! وقتی دروغ کار تو را میخواهد حل بکند آیا آنجا دروغ مشکلت را حل میکند یا آنجا هم خدا مشکل تو را حل میکند؟ به ما میگویند: حتی وقتی یک لیوان آب میخورید بسم الله الرحمن الرحیم بگویید و اگر نگوید غبار شرک بر دل مینشیند و مشرک میشوی؛ چون خیال کردی این لیوان آب عطش تو را برطرف میکند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی لذا وقتی شخص می گوید: «یا ربّ»، اسم اعظم خودش را صدا می ز
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□وقتی می گوید: «الهی» اسم اعظم خودش را صدا می زند و چون به خودش اسناد داد؛ «اله من» «آقای من»، «ربّ من»، حالا باید خودت را ببینی که کیستی؟ «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» این در مورد شیطان هم صادق است، شیطان هم کسی است که اگر خودش را خوب بشناسد، خدای خودش را هم می شناسد، که خودش را خوب شناخت و دید، یک موجودی است گمراه کننده، ربّ مربوط به جدول خودش را خوب شناخت و دید، یک موجودی است گمراه کننده، ربّ مربوط به جدول خودش را هم به ظاهر خوب شناخت، گفت: «رَبِّ بِما اَغوَیتَنی» امّا در مقام تادیب، ادب را مراعات نکرد، اگر چه به تعبیر قرآن، او هدایت می کند، «یَهدی مَن یَشاءُ» او اضلال می کند، «یُضِلُّ مَن یَشاءُ». اما اگر کسی با تقوا باشد، هرگز نقص ها را اسناد به حق متعال نمی دهد، نمی گوید تو مرا گمراهم کرده ای. به هدایت که می رسد، میگوید: تو مرا هدایت کردی، اما وقتی به ضلالت رسید، تقوا را مراعات می کند، و ضلالت را به خودش اسناد می دهد؛ «رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسَنا» این تقوای انسان کامل است. شیطان این تقوا را ندارد، وقتی با «رب» حرف می زند، به وفق بی ادبی خودش حرف می زند، رب را در جدول بی ادبی خودش مشاهده می کند و می گوید: «رَبِّ بِما اَغوَیتَنی...»؛ «پروردگار من!به سبب این که نو مرا گمراهم کرده ای...»(۷۵)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □وقتی می گوید: «الهی» اسم اعظم خودش را صدا می زند و چون به
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□اما انسان کامل مودّب است به آداب الهیه نمی گوید: «ربّنا ظلمتَنا»، وقتی به علم می رسد، می گوید: «عَلَّمتَنا» تو ما را تعلیم نمودی وقتی به هدایت می رسد می گوید: «هَدَیتَنا» تو مرا هدایت کردی وقتی به اسم «ساقی» می رسد میگوید: تو مرا سیرابم کردی «یَسقینِ» وقتی به اسم شریف «مطعم» میرسد میگوید: تو مرا اطعامم دادی، «هُوَ یُطعِمُنی»(۷۶)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □اما انسان کامل مودّب است به آداب الهیه نمی گوید: «ربّنا ظ
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□وقتی به شفا می رسد، شفا را به او اسناد می دهد، (یَشفین)، اما وقتی به گمراهی می رسد، می گوید: (رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسَنا وَ اِن لَم تَغفِر لَنا وَ تَرحَمنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرینَ) این روش تقوایی یک انسان الهی عرشی است.(۷۷)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●شاخصههای پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش سوّم●■ ☑️کانون
■●شاخصههای پيروان راستين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قرآن کریم - بخش چهارم●■
☑️ثمرۀ اخروی همراه رسول الله بودن
■در #بُعد_دنیوی خصوصیات رفتاریشان همان سه ویژگی بود که در تورات نقل شد: « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ »
■و ثمرۀ اینگونه رفتار کردن؛ بالندگی و به اقتدار رسیدن امّت اسلامی و بینیاز به اتّکا به احدی بر پای خویشتن ایستادن و قدرت پیدا کردن بود که در انجیل بیان کرد: « كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ».
■امّا #ثمرۀ_اخروی همراه رسول الله بودن چیست؟ « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا » خداوند به آن گروه از مؤمنان که عمل صالح انجام دهند، از پیروان رسول الله که ایمان میآورند و عمل صالح انجام میدهند وعدۀ « مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا » میدهد.
■وعدۀ مغفرت، بخشیده شدن خطاها، اشتباهات، نقصها و ریشه کن شدن علل و عوامل گناه در وجودشان را میدهد.
■بین توّاب و رحیم بودن خدا با غفّاریت خدا فرق است. غفّاریت خدا تنها این نیست که آثار گناه را از بین ببرد؛ بلکه ریشه مولّد گناه را از وجود عبد میکَند. خدا اوّل وعدۀ مغفرت داد؛ دوّم « أَجْرًا عَظِيمًا » پاداش عظیمی که خدای متعال به آنها عنایت میکند؛ این اجر عظیم چیست؟ خدا میداند!
■چیزی که خداوند به آن عظیم میگوید، خیلی عظیم است! خداوند به هر چیزی عظیم نمیگوید. این اجر عظیم، این پاداش عظیم، رسیدن به مرتبۀ قرب الی الله، رسیدن به لقاء خدا و رسیدن به جوار قرب الهی است. رسیدن به مرتبهای است که: « فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ »
■امیدواریم خدای متعال با همین آیۀ شریفهای که عرض کردیم ما را واقعاً به حقیقت مبعث و به همراه بودن با رسول اللّه موفّق کند؛ به گونهای که این خصوصیّات در رفتار و حالات ما متبلور شود.
■●استاد مهدی طیّب ۸۵/۰۶/۰۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۲)●■ ■توفیق بزرگی بود، خی
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۳)●■
■نکته ی دیگری هم که شاید باز خوب است به آن توجّه کنیم این است؛ که ببینید این زیارت ظاهری که ما از وطن خودمان حرکت می کنیم، راهی طی می کنیم و بالاخره به کربلای معلّی مشرّف می شویم و وارد حرم اباعبدالله عليه السّلام می شویم و در حرم آن حضرت عرض سلامی به محضر آن بزرگوار داریم، گرچه بسیار بزرگ است، بسیار عظیم است، بسیار گرانبهاست، امّا بدانیم، این مجاز است. این زیارت مجازی است.
■زیارت حقیقی دیدار خود اباعبدالله الحسین عليه السّلام است. حرم حضرت، در حقیقت، قلب مؤمن است. القلب حرم الله. قلب مؤمن حرم خدا و حرم اولیای خداست. فرمودند: فی قلوب من والاه قبره. قبر اباعبدالله در قلوب اهل ولایت است. در قلوب اهل محبّت است. زائر حقیقی زائری است که از مجاز عبور کند و به حقیقت راه پیدا کند. از این عالم ظاهر و عالم کثرت، توشه ای بگیرد برای اینکه به عالم حقیقت راه پیدا کند. برای اینکه خود اباعبدالله الحسین عليه السّلام را دیدار و ملاقات کند. عرض کردم این به معنای این نیست که خدایی ناکرده تشرّف به کربلای معلّی و حرم اباعبدالله عليه السّلام را کوچک بشماریم؛ بسیار عظیم است. امّا اعظم از این، دیدار خود اباعبدالله است؛ ملاقات و زیارت آن حضرت در حرم دل است. و حالا اگر اینگونه نگاه کنیم، ممکن است این تعبیر را هم کنیم؛ که خدای متعال برای اینکه ما را از قنطره و پل مجاز عبور دهد و به وادی حقیقت رهنمون شود، مانع این اشتغال ما به مجاز شد تا راه را باز کند و به ما به حقیقت نائل شویم؛ این هم یک تعبیر.
■همه ی اینها نشان می دهد که عطای بزرگی پشت این عدم موفقیّت برای تشرّف است در عین شور و علاقه و عشقی که به این تشرّف وجود دارد. و ان شاءالله خدای متعال توفیق دهد که انسان اهل غفلت نشود. غافل نشود. هیچ چیزی او را از مقصد غافل نکند. چه معصیت چه طاعت؛ غفلت موجب محرومیّت عظیم است. و غفلت در محضر بسیار خسارت بارتر از غفلت در غیبت است. در بحث زیارت عرض کردیم، در همین زیارت ظاهری که اگر زائر در حرم اهل بیت عليهم السّلام حواسش جای دیگری باشد، چقدر زشت است. حجّت خدا حواسشان به ماست و ما خدایی ناکرده در ذهن و فکرمان و دلمان، جای دیگری هستیم. قطعاً غفلت موجب محرومیّت خواهد شد؛ خدا نکند که محرومیّت ظاهری ما، اثر غفلت ما باشد. البته برای دوستان شایسته و وارسته ی ما غفلت از جنبه های ظاهری و دنیوی نیست که متاسفانه بعضاً وجود دارد که افراد برای تجارت، سیاحت، استراحت یا برای هر چیز دیگری به سفرهای زیارتی می روند، به حج می روند، به عمره می روند، اعتاب مقدّسه می روند، که آن دیگر خیلی خسارت است. آن غفلت در جنبه های دنیوی، و گاهی اوقات همانطور که عرض کردم، غفلت در جنبه های معنوی هم ممکن است برای زائری پیش بیاید و آن غفلت یقیناً خسارت بار است؛ یقیناً تبعات محرومیّت را در پی می آورد.
ادامه دارد...
■●استاد مهدی طیب ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹ - شب اربعین●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت2⃣ ■امتی که در عصر پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم ب
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه
قسمت3⃣
■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» یعنی منِ پیغمبر در عوالم غیبی همچون عالم اسماءالله، عالم ملائکة الله و... نبی بودم. من حقیقت اسماء را به آنها انباء میکردم. امیرالمؤمنین چطور؟ ایشان هم ولایت دارند. منزل اول منزلی است که همهی منازل نظام هستی بر آن مترتب هستند. این منزل، خورشیدی است که هر نوری در عالم، نورش را از این خورشید میگیرد. از حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء به شمس الشموس تعبیر میشود. اهل بیت علیهم السلام همگی شمس الشموس هستند منتها این امر در ایشان غلبه پیدا کرده است و ظهور و تجلی اش بیشتر بوده است. همه هستند و این امر در همه فعلیت پیدا کرده است اما غلبه اش در شخص ایشان بیشتر بوده است. شمس الشموس یعنی چه؟! یعنی هر شمسی که در عالم هست مندرج در نور این شمس است و فیض را از این خورشید میگیرد. همهی انبیاء فیض را از پیغمبر ما میگیرند. چرا؟ چون او وجهالله است.
□وجهالله یعنی چه؟ شخصی به نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام آمد و از ایشان پرسید وجهالله چیست؟ که قرآن میفرماید فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره/۱۱۵). به هر طرف که رو کنید، شما وجهالله را در آن سو میبینید. حضرت آتشی روشن کرده بود. فرمود که وجه این آتش کجاست؟ همه طرفش وجه آتش است. لذا وجهالله کسی است که همهی ابعاد وجود او نور است. پیغمبر ما صلی الله علیه و آله اینگونه است. لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّة. شرقی و غربی نیست، مطلع همهی انوار است. مطلع الشمس و مطلع نور است. چون وجهالله اتمّ و مطلع انوار است لذا هر کسی که بخواهد نور بگیرد باید از او بگیرد.
□إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (طه/۱۰) موسی در حال گذر بود و از دور آتشی دید. به خانوادهاش گفت که صبر کنید تا آتشی بیاورم تا به آن هدایت شویم. وقتی که به آتش رسید دید که این آتش میگوید إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي (طه/۱۴) این یک تمثل است. من خدا هستم! نه اینکه آتش یا درخت یا هرچیز دیگری خدا باشد بلکه این ندا از وجود هرچیزی بر میخیزد. این ولایت تامّهی امیرالمؤمنین و پیامبر ما است که به هر پیغمبری خطاب میکند که إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك. یا آنجا که حضرت موسی میگوید رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (قصص/۲۴) همهی این رب ها به حضرت ختمی مرتبت باز میگردد چون او رب تمام مخلوقات نظام هستی است. ما رب مطلق و رب مقید داریم. رب مقید عالَم که شما هر روز هم در قرآن میخوانید و باید به آن توجه داشته باشید، همین وجود ذی جود حضرت ختمی مرتب صلوات الله علیه و علی آله الطاهرین است.
#ح_م
#المیزان | حضرت آدم (علیه السلام) چه مدت، میهمان بهشت خدا بود؟
■مرحوم صدوق از امام باقر عليهالسلام از پدران بزرگوارش، از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روايت كرده كه فرمود: مكث آدم و حوا در بهشت از هنگامى كه وارد آن شدند تا ساعتى كه بيرون شدند تنها هفت ساعت از ايام دنيا بود و در همانروز كه اين جريان واقع شد، خدا از بهشتش بيرون كرد.
■●ترجمه الميزان ج۱، ص۲۲۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei