eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 حی علی العزا... بس‌که چشمم به‌هوای‌حرمت تر شده است شیشه پنجــــــره انگـــار مشجّر شده است بس که هـــر آه فقط نام تــو را زمزمه کرد از نفس‌های من این خانه معطر شده است دم به دم فـــــال گرفتــــم که می‌آیم یا نه رازقی‌هـــای اتاقــــــم همه پرپر شده است مثـــل آنهـــــا که هـــــــوادار رکابت بودند نخل صبر منِ بی‌حوصله بی‌سر شده است پای مـــن در سر خــــود میل حریمت دارد حس من سمت حــرم باز کبوتر شده است دل هــر پیــر که پابوس تو و تخت‌ات شد شک نداریم که صدسال جوانتر شده است @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 حی علی العزا... هرڪجا‌می‌گذرم‌جلوه‌مستـٰانہ‌اوست این‌حسین‌ڪیست‌کہ‌عـٰالم‌همہ‌دیوانۂ‌ اوست....! @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 حی علی العزا... 🏴 «زیارت اربعین از علامات مؤمن» ☑️گزیده‌ای از پیام حضرت آیت‌الله بهجت درباره تعظیم شعائر ▪️بسم الله الرحمن الرحیم، قال الله (عزّ مَن قائل): «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت آن [حاكى] از پاكى دلهاست»[حج:٣٢]. ▪️تمام تقواها مرتبط به قلب است و جسد به‌منزلۀ خادم است. و اختصاص شعائر به این است که تقوا را در قلوب دیگران تثبیت می‌نماید. ▪️و علاماتی هستند که به‌واسطه آنها، به ذی‌العلامة (صاحب علامت) پی می‌برند. فرموده‌اند: «عَلائِمُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ, صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ؛ مؤمن پنج نشانه دارد: اقامه ۵۱ ركعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، و «بسم الله الرحمن الرحيم» را (در نماز) بلند گفتن»، در سجده پيشانی بر خاك نهادن، و انگشتر عقیق در دست راست كردن، و زيارت اربعين. ◾️متن پیام حضرت آیت‌الله بهجت در مراسم رونمایی از گنبد حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام ۱۳۸۴ شمسی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش دوّم◾️ ☑️روح کعبه که عشق حسینی است قبله‌گاه قلب‌ها و دل‌های انسان
◾️زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش سوّم◾️ ☑️ بر خلاف سفر حج، هر چه شرایط سخت‌تر و خطر شدیدتر می‌شود، تشویق ائمه علیهم السّلام برای زیارت کربلا بیشتر می‌شود. ▪️اگر نقل می‌کنند که متوکّل عبّاسی برای اینکه نگذارد افراد به زیارت امام حسین علیه السّلام بروند، می‌گفت اگر کسی بخواهد برود، باید یک دستش را بدهد، ما قطع کنیم و عدّه‌ای می‌رفتند دستشان را می‌دادند و قطع می‌کردند و به زیارت اباعبدالله الحسین علیه السّلام می‌رفتند؛ شاید برای برخی باورش دشوار بود؛ امّا روی آوردن این همه زائر با وجود خطر عملیات تروریستی و انفجارهای انتحاری وهابیان سلفی، آن را کاملاً باورپذیر کرده است. ▪️خدمتتان عرض کرده‌ام؛ با اینکه حج واجب است، امّا به محض اینکه احتمال خطری جدّی‌ مطرح شود، وجوب حج برداشته می‌شود. امّا کربلا چه؟ ▪️روایات اهل بیت علیهم السّلام را ببینید. هرچه شرایط سخت‌تر، هرچه خطر شدیدتر، تحریض و تشویق ائمّه علیهم السّلام برای اینکه به زیارت اباعبدالله علیه السّلام بروید بیشتر. به ظاهر زیارت اباعبدالله علیه السّلام عمل مستحبّ است؛ سفر حج سفر واجب است؛ امّا در سفر واجبِ حج به محض اینکه خطری جدّی‌ پیش می‌آید، وجوب برداشته می‌شود. امّا در سفر مستحبّ زیارت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام هرچه خطر شدیدتر می‌شود، تحریض اهل‌بیت علیهم السّلام بر تشرّف به زیارت آن حضرت بیشتر می‌شود. ▪️خواستم اشاره کنم که این عمل جابر که غسل می‌کند و جامه احرام بر تن می‌پوشد، چه معنای عمیقی داشت. جابر به زیارت کعبۀ دل‌ها آمده است. حسین علیه السّلام قبله‌گاه قلوب اهل دل است. ▪️جابر در حالی که به شدّت متأثّر و اشک ریزان است، با گام‌های بسیار کوتاه حرکت می‌کند؛ با پای برهنه به سمت تربت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام حرکت می‌کند و در گام‌هایی که بر می‌دارد، مشغول ذکر خدای متعال است. نقل شده است؛ خاک را می‌بویید و مسیر را پیدا می‌کرد. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش دوم ● يهود و كلمه ((مسيح )) و نيز از كتب بنى اسرائيل استفاده
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● معناى كلمه ((عيسى )) و اما كلمه ((عيسى )) در اصل ((يشوع )) بوده كه هم به معناى مخلص تفسير شده و هم به معناى منجى و در بعضى از اخبار به كلمه ((يعيش زنده مى ماند)) تفسير شده و اين با نامى ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 305 كه براى فرزند زكريا نهاده ، يعنى نام ((يحيى زنده مى ماند)) مناسب تر است ، چون قبلا هم گفته بوديم كه بين اين دو پيامبر از هر جهت شباهتى برقرار بوده (شباهت تام ) در آيه مورد بحث با اينكه خطاب به مريم است در عين حال عيسى (عليه السلام ) را، عيسى بن مريم خوانده و اين براى آن بوده كه توجه دهد به اينكه عيسى بدون پدر خلق شده و به اين صفت شناخته مى شود و نيز به اين كه مريم در اين معجزه شريك او است ، همچنان كه در جمله : ((و جعلناها و ابنها آيه للعالمين ))، فرموده مريم و عيسى را براى همه عالميان آيت قرار داديم . وجيها فى الدنيا و الاخره ، و من المقربين ((وجاهت )) به معناى مقبوليت است و مقبول بودن عيسى (عليه السلام ) در دنيا روشن است و همچنين در آخرت چون قرآن از آخرت او چنين خبر داده . و اما اينكه فرمود: از مقربين است ، معناى كلمه ((مقرب )) روشن است، مى فرمايد: عيسى (عليه السلام ) مقرب نزد خدا است و داخل در صف اولياء است و از جهت تقرب داخل در صف مقربين از ملائكه است ، همچنان كه فرمود: ((لن يستنكف المسيح ان يكون عبدا للّه و لا الملائكه المقربون ))، و در جاى ديگر قرآن تقريب را معنا كرده و فرموده : ((اذا وقعت الواقعه - تا جمله - و كنتم ازواجا ثلثه ...، و السابقون السابقون اولئك المقربون )). و به طورى كه ملاحظه مى كنيد از اين آيات بر مى آيد كه منظور از اين تقرب ، تقرب به خداى سبحان است و حقيقت آن اين است كه فردى از انسانها در پيمودن راه برگشت به خدا - آن راهى كه به حكم آيه : ((يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه ))، و به حكم آيه : ((الا الى اللّه تصير الامور))، پيمودنش بر هر انسانى نوشته شده ، از ساير انسانها سبقت بگيرد. و اگر دقت بفرمائيد در اينكه صفت ((مقربين )) صفتى است براى افرادى از انسانها و افرادى از ملائكه ، آن وقت خواهى فهميد كه لازم نيست اين صفت اكتسابى باشد تا بگوئى ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 306 ملائكه صفت تقرب را از راه اكتساب و مجاهده با نفس به دست نياورده اند و با اين حال چگونه بعضى از آنان مقرب و بعضى غير مقرب شده اند، چون ممكن است مقام تقرب در ملائكه موهبتى باشد و در انسان از راه عمل و مجاهدت به دست آيد. جمله : ((وجيها فى الدنيا و الاخرة )) و همچنين جمله هائى كه به آن عطف شده ، يعنى ((و من المقربين و يكلم ...))، ((و من الصالحين ))) و ((يكلمه )) و ((رسولا))، همه جمله هائى حاليه اند. و يكلم الناس فى المهد و كهلا... كلمه ((مهد)) به معناى آن بسترى است كه براى كودك شيرخوار تهيه مى كنند. و كلمه ((كهلا)) از ماده كهولت يعنى سالخوردگى گرفته شده و به معناى دوران بين جوانى و پيرى است ، دورانى است كه انسان به حد تماميت و قوت مى رسد، و لذا بعضى گفته اند: كهل به كسى گفته مى شود كه جوانيش با پيرى مخلوط شده و چه بسا گفته باشند كهل كسى است كه سنش به سى و چهار سال رسيده باشد. و به هر حال جمله مورد بحث مى فهماند كه عيسى (عليه السلام ) تا سن كهولت زنده میماند و اين خود بشارت ديگرى است براى مريم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش سوّم◾️ ☑️ بر خلاف سفر حج، هر چه شرایط سخت‌تر و خطر شدیدتر می‌شود،
◾️زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش چهارم◾️ ☑️لوح جابر یا لوح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️اینکه گفته شده است جابر نابینا بود و چشم‌هایش کور شده بود، ظاهراً این گونه نباشد. سن بالا بود؛ کهن‌سال بود و چشم مقدار زیادی از دید خودش را از دست داده بود؛ چشمش کم سو بود؛ امّا نابینا نبود. این هم که عرض می‌کنم به قرینه‌ای است که من از آن این نتیجه را گرفته‌ام: ▪️جابر صحابی معمّر پیغمبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ رسول خدا به او بشارت دادند که تا پنج امام را خواهد دید و به او فرمودند وقتی به حضور پنجمین امام که همنام من است، رسیدی؛ سلام منِ رسول الله را به او برسان. ▪️جابر در اوج کهنسالی خدمت امام باقر علیه السّلام که در سنین آغازین عمر بودند مشرّف می‌شود؛ سلام پیامبر را به محضر امام باقر علیه السّلام می‌رساند. سپس سخن از لوحی به میان می‌آید که وقتی اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام متولّد شدند، خدا برای پیامبر هدیه فرستاد. ▪️آن لوحی نورانی بود که جبرئیل برای آن حضرت آورد و ایشان آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها دادند. در کتب روایی معروف به لوح جابر یا لوح فاطمه زهرا سلام الله علیها است و تمام سرگذشت آینده در آن ذکر شده است؛ تمام ائمّه علیهم السّلام را یک به یک نام برده است و اینکه در چه شرایطی مسئولیّت امامت بر دوششان قرار خواهد گرفت؛ اینها در لوح جابر هست. ▪️جابر مورد علاقۀ پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام بود. وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه السّلام را به دنیا آوردند؛ جابر هم برای عرض تبریک خدمت حضرت رفت. وقتی این لوح نورانی را دید پرسید که چیست و حضرت زهرا سلام الله علیها به او فرمودند ماجرای آن لوح چیست. ▪️او اجازه گرفت از روی آن لوح رونوشتی بردارد و متن لوح را روی برگه‌ای نوشت. جابر بن عبدالله انصاری سال‌های طولانی بعد، در اواخر عمرش، که با امام باقر علیه السّلام ملاقات می‌کند؛ در آن تشرّف آن نوشته را خدمت امام باقر علیه السّلام عرضه می‌کند و آن را از رو می‌خواند و این نشان می‌دهد که چشم او در زمان امام باقر علیه السّلام هم گرچه کم سو بوده است؛ امّا قدرت دید داشته است. ▪️لذا اینکه نقل شده است جابر نابینا بوده است، درست نیست. چشمش نابینا نبود؛ کهن‌سال بود و چشمش هم طبیعتاً به اقتضای سنّ و سالش کم سو شده بود؛ امّا اینکه با هدایت چشم حرکت نمی‌کرد؛ علّتش سیل اشکی بود که از چشمانش جاری بود. ▪️نقل شده است خاک را می‌بویید و مسیر را پیدا می‌کرد. عزیزان با این بحث‌ها آشنا هستند؛ نیاز به توصیف زیاد و تشریح فراوان ندارد که انسان غیر از این حواسّ ظاهری، حواسّ باطنی دارد. انسان غیر از دیدۀ بدن، چشم دلی دارد؛ غیر از گوش پیکر، گوش باطنی دارد. انسان غیر از شامّۀ مادّی و جسمانی، شامّۀ روحانی دارد. چشم باطن چیزهایی را می‌بیند که چشم بدن قادر به دیدن آن نیست. چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است، آن بینی اگر گوش دل باز شود، صداهای ملکوتی را می‌شنود. اگر شامّۀ روح بیدار شود، عطرهای ملکوتی را استشمام می‌کند. ▪️اینکه جابر خاک را می‌بویید و مسیر تربت اباعبدالله علیه السّلام را پیدا می‌کرد با شامّۀ بدنش نبود؛ او با شامّۀ روح و جان می‌بویید. کسی که این شامّه در او بیدار شود، خیلی چیزها را می‌تواند با بوییدن تشخیص دهد. ▪️از مرحوم حاج آقای دولابی رضوان اللّه تعالی علیه در حالات مرحوم حاج هادی ابهری خدمت‌تان نقل کرده‌ام؛ حاج آقا نقل می‌کردند این عاشق شیفته و مست عشق اباعبدالله الحسین علیه ‌السّلام، این مجنون عشق حسینی با شامّه‌اش راه یابی می‌کرد. در یک محلّه که رد می‌شدیم با شامّه‌اش تشخیص می‌داد؛ می‌گفت در فلان خانه اخیراً زائری از کربلا آمده است. با شامّۀ روحش بو می‌کشید و تشخیص می‌داد. حتّی می‌فرمودند گاهی اوقات من جایی بودم و حاج هادی ابهری خبر نداشت. می‌فرمودند مثلاً مشهد مشرّف شده بودند. حاج هادی ابهری که به مشهد آمده بود و خبر نداشت حاج آقای دولابی هم آمده‌اند و کجا مقیمند؛ با بو کشیدن جای حاج آقا را پیدا می‌کرد و سراغ حاج آقای دولابی رضوان الله تعالی علیه می‌آمد. ▪️این‌گونه است؛ اگر شامّۀ روح بیدار شود، خیلی چیزها را تشخیص می‌دهد. کمااینکه اگر چشم دل باز شود، خیلی چیزها را می‌بیند. گوش دل باز شود، خیلی چیزها را می‌شنود. صداهایی در عالم وجود دارد که گوش ظاهر نمی‌شنود. گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش چهارم◾️ ☑️لوح جابر یا لوح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️اینک
◾️زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش پنجم◾️ ☑️زیارت کردن، سلام دادن و شهادت دادن جابر ▪️جابر با شامّه‌اش مسیر را تشخیص می‌داد و در حالی که سیل اشک از دیدگانش جاری بود، با پای برهنه و جامۀ احرام بر تن، ذکرگویان به سمت تربت حسینی حرکت می‌کرد و بالاخره رسید. ▪️از عطیّه خواهش کرد؛ گفت عطیّه دست‌های من را روی قبر اباعبدالله الحسین علیه‌ السّلام بگذار. همین که عطیّه دست‌های او را روی قبر حضرت اباعبدالله علیه السّلام گذاشت، جابر بیهوش شد. عطیّه به شدّت نگران، یک مقدار آب آورد؛ به صورت جابر پاشید؛ جابر را به هوش آورد. ▪️همین که جابر به هوش آمد، چشمهایش را باز کرد و دید در کنار تربت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام است؛ سه بار امام حسین علیه السّلام را صدا زد: یا حُسَین، یا حُسَین، یاحُسَین ▪️صورت ظاهر، پاسخی نشنید؛ جابر کسی بود که هر وقت حسنین به او می‌رسیدند، به او سلام می‌کردند؛ با او سخن می‌گفتند؛ جابر عرضه داشت: حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ آیا دوست پاسخ دوستش را نمی‌دهد؟! من غلام شما خاندانم. بعد جابر شروع کرد به پاسخ دادن به خودش. ▪️گفت: ای حسین! کِی می‌توانی به من پاسخ دهی، در حالی که رگ‌های گردنت را بریده‌اند و بین سر و بدنت جدایی انداخته‌اند. بعد شروع کرد عباراتی را در مقام زیارت به زبان جاری کرد و سلام داد به اباعبداللّه علیه السّلام و یاران باوفا و شهدای کربلا. ▪️متن زیارتی که جابر بن عبداللّه انصاری به زبان جاری کرد، همان زیارتی است که در مفاتیح الجنان به عنوان زیارت نیمۀ ماه رجب نقل شده است. با این عبارت شروع می‌شود : السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا آلَ الله ... ▪️اگر یک اربعین خدا توفیق داد، متن آن زیارت را با هم می‌خوانیم و شرح می‌کنیم. در هر دو زیارت اربعین خیلی نکته‌های عمیق و درس‌آموزی وجود دارد. از متن همان زیارت‌ها می‌شود خیلی رازها را درک کرد و پی برد. ✔️جابر شروع کرد به زیارت کردن، سلام دادن، شهادت دادن. ▪️جابر بعد از اینکه زیارتش تمام شد، خطاب کرد به اباعبدالله الحسین علیه السّلام و یاران بزرگوارشان و به خدایی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را به حق مبعوث کرده است، سوگند یاد کرد که ما هم در مقام و مرتبت شما با شما شریک هستیم. ▪️این حرف خیلی عجیب بود. جابر می‌گوید ما هم با شما شریکیم! عطیّه با اینکه یک دانشمند و محدّث و مفسّر و عالم است، امّا حرف برایش ثقیل بود؛ نتوانست هضم کند. با تعجّب و حیرت پرسید جابر چه می‌گویی؟! چگونه ما در مرتبت و درجۀ شهدای کربلا شریک هستیم؟ در حالی که ما مثل آن‌ها از خانه و دیارمان آوارۀ کوه و بیابان و دشت و صحرا نشدیم؛ مثل آنها سختی تحمّل نکردیم؛ پیکرمان طعم تیر و تیغ‌ها را نچشید؛ به شهادت نرسیدیم؛ بین سر و بدن ما جدایی نیفتاد؛ خانوادۀ ما یتیم و آوارۀ دشت و صحرا نشدند. جابر چه می‌گویی که ما با آنها در مقام و مرتبت شریکیم؟! ▪️در پاسخ او جابر این حدیث را نقل کرد؛ گفت من از حبیبم رسول خدا شنیدم که فرمودند: مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم و مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم. هر کس گروهی را دوست بدارد، با آنها محشور خواهد شد و هر کس عمل قومی را دوست بدارد، در عمل آن قوم با آن‌ها شریک است. و خدا می‌داند، به خدا سوگند که من و یاران و دوستان من هم دلباختۀ حسین و عاشق حرکتی هستیم که امام حسین علیه السّلام انجام دادند و لذا به این اعتبار ما هم با آن‌ها شریک هستیم. ▪️این یکی از ماجراهای اربعین است که اگر وقتی خدا توفیق داد بازش کنم، خواهید دید خود ماجرا و صحبت‌هایی که جابر کرده است، نکات فراوانی دارد. ◾️استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️دستورالعمل مرحوم قاضی برای رفع مشکلات دنیوی و اخروی◾️ ▪️علاّمه انصاری لاهیجی که از شاگردان مرحوم قاضی هستند ، فرمودند :  روزی از ایشان پرسیدم که : در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی ، و در بن بست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ ✔️سید علی قاضی در جواب فرمودند : ▪️پس از پنج مرتبه صلوات و آیة الکرسی ، در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو : ☑️«اللّهُم اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَةِ الّتی تََجعَلُ فیها مَن تَشاءُ» إن شاءالله گشایش یابد. ▪️علاّمه انصاری فرمودند : من در مواقع گرفتاری های صعب و مشکلات لاینحلّ به این دستور عمل کردم و نتیجه های عجیب گرفتم. ◾️مهر تابناک، ص۲۶۰◾️     @mohamad_hosein_tabatabaei
✔️همه مقاطع زندگی انسانهای کامل، الهی و قابل زیارت است. اما برخی مقاطع گنجایش بیشتری برای ظهور توحید داشته است. ▪️اکنون حضرت سیدالشهدا علیه السلام را در سه مقطع مورد توجه قرار دهید: روز عرفه، روز عاشورا و روز اربعین. ▪️در عرفه، حضرتْ یک تقاضای توحیدی والایی را مطرح می‌نماید و در فقرات دعای عرفه به نمایش می‌گذارد. این فعلا دعا و درخواست است. اما دعایی برخواسته از جان مبارک حضرت، که اقتضای وجودی اوست. ▪️در عاشورا این دعا استجابت می‌شود و حوادثی پیش می‌آید که حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به اوج تجلی توحیدی می‌رساند. در اینجا، آنچه پیشتر دعا بود، ظهور نموده و حضرت مظهر آن واقع شده است. ▪️در اربعین این تجلی توحیدی به مقام ختمیت می‌رسد؛ زیرا پس از عاشورا حوادث و بلایای تلخ‌تری رخ داد که همان اسارت آل الله بود. و سر مبارک حضرت که همراه این قافله بود، ناظر این قضایا بود. لذا این ابتلائات جدید، یک تجلیات عمیق‌تری می‌آورد که همان ختم تجلی توحیدی است. ▪️لذا زیارت ایشان در روز اربعین اهمیت ویژه‌ای دارد و از نشانه‌های مومن شناخته می‌شود. چراکه یوم اربعین روزی است که اوج توحید در حضرت نمودار شده است. لذا زیارت حضرت در این حال، آثار ویژه‌ای خواهد داشت. ▪️اینکه بیش از بیست میلیون نفر در چنین روزی، جذب این ساحت مقدس می‌شوند بخاطر همین ختم در تجلی است که دل‌ها را شیدا نموده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
🚩زیارت قبول همراهان فهیم✋
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● معناى كلمه ((عيسى )) و اما كلمه ((عيسى )) در اصل ((يش
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم1⃣ ● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم در سن كهولت ، گفته شده است و در اينكه قرآن كريم تصريح كرده به اينكه عيسى (عليه السلام ) تا سن كهولت زنده مى ماند، با اينكه انجيل ها دلالت مى كند بر اينكه بيش از سى و سه سال در روى زمين زندگى نكرد، نظرى هست كه جا دارد در آن دقت شود و لذا بعضى گفته اند: سخن گفتن وى با مردم در سن كهولت ، بعد از برگشتنش از آسمان است ، چون آن جناب قبل از آنكه به آسمان صعود كند، به سن كهولت نرسيده بود تا در آن سن با مردم سخن گفته باشد و چه بسا گفته باشند آنچه بعد از بررسى دقيق در كتب تاريخ به دست مى آيد، اين است كه عيسى (عليه السلام ) بر خلاف آنچه از انجيل ها استفاده مى شود حدود شصت و چهار سال در زمين زندگى كرد. آنچه از سياق آيه مورد بحث استفاده مى شود اين است كه مى خواهد به يكى از معجزات آن جناب اشاره كند. و در ضمن افاده آن معنا مى رساند كه وى به سن شيخوخت و پيرى نمى رسد و مدت معاشرت و سخن گفتنش با مردم از طرف ابتدا ايام صباوت ، و از طرف انتها ايام كهولت است . و آنچه از كودك و گهواره و ارتباط آن دو با هم معهود ذهن ما است ، اين است كه كودك را در اوائل عمرش تا چندى كه قنداق مى شود و قبل از اينكه به راه بيفتد يعنى قبل از رسيدن به دو سالگى ، در گهواره مى گذارند و بنا بر اين اگر كسى بگويد: ((فلان كودك در گهواره سخن گفت )) اين عبارت نمى رساند كه اين سخن گفتن از باب معجره است ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 307 چون معمولا كودك از يك سال و اندى به تدريج و بطور شكسته مفرداتى از كلمات را مى گويد، ليكن اگر كسى بگويد: ((فلان كودك در گهواره با مردم سخن گفت )) از آن بر مى آيد كه با مردم سخنى تمام و با جمله بنديهاى صحيح گفته و مردم به گفته وى اعتنا كرده اند، همانطور كه به كلام شخصى كه به سن كهولت رسيده اعتنا مى كنند و به عبارتى ساده تر جمله مورد بحث مى فرمايد: عيسى در گهواره همانطور با مردم سخن گفت كه در دوران كهولت سخن مى گفت . و سخن گفتن كودك در گهواره ، معجزه اى است خارق العاده . اين از نظر خود آيه مورد بحث و اما با در نظر گرفتن آيات ديگرى كه در اين قصه وارد شده ، از آن جمله آيه : 31 سوره مريم ، جاى هيچ ترديدى باقى نمى ماند در اينكه سخن گفتن آن جناب از باب معجزه بوده ، چون از آن آيه استفاده مى شود كه آن جناب در همان ساعت اولى كه به دنيا آمده با مردم سخن گفته ، مى فرمايد: فاتت به قومها تحمله ، قالوا: يا مريم لقد جئت شيئا فريا، يا اخت هرون ما كان ابوك امرا سوء و ما كانت امك بغيا فاشارت اليه ، قالوا: كيف نكلم من كان فى المهد صبيا، قال : انى عبد اللّه ، آتينى الكتاب ، و جعلنى نبيا، و جعلنى مباركا اين ما كنت . قَالَت رَب أَنى يَكُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ در اين آيه مريم با اينكه طرف صحبتش روح بود با او سخن نگفت بلكه خطاب را متوجه پروردگارش كرد و اين بر همان اساس بوده كه قبلا بدان اشاره كرديم ، كه خطاب ملائكه و خطاب روح و كلامشان ، كلام خداى سبحان است ، پس مريم (عليها السلام ) مى دانسته كه آن كسى كه با او سخن مى گويد خود خداى تعالى است ، هر چند كه خطابى كه مى شنيده از جانب روح ممثل و يا ملائكه بود و به همين جهت در پاسخ روى سخن را متوجه خداى تعالى كرد كه ((پروردگارا از كجا من داراى فرزند مى شوم ؟...)). البته اين احتمال هم هست كه بردن نام پروردگار از باب استغاثه باشد، نظير عبارت : ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 308 ((قال رب ارجعون )))، كه نوعا گوينده در وسط سخن خود اين را مى آورد. قَالَ كذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشاءُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ در سابق اشاره كرديم به اينكه از تطبيق اين آيه با آيه سوره مريم كه مى فرمايد: ((قال كذلك قال ربك هو على هين و لنجعله آيه للناس و رحمه منا و كان امرا مقضيا)) چنين بدست مى آيد كه كلمه ((كذلك )) در مورد بحث خودش به تنهائى كلامى است تام . و تقديرش ((الامر كذلك )) است ، يعنى بله مطلب اين چنين است ، و بشارتى كه هم اكنون به تو دادم امرى است مقضى و قضائى است كه رد و بدل نمى شود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم1⃣ ● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم د
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم2⃣ ● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم در سن کهولت ، گفته شده است و از جمله ((يفعل اللّه ما يشاء...)) چنين استفاده مى شود كه اى مريم اين تعجب تو جا ندارد، براى اينكه وقتى تعجب صحيح است كه خدا قادر برپديد آوردن چنين فرزندى نباشد و يا اگر هم باشد برايش دشوار باشد، اما در حالى كه قدرت خداى تعالى نامحدود باشد و هر كارى بخواهد بكند، ديگر چه جاى تعجب است و مسأله دشوارى هم وقتى تصور مى شود كه كار نيازمند به اسباب و وسائل باشد، هر چه اسباب و وسائل بيشترى بخواهد آن كار دشوارتر است و هر قدر آن اسباب ناياب تر و از دسترس دورتر باشد، باز كار دشوارتر خواهد بود. و خداى عزوجل هيچ چيزى را با ابزار و وسائل خلق نمى كند، بلكه هر وقت اراده امرى را كند، تنها كافى است فرمان دهد كه ((باش )) و آن چيز موجود شود. پس معلوم شد كه كلمه ((كذلك )) به تنهائى كلامى است تام و منظور از آن رفع اضطراب مريم و تردد خاطر او بوده ، و جمله ((اللّه يخلق ما يشاء)) در اين مقام است كه عجز و ناتوانى زائيده از تعجب را از خداى تعالى نفى كند، و جمله ((اذا قضى ...)) در اين مقام است كه دشوار بودن خلقت فرزندى بدون پدر را از خداى تعالى نفى نموده ، از چنين توهمى جلوگيرى نمايد. وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَب وَ الْحِكمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِيلَ الف و لام در كلمه ((الكتاب )) و كلمه ((الحكمه )) الف و لام جنس است و ما در سابق گفتيم كه منظور از كتاب آن وحيى است كه براى رفع اختلاف مردم نازل شد. ((كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه ... من الحق باذنه ... ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 309 و منظور از حكمت ، آن معرفتى است كه براى اعتقاد و عمل آدمى مفيد باشد. و بنابراين پس اگر در آيه مورد بحث تورات و انجيل را بر كتاب و حكمت عطف كرده ، نبايد اشكال كرد كه مگر تورات و انجيل كتاب نيستند و مگر مشتمل بر حكمت و دستورات نافع براى اعتقاد و عمل نمى باشند؟ براى اينكه اين عطف از باب ((ذكر فرد)) بعد از ((ذكر جنس )) است ، به خاطر رساندن اهميتى كه در فرد هست . پس كسى نپندارد كه الف و لام در ((الكتاب )) الف و لام استغراق است ، يعنى آيه مى خواهد بفرمايد كه خداى تعالى تمامى كتب آسمانى را به عيسى (عليه السلام ) تعليم داده ، براى اينكه اين توهم با آيه زير نمى سازد كه فرموده : ((و لما جاء عيسى بالبينات ، قال : قد جئتكم بالحكمه ، و لابين لكم بعض الذى تختلفون فيه ، فاتقوا اللّه و اطيعون )) كه بيانش گذشت . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei