◾️حاج محمد اسماعيل دولابي در اشارهی اجمالی به سرگذشت #سیر_عرفانی خویش چنین میفرمود◾️
▪️«در ایام جوانی همراه پدرم به #نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن زمان به شدّت تشنهی علوم و معارف دینی بودم و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری نداشت که بتواند در کارها به او کمک کند، با ماندنم در نجف موافق نبود.
▪️در حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام به حضرت التماس میکردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آنقدر سینهام را به ضریح حضرت فشار میدادم و میمالیدم که موهایش کنده و تمام سینهام زخم شده بود. حالم به گونهای بود که احتمال نمیدادم بهایران برگردم. به خودم میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم، همینجا جان میدهم و میمیرم.
▪️با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم، به من گفتند که وظیفهی تو این است که #رضایت_پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسهایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علما مرا به خواستهام رساند.
▪️تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به #کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه السّلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را میخواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.
▪️در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم، جلوی در اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و در حالی که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.
▪️دیدم بالای سر ضریح #امام_حسین علیه السّلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را میخواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند او در حال خلسه است. از همانجا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانهی اباعبدالله علیه السّلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند، بی آن که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، میگریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السّلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیتالله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقهی خودشان به آنجا میآمدند. بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند....
▪️به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات #امام_حسین علیه السّلام بود. از راه سایر ائمّه هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیه السّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد.»
◾️مصباح الهدی / تأليف استاد مهدی طيب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei