eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□بحث روایتی سوره نصر□ □رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به عمويش فرمود فعلا برو او را داديم، فردا صبح او را نزد من آر. عباس مى گويد: صبح زود از هر كس ديگر او را نزد رسول خدا (ص) بردم، همينكه او را ديد فرمود: واى بر تو اى اباسفيان آيا هنوز آن نشده كه بفهمى جز الله نيست؟ عرضه داشت: پدر و مادرم فداى تو كه چقدر ، و چقدر كريم و رحيم و حليمى، به خدا قسم اگر مى دادم كه با خداى تعالى خداى ديگرى باشد، بايد آن خدا در جنگ و روز ياريم مى كرد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: واى بر تو اى اباسفيان آيا وقت آن نشده كه بفهمى من خداى تعالى هستم ؟ عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت شود، در اين مساله هنوز در دلم است. مى گويد: به او گفتم واى بر تو شهادت بده به حق قبل از اينكه گردنت را بزنند. ابوسفيان شهادت داد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
، نفحه لیلةالقدر 1⃣ ▪️حکمای ما گفته‌اند که اگر قدر خودت را بدانی، لیلةالقدر را ادراک کرده‌ای. معرفت نفس أنْفَعُ المَعارِف است. اگر خودت را شناختی به اندازه خودت و فهم و طاقتی بشری خودت، خدا را نیز شناخته‌ای. «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُم»ْ (حشر/۱۹). عکس نقیض این آیه یعنی هرکس خود را بشناسد و خود را یاد کند، خدا را نیز می‌شناسد. به قول ظریفی، هر از چندی به خودمان سری بزنیم و یادی از خودمان کنیم... ما همواره به بیرون از خود مشغولیم و کمتر به خودمان سر می‌زنیم. در بین همه مخلوقات الهی، ما تنها مخلوقی هستیم که می‌توانیم به خودمان سر بزنیم. ما علم به علم یا علم مرکب داریم. وقتی انسان با خودش آشنا شد، چون جلوه اتمّ حق متعال است و خود، نزدیک ترین مخلوق به خداست لذا می‌تواند با حقایق حق متعال به قدر طاقت و فهم خود آشنا شود. ما بیش از هر چیزی باید روی خودمان وقت بگذاریم. صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق نیست فـردا گفتنت شـرط طریق ▪️حکیم و عارف کسی است که ابن‌الوقت است. به تعبیر یکی از بزرگان، ابوالوقت است. به اصطلاح، عارف، «دم غنیمت شمار» است. اجمالا این وقت خود شما هستی. شما، وقت هستی لذا باید قدر وقت را بدانی. حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله می‌فرماید: «لي مَعَ اللَهِ وَقْتٌ لاَ يَسَعُنِي فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلاَ نَبِي‌ٌّ مُرْسَلٌ.» من وقتی با خدای خودم دارم که در آن وقت هیچ احدی در آنجا وجود ندارد، نه ملک مقربی و نه نبی مرسلی. توی انسان نیز وقت داری. وقت غیر از زمان است. در حکمت، زمان را مقدار حرکت جوهری گفته‌اند که مربوط به عالَم طبیعت است. زمان هم خیلی بی‌رحم است و هیچ درنگی ندارد و می‌گذرد مگر برای کسی که فوق زمانی بشود. صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن دور فــلــک درنــگ نــدارد شــتاب کن ▪️وقت را حالت درونی و نفسانی انسان دانسته‌اند. گفته‌اند که انسان دارای قلب است و در تقلب است یا به اصطلاح در قبض و بسط است. از جناب یعقوب پرسیدند که چگونه بوی یوسف را که در کنعان و در چاه بود نشنیدی اما بوی پیراهن او را از فرسنگها استشمام کردی؟! پاسخ داد بگفت احوال ما برق جهان است دمـی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بــر طـــارم اعـــلی نشینیم گهی بــر پشت پـای خـود نبینیم ▪️وقتی که آن دم و وقت به انسان رو می‌کند یا به تعبیر صحیح‌تر، انسان به آن وقت توجه می‌کند، او می‌تواند به غیب و باطن عالم اتصال پیدا کند. می‌تواند از فرسنگها، بوی پیراهن یوسف را استشمام کند لذا یکی از معانی وقت را اتصال به غیب و باطن عالم گفته‌اند. هنگامی که این وقت و دم به ما روی می‌آورد، باید آن را مغتنم بشماریم. فرمود: «اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب». فرصت‌ها مثل ابر بهاری می‌گذرند و می‌شود که ما در توجه به آنها نیستیم. چه کنیم که در توجه باشیم؟ باید همواره در حضور باشیم...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 1⃣ ▪️حکمای ما گفته‌اند که اگر قدر خودت را بدانی، لیلةالقدر را ادراک کرده‌ای.
، نفحه لیلةالقدر 2⃣ ▪️باید همواره در حضور باشیم. همواره باید به درون خود و حقیقت این نظام عالم توجه کنیم... در روایت فرمود که «اِنَّ لِرَبِّکُم فِی اَیَّامِ دَهرِکُم نَفَحَاتٌ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا» آگاه باشید که در ایام دهرتان (که دهر باطن زمان است)، در این لحظات تجلی الهی باطنیِ شما، نفحاتی از جانب حق متعال به سوی شما می‌آید. این نفحات را مغتنم بشمارید و خود را در معرض این نفحات الهی قرار دهید. از این نفحات رو برنگردانید! انسان نوعاً اقبال و ادبار و قبض و بسط دارد. گاهی می‌بینی که به هر دلیلی (که خود بحثی دیگر است که چه می‌شود که نسیم‌هایی از باطن عالم به انسان می‌وزد)  مثل به دست آوردن دل یک دلشکسته، انجام عملی صالح، خواندن نمازی با حضور قلب، گریستن در روضه اباعبدالله الحسین و... ، این اعمال، نیات و صفات من و شما در عالَم ثبت شده و تبدیل به نفحه های الهی می‌شوند و به سمت انسان می‌آیند ولی انسان توجه ندارد، مشغول به دنیا و تکاثر است. ▪️در روایات داریم که ملائکةالله می‌آیند و شخص غافل است و ملائکه برمی‌گردند. این ملائکةالله، نسیم های باطنی هستند. در نظام عالم اصالت با باطن است یا با ظاهر؟! فیض الهی از باطن به ظاهر سریان دارد یا از ظاهر به باطن؟! ظاهر در باطن اثر دارد اما جریان فیض الهی از باطن به ظاهر است و اصالت نیز با باطن است. اصالت با وحدت و توحید است یا با کثرت و خلق؟! با باطن است لذا حق متعال می‌گوید إنّا لله... همه شما از باطن آمده‌اید وَ إنّا إلَیهِ راجِعُون و به باطن نیز باز می‌گردید. مبدأ و معاد شما باطن است. از این حرکت باطن به ظاهر، تعبیر به حرکت حبی می‌کنند که كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِکَي أُعْرَف. رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده‌ایم ▪️عدم یعنی عدم تعین و بی‌حدی. دوباره نیز باید همین مسیر را طی کنی و به باطن عالم برگردی لذا گفته‌اند که باید باطن را مغتنم بشماری. مراد از باطن هم باطن خود شماست نه باطن شخص دیگری چون از باطن دیگری هیچ تأثیری برای شما حاصل نخواهد شد مگر اینکه علت مُعِدّه باشد. شما مطلقاً از غیر خودتان تأثیر و تأثّر نمی‌پذیرید. هر تأثیری که در درون شماست، هم مؤثرش خود شما هستی هم پذیرنده این تأثیر خود شمایی. جناب صدرالدین قونوی در کتاب شریف فُکوک می‌فرمایند که از غیر خودت هیچ توقع مدد نداشته باش مگر از باطن نظام هستی... غیر خودت یعنی ماهیاتی که در عرْض تو هستند، شما از انسانی که مثل خودت است توقع تأثیر نداشته باش. بله، در عالَم، مؤثر حق متعال است و بس؛ لَا مؤَثِّرَ في الوُجُود إلّا الله اما در قرآن داریم که ای پیغمبر! شما که اینقدر اینها را پند می‌دهی، پند شما که اثری در اینها ندارد! لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ! (شعراء/۳). ببینید حتی پیغمبر صلی الله علیه و آله به حیث آن ماهیتشان که رسول و نبی هستند، مردم را نصیحت می‌کنند در حدی که کم مانده‌ است جانشان را از دست بدهند اما اثری نمی‌پذیرند! اینان را رها کن. چرا؟ چون تأثیر و تأثر مال خودت است... آنکه از بیرون برای شما حرف می‌زند و منبر می‌رود و نصیحت می‌کند، علت مُعِدّه و ابزار است. اگر شما نخواهی سخن او را در درون خودت پیاده کنی و خودت روح خود را مدد نکنی، از دیگری هیچ تأثیری برای شما حاصل نمی‌شود. من و شما، مطلقاً سر سفره خودمان نشسته‌ایم... بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 2⃣ ▪️باید همواره در حضور باشیم. همواره باید به درون خود و حقیقت این نظام عالم
،نفحه لیلةالقدر 3⃣ ▪️هر ادراکی که از صبح تا شام داری، همه را خودت می‌سازی. خدا به تو نفْسی داده که به واسطه آن، این حقایق را در درون خودت می‌سازی و منشئات خودت را می‌بینی و ادراک می‌کنی. خدا می‌فرماید ما در قیامت برای شما بهشت را -به واسطه نفس ناطقه خودت- انشاء می‌کنیم. تو هم بهشت می‌سازی و هم جهنم لذا بیرون از تو هیچ خبری نیست. اینکه حکما در معنای لیلةالقدر فرموده‌اند که قدر خودت را بدان یعنی همین. این جمله را بگیرید و با همین جمله محشور باشید که «شما تجلی منحصر به فرد حق متعال هستید»...  یعنی خداوند طوری که در تو ظهور کرده‌، در غیر تو مطلقاً به این نحو ظهور نکرده است لذا همه مخلوقات خدا مظهر لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیء هستند. هر کدام از مخلوقات خدا واحد هستند. آنگونه که در تو جلوه کرده در هیچ چیز دیگری جلوه نکرده است لذا حق متعال می‌فرماید وقتی بنده من به نماز می‌ایستد، من طوری به او توجه دارم که گویا جز این بنده‌ای ندارم... اما خدا در بی‌نهایت حقیقت جلوه کرده است لذا من و شما در نماز این توجه را به حق متعال نداریم اما او دارد... اصلا کار او همین است... جلوه‌ی اتمّ حق متعال، امام زمان علیه‌السلام ارواحنا فداه نیز چنین است که می‌فرماید: إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ. منِ امام جوری به شیعانم نگاه می‌کنم که کَانّه کسی جز این شیعه ندارم. ▪️توجه به باطن اصالت دارد. آیه شریف «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (انفال/۲۴) بسیار قابل تأمل است. خدا کجاست؟ بین تو و تو! یعنی چه؟! خیلی حرف، حرف سنگینی است... «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/۱۶) رگ گردن جسمانی است، کمی فاصله است اما او مطلب را بالاتر برد و فرمود وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؟! و بالاتر برد و فرمود، يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ... دوست نزدیک‌تر از من به من است وین  عجب‌تر که  من  از  وی دورم ▪️ما از حق متعال دوریم. او که از ما دور نیست... لیلةالقدر یعنی درک همین معنا که حق متعال نزدیک‌تر از من به من و در حقیقت و باطن من است و اوست که در شراشر وجودی من جریان دارد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ. من در همه چیز اشیاء عالم خدا را دیدم. در خودت چه؟ به طریق اولی... قبل از تو، بعد از تو، با تو و در تو خداست... لذا فرمود «وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنْتُمْ» (حدید/۴) حق متعال خود را تنزل داده و چنین سخنی گفته است. در این آیه حرفهاست... این چه نوع معیتی است که حق متعال در عین حال که از همه کمالات عالمین بی‌نیاز است، از آن مقام هُوَ الْغَنِي آمده است و با تو معیت دارد و از تو به تو نزدیک‌تر است؟! این باطن تو وقت است، این باطنت را دریاب. شیطان وقت معلوم دارد، «قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ • إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (ص/۸۰ و ۸۱) وقت معلوم خودت را دریاب که اگر به وقت معلوم برسی، از آن لحظه دیگر شیطان بر تو تسلطی ندارد... آن وقت معلوم که اتصال حقیقت تو با حق متعال است، آنجا دیگر شیطان راه ندارد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ،نفحه لیلةالقدر 3⃣ ▪️هر ادراکی که از صبح تا شام داری، همه را خودت می‌سازی. خدا به تو نفْسی داد
، نفحه لیلةالقدر 4⃣ ▪️اگر انسان، وقت غنیمت‌شمار باشد، می‌بیند که فیض، علی‌الدوام از باطن او به ظاهرش تنزل می‌یابد. تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا... فیها یعنی فی نَفسِها. ملائکةالله که خارج از نفس حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله بر او تنزل نمی‌کرد بلکه این ملائکةالله، ابعاد وجودی و قوای او و حقیقتِ جان خودِ پیغمبر است. شما نیز برای خودت وقت داری. اگر وقت غنیمت‌شمار نباشی، آن قوت و مدد تشریعیه و رحیمیه از باطن شما به ظاهرتان تسری پیدا نخواهد کرد لذا نوعاً می‌بینیم که اولیاء الهی قدرت های ظاهری بالایی دارند که این قدرت ظاهری ظهور قوت باطنیست. قوت جبریل از مطبخ نبود بود  از دیدار  خلاق  ودود ▪️امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:  وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لَا بِحَرَكَةٍ غَذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكِيَّةٍ... من که به قوت جسمانی قلعه خیبر را فتح نکردم، بلکه به قدرت ملکوتی چنین کردم. امیرالمؤمنین اصلا در خیبر را لمس هم نکرد! چون او مرکز همه‌ی قوای باطنی است، اراده کرد و به اراده‌ی او در از جایش کنده شد. لذا من و شما نیز اگر در دهر و وجود خود توجه به حق متعال داشته باشیم و این نفحات را دریابیم، خواهیم دید که این قدرت باطنی در ظاهر ما هم تسری خواهد کرد. مثالهای قرآنی بسیاری نیز در این باب داریم. حضرت یحیی، حضرت مریم، حضرت ابراهیم علیهم‌السلام و... . خانه‌ای که ابراهیم بنا کرد، مرکز توحید است و اول خانه حق است لذا ابراهیم مظهر عقل است. اسماعیل که او را در ساخت این خانه کمک کرد مظهر نفس است، او می‌خواهد نفس خود را سر ببرد، این امر میسر نمی‌شود الا به توجه به باطن نظام هستی... اسماعیل مظهر نفس است لذا کارد بر گلوی او می‌گذارد، قرار نیست که این اسماعیل بیرونی کشته بشود، همین که اسماعیل در درون او کشته شد کافی بود و خدا نیز از او پذیرفت. إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُك (صافات/۱۰۲)، همین که نیت کرد نفس خود را ذبح کند تصدیق شد. ▪️در داستان حضرت یحیی نیز چنین شد. حضرت زکریا فرزندی نداشت، از خدا نیز فرزندی نخواست. اولیاء خدا مطابق بر امر حق متعال درخواست می‌کنند. اگر هم دعایی می‌کنند در باب امتثال امر حق متعال است که فرمود ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم وگرنه اینان اصلا دعا نمی‌کردند. هرگاه حضرت زکریا بر حضرت مریم وارد می‌شد، وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا، رزق‌هایی در کنار مریم می‌دید. نه اینکه مانند آنچه که در آن فیلم به تصویر کشیده شد، یک سینی پر از میوه آنجا در کنار حضرت مریم باشد بلکه آن رزقها، میوه‌های ملکوتی بود... وقتی که با حضرت مریم همنشین می‌شد می‌دید که سبحان الله! عجب میوه‌هایی در وجود حضرت مریم است! عجب حقایقی در جان خودش دارد! فکر می‌کنید معراج چیست؟! آیا به آسمان رفتن است؟! همین آسمانِ ماه و خورشید؟! نه... معراج سیر در ابعاد وجودی خودت است... پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام همدیگر را ملاقات می‌کردند، این عروج نیست؟! سیر در معقولات و صور علمیه نظام هستی عین عروج است. جناب زکریا این رزق ها را در جان حضرت مریم مشاهده می‌کرد و همین باعث شد که بگوید خدایا! به منِ زکریا هم فرزندی در مقام روحانیت و معنویت حضرت مریم بده. وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ (انبیاء/۸۹). او مشغول حمد و تسبیح شد. حق متعال به او امر کرد که سه روز روزه بگیر. روزه خیلی مهم است، روزه جان انسان را تقویت می‌کند... یکی از معانی صوم، بالا رفتن است. ترکها هم خیلی لطیف به روزه می‌گویند عروج... صائم، ارتفاع و ارتقاء وجودی پیدا می‌کند. تشبه به حق متعال پیدا می‌کند. می‌گوید اگر می‌خواهی فیض از باطن به ظاهر تو تسری یابد، روزه بگیر... همّ خود را واحد کن. برخی همتشان برای امر دنیا واحد است مثل جناب زلیخا اما همت یوسف الهی بود... وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ (یوسف/۲۴). او همتش برای توحید و ولایت واحد بود لذا وقتی زلیخا همه همّ دنیایی خود را تجمیع کرد تا یوسف را مطابق شهوت خود مدیریت کند، یوسف در مقابل او همت الهی کرد... بُرْهَانَ رَبِّهِ یعنی امیرالمؤمنین، من دارم امیرالمؤمنین را می‌بینم! در محضر امیرالمؤمنین گناه کنم؟! همت یعنی همین توجه به اوقات باطنی خودت... همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده‌اند
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 4⃣ ▪️اگر انسان، وقت غنیمت‌شمار باشد، می‌بیند که فیض، علی‌الدوام از باطن او به
، نفحه لیلةالقدر 5⃣ ▪️همت یعنی توجه به باطن هستی، همت یعنی توجه به حق متعال. حتی به وقت هم توجه نکن که حجاب است، در این اوقات به خدا توجه کن. قرآن می‌فرماید که وقتی جناب زکریا به خدا توجه کرد، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَه» (انبیاء/۹۰). أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَه، زوج او یعنی نفْس او. مرد مظهر عقل و زن مظهر نفس است. همین که جناب یحیی سکوت کرد و روزه گرفت، (که این روزه یا روزه سکوت است، یا روزه از خوردن و آشامیدن یا روزه بمعنی الاتم آن اعنی امساک‌ از ماسوی الله. روزه انبیاء و اولیاء که روزه شکم نیست! حَبَّذا نَومُ الأَکیاسِ وَ إفطَارِهِم... چه فایده که شکم را از خوردن بازداری اما فکر و خیال و ذهنت نزد غیر حق متعال باشد؟!)، همین که همتش را واحد کرد، من به جناب یحیی قوت باطنی دادم. اولین ثمره‌ی قوت باطنی این است که وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَه، نفْس او را اصلاح کردم. مظهر این نفس، همسر او بود که پیر و عقیم بود. در اینجا، این عقیم و فرتوت بودن کنایه از نقصی است که در نفس حضرت یحیی بود. بله، «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ». باید معنای نفس انبیاء را بدانیم. تنها کسی که در مقام کامل علی الاطلاق قرار دارد، حضرت پیغمبر و اهل‌بیت او صلوات الله علیهم اجمعین هستند. خدا می‌فرماید من از همین زن عاقر و فرتوت به تو فرزندی می‌دهم که تاکنون نظیری نداشته. چون که یحیی به واسطه قوت الهی و باطنی به دنیا آمد، به محض به دنیا آمدن به او خطاب شد که «يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّة» (مریم/۱۲) چون تو از قوت به وجود آمده‌ای نه با اسباب و علل ظاهری. حالا این يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّة، همان إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ نیست؟! ▪️من و شما نباید ليلةالقدر داشته باشیم؟! من و شما نباید حقایق باطنی را اخذ کنیم؟! «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/۴۹). قرآن چیست؟! تنزل ملائکه چیست؟! شخصی از امام صادق علیه‌السلام پرسید که تنزل ملائکه چیست؟ فرمود الَّذینَ یَمْلِکُونَ عِلمَ آلِ مُحمّد... آنهایی هستند که مالک علم پیغمبر و آل او هستند و حقایق را در جان خود پیاده کرده‌اند... پیش اینها رفتن تنزل ملائکه است دیگر!! گفت می‌خواهم به لیلةالقدر برسم، گفتا که خوب بنگر، شاید رسیده باشی... جناب زکریا! حالا که به باطن و قوت الهی خودت توجه کردی، من این قوت را به فرزند تو که نتیجه تو است تسری می‌دهم... یکی از بهترین راهها برای توجه به باطن الهی، توجه به الله است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» (انفال/۲). الله یعنی انسان کامل... الله مظهر دارد و مظهرش نیز امام است... باطن من و شما در دست انسان کامل است. سر این رشته در دست کیست؟ «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ» (یس/۸۳). این نفس ناطقه شما در دست امیرالمؤمنین و حضرت صاحب است که یُقَلِّبُها کَیفَ یَشاء... او هر طرف که دلش بخواهد می‌گرداند به وفق تقاضای تو... تا تو چه بخواهی... گفت که در این شبها عافیت بخواه، گناه نکردن بخواه... حقایق بخواه، خیر برای مردم بخواه...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 5⃣ ▪️همت یعنی توجه به باطن هستی، همت یعنی توجه به حق متعال. حتی به وقت هم توج
، نفحه لیلةالقدر 6⃣ ▪️هر شخصی برای خودش وقتی دارد که در آن وقت خودش منحصر به فرد است و کس دیگری از آن وقت اطلاع ندارد و اگر هم اطلاع داشته باشد به درد او نمی‌خورد لذا به ما توصیه شده است که حالات خود را از همدیگر کتمان کنیم. آن حال یا آن وقت متعلق به شخص جنابعالی است و اصلا به کسی که کنار شما نشسته است مرتبط نیست. من و شما دو جنبه داریم: جنبه جسمانی و مادی و جنبه نفسانی و الهی. جنبه جسمانی من و شما به حدود مادی مقید است اما جان من و شما به روح‌الله متصل است؛ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي. او حد معینی ندارد. شاید در ابتدای امر محدود به حدی باشد اما در مسیر استکمالش می‌تواند چهارچوب‌ها را بشکند و از همه حدود عالم فراتر برود کما اینکه حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله در معراج چنین کرد. او از همه‌ی حدود فراتر رفت به طوری که به مقام قرب مطلق حق متعال رسید. من و شما می‌توانیم به وسیله این جنبه روحانی خودمان، با حقیقت عالم متصل و مرتبط شویم. لذا گاهی اوقات به دلیل اعمالی یا هرچیزی که منجر به این حال می‌شود، می‌بینیم که نسیم‌هایی از باطن بر ما می‌وزد. در اصطلاح عموم هم می‌گویند که یک حالی پیدا کرده‌ایم. این حال می‌آید و می‌گذرد. ▪️حکما و عرفای ما گفته‌اند که خیلی اهل حال نباشید بلکه اهل مقام باشید. یعنی کاری کنید که این حال دوام داشته باشد. نیاید و بگذرد بلکه بماند و تمکن داشته باشد. باید کاری کنیم که درون من و شما دائماً در حضور باشد، دغدغه اولیاء این است که یک چشم زدن غافل از آن یار نباشید شاید   که   نگاهی   کند  آگاه نباشید ▪️این نگاه یا وقت، باید استمرار داشته باشد. یک شب قدری به مسجد یا حسینیه‌ای برویم و به دلیل ذکر و روضه‌ای، حالی به ما دست دهد و دوباره از فردای شب قدر، روز از نو و روزی از نو! نباید اینگونه باشد. حال ما نباید مختص به روز عاشورا یا رفتنمان به کربلا باشد، باید همواره سعی کنیم این اوقات الهی را مراعات کنیم. این اوقات الهی نفحه ها هستند. باید مصادیق این نفحه ها را پیدا کنید؛ ممکن است پدر یا مادر پیری در منزل شما باشد و شما دارید به او خدمت می‌کنید. ممکن است دلی را به دست بیاورید، یتیمی هست و شما به او رسیدگی می‌کنید و او را نوازش می‌کنید. سحر و شب و خلاصه اوقاتی برای خودتان دارید که در آن اوقات، دل خدا و حجت خدا را به دست می‌آورید. این نسیم ها از جانب یمن ارض وجودند که إنّي أشَمُّ نَفَسَ الرّحمن مِن جانِب الیَمَن... عدد یمن ۱۱۰ است و اشاره به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام دارد. یعنی این نسیم از جانب ولی مطلق الهی به من و شما می‌وزد. از این نسیم در روایت به عنوان باد بهاری نیز تعبیر شده است؛ إغتَنمُوا بَردَ الرَّبیع. گفت پیغمبر ز سرمای بهار تن مپوشانید یاران زینهار زانک با جان شما آن می‌کند کان بهاران با درختان می‌کند ▪️امام زمان بهار است. هُو رَبیعُ الأنام. می‌فرماید وقتی از این نسیم بهاری الهی به شما می‌وزد، جان شما تازه می‌شود. گاهی اوقات جان انسان نیز خسته می‌شود. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود رَوِّحُوا أَنْفُسَکُمْ بِبَدِیعِ الْحِکْمَةِ فَإِنَّهَا تَکِلُّ کَمَا تَکِلُّ الْأَبْدَانُ؛  وقتی دیدید جان و روح شما خسته شد به حکمت آن را تازه کنید. بر شما باد معارف! شخصی می‌گفت وقتی دلمان می‌گیرد و خسته می‌شویم دکور خانه‌مان را تغییر می‌دهیم. آیا واقعا با تغییر دکوراسیون منزل، انسان تغییر می‌کند و بشاش می‌شود؟! این نشان می‌دهد که آن شخص در همین مرتبه دکور خانه متوقف است... نه این که تنوع و تنوع طلبی بد باشد اما دل انسان که با تغییر دکور جوان نمی‌شود... هین سخن تازه بگو  تا دو جهان تازه شود وارهد از حد و مکان بی حد و اندازه شود ▪️اگر می‌خواهی بی‌حد شوی و از چهارچوب های زندگی مادی رها شوی، راهش همین است؛ خودت را در مسیر نسیم‌های الهی قرار بده.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 6⃣ ▪️هر شخصی برای خودش وقتی دارد که در آن وقت خودش منحصر به فرد است و کس دیگر
، نفحه لیلةالقدر 7⃣ ▪️یکی از آن نسیم‌های الهی همین لیلةالقدر است که خدا می‌داند چه اسرار بی منتهایی دارد. هرچقدر انسان بیشتر در آن غوطه‌ور می‌شود باز می‌بیند که جاهل است. امام، لیلةالقدر علی الاطلاق است. او نیز می‌فرماید که «لي مَعَ اللَهِ وَقْتٌ لاَ يَسَعُنِي فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلاَ نَبِي‌ٌّ مُرْسَلٌ». که در آن وقت، «نَحنُ هُوَ وَ هُوَ نَحنُ و نَحنُ نَحنُ وَ هُوَ هُوَ». منِ پیغمبر هم یک وقت و حالی دارم، یک اتصالی با حق متعال دارم که در آن وقت، هیچ احدی راه ندارد. هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی از آن اتصال درونی من مطلع نیست. چرا؟ چون ملائکةالله و انبیاء همگی شأنی از شئون انسان کامل هستند؛ لَنْ یَبْعَثُ الله نَبیّاً إلّا بِوِلایَتُنا. هیچ پیغمبری به پیغمبری برگزیده نشد مگر اینکه به ولایت ما اهل‌بیت اقرار کرد. ▪️خود پیامبر صلی الله علیه و آله به حیث مقام نبوتش از آن وقت مطلع نیست چون ولایت باطن است و نبوت ظاهر. اصل، ولایت است و نبوت، فرع ولایت است. نبوت برای اصلاح ظاهر است لذا نبی احکام تشریعی می‌آورد و ولایت نیز برای اصلاح باطن است. پیغمبر ما صلوات الله علیه و آله دو بُعد دارد: یک بعد وَلَوی و دیگری بعد نبوی. بعد وَلَوی حضرت ختمی مرتبت، اشرف از بعد نبوی ایشان است. ولایت در لغت یعنی چسبندگی و در واقع یعنی قرب به حق متعال. چون ولایت او ولایت مطلقه است، ما قائلیم که او به قرب علی الاطلاق راه یافته است، در عالم کسی مقرب تر از پیغمبر ما نیست. جناب محی الدین ابن عربی نیز اشاره کرده است که بعد از پیغمبر، أقرَبُ النّاسِ إلیه علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنین، امام العالمین و سر الانبیاء اجمعین است. علی در این مقام با او اشتراک وجودی دارد لذا چون امیرالمؤمنین علیه‌السلام به این مقام رسیده است، ما می‌گوییم که ولایت او برتر از نبوت است نه اینکه علی علیه‌السلام برتر از پیغمبر صلوات الله علیه و آله باشد. پیغمبر خود به طریق اولی صاحب ولایت است. امیرالمؤمنین به تبع ایشان به این مقام رسیده است اما این آقا مظهر این ولایت است. یا علی! کُنتَ مَعَ الأنبیاءِ سِرّاً وَ مَعي سِرّاً و جَهراً. ای علی! تو با همه انبیاء به سر بودی و با من هم به سر بودی هم در این هیکل نوری بشری آشکار شدی. می‌فرماید من مقامی دارم که از آن احد النّاسی غیر از علی و اهل‌بیتم مطلع نیست. فهم این مقام که مقام انسان کامل است جز برای این ۱۴ نفر مقدور نیست و فهم آن در غایت خفا است. ▪️من و شما اجمالاً از دور چیزهایی از آیات و روایاتی که به ما گفته‌اند می‌فهمیم؛ أُولَٰئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ. دلیل آن هم نوعاً این است که معنی انسان را نمی‌دانیم. ما به جای آنکه بیاییم امام و انسان کامل را مصداق اتم انسان بودن قرار دهیم و بعد بگوییم چه کسانی به این مقام نزدیک‌تر هستند تا اسم انسان بر او بگذاریم، عکس این را عمل می‌کنیم! خودمان را انسان می‌دانیم، فهم و عقل و درک خود را فهم و درک و عقل انسانی می‌دانیم و لذا هنگامی که چیزی فراتر از درک انسانی من و شما در مورد امام زمان ارواحنا فداه به ما می‌گویند، به تعبیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام همچون طنابی که در چاه لرزان و مضطرب است، از شدت اضطراب به خود می‌لرزیم! فوراً می‌گوییم این چه حرفی بود که زده شد؟! آیا این مطلبی که گفت غُلُو است؟!! اینها علی اللّهی هستند، صوفی‌اند، چه و چه اند!! دلیل هجوم این ذهنیت ها، عدم شناخت انسان است. اگر ما انسان را خوب بشناسیم و بدانیم که حق متعال به من و شما نفسی داده است که می‌تواند از همه‌ی حدود فراتر برود و هیچ حدی در عالم جلودار نفس ناطقه انسانی نیست، اینگونه نخواهیم بود. نفس شما در هیچ عالمی از عوالم وجود متوقف نخواهد بود. به اصطلاح حکما، نفس انسان حد یَقِف ندارد. هرچیزی در عالَم حد معینی دارد و از آن تجاوز نمی‌کند اما انسان اینگونه نیست... هیچ سنگی در عالَم سنگ‌تر نشده است! هیچ اسبی اسب‌تر نشده است. شما اسبی سراغ دارید که پس از هزار سال به کمال بالاتری برسد و به اصطلاح اسب‌تر بشود؟! اسبها کلا اسب هستند دیگر! هیچ ملکی هم ملک‌تر نشده است. شما نمی‌توانی بگویی که مثلا جناب جبرئیل در زمانی جوری بوده و امروز جور دیگر، وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ (صافات/۱۶۴). همه ملائکه مقام معلومی دارند و در همان فعلیت و کمالی که حق متعال به آنان داده متوقف هستند الا انسان که حد یَقِف ندارد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 7⃣ ▪️یکی از آن نسیم‌های الهی همین لیلةالقدر است که خدا می‌داند چه اسرار بی م
، نفحه لیلةالقدر 8⃣ ▪️انسان از جماد شروع شده و در رحم مادر نبات می‌شود. «وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» (آل عمران/۳۷). این نبات حسن که در قرآن آمده است، نطفه‌ی انسانی است چون نطفه‌ای که قابلیت حیوان شدن دارد می‌شود نبات احسن. هیچ نباتی در عالم قابلیت حیوان شدن ندارد الا نبات انسانی که وقتی این نطفه در قرار مکین که همان رحم مادر است قرار می‌گیرد، استعداد این را دارد که به مقام حیوانیت برسد. از مقام حیوانیت هم بالاتر می‌آید و انسان می‌شود اما انسان بالقوه، پس از چهل سال اگر در مسیر خدا قرار بگیرد به انسان بالفعل می‌رسد. حالا آیا او در این انسان بالفعل متوقف می‌شود؟ خیر‌‌... پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم   که    انا    الیه    راجعون ▪️او به مرتبه‌ای می‌رسد که از ملائکةالله هم بالاتر می‌رود. به اصطلاح حکما از مقام عقل کل هم فراتر می‌رود. در حدیث معراج پیغمبر صلوات الله علیه و آله به جبرئیل می‌فرماید که جلوتر بیا. جبرئیل می‌گوید که نمی‌توانم بالاتر بیایم، «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»، اگر به اندازه بال مگسی پیش بیایم بالم می‌سوزد، چرا؟ چون او حد معینی دارد اما پیغمبر ما که معراج انسانی دارد، در هیچ حدی متوقف نمی‌شود. تا کجا می‌رود؟ «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ • فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ» (نجم/۸ و ۹) تا جایی که بین او و خدا به اندازه یک کمان فاصله است و بلکه نزدیکتر. حالا این کمان نه این کمانی که در ذهن‌ها هست، آنجا که ماده نیست که از اینجا تا آنجا فاصله باشد، کمان که اشاره به قوس صعود و نزول دارد (که اینجا به این بحث وارد نمی‌شوم.) و بلکه نزدیکتر! آنقدر نزدیکتر که حق متعال همه‌ی علومش را یکجا در قلب او قرار می‌دهد. این می‌شود إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ. ▪️پیغمبر آنقدر بالا آمد و به منِ حق متعال قرب پیدا کرد که مِثل من شد. او مثل الله و واجب الوجود است اما نه واجب الوجود بالذات. خدا خداست و ما هم نمی‌خواهیم بگوییم که پیغمبر الله می‌شود بلکه مثل‌الله می‌شود. اگر گفته می‌شود او خدایی می‌کند، او مظهر الله است. الله تمام صفاتی که دارد را به او داده است. خدا کمالی که دارد را به ۱۴ نفر داده است. حال بپرسید فرق خدا با این ۱۴ نفر چیست؟! فرقش این است که او هرچه دارد برای خودش است اما به اینها همه آن را داده است. این خود فرقی است بی منتها! انسان کامل در عالم ربوبیت می‌کند. برخی از گفتن این سخن ترس دارند! چون این افراد به مراتب معرفت انسان کامل نرسیده‌اند از این حرفها ابا دارند. می‌گویند که خود اهل‌بیت علیهم‌السلام فرموده‌اند که «نَزِّلُونَا عَن الرُّبُوبِیّةِ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنا مَا شِئتُم». معنای نَزِّلُونَا عَن الرُّبُوبِیّةِ این نیست که بگویی اهل‌بیت رب نیستند! اینها را اینگونه تنزل بده و بگو این حضرات رب مطلق‌اند اما بإذن الله. مگر خودشان در زیارت آل یس نفرمودند «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِه»؟! سلام به کسی که مربی و رب تمام آیات الله است. هم امیرالمؤمنین و هم امام زمان علیهما السلام این روایت را فرموده‌اند که «نَحنُ صَنائِعُ رَبُّنا وَ الخَلقُ مِن بَعدُ صَنائِعُنا». ما صنعت‌های خدا هستیم و مطلقِ خلق بعد از ما صنعت‌های ما هستند. بین ربوبیت انسان کامل و خدا فرق است... ربوبیت خدا بالذات و بالاصاله است، او مستقل است اما این آقا به نخلستان های کوفه می‌رود و یَتَمَلْمَلُ کَتَمَلْمُلِ  السَّلیمِ... او مثل مارگزیده به خودش می‌پیچد و یَقولُ آهِ مِنْ قِلَّهِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد! در مناجات مسجد کوفه می‌گوید أنتَ المَولا وَ أنَا العَبد... اینها برای این است که امیرالمؤمنین خودش را در عالم مستقل نمی‌داند... در عین حالی که او خود را عبد می‌داند، حق متعال آنچه که دارد به اینها داده...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 8⃣ ▪️انسان از جماد شروع شده و در رحم مادر نبات می‌شود. «وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا
، نفحه لیلةالقدر 9⃣ ▪️خدا هرچه که دارد به اهل‌بیت علیهم السلام داده است؛ «لا فَرقَ بَينَكَ وَ بَينَهَا إلاَّ أنَّهُم عِبادُكَ وَ خَلقُك» لذا در آن وقت که نهایت قرب انسان کامل به حق متعال است می‌فرماید که «نَحنُ هُوَ وَ هُوَ نَحنُ»، ما او هستیم و او نیز ما است؛ به مرتبه‌ای می‌رسد که مقام فناء علی الاطلاق در ذات حق متعال است و ظل‌الله و سایه خدا می‌شود لذا در مورد پیغمبر صلوات الله علیه و آله گفته‌اند که ایشان سایه نداشته. چرا؟ چون او نور مطلق الهی و نور حق متعال است. نور مطلق که دیگر سایه ندارد! اگر در قرآن آمده که ما قرآن را بر لیلة‌ی (شب) قدر نازل کردیم، مراد از این شب، وجود و قلب پیغمبر است، و اگر می‌گوییم لیلةالقدر فاطمه سلام الله علیها است دلیلش این است که فاطمه قلب پیغمبر است. این لیله بودن، نسبت مقام پیغمبر به حق متعال است که هر مرتبه پایین نسبت به مرتبه بالا لیل است اما این لیل نسبت به کل ماسوی الله، لیلةالقدر است. القدر یعنی قدر مطلق. قَدَر یعنی قدر معین. قدر مطلق، ولایت امیرالمؤمنین است. یعنی حق متعال هرچیزی را در عالم به واسطه ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام مقدر کرده است... ▪️چرا به من و شما می‌گویند امشب به در خانه امام حسین، امام زمان و دیگر حضرات اهل‌بیت علیهم السلام بروید؟! چون امر تقدیر مقدرات به دست امام است. باید دل او را به دست بیاوری! او دارد عالم را تقدیر می‌کند... شما در این فقرات دعای دهه آخر ماه رمضان تدبر بفرمایید، دارد که خدایا! «أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاء...» همینطور در این ۱۰ شب از خدا می‌خواهیم که خدایا! اسم مرا در سُعدا و روح مرا در زمره شهدا در اعلا علیین قرار بده و قلب مرا مباشر ایمان قرار بده و هرگونه شک را از قلبم خارج کن. این یعنی تقدیر الهی. ما این را می‌خواهیم. اینکه حالا غذا و رزق ما چه باشد و کار ما چه باشد، مبتنی بر همین اصل است... «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا» (طه/۱۲۴). هرکس از یاد من غافل باشد معیشتش تنگ و سخت می‌گردد. شما اگر حسینی و علوی باشید، آنها هم به تبع مقدر می‌شود. اگر مردم قدر اهل‌بیت علیهم‌السلام را بدانند و اهل‌بیت را نه صرفا برای آخرت بلکه برای دنیایشان هم بخواهند و به در خانه اهل‌بیت بروند، دنیایشان نیز آباد می‌شود...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَ
، نفحه لیلةالقدر 🔟 ▪️هر چیزی در عالم که از مقام علم به مقام عین و عالم طبیعت تنزل پیدا می‌کند، در مراتب وجودی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و امروز امام زمان علیهم‌السلام است‌. اگر می‌گویم امیرالمؤمنین یا امام زمان، منظور ولایت است و تفاوتی بین این ذوات مقدس نیست. اینکه می‌فرماید تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا.... این ظرف نزول چیست؟! نزول و صعود ملائکةالله در کجا واقع می‌شود؟! در مورد امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: فَمَا نَزَلَ الله عَزَّ وَ جَلّ فإلَیکُم و مَا صَعَدَ إلی الله فَمِن عِندَکُم. آنچه خداوند نازل می‌کند از کانال و مجرای شماست و آن چیزی که در نظام هستی صعود و ارتقاء می‌یابد نیز از مجرای شما است یعنی همه‌ی حقایق بر لوح محفوظ نفس ناطقه انسانی نوشته می‌شود. ما از نفس انسان کامل چه اطلاعی داریم؟! او محیط است به کل شیء... یعنی حقیقت او جامع همه‌ی مخلوقات است. ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر این یک میم غرق است ▪️معنی اش این است که امام زمان علیه‌السلام روحی دارد که روح آن حضرت، محیط بکل شیء است. هیچ چیزی نیست که از دایره احاطه انسان کامل فراتر باشد. لذا می‌فرماید وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ (یس/۱۲). خدا همه چیز را در این امام مبین نوشته است لذا نفس او لوح محفوظ است. بعد می‌گوید نه! لوح محفوظ برای امیرالمؤمنین کم است. او لوح حفیظ است... محفوظ مفعول و حفیظ فاعل است. لوح محفوظ یعنی جان او ظرفی است که حق متعال تمام مقدرات عالَم امکان را در آن می‌نویسد اما فراتر می‌رود و می‌گوید که خیر! لوح حفیظ است بلکه اوست که می‌نویسد! هم خودش می‌نویسد و هم اینکه در جان خودش می‌نویسد‌ لذا علی بن ابیطالب علیهما السلام می‌فرماید که من قلم اعلا هستم و من لوح محفوظم! هم نویسنده منم هم آن لوحی که حقایق بر آن نوشته می‌شود منم! من جامع همه‌ی سطورم... در لوح کلمات و سطور می‌نویسند. این مخلوقات سطور عالم هستند. ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ (قلم/۱). ▪️می‌فرماید همه این‌ها در این ام‌الکتاب است. این ام‌الکتاب کجاست؟ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (زخرف/۴). از معصوم پرسیدند این ضمیر إِنَّهُ به چه چیز بر می‌گردد؟ می‌فرماید به علی بن ابیطالب علیه‌السلام. عليٌ اشتُق مِن العَلي، منِ خدا اسم علی را از اسم علیِ خودم مشتق کردم، یعنی اینکه او عُلُو دارد بر تمام ماسوی الله... او اول شخص عالم امکان است به همین خاطر به من و شما گفته‌اند که نماز پذیرفته نمی‌شود مگر به سوره‌ی حمد. به این دلیل که سوره‌ی حمد به علی بن ابیطالب بازمی‌گردد که حضرت فرمود خدا کل قرآن را در سوره حمد قرار داد و کل سوره حمد را در بسم الله و کل بسم الله را در باء و أنا نقطة تحت الباء. در سوره‌ی حمد اشاره به ربوبیت علی‌بن ابیطالب شده است؛ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ یعنی چه؟ این حمد به چه کسی بر می‌گردد؟ فرد رند و بزرگی مثل ابن ترکه در ابتدای تمدید القواعد به جای اینکه بنویسد الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ می‌نویسد الْحَمْدُ لِوَلیِه... این رب العالمین، ولی الله علی الاطلاق است که بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 🔟 ▪️هر چیزی در عالم که از مقام علم به مقام عین و عالم طبیعت تنزل پیدا می‌کند،
، نفحه لیلةالقدر 1⃣1⃣ ▪️پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید که يَا عَلِيّ! مَا مِنْ عَبْدٍ لَقِيَ اَللَّهَ يَوْمَ يَلْقَاهُ جَاحِداً لِوَلاَيَتِكَ إِلاَّ لَقِيَ اَللَّهَ بِعِبَادَةِ صَنَمٍ أَوْ وَثَنٍ. یا علی! در قیامت هر کسی که منکر ولایت تو باشد، ولو اینکه شب و روزش را در نماز بگذراند، و حتی در خانه خدا نماز بخواند، او را بت پرست محشور خواهیم کرد. موحد کیست؟ موحد کسی است که علی علیه‌السلام را بشناسد. موحد کسی است که از مجرای امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهم السلام خدا را پرستش کند؛ بِنا عُبِدَ الله و بِنا عُرِفَ الله. جناب بلقیس را ببینید! معرفت ایشان بسیار ستودنی است. وقتی حضرت سلیمان نامه‌ای به او فرستاد گفت: قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ • إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (نمل/۲۹ و ۳۰). بلقیس با همین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ اسلام آورد، اسلام او چگونه بود؟ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (نمل/۴۴). من، "با سلیمان" به خدا ایمان آوردم... با سلیمان... با امام زمان... با موحد! توحید بدون موحد مطلقا شناخته نمی‌شود. تسبیح و تقدیس ملائکه‌ی عظام الهی به انسان کامل بر می‌گردد، روایات ما می‌گویند که جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و... همگی به تسبیح  مولا علی بن ابیطالب علیهما السلام تسبیح گو هستند. در معراج به پیغمبر صلوات الله علیه و آله نشان می‌دادند که این هیکلی که به شکل علی بن ابیطالب ساخته شده و تو او را می‌بینی، ما همه از آن رایحه می‌گیریم... از او وجود و رزق می‌گیریم. او نباشد ما بی‌حالیم... ملائکةالله خدمه‌ی علی بن ابیطالب و انسان کامل هستند. خود مولا در خطبه البیان می‌فرمایند أنا الَّذی خَدَمَني جِبرائیل وَ میکائیل... جبرئیل قرآن را نیاورده تا به پیغمبر بدهد بلکه او شأنی از شئون خود پیغمبر است. ▪️در قرآن داریم که وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا (انسان/۸). گویا امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام مریض شده بودند. امام علی و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیهما نذر کردند که ۳ روز روزه بگیرند تا اینها خوب بشوند. روز اول که روزه گرفته بودند، در لحظه‌ی افطار مسکینی آمد و در زد. حضرت در را باز کردند و آنچه که در سفره داشتند به او تقدیم کردند. روز دوم در دم افطار، یتیمی آمد و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا غذای افطار را به او دادند. روز سوم نیز اسیری آمد و در زد و باز هم آنچه برای افطار در سفره داشتند به او دادند و خود چیزی نخوردند و گفتند إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (انسان/۹). این مسکینی که به این در آمد که بود؟ آن یتیم و اسیر که بودند؟! می‌گوید که هر سه، جبرائیل امین بود که در قالب سائل و یتیم و اسیر به در خانه‌ی مولا آمد تا بگوید منِ فرشته‌ی مقرب درگاه الهی، نیازمند درگاه شما هستم و آنان نیز خواستند بگویند که ما مظهر هُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ هستیم. طعام می‌دهیم ولی خودمان طعام نمی‌خوریم. طعام خوردن نقص است... طعام اهل‌بیت علیهم‌السلام نور است. نمی‌خواهیم طبیعت امام را انکار کنیم و بگوییم او غذا نمی‌خورد بلکه امام به حیث آن حقیقت و نورانیتش، مظهر يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ است. ▪️این آیه قرآن که می‌فرماید مَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا (اسراء/۷۲)، هرکس که در این دنیا کور باشد، در آخرت نیز کور محشور خواهد شد، این کوری به بحث امیرالمؤمنین علیه‌السلام و ولایت او برمی‌گردد. هرکسی نسبت به ولایت آقا کور باشد، در آخرت نیز کور محشور می‌شود. هرکسی محب امیرالمؤمنین باشد بصیر محشور خواهد شد. می‌فرماید که يَا أباذَر يُؤتي بِجاحِدِ وِلايَةِ عَلي يَومُ القِيامة أصَمُّ وَ أعمَى وَ أبكَم. در روز قیامت، آن کس که منکر علی باشد می‌آید در حالی که هم کور و هم کر و هم لال است. اگر انسان بخواهد بینا شود و قدر وقت را بداند، باید به ذوات مقدس اهل‌بیت علیهم‌السلام توجه کند.