eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 242-228 بقره قسمت نهم بخش هشتم1⃣ ● بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشأ طبيعى و فطرى آن )
آیات 242-228 بقره قسمت نهم بخش هشتم2⃣ ● بحث علمى ديگر (درباره زناشوئی و منشا طبیعی و فطری آن ) و اما در قوانين ديگرى كه در عصر حاضر در جريان است اساس همخوابى شركت زن و شوهر در مساعى حيات است ، و در حقيقت از نظر اين قوانين نكاح ، كه معنى فارسى آن ، همان همخوابى است يك نوع اشتراك در عيش است و چون دايره اشتراک در زندگى درون خانه تنگ تر از دايره اشتراك در زندگى شهر و همچنين مملكت است ، و با در نظر داشتن اينكه قوانين اجتماعى و مدنى امروز تنها اجتماع شهر و مملكت را در نظر ميگيرد، و كارى به زندگى مشترك در درون خانه ها ندارد، به همين جهت متعرض هيچ يك از احكامى كه اسلام درباره بستر زناشويى و فروعات آن وضع كرده نيستند، در آن قوانين سخنى از عفت و اختصاص و امثال آن ديده نمى شود. و بنائى كه تمدن امروز بر اين اساس چيده شده علاوه بر نتائج نامطلوب و مشكلات و محذورهاى اجتماعى كه به بار آورده و ان شاء الله به زودى بيان خواهد شد با اساس خلقت و فطرت به هيچ وجه سازش ندارد، براى اينكه مى دانيم آن هدفى كه در انسان انگيره كرد و باعث شد تا انسان طبيعى به طبع خود (و نه سفارش هيچ كس )، زندگى خود را اجتماعى و بر اساس تشريك مساعى بنيان نهد، غير آن داعى است كه او را به ازدواج واميدارد، داعى و انگيزه او در تشكيل اجتماع اين بوده كه مى ديد آن سعادت زندگى كه طبيعت ، بنيه اش را در او نهاده ، به امورى بسيار نيازمند است كه خود او به تنهائى نمى تواند همه آن امور را انجام دهد و ناگزير بايد از راه تشكيل اجتماع و تعاون افراد و طبقات به دست آورد، بدون هيچ توجهى به اينكه اين افراد مرد باشند يا زن ، خلاصه او نان مى خواهد حال نانوا چه زن باشد و چه مرد. پس به دست آمدن همه آن حوائج نيازمند به همه مردم است ، و عجب اينجا است كه همين طبيعت و فطرت ، شوق و علاقه به هر شغلى را در دل طائفه اى قرار داده ، تا از كار مجموع آنان ، مجموع حوائج تأمين گردد. و اما انگيره و داعيش بر ازدواج تنها و تنها مساله غريره جنسى و جذبه اى است كه بين مرد و زن هست ، و از طرف آن انگيره كه وى را به تشكيل اجتماع وا مى داشت ، هيچ دعوتى به ازدواج نمى شود، پس كسانى كه ازدواج را بر پايه و اساس تعاون زندگى بنا كرده اند، از مسير اقتضاى طبيعى تناسل و ((توليد مثل ))، به ديگر سوى منحرف شده اند، به جائى منحرف شده اند كه طبيعت و فطرت هيچ دعوتى نسبت به آن ندارد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□بيان آیه (۳) سوره نصر□ □فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا□(۳) □از آنجايى كه اين نصرت و فتح خداى تعالى نسبت به ، و است و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح باطل و حق بود، مناسب بود كه از جهت اول _سخن از و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت - كه نعمت بزرگى است - سخن از و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با تسبيح گويد. □البته در اين ميان براى توجيه و مناسبت اين دستور هست، و آن اين است كه حق عزوجل كه رب عالم است، بر بنده اش اين است كه او را با ذكر كند و بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن و ريشه داشت حاصل كند، دستورش داد که از این به که بيشتر است، به جلال خدا - كه او است - و - كه حمد او است و و حاجت خودش، كه است - بپردازد، و استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كه آمرزيده هست، درخواست است، چون به مغفرت از نظر مثل احتياج به مغفرت است، (دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب شكرگزارى است. □(انه كان توابا) - اين جمله به استغفار را مى كند، و در حال تشويق و هم هست. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره نصر□ □چند مربوط به سوره نصر□  □در از روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره شد، خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را بر قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: چرا مى گريى ؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: اين سوره همان را مى گويد كه تو ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين سوره از سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را و خوشحال نديد. □ : اين در از روايات با عباراتى آمده. و بعضى در دلالت سوره بر خبر آن جناب چنين گفته اند كه: اين سوره دارد بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از انجام رسالات خود شده، آنچه بود انجام دهد انجام داده، و دوران تلاش و مجاهدتش به رسيده، و معلوم است كه طبق مثل معروف عند الكمال يرقب الزوال، هر چيزى كه به رسيد بايد منتظر بود. □و در كتاب از روايت كرده كه گفت: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در عمرش نمى ايستاد و نمى نشست و نمى آمد و نمى رفت، اينكه مى گفت: سبحان الله و بحمده و استغفر الله و اتوب اليه. ما اين معنا را پرسيديم، فرمود: من بدين عمل شده ام، آنگاه اين سوره را مى خواند: (اذا جاء نصر الله و الفتح ). □ : و در اين روايات يكى دو تا ، البته در آنها در اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چه مى گفته هست. @mohamad_hosein_tabatabaei
□●جهاد علمی حضرت امام صادق علیه السلام●□ □●... با مجاهدۀ نفس و كوشش خستگى ناپذير، در شب و روز، در مدّت سى سال از پا ننشست. و اين آئين را به خوبى نشان داد و روح پيامبر و على و ولايت را زنده كرد. فلهذا مكتب تشيع به مكتب جَعْفرى مرسوم شد. □●«امام شناسی» ج ۸ ص ۲۶۸●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آنچه در کودکان باید رعایت شود●■ ■در مورد کودکان فرموده اند ايشان را تا سالگی رها کنيد تا خود را در بخش کنند به گونه ای که: ۱-خوب . ۲-خوب . ۳-خوب کنند. ■فرموده اند: تا سالگی کودکانتان را کنيد تا خوب بازی کنند البته فقط باشيد تا آنها در اين مدت بد ياد نگيرند. ■هرگز جلوی بچه را نگيريد که اگر بچه در اين مدت آنچه را که در توان دارد، اعم از قوه و و غير آن نريزد اين قوه در او ميکند و آن هنگام که شد و می شود. ■زيرا تا انسان آنچه را که در دارد بيرون نريزد نمی‌تواند آن را کند. آن اين است که يک قوة بازيگری در کودک وجود دارد که او بايد تا هفت سالگی تمام آن را کند و بيرونش بريزد که اگر ريخت از آن به بعد دوران بازيگری اش به رسيده است.  ■کنترل قوة کودک تا قبل از هفت سالگی آسان است اما بعد از آن می شود! ■نتیجه کلام اينکه وقتی نهال کودک خوب چيده نشد، اين نهال رشد می کند. وقتی هم که کج شد بسياری از آنها به دنبال نمی‌روند، اگر هم بروند بايد جان به لب بياورند تا خود را کنند. ■●شرح مراتب طهارت، استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●انسان کامل خلیفه خداوند (قسمت اول)●■ ■●ششمین زاویه نگرش به مهدویّت، در جهان بینی عرفانی این است که انسان کامل خلیفه خداوند و جانشین و قائم مقام او در عالم است. همان طور که گفتیم، انسان کامل مظهر همه اسماء الهی است. خداوند متعال در رابطه با خلقت حضرت آدم علیه السّلام در قرآن کریم فرموده است: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ...: و هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی برای خود قرار خواهم داد. (این امر برای فرشتگان دشوار آمد و نتوانستند هضم کنند.) گفتند: پروردگارا! آیا کسی را در آن (جایگاه) قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؛ در حالی که ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم و تو را تقدیس می کنیم؟! پس پروردگار فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید. ■●سپس خداوند ( برای اینکه پرسش ملائکه را پاسخ گوید و به آنها تفهیم کند) علم همه اسماء را به آدم آموخت و آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید از اسامی ایشان به من خبر دهید. فرشتگان عرض کردند: خداوندا! تو منزّهی و ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم؛ تو دانا و حکیم هستی. سپس خداوند به آدم فرمود: ای آدم! آنان (ملائکه) را از اسماء ایشان آگاه کن ... . آیات مذکور نشان دهنده این واقعیّت است که وجود انسان کامل ظرفیّت دریافت تمامی اسماء الهی را دارد؛ در حالی که هیچ یک از ملائکه چنین ظرفیّتی نداشتند. ■●همچنین ضمیر (هِم) در کلمه (اسمائِهِم) به ذوی العقول اشاره دارد. این نکته تامّل برانگیزی است و حاکی از آن است که اسمائی که خداوند متعال به حضرت آدم علیه السّلام آموخت الفاظ و حروف نبودند؛ بلکه واقیّات عینی و خارجی بودند. آن واقعیّات به استناد احادیث فراوان چیزی جز حقیقت انسان کامل و وجود مقدّس پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام نبودند. زمانیکه حقیقت این اسماء مقدّس بر ملائکه عرضه شد، فرشتگان قادر به درک آنها نبودندو بر ایشان ناشناخته بود؛ ولی آدم علیه السّلام به درک و معرفت این اسماء راه یافت. ■●بدین ترتیب حتّی ملائکه مقرّب مظهریّت تام ندارند و نمی توانند پذیرای تمامی اسماء الهی شوند. اکنون درمیابیم که تنها انسان کامل می تواند خلیفه الهی بر روی زمین باشد و هم اوست که می تواند مظهر همه اسماء و صفات الهی گردد. در نتیجه همه اهل عالم در برابر خلیفه خداوند خاضعند؛ تا جاییکه حتّی ملائکه مقرّب در برابر انسان به سجده افتادند. البتّه فقط ملائکه سجده نکردند؛ بلکه همه کائنات و تمام عالم خلقت سجده کردند و سجده بالاترین درجه خضوع و خشوع است. انسان کامل خلیفه الله است و لذا عالَم که در برابر خداوند متعال تسلیم است، در برابر خلیفه خدا نیز تسلیم خواهد بود. ... ■● ، ص ۸۰تا ۸۳●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●انسان کامل خلیفه خداوند (قسمت اول)●■ ■●ششمین زاویه نگرش به مهدویّت، در جهان بینی عرفانی این است ک
■●انسان کامل خلیفه خداوند (قسمت پایانی)●■ ■●ممکن است این شبهه در اذهان پیش آید که خلیفه و قائم مقام برای زمانی است که مستخلفٌ عنه وجود نداشته باشد. مثلاً وجود قائم مقام وزیر وقتی در وزارتخانه ضرورت می یابد که وزیر در سفر است و حضور ندارد و امور وزارتخانه با دستور و نظر قائم مقام وزیر جریان می یابد. در حالیکه متصوّر نیست خداوند متعال لحظه ای در عالم حاضر نباشد تا نیازی به جانشین باشد؛ کمااینکه در صورت حضور وزیر، وجود قائم مقام ضرورت ندارد. ■●در پاسخ می توان گفت خلیفه خدا مجرای فعل الهی و یدالله است و خداوند متعال عالم را از مجرای او اداره می کند؛ نه اینکه در غیاب خداوند، به جای او بنشیند و به اداره امور عالم بپردازد. مثل مدیری که از طریق ایادی خود کارها را انجام می دهد. به یک تعبیر می توان گفت مدیر کار را انجام می دهد و به تعبیر دیگر می توان انجام کار را به ایادی او نسبت داد. ■●ولایت خداوند بالذّات و بالاصاله است و او مستقلّاً محیط و شاهد بر عالم است؛ اما ولایت خلیفه خدا بالتّبع و بالنّیابه است. انسان هستی یا کون جامع است و همه مراتب وجود، از پایین ترین مرتبه اسفل سافلین که حضیض عالم خاک است تا بالاترین مرتبه که فوق اسماء صفات است، در دامنه سیر خلیفه الله قرار دارد؛ از این رو او می تواند در همه عوالم خلیفه خدا باشد. ■●اینکه خداوند فرمود: اِنّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفهً، بدین معنا نیست که محدوده خلافت انسان کامل کره زمین است؛ بلکه بدین معناست که محلّ نصب یا جعل خلیفه بر روی زمین است؛ امّا زمانیکه به خلافت منصوب شد، قلمرو خلافتش تمامی عوالم خلقت را در بر می گیرد. به اعتبار جنبه جسمانی، او در زمین خلیفه است؛ ولی به اعتبار مراتب بالاتر وجودش، او خلیفه خداوند در ملکوت، جبروت، لاهوت و تمامی عوالم است. ■●لذا در یکی از فرمایشات امیرالمؤمنین علیه السّلام آمده است: صَحِبوا الدُّنیا بِاَبدانٍ اَرواحُها مُعلّقهٌ بالمَحَلِّ الاَعلی اولئک خُلَفاءُالله فی ارضِه والدُّعاهُ الی دینه: آنان با بدن هایی مصاحب و همنشین دنیا و زمینیان هستند که روح هایشان آویخته به ملکوت اعلی است. ایشان جانشینان خداوند در زمین او هستند و مردم را به دین او می خوانند. بنابراین قلمرو خلافت ایشان از زمین تا محلّ اعلی واَنَّ الی رَبّکَ المُنتَهی است و همه عوالم را در بر می گیرد. ■● ، ص ۸۰تا ۸۳●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 242-228 بقره قسمت نهم بخش هشتم2⃣ ● بحث علمى ديگر (درباره زناشوئی و منشا طبیعی و فطری آن )
آیات 242-228 بقره قسمت نهم بخش هشتم3⃣ ● بحث علمى ديگر (درباره زناشوئی و منشا طبیعی و فطری آن ) و اگر مساله ازدواج بر پايه تعاون و اشتراك در زندگى بود، مى بايست مساله ازدواج ، هيچ يك از احكام مخصوص به خود را جز احكام عمومى اى كه براى همه شركتها و تعاونى ها وضع شده است ، نداشته باشد. (مثلا همه مردان در همه زنان شريك و نيز تمامى زنان در تمامى مردان شريك باشند) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 420 و معلوم است كه در اين صورت ديگر در بشر فضيلتى به نام عفت ، باقى نمى ماند، و نسب ها و دودمانها مختلط مى شد، مساله ارث ، دچار هرج و مرج مى گرديد، و همان وضعى پيش مى آمد كه شيوعى ها (كمونيست ها) يعنى بلشويك ها پيش آوردند، و نيز در چنين صورتى ، تمامى غرائز فطرى كه مرد و زن (انسان ) مجهز به آن غرائز است باطل مى گردد، و ما ان شاء الله در محلى مناسب توضيح بيشترى دراين باره خواهیم داد. اين بود اجمال گفتار ما در مساله زناشوئى ، و اما طلاق كه خود يكى از مفاخر اين شريعت است ، و اين نيز مانند همه احكامش ، از فطرت بشر سر چشمه دارد، به اين معنا كه جواز اصل آن را به عهده فطرت گذاشته ، و از ناحيه فطرت هيچ دليلى بر منع از طلاق نيست ، و اما خصوصيات قيودى كه در تشريع طلاق رعايت شده ، ان شاء الله بحث از آنها در تفسير سوره طلاق خواهد آمد. در اينجا همين را بگوئيم و بگذريم كه در فطرى بودن اصل طلاق همين بس كه ملل متمدن دنيا و كشورهاى بزرگ امروز نيز بعد از سالها و قرنها ناگزير شدند حكم ممنوعيت آن را لغو نموده و جواز طلاق را در قوانين مدنى خود بگنجانند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 421 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□... اصل حجاب از ضروریات و نص قرآن است؛ و کسانی که به این دستور بی‌اعتنایی می‌کنند، کار حرام انجام می‌دهند و باید توبه نمایند. @mohamad_hosein_tabatabaei
■صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام■ ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی اُستادِ العالَمِ و سَنَدِ الوجودِ ، مُرتَقی المَعارِجِ و مُنتَهَی الصُّعُودِ ، البَحرِ المَوّاجِ الأزَلی ، و السِّراجِ الوَهّاجِ الأبَدی ، ناقِدِ خَزائِنِ المعارفِ و العلومِ ، مَحتدِ العقولِ و نهایة الفُهُومِ ، عالِمِ الأسماء ، دلیلِ طُرُق السَّماءِ ، الکَونِ الجامِعِ الحقیقی ، و العُروةِ الوُثقی الوَثیقی ، بَرزَخِ البرازخ و جامِعِ الأضداد ، نورِ اللهِ بِالهِدایة و الإرشاد ،المُستَمِعِ القرآنِ مِن قائِلِهِ ، الکاشِفِ لأسرارِهِ و مَسائِلِهِ ، مَطلَع شَمسِ الأبَدِ ، جَعفر بن محمَّد ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأحَد @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □در از بن خالد از حضرت (عليه السلام) روايت آورده كه گفت: من از پدرم شنيدم كه از پدرش (عليه السلام) حديث كرد كه: سوره اى كه از قرآن شد سوره (بسم الله الرحمن الرحيم اقرا باسم ربك ) بود، و سوره اى كه شد سوره بود. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره نصر□ تفسیرالمیزان □چند مربوط به سوره نصر□ □ : شايد منظور از سوره و به طور بوده، كه در اين صورت ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها از اين سوره نازل شده باشد. □ داستان □ □در در داستان فتح مكه آمده: از آنكه در سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با قريش نمود، يكى از صلح اين بود كه هر و هر عرب بخواهد مى تواند در رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد گردد، قبيله به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ، و قبيله در عقد و پيمان قريش در آمد، و اين دو قبيله از بود. □در اين بين ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و بنى بكر را با دادن كمك كردند، ولى آشكارا كمك ندادند به جز افراد، از آن جمله بن ابى جهل و بن عمرو كه و به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير بن سالم خزاعى بر مركب خود شد و به نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در در بين مردم بود، عمرو بن سالم و اين اشعار را :  ○لا هم انى ناشد محمدا ○حلف ابينا و ابيه الاتلد ○ان قريشا اخلفوك الموعدا ○و نقضوا ميثاقك الموكدا ○و قتلونا ركعا و سجدا :بارالها باش من به (صلی الله علیه وآله) اطلاع دادم، و او را به طلبیدم، و به سوگندهای که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند دادم که درباره ات کردند و عهد تو را نمودند و ما را در حال و کشتند. □رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى بس است سپس برخاست و به خانه همسرش رفت و فرمود: برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به و شستشوى خود، و مى فرمود: نشوم اگر - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از بديل بن ورقاء با حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از بكر و كشيده بودند و يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف برگشتند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری می‌شناسند
□●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری می‌شناسند؟ - بخش دوّم●□ □●بنا به اعتقاد ما، تشیّع یعنی استمرار آموزه‌های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم، و چیزی جدای از آن نیست. □●تشیّع در زمان حیات رسول الله آغاز شد. حتّی واژه‌ی شیعه را خود پیغمبر ذیل آیه‌ی شریفه: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» در مورد یاران و همراهان امیرالمؤمنین علیه السّلام به کار بردند. اهل سنّت، در کتاب معتبر حدیثی‌شان از پیغمبر اکرم،‌ نقل کرده‌اند که فرمودند: «ﻳَﺎ علی ﺃَﻧْﺖَ ﻭَ ﺷِﻴﻌَﺘﻚ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» ای علی؛ تو و شیعیانت، بهترین خلایق خدا هستید. □●بنابراین واژه‌ی شیعه، توسّط خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وضع و به کار برده شد و تشیّع از زمان حیات ایشان مطرح بود. □●در دوران حیات پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، عدّه‌ای از اصحاب پیامبر دور امیرالمؤمنین علیه السّلام جمع و با ایشان محشور بودند. کَمااینکه عدّه‌ای هم دور ابابکر و عمر و عثمان بودند. در واقع دو تیپ مختلف در بین صحابه‌ی پیغمبر دیده می‌شد. از همان زمان حیات رسول الله، کسانی با امیرالمؤمنین علیه السّلام هم روحیه و همراه بودند و بعد از رحلت رسول الله هم شیعه خوانده شدند. پس تشیّع در زمان پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وجود داشت و در زمان امیرالمؤمنین علیه السّلام، در زمان حسنین و در زمان امام سجّاد و امام باقر علیهم السّلام استمرار پیدا کرد؛ منتها به دلیل اینکه چهار مکتب فقهی اهل تسنّن در آن زمان شکل گرفت و به نام رؤسای آن مذاهب خوانده شد؛ مکتب تشیّع هم مکتب جعفری نام گرفت. □●بخش عمده‌ای از آموزه‌های مکتب تشیّع را امام صادق عليه السّلام در جلسات درس عظیمی که دایر می‌کردند، بیان فرمودند. حاصل این آموزه‌های حضرت، چهارصد کتاب شد که شاگردان ایشان تألیف کردند. این چهارصد کتاب «اصول أربَعَةُ مِأة» نام گرفت. بعدها نیز مطالب همان کتاب‌ها تدوین شد و کتابی مثل کافی و کتاب‌های حدیثی بعدی شیعه را شکل داد. به این لحاظ این مذهب را مذهب جعفری و امام صادق علیه السّلام را رئیس این مذهب می‌دانند. والّا رئیس مذهب ما خود رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السّلام هستند و تشیّع چیزی جدا از اصل آموزه‌های پیغمبر و قرآن کریم نیست. منتها شیعه این آموزه‌های قرآن و سنن نبوی را از زلال‌ترین، پاک‌ترین و ناب‌ترین مَجرا، که اهل بیت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم هستند، دریافت کرده است. □●بنا به ضرب المثلی که در بین عرب است؛ که «أهل البَيتِ أْدریٰ بِْما فِْی‌اْلبَيتِْ» اهل خانه بیشتر می‌دانند که در خانه چه می‌گذرد. شیعه معتقد است أهل البَيتِ پیغمبر نسبت به آموزه‌های پیامبر أْدریٰ هستند و لذا این آموزه‌ها را مستقیماً از اهل بیت علیهم السّلام دریافت کرده است. □●شهادت امام صادق علیه السّلام را به محضر فرزند برومند و بزرگوار آن حضرت، بقیة الله الأعظم امام عصر أرواحُنافِداه و همه‌ی پیروان، ارادتمندان، سرسپردگان و دوستداران ایشان، تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم خدای متعال ما را شاگردان شایسته‌ای برای مکتب امام صادق علیه السّلام قرار دهد. استاد مهدی طیّب۹۱/۰۶/۱۶ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○حقوق مسلم بر مسلم از دیدگاه علیه‌السلام○□ □○معلّى بن خُنيس از امام صادق، از حق مسلم بر مسلم سؤال مى كند و حضرت مى فرمايد: اين حقوق هفت تاست. هر كس يكى از آنها را ضايع كند از ولايت خدا خارج شده و ديگر در او سعى براى خدا نيست. □○معلّى مى پرسد اين حقوق چه هستند و امام صادق مى فرمايد: من بر تو دلسوز هستم و مى ترسم اين حقوق را ضايع كنى و حفظ ننمايى و عمل نكنى. معلّى مى گويد: «لا قوة الا باللّه» و حضرت حقوق را مى شمارند. □○ ۱-ساده ترين اين حقوق اين است كه براى او دوست داشته باشى آنچه براى خود مى خواهى، و براى او نخواهى آنچه براى خودت نمى پسندى. □○ ۲- و حق دوم اين كه از سخط دورى كنى و به دنبال رضا و خشنودى او باشى و امر او را اطاعت نمايى. □○ ۳- و حق سوم اين كه او را با جان و مال و زبان و دست و پاى خودت يارى كنى. □○ ۴- و حق چهارم اين كه چشم و راهنما و آيينه او باشى. □○ ۵-و حق پنجم اين كه تو سير نباشى او گرسنه بشود و تو سيراب نباشى و او تشنگى ببرد و تو نپوشى و او عريان بگردد. □○ ۶-و حق ششم اين كه اگر تو خادمى دارى و امكان دارى و برادر تو خادمى ندارد، پس خادم خود را براى او آماده كنى تا لباسش را بشويد و غذايش را بسازد و فراش او را آماده سازد. □○ ۷-و حق هفتم اين كه تعهدات او را به عهده بگيرى و دعوتش را اجابت كنى و بيمارش را عيادت نمايى و بر جنازه اش حاضر باشى و اگر فهميدى كه نيازى دارد و حاجتى دارد، براى انجامش بشتابى و او را مجبور به سؤال ننمايى. اگر اين كارها را انجام دادى، «وَصَلَت وِلايَتُكَ بِوِلايَتِه وَ وِلايَتَهُ بِوِلايَتِكَ»؛ ولايت خود را با ولايت او پيوند زده اى. □○و در حديث ديگرى آمده است كه اگر در نزد برادرت اظهار ناراحتى كنى و بگويى افّ، يعنى ناراحتم، رابطه ولايتى شما بريده مى شود. «انْقَطَعَ ما بَيْنَهُما مِنَ الْوِلايَة» و يا «لَيْسَ بَيْنَهُما وِلايَةٌ». □○... در سوره انفال آمده «الّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةً فِى الْارْض وَ فسادٌ كَبيرٌ»:اگر در برابر ولايتهاى كفر و پيوندهاى آنان شما به اين پيوند ولايت و نصرت روى نياوريد و اين ارتباط را عملى نكنيد، در زمين فتنه ها تحقق مى يابد و فساد كبير، ثبات مى گيرد. روى آوردن به ولايت و نصرت، فتنه و فساد را برطرف مى سازد. فتنه در انسان بلاء و آزمايش اوست و در زمين درگيرى ها و خونريزى هاست و فساد به هم ريختن نظام و چشم پوشى از مصالح عمومى و كلى است: مصالح عمومى، در جامعه و مصالح كلى در جهان. □○آنچه در برابر كفر و فتنه و فساد آن، نيرومند مى ايستد، ايمانى است كه به قدرت تبديل شده و به محبت و ولايت و به سرپرستى و ولايت گره خورده است. مادام كه ايمان به ولايت مبدل نشود، نيروى جلوگير و مصلح نخواهد بود. □○اگر ما چهار نفر هر كدام از ليوان خودش دفاع و حفاظت كند، پس هر ليوان يك محافظ بيشتر نخواهد داشت؛ اما اگر هركس از همه ليوانها حفاظت نمايد، پس هر ليوان چهار محافظ خواهد داشت و هر خانه و هر فرزند و هر خانواده محافظهاى زيادترى خواهند داشت. و همين باعث قدرت تو و ترس دشمن و نگهدارى از مصالح عمومى و كلى خواهد بود. □○از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص ۳۸○□ @mohamad_hosein_tabatabaei