کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمهاش ادب
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین این ده نوع خط بفرمایید این خط از همه نیکوتر پیاده شده میگوییم این خط از همه خطوط دیگر،نوشته های دیگر مؤدب تر است معلوم هست نویسندهاش در مقام نوشتن، آن ادب خطاطی را مراعات کرده است این است که این مسئله ادب در همه جا مطرح هست حالا که تا اینجا آمدیم تعریفی که حضرت آقا از کلمه ادب مطرح فرمودند قبل از آن تعریف، باز بیان علامه را یک تیکه است ادامه بدهیم ایشون میفرمایند.(۳۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□میفرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم میگوییم ظرافت العمل، عمل را و کار را هرچه ظریفتر و دقیقتر، بادقت بیشتر انسان انجام بدهد این دقت در عمل را میگویند ادب . هر کس عمل را دقیقتر انجام داد مؤدب طرح است تا برسیم به آن مؤدبترین انسانها چون ائمه معصومین معصوماند و انسانهای کاملاً تعلیم یافته به پیشگاه حضرت حق دارند و ما قائلیم که اینها وَ عَلَّمَ آدَمَ اَسماءَ کُلَّها اینها معلم حقیقی به نام خداوند اینها را تعلیم داد و اینها مؤدب در پیشگاه خداوند هستند.(۳۵)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️اهمیت و جایگاه نماز ○حقیقت نماز، حقیقت انسان کامل و ولیِّ اعظم خدا ○طلب وصال خدا ○نمازگزار، نجو
☑️نماز، رمز نیل به شفاعت
□وصیّت پایانی امام جعفر صادق علیه السّلام: شفاعت ما اهل بیت به كسی كه نماز را سبک بشمارد، نمیرسد.
□شفاعت يعنی جُفت شدن.
□شرط جُفت شدن، سنخیّت است و نماز سنخیّت..
#نماز_عارفان
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□اُدعُونى اَستَجِب لَکُم، یعنی مرا به خانهی دلتان وعده بگیرید تا من اجابت کنم و بر شما وارد شوم. وقتی آمد، بگو اِلَهی اَلبَیتُ بَیتُکَ وَ العَبدُ عَبدُکَ. یعنی این دل من خانهی توست و من هم بنده و عبد مملوک تو هستم.
□دست خدا هنوز توی آب و گل است، لذا مأیوسین که میبینند خیلی کار بد از آنها سر میزند، در دعا میگویند: إن کُنتُ عِندَکَ فى اُمِّ الکِتابِ شَقِیاً فَاجعَلنى سَعیدا ً فَاِنَّکَ تَمحُو ما تَشاءُ وَ تُثبِتُ وَ عِندَکَ اُمُّ الکِتابِ: خدایا اگر در نزد تو در امّّّالکتاب از اشقیا هستم، پس مرا سعید کن؛ زیرا تو آنچه را بخواهی، محو میکنی و اثبات مینمایی و امّالکتاب نزد توست.
□گدایی کاسبیای است که هیچ خسارت و ضرر در آن نیست. دعاهای ائمّه علیهم السّلام را بخوان. آنها ارزش گدایی را میدانستند.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○امام زمان (عجل الله) در لباس پاسبانی!○□
□علامه طباطبایی برای یکی از شاگردان خود حکایتی را بدین شرح نقل کرده است: در ایامی که از نجف بازگشته و در تبریز به سر میبردم در یکی از روزها از طرف مرحوم زنوزی قاصدی آمد و مرا احضار کرد، چون خدمت ایشان رسیدم فرمود: فلانی (منظور علامه طباطایی است) ماجرایی پیش آمده که در کم و کیف آن مبهوتم.
□چند روز در منزل کار بنایی داشتیم، بنّا با شاگردش مشغول کار بودند، کارهای دقیق شاگرد توجهام را جلب کرد، می دیدم کارهایش را به خوبی انجام می دهد و نمیخواهد وقت تلف شود. ظهر که استادش برای صرف نهار به منزل میرفت در همان محل کار می ماند و ابتدا تجدید وضو می کرد و نمازش را در اول وقت میخواند. سپس دستمال کوچک خویش را باز مینمود و غذای ساده ای که با خود آورده بود میخورد و بلند میشد و مقدمات کار را فراهم میکرد تا استادش برسد و وقتی استاد میآمد با تلاش زیادی همراه وی کار را ادامه میداد.
□در یکی از روزها بنّا به وی گفت برو از همسایه نردبانی بگیر و بیاور!
جوان رفت ولی بر خلاف انتظار، دیر آمد و لذا هنگام عصر که استادش به خانه رفت، نزد وی رفته و ضمن احوالپرسی از او پرسیدم: در آوردن نردبان انتظار نبود که تاخیر نمایی، چرا دیر کردی!؟
جوان کارگر لبخندی زد و گفت: دلیل دیر آمدنم تنگی کوچه بود و اگر مواظبت نمیکردم ممکن بود دیوارهای مردم بر اثر برخورد با نردبان خراش برد.
آقای زنوزی ادامه دادند: از پاسخ قانعکننده این جوان بیش از پیش متعجب شدم، از او پرسیدم آیا میشود امام زمان (عجل الله) را دید؟
بلافاصله با حالتی کاملا عادی گفت: بلی انفاقا این هفته به تبریز تشریف آورده بودند، پرسیدم لباس امام چگونه بود؟
پاسخ داد: به لباس پاسبانی بودند!
□مشکل مرحوم زنونی که سبب حیرت او شده بود همین نکته بود و از این جهت علامه طباطبایی را خواسته بود تا از او بپرسد چگونه میشود امام زمان به لباس پاسبانی باشند؟
علامه پاسخ میدهد: همه عالم از آن حضرت مهدی (علیه السلام) است و لذا برای آن حضرت مکان و یا لباس و شبیه اینگونه مسائل مشکلی ایجاد نمیکند.
محمدهادی فقیهی که این داستان را از زبان علامه شنیده است میگوید: از معظمله درباره صحت این داستان نظرخواهی کردم، ایشان فرمودند: قرائن به گونهای است که قضیه حقیقت داشته و او از جوانانی بود که امام زمان (عجل الله) را میدیده است. سپس علامه طباطبایی افزوده است: با توجه به اینکه نشانی آن جوان را داشتم به سراغش رفتم ولی متاسفانه موفق به یافتنش نشدم.
□○گلی زواره، غلامرضا. جرعه های جانبخش: فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی. موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور. ص۲۲۷○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□حضرت آیتالله بهجت قدسسره□
□آیا اوضاع اینها (آمریکا و متحدانش) نشان نمیدهد که بهایمند(مثل حیوانات هستند)؟! وگرنه [آیا] انسان چنین کاری میکند؟
بنابراین، ما نباید تابع آنها باشیم و نباید بر اساس خواستهی آنها عمل کنیم، و نباید آنها را دوست داشته باشیم و نباید با آنها همپیمان شویم. مگر همین آمریکا نبود که با داخلهی خود جنگید؟! ولی ما در مدح و ثنای اینها زیارتنامه درست میکنیم که به کرهی ماه رفتهاند، فرشتهاند و… .
□در محضر بهجت٣، ص٢٢٢□
#اینگونه_بود ...
خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #آیتالله_بهجت_قدسسره:
□رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️ برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
□حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
□به شیوه باران، ص١٨□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #علامهحسنزادهآملی
#یقین○□
□البته این حرفها پیرامون همان گفتار پیغمبر و سفرای الهی است.
که فرمود: فکرم به اینجا رسید که یقین اسم اعظم است. یقین، صاحب یقین دارای اسم اعظم است. و این اسم اعظم، شجره طوبای وجودش را به ثمر می رساند، می شود مَلَک و بالاتر از مَلَک.
□می شود بهشت، خانه اش می شود بیت المعمور، مغازه اش میشود بیت المعمور، مسجد اقصی، باغش، کشتش، کارش، محرابش، منبرش، داد و ستدش، اینها همه رنگ الهی می گیرد،
□این یقین او را بدینجا می رساند و خیلی هم حواسش، جمع می شه.
یقین، وقتی دولت یقین به آدم روی آورده، حواس جمع می شه.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □میفرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم می
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□میگوییم که ما خوردن را باید از ائمه یاد بگیریم حرف زدن را باید از ائمه یاد بگیریم معاشرت و دوست داشتن را باید از ائمه یاد بگیریم همسرداری را زندگی را خانه ساختن را و همه امور دیگر حتی ببینی مسواک زدن را و دستشویی رفتن را بر نحوه ازدواج کردن را اینها همه را ما میگوییم بگذارید ما سنت پیغمبر و آل پیغمبر ببینیم چه میگوید. چرا ما میگوییم سنت؟ چرا می گوییم وقتی میخواهیم ازدواج کنیم ببینیم ائمه چه فرمودند؟ پیغمبر صل الله علیه و آله وسلم می فرمود چرا میگوییم وقتی میخواهی میهمانی خانه همدیگر برویم تحقیق کنیم ببینیم سنت این منبع در نحوه مهمانی رفتن چگونه است چرا می رویم تا سال را باز میکنیم ببینیم که حتی میخواهیم به دستشویی برویم به محل رفع حاجت هم برویم ببینیم پیغمبر چگونه وارد میشه و چطوری خارج میشد چرا؟ برای اینکه این حرف برای ما روشن هست که پیغمبر متعلم به شاگرد خداست خدا بزرگترین معلم هست خدا مؤدب ترین حقیقت نظام هستی است چرا؟(۳۶)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □میگوییم که ما خوردن را باید از ائمه یاد بگیریم حرف زدن را باید
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□و برای اینکه اثر هر کس نمودار دارایی مؤثر هستند و زمین و آسمان اثر خداست آدم اثر خداست قرآن کریم هم اثر خداست اگر میخواهید ببینید آیا خداوند از همه مؤدبتر هست. هنر ببینید که بهتر از عالمی که خدا خلق کرده چون عالم خلقت هست دگر این خلقت عالم فعل حق هست این فعل حق به بهترین نحو پیاده شده پس اگر عالم به بهترین صورت پیاده شد، معلوم هست خدای سازنده عالم مؤدبترین شخص است ،اگر قرآن کریم کتابی است که بهترین کتاب هست، و احدی نمیتواند مثل این کتاب را بیاورند ،معلوم می شود خدایی که این کتاب را فرستاده است مؤدبترین نویسنده ، او مؤدبترین کتاب دارنده است ، و اگر آدم که من و شما باشیم ساخته خداییم ببینیم که هیچکس نمیتواند بهتر از آدم این شکل و بافتی که ما داریم را بسازد معلوم هست که پس سازنده این حقیقت مؤدبترین سازنده هست، با این سه تا دلیلی که عرض کردیم عالم بهترین عالم ؛آدم بهترین آدم؛ اصل قرآن و کتاب هم بهترین کتاب هست.(۳۷)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○" شکوه انسانیت "○□
□در دیوان منسوب به حضرت امیر (علیه السلام) قطعه شعر زیبایی است ناظر به مقام و منزلت حقیقی انسان که مضمون آن چنین است:
□درد تو از توست و نمی بینی
و دوای تو در توست و نمی دانی.
آن کتاب مبین الاهی که حروفش اسرار پنهان را فاش می سازد، ذات توست.
آیا خود را همین جرم صغیر و جسم حقیر پنداشته ای؟
زنهار! چنین نیست،
که جهان برین در بحر هستی تو مستغرق است.
□نظامی، در مخزن الاسرار، همین معانی را در شأن و مرتبه انسان که از دایره حدود و تعینات بیرون است و کالای دو عالم نقد بازار اوست به تمام و کمال بیان داشته:
زان ازلی نور که پرورده اند
در تو زیادت نظری کرده اند.
نقد غریبی و جهان شهر توست؛
نقد جهان یک به یک از بهر توست.
ملک بدین کار کیایی تو راست؛
سینه کن، این سینه گشایی تو راست
آینه دار از پی آن شد سحر
تا تو رخ خویش ببینی مگر.
□○برگرفته از کتاب " گزیده فیه ما فیه "
اثر حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش دوم2⃣ ● روايتى درباره ((راسخين در علم )) اين كلام ظاهر در اين ا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم3⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
و اينكه فرمود: ((و كسى كه عقلش خدائى نباشد))، بهترين بيان است براى معناى رسوخ در علم ، براى اينكه هر مطلبى مادام كه بطور حقيقت و آنطور كه بايد، تعقل نشود درك آن خالى از احتمالات مخالف نيست ، وقتى جلو احتمالات بكلى مسدود مى شود كه آنطور كه بايد تعقل شود، و گرنه قلب آدمى در اعتراف به آن همواره مضطرب است ، ولى اگر تعقل آن تمام و كامل باشد، و در نتيجه احتمال خلاف در كار نيايد، در مرحله عمل هم ديگر خلاف آن را پيروى نمى كند، در نتيجه آنچه در قلب دارد همان خواهد بود كه به صورت عمل ظاهرى او جلوه مى كند، و آنچه مى گويد همان است كه در قلب دارد.
و اينكه فرموده : ((احدى اين چنين نيست ...)) خواسته است علامت رسوخ در علم را بيان كند.
و در كتاب درالمنثور آمده است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم ، و طبرانى از انس ، و ابى امامه ، و وائله بن اسقف و ابى الدرداء روايت آورده اند، كه شخصى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله )
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 109
از راسخين در علم سؤ ال كرد، حضرت فرمود: ((كسانى هستند كه به سوگند خود پایبندند، و زبانى راستگو و قلبى مستقيم و استوار دارند، و نيز كسانى هستند كه عفت شكم و شهوت دارند، اينگونه افراد از راسخين در علمند)).
مؤلف : ممكن است اين حديث را بنحوى توجيه كرد كه برگشتش به همان معناى حديث سابق شود.
و در كافى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: ((راسخين در علم كسانى هستند كه علمشان دچار اختلاف نمى شود)).
مؤلف : اين حديث درست منطبق با آيه است ، براى اينكه در آيه ، ((رسوخ در علم )) در مقابل كسانى قرار گرفته كه در دلهايشان زيغ و انحراف هست ، و قهرا رسوخ در علم عبارت از همين مى شود كه علم دستخوش اختلاف و ترديد نگردد.
و در ((درالمنثور)) است كه ابن ابى شيبه ، و احمد، و ترمذى ، و ابن جرير، و طبرانى ، و ابن مردويه ، از ام سلمه روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در دعاهايش بسيار مى گفت ((: ((اللّهم مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك )) روزى به ايشان عرض كردم : يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) مگر دلها زير و رو مى شوند؟ فرمود: ((بله ، خداى تعالى هيچ فردى از بنى آدم را نيافريده ، مگر آنكه دلش بين دو انگشت از انگشتان خدا قرار دارد، اگر او بخواهد دل استوار مى شود، و گرنه دچار زيغ و انحراف مى گردد (تا آخر حديث ))).
مؤلف : اين معنا به چند طريق از عده اى از صحابه آن حضرت از قبيل جابر، و نواس بن شمعان ، و عبد اللّه بن عمر، و ابى هريره نقل شده ، و مشهور در اين باب مطلبى است كه در حديث نواس آمده ، كه فرمود: ((قلب آدميزاد بين دو انگشت از انگشتان رحمان قرار دارد، (بطورى كه يادم مى آيد) شريف رضى حديث را به اين عبارت در كتاب ((مجازات النبويه )) نقل كرده است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 110
و از على (عليه السلام ) سؤال كردند: آيا از وحى چيزى نزد شما هست ؟ فرمود: ((نه ، به آن خدا كه دانه را مى شكافد و خلايق مى آفريند سوگند، بعد از وحى موهبتى كه هست اين است كه خداى تعالى به هركس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مى دهد)).
مؤلف : اين حديث از احاديث برجسته است ، و كمترين چيزى را كه مى رساند اين است كه معارف صادره از مقام علمى آنجناب كه عقول را مدهوش و متحير كرده همه اش از قرآن گرفته شده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○خلوت کجاست؟○□
□خلوت این است که بری داخل خانه و درب را به روی خودت ببندی؟ بروی به گوشهای؟ خیر اینها خلوت نیست؛ خلوت واقعی کجاست؟ خلوتِ واقعی درون انسان است. اگر حواس شما پرت باشد، هرچقدر هم در گوشه تاریکی باشی خلوت نیست.
□خلوت آنگاه است که از تعلقات بریده باشی. از غیرِ حق پیراسته باشی. غیرِ حق را جارو کنی.
○داد جاروبی به دستم آن نگار
○گفت کز دریا برانگیزان غبار
#دیوان_شمس
□همه را بریز دور و در خلوت با معشوق حقیقی باش. این خلوت میتواند در اتاق خلوت باشد یا حتی در میان جمع. کسی که اهل خلوت است در میان جمع هم خلوت خودش را دارد. البته خلوت هم همیشگی نیست چون خیلی سخت است.
□هر انسانی باید خلوتی با خودش داشته باشد، اگر درونت پر از غیر شد، دیگر خلوت نیست.
□دکتر ابراهیمی دینانی□
@mohamad_hosein_tabatabaei