eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□عروج انسان به معارج قرآن□ □این قرآن را بگیرید و بالا بروید که به عنوان قدوه و سرمشق شماست. این قابلیت در ما هست ، چه این کتاب صمد را به عنوان حبل الله المتین از ذات الهی تا به عالم ماده و طبیعت آویخته اند ، تا ما رااز این جا ، پله پله در عوالم وجودی بالا ببرند. □صدرالمتالهین در فاتحه ی چهارم از مفتاح اول گوید: وقتی کسی از وجود مجازی حسی به حقیقی عقلی و به دائره ی ملکوت رسید که : "بیده ملکوت کل شی ء " و معنای خدای به همه چیز محیط است را یافت و ذات خود را محاط به او و مقهور بر او یافت ، آنگاه وجود خودش را در نقطه ی زیر " با " مشاهده میکند و آن بایی را معاینه میکند که در بسم الله است که با جلالت قدر شیء تجلی کرده است و می بیند که چگونه این نقطه ی زیر " با " بر عاکفان در حظیره ی قدس ظاهر میشود. □سپس می گوید: "زینهار که ما و امثال ما از حروف قرآن جز سیاهی آنرا مشاهده نکردیم ، چون که ما درعالم تاریکی و سیاهی هستیم ، یعنی در همان وجود حسی مجازی و از کشیده شدن مداد و جوهر یعنی ماده ،جز اضداد پدید نمی آید. همیشه در قوه ی مدرک چیزی که هم جنس اوست حاصل میشود ، زیرا که مدرِک و مدرَک هم جنس هم اند ، مثل مدرَک بَصر که الوان است و مدرَک حس محسوسات و مدرک خیال متخیلات و مدرک عقل معقولات و مدرَک نور ، نور است و آنکس که برایش از خدایش نور قرار داده نشده است ، نوری برایش نیست ولذا ما باسیاهی چشم جز سیاهی قرآن نخواهیم دید. □آری ، اگر از وجود مجازی و این قریه ای که اهل ستمگرند درحال مهاجرت به سوی خدا و رسولش بیرون رویم و ازاین نشئه های صوری حسی و خیالی و وهمی و عقلی علمی ، مرگ را دریابیم و به وجود خودمان ودر وجود کلام خدا محو شویم و از محو به اثبات ابدی بیرون شویم و از مرگ به حیات ، یک حیات ثانویه ابدی پیداکنیم ، آن گاه از سیاهی دیدن قرآن بیرون می رویم و قرآن را در نور محض و سفیدی صرف مشاهده می کنیم که این ، درصورتی امکان پذیر است که بتوانیم آیات را از نسخه ی اصل آن و نزد کسی که علم همه ی کتاب نزد اوست فرابگیریم ." □پس ، معلوم است که این قابلیت وجودی را داریم که ما راهم به وزان مدارج قرآن معارجی باشد و قرآن را که کتاب صمد حق است در همه ی مراتب آن دریابیم ، به تعبیر حضرت بی بی دو عالم ، فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که فرماید: " سپاس خدایی را که مرا در هیچ مرتبه ایی از مراتب قرآن متوقف نساخت و من منکر هیچ مرتبه ی آن نشدم" □آری باید زحمت کشید و فاطمی مشرب شد و قرآن را دریافت. □○ترجمه و شرح قصیده ی عائره ی ینبوع الحیوة |ص ۲۷۳ به بیان علامه حسن زاده ی آملی شارح :استاد صمدی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان خداوند زمین را ساخت، آسمان را ساخت من و شما را درست کرد،
□مثلاً دونفر بایستند زمینی را بکنند بعد شما که خوب دقت به کندن زمین دارید وقتی ببینید این دوتا را می‌گویید این که کنده با اون دیگری این یکی از آن بهتر کنده پس معلوم است آن در مقام کندن مؤدب‌تر بوده این است که لفظ ادب در همه جا می آید شما از جا تکان بخوری لفظ ادب شما را دنبال می‌کند اگر در مسیر راه می‌روی یک نفر با یک روش ناموزون راه برود دیگری با یک روش حساب‌شده‌ای راه برود شما وقتی این دو نفر را نگاه می‌کنی می‌بینی می‌گویی این آقا را ببین چقدر مؤدبانه راه می رود یعنی راه رفتن یک فعل نیکویی هست راه رفتن یک عمل مثبت و مشروعی هست اما این فعل را و این عمل را به بهترین صورتش اگر انجام داده ایم اسمش را می گویند ادب و الا فعل انجام می شود کار انجام می‌شود اما از روی ادب انجام نمی‌شود مثل این‌که الان در این روال بحثی خودمان می‌رسیم..(۳۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □مثلاً دونفر بایستند زمینی را بکنند بعد شما که خوب دقت به کندن ز
□الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمه‌اش ادبستان هست یعنی جایی که انسان باید برود ادب را بستاند ادب بگیرد این فرزند وارد مدرسه شد درس خواندن یک فعل مشروع هست وقتی فرزند وارد مدرسه شد خودش را تحویل معلم می دهد این دست او در نوشتن هنوز ادب ندارد نوشتن کار مشروعی هست اما هنوز دست این کودک یک نویسنده مؤدب نیست برای این‌که شما اگر هنوز به مدرسه نرفته تعلیم ندیده بخواهید مداد و کاغذ را بهش بدهید ایشون فقط مداد را می‌گیرد روی کاغذ خط‌های نا به جا می‌کشد که نه قابل خواندن هست بعد هم که شما نگاه می‌کنید می‌گویید خب حالا بچه هست حالیش نمی‌شود حالا اگر همین کار فرزند را یک بزرگ انجام بدهد می گویید آدم بی‌ادبی است این چه جور روشی است این چه جور نوشتنی است این وقتی به مدرسه می‌رود می‌بینید معلم شروع می کند تا دست او را تادیب کند این نحوه نوشتن را بهش یاد بدهد وقتی نحوه نوشتن را یاد گرفت حالا می‌گوییم این کودک به ادبستان و دبستان رفت و نحوه نوشتن را یاد گرفت آن‌جا را هم می‌گوییم ادبستان دبستان یعنی فعل را به هیئت نیکو الان آورده است.(۳۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمه‌اش ادب
□حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین این ده نوع خط بفرمایید این خط از همه نیکوتر پیاده شده می‌گوییم این خط از همه خطوط دیگر،نوشته های دیگر مؤدب تر است معلوم هست نویسنده‌اش در مقام نوشتن، آن ادب خطاطی را مراعات کرده است این است که این مسئله ادب در همه جا مطرح هست حالا که تا این‌جا آمدیم تعریفی که حضرت آقا از کلمه ادب مطرح فرمودند قبل از آن تعریف، باز بیان علامه را یک تیکه است ادامه بدهیم ایشون می‌فرمایند.(۳۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین
□می‌فرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم می‌گوییم ظرافت العمل، عمل را و کار را هرچه ظریف‌تر و دقیق‌تر، بادقت بیشتر انسان انجام بدهد این دقت در عمل را می‌گویند ادب . هر کس عمل را دقیق‌تر انجام داد مؤدب طرح است تا برسیم به آن مؤدب‌ترین انسان‌ها چون ائمه معصومین معصوم‌اند و انسان‌های کاملاً تعلیم یافته به پیشگاه حضرت حق دارند و ما قائلیم که این‌ها وَ عَلَّمَ آدَمَ اَسماءَ کُل‌َّها این‌ها معلم حقیقی به نام خداوند این‌ها را تعلیم داد و این‌ها مؤدب در پیشگاه خداوند هستند.(۳۵) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️اهمیت و جایگاه نماز ○حقیقت نماز، حقیقت انسان کامل و ولیِّ اعظم خدا ○طلب وصال خدا ○نمازگزار، نجو
☑️نماز، رمز نیل به شفاعت □وصیّت پایانی امام جعفر صادق علیه السّلام: شفاعت ما اهل بیت به كسی كه نماز را سبک بشمارد، نمی‌رسد. □شفاعت يعنی جُفت شدن. □شرط جُفت شدن، سنخیّت است و نماز سنخیّت.. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□ □اُدعُونى اَستَجِب لَکُم، یعنی مرا به خانه‎ی دلتان وعده بگیرید تا من اجابت کنم و بر شما وارد شوم. وقتی آمد، بگو اِلَهی اَلبَیتُ بَیتُکَ وَ العَبدُ عَبدُکَ. یعنی این دل من خانه‎ی توست و من هم بنده و عبد مملوک تو هستم. □دست خدا هنوز توی آب و گل است، لذا مأیوسین که می‎بینند خیلی کار بد از آنها سر می‎زند، در دعا می‎گویند: إن کُنتُ عِندَکَ فى اُمِّ الکِتابِ شَقِیاً فَاجعَلنى سَعیدا ً فَاِنَّکَ تَمحُو ما تَشاءُ وَ تُثبِتُ وَ عِندَکَ اُمُّ الکِتابِ: خدایا اگر در نزد تو در امّ‎ّّالکتاب از اشقیا هستم، پس مرا سعید کن؛ زیرا تو آنچه را بخواهی، محو می‎کنی و اثبات می‎نمایی و امّ‎الکتاب نزد توست. □گدایی کاسبی‎ای است که هیچ خسارت و ضرر در آن نیست. دعاهای ائمّه علیهم السّلام را بخوان. آنها ارزش گدایی را می‎دانستند. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○امام زمان (عجل الله) در لباس پاسبانی!○□ □علامه طباطبایی برای یکی از شاگردان خود حکایتی را بدین شرح نقل کرده است: در ایامی که از نجف بازگشته و در تبریز به سر می­‌بردم در یکی از روزها از طرف مرحوم زنوزی قاصدی آمد و مرا احضار کرد، چون خدمت ایشان رسیدم فرمود: فلانی (منظور علامه طباطایی است) ماجرایی پیش آمده که در کم و کیف آن مبهوتم. □چند روز در منزل کار بنایی داشتیم، بنّا با شاگردش مشغول کار بودند، کارهای دقیق شاگرد توجه­ام را جلب کرد، می­ دیدم کارهایش را به خوبی انجام می­ دهد و نمی­خواهد وقت تلف شود. ظهر که استادش برای صرف نهار به منزل می­رفت در همان محل کار می ماند و ابتدا تجدید وضو می­ کرد و نمازش را در اول وقت می‌خواند. سپس دستمال کوچک خویش را باز می­نمود و غذای ساده­ ای که با خود آورده بود می­خورد و بلند می­شد و مقدمات کار را فراهم می­کرد تا استادش برسد و وقتی استاد می­آمد با تلاش زیادی همراه وی کار را ادامه می‌داد. □در یکی از روزها بنّا به وی گفت برو از همسایه نردبانی بگیر و بیاور! جوان رفت ولی بر خلاف انتظار، دیر آمد و لذا هنگام عصر که استادش به خانه رفت، نزد وی رفته و ضمن احوال‌پرسی از او پرسیدم: در آوردن نردبان انتظار نبود که تاخیر نمایی، چرا دیر کردی!؟ جوان کارگر لبخندی زد و گفت: دلیل دیر آمدنم تنگی کوچه بود و اگر مواظبت نمی­‌کردم ممکن بود دیوارهای مردم بر اثر برخورد با نردبان خراش برد. آقای زنوزی ادامه دادند: از پاسخ قانع‌کننده این جوان بیش از پیش متعجب شدم، از او پرسیدم آیا می­‌شود امام زمان (عجل الله) را دید؟ بلافاصله با حالتی کاملا عادی گفت: بلی انفاقا این هفته به تبریز تشریف آورده بودند، پرسیدم لباس امام چگونه بود؟ پاسخ داد: به لباس پاسبانی بودند! □مشکل مرحوم زنونی که سبب حیرت او شده بود همین نکته بود و از این جهت علامه طباطبایی را خواسته بود تا از او بپرسد چگونه می­‌شود امام زمان به لباس پاسبانی باشند؟ علامه پاسخ می­دهد: همه عالم از آن حضرت مهدی (علیه السلام) است و لذا برای آن حضرت مکان و یا لباس و شبیه اینگونه مسائل مشکلی ایجاد نمی­کند. محمدهادی فقیهی که این داستان را از زبان علامه شنیده است می­گوید: از معظم‌له درباره صحت این داستان نظرخواهی کردم، ایشان فرمودند: قرائن به گونه‌ای است که قضیه حقیقت داشته و او از جوانانی بود که امام زمان (عجل الله) را می‌دیده است. سپس علامه طباطبایی افزوده است: با توجه به اینکه نشانی آن جوان را داشتم به سراغش رفتم ولی متاسفانه موفق به یافتنش نشدم. □○گلی زواره، غلامرضا. جرعه­ های جانبخش: فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی. موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور. ص۲۲۷○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره□ □آیا اوضاع اینها (آمریکا و متحدانش) نشان نمی‌دهد که بهایمند(مثل حیوانات هستند)؟! وگرنه [آیا] انسان چنین کاری می‌کند؟ بنابراین، ما نباید تابع آنها باشیم و نباید بر اساس خواسته‌ی آنها عمل کنیم، و نباید آنها را دوست داشته باشیم و نباید با آنها هم‌پیمان شویم. مگر همین آمریکا نبود که با داخله‌ی خود جنگید؟! ولی ما در مدح و ثنای اینها زیارت‌نامه درست می‌کنیم که به کره‌ی ماه رفته‌اند، فرشته‌اند و… . □در محضر بهجت٣، ص٢٢٢□ ... خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی : □رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان. اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم می‌کرد. ▫️ برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که می‌گوید بمان قم!» □حرف‌هایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!» دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟» محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانی‌های آنجا را در نظر بگیرید. خیال می‌کنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...» □به شیوه باران، ص١٨□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □البته این حرفها پیرامون همان گفتار پیغمبر و سفرای الهی است. که فرمود: فکرم به اینجا رسید که یقین اسم اعظم است. یقین، صاحب یقین دارای اسم اعظم است. و این اسم اعظم، شجره طوبای وجودش را به ثمر می رساند، می شود مَلَک و بالاتر از مَلَک. □می شود بهشت، خانه اش می شود بیت المعمور، مغازه اش میشود بیت المعمور، مسجد اقصی، باغش، کشتش، کارش، محرابش، منبرش، داد و ستدش، اینها همه رنگ الهی می گیرد، □این یقین او را بدینجا می رساند و خیلی هم حواسش، جمع می شه. یقین، وقتی دولت یقین به آدم روی آورده، حواس جمع می شه. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □می‌فرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم می
□می‌گوییم که ما خوردن را باید از ائمه یاد بگیریم حرف زدن را باید از ائمه یاد بگیریم معاشرت و دوست داشتن را باید از ائمه یاد بگیریم همسرداری را زندگی را خانه ساختن را و همه امور دیگر حتی ببینی مسواک زدن را و دست‌شویی رفتن را بر نحوه ازدواج کردن را این‌ها همه را ما می‌گوییم بگذارید ما سنت پیغمبر و آل پیغمبر ببینیم چه می‌گوید. چرا ما می‌گوییم سنت؟ چرا می گوییم وقتی می‌خواهیم ازدواج کنیم ببینیم ائمه چه فرمودند؟ پیغمبر صل الله علیه و آله وسلم می فرمود چرا می‌گوییم وقتی می‌خواهی میهمانی خانه همدیگر برویم تحقیق کنیم ببینیم سنت این منبع در نحوه مهمانی رفتن چگونه است چرا می رویم تا سال را باز می‌کنیم ببینیم که حتی می‌خواهیم به دست‌شویی برویم به محل رفع حاجت هم برویم ببینیم پیغمبر چگونه وارد می‌شه و چطوری خارج می‌شد چرا؟ برای این‌که این حرف برای ما روشن هست که پیغمبر متعلم به شاگرد خداست خدا بزرگ‌ترین معلم هست خدا مؤدب ترین حقیقت نظام هستی است چرا؟(۳۶) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □می‌گوییم که ما خوردن را باید از ائمه یاد بگیریم حرف زدن را باید
□و برای این‌که اثر هر کس نمودار دارایی مؤثر هستند و زمین و آسمان اثر خداست آدم اثر خداست قرآن کریم هم اثر خداست اگر می‌خواهید ببینید آیا خداوند از همه مؤدب‌تر هست. هنر ببینید که بهتر از عالمی که خدا خلق کرده چون عالم خلقت هست دگر این خلقت عالم فعل حق هست این فعل حق به بهترین نحو پیاده شده پس اگر عالم به بهترین صورت پیاده شد، معلوم هست خدای سازنده عالم مؤدب‌ترین شخص است ،اگر قرآن کریم کتابی است که بهترین کتاب هست، و احدی نمی‌تواند مثل این کتاب را بیاورند ،معلوم می شود خدایی که این کتاب را فرستاده است مؤدب‌ترین نویسنده ، او مؤدب‌ترین کتاب دارنده است ، و اگر آدم که من و شما باشیم ساخته خداییم ببینیم که هیچ‌کس نمی‌تواند بهتر از آدم این شکل و بافتی که ما داریم را بسازد معلوم هست که پس سازنده این حقیقت مؤدب‌ترین سازنده هست، با این سه تا دلیلی که عرض کردیم عالم بهترین عالم ؛آدم بهترین آدم؛ اصل قرآن و کتاب هم بهترین کتاب هست.(۳۷) @mohamad_hosein_tabatabaei